شكل دايره را نميتوان ساده انگاشت. در پس اين ظاهر خوشايند و گرد، رمزها و تركيبهاي گوناگوني نهفته است كه اساس تركيببنديهاي خاص هنري است.
از لحاظ ارزشي، اين حركت دايره به دور يك مركز، حركتي نمادين به دور يك خداست كه جنبه ماورايي و روحاني به شكل دايره ميدهد. چنانكه در نقاشيهاي مذهبي رنسانس و گوتيك، هر كجا كه قديسي به تصوير درميآيد، ميتوان هالهاي از نور را به دور سرش كه به صورت دايرهاي نوراني تصوير شده، مشاهده كرد.
فرمهاي دايرهاي را ميتوان در هر جايي ديد. از تصاوير دوبعدي در آثار نقاشي گرفته تا مبلمان و بالاخره فرم ساختمان. به دليل محدوديتهاي ساخت، معمولا فرمهاي منحني و دايره با وسواس و دقت از پيش محاسبه شده، انتخاب ميشوند. مثلا اتاقهايي با فرم دايره، معمولا محدوديتهايي در زمينه چيدمان و هارموني اشياء در درون خود دارند.
يك پيانو يا تلويزيون را نمي توان به راحتي در يك اتاق دايره شكل جا داد. اما اگر اشياء يا مبلمان مدور به نحو مطلوب و مناسبي تركيب شود، ميتوان از اين تركيب براي ايجاد يك حركت دوار در خانه بهره گرفت.
مثلا ميتوان مبلمان را طوري چيد كه خطي نيم دايره يا منحني پديد آورد. يا مسير سيركولاسيون (مسير رفت و آمد) در فضا، از خطهاي مستقيم عمود بر هم، به مسيرهاي نرم و منحني با گوشههاي گرد تبديل شود، تا هم رفت و آمد براي افراد راحتتر و ايمنتر شود و هم فضا از خشكي و يكنواختي درآيد.
ضمن اينكه چشم در مواجهه با چنين فضايي به راحتي بر روي كل فضا ميچرخد و با حركتي آرام و نوازشگر بر روي مبلمان حركت ميكند.
•در معماري مساجد، محرابها و نمازخانهها هم با فرمهاي كروي (قبهها، گنبدها و مقرنسها)، نيمدايره و فرمهاي ربع دايره (كمان) قوسدار مواجه ميشويم.
يعني هرجا سخن از خلوص، بيوزني (مثل حباب كه كروياست)، آسماني بودن (مثل خورشيد و ماه)، الهي بودن، حركات پويا و نرم، رشد بيولوژيكي و لغزان (مثل حركت مار بر روي شنهاي كوير)، در ميان است؛ فرمهاي دايرهاي و تركيبي از فرمهاي كروي و دوار پاسخگوي نياز طراحان است.
در چينش عناصر فضا، جلب توجه و درعين حال خسته نكردن چشم مخاطب از موارد مهمي است كه طراحان بايد درنظر بگيرند. در فلسفه خاور دور هم با مواردي از اين دست برخورد ميكنيم كه كلا استفاده از فرمهاي گرد و بدون گوشه تيز و طراحي مسير سيركولاسيون (مسير رفت و آمد) مدور، انرژيهاي فعال و سالم منزل را به حركت درآورده و اجازه چرخش آزادانه در فضاي خانه را ميدهد.
•در بحث فضاي سبز، معماري معاصر روز صراحتا به اين موضوع اشاره ميكند كه مسيرهاي منتهي به در ورودي بنا، حتما منحني و داراي پيچ و خم نرمي باشد و از مسيرهاي صاف پرهيز شود. در بحث زيباييشناسي نيز اينگونه راهروها و مسيرهاي رفت و آمد در حالت انحنا زيباتر و پوياتر به نظر رسيده و انسان را دعوت به حركت ميكنند.
در طراحي حوض، استخر و آبگير، يكي ديگر از توصيههاي معماري خاوردور، استفاده اكيد از فرمهاي منحني با گوشههاي نرم به جاي فرمهاي مربع و مستطيل است. زيرا آب كه يك عنصر طبيعي است، بايد در مسير طبيعي خود قرار گيرد و اين مسير در طبيعت، هيچگاه مربع، مستطيل و صاف نيست.
در معماري فضا، منحنيها كمتر ايجاد خستگي ميكنند. اين اصل در طراحي پلكانها و پاگردها مورد توجه قرار گرفته است. پلكانهاي مارپيچ و داراي انحنا، از پلكانهاي صاف با پاگردهاي تيز كه ايجاد خستگي ميكنند، زيباتر و آرامشبخشتر هستند. همچنانكه استفاده از قوسها و آركها در بالاي درها و بازشوها همين تاثير را خواهد داشت .
اگر در محيط كار احساس خستگي و دلزدگي ميكنيد، ميتوانيد از طريق ايجاد پارتيشنبنديها و استفاده از مبلمان مدولار منحني، اين احساس را مرتفع سازيد. در فرودگاهها و فضاهاي تجاري و نمايشگاهي، استفاده از مبلمان با مسير منحني، حركت زيباي طراح در فضا را جلوهگر ميسازد.
دايره فرمي است كه اگر بر ديواري نقش ببندد، آن ديوار را پويا و رقصان جلوهگر ميكند. اگر بر در نقش بندد، آن در را از حالت خستگي و سكون بيرون آورد و اگر به صورت فرم در فضا جلوه گر شود، چشم را نوازش خواهد داد.
دايره و تركيباتش شاديآورهاي طراحی فضا هستند و همانطور كه ذكر شد، دايره برخلاف ظاهر سادهاش دنيايي در درون خود نهفته دارد كه بحثهاي مفصلتری را ميطلبد.