تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 16 از 16 اولاول ... 61213141516
نمايش نتايج 151 به 156 از 156

نام تاپيک: سهراب سپهری

  1. #151
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض



    سفر مرا به زمین های اســـتوایی برد
    و زیر سایه آن "بانیـــان" ســـبز تنومنــد

    چه خــــوب یـــادم هست

    عبارتی که به ییـــلاق ذهـــن وارد شد:
    وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت!


    «سهـراب سپهری»


  2. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #152
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    زندگی خواب ها :

    ( خواب تلخ )


    مرغ مهتاب, می خواند.
    ابری در اتاقم میگرید.
    گل خای چشم پشیمانی میشکفد.
    در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد.
    مغرب جان می کند, می میرد.
    گیاه نارنجی خورشید, در مرداب اتاقم
    میروید کم کم
    بیدارم
    نپنداریم در خواب
    سایه شاخه ای بشکسته
    آهسته خوابم کرد.
    اکنون دارم میشنوم
    آهنگ مرغ مهتاب
    و گل های چشم پشیمانی را پر پر می کنم.


    " سهراب سپهری "

  4. این کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #153
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض


    نه تو می مانی و نه اندوه
    و نه هیچیک از مردم این آبادی ...

    به حباب نگران لب یک رود قسم ،
    و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
    غصه هم می گذرد ...
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...

    لحظه ها عریانند ،
    به تن لحظه ی خود ،
    جامه ی اندوه مپوشان ... هرگـز ...


    سال 1359... اول ارديبهشت... ساعت 6 بعد ازظهر، بيمارستان پارس تهران ...فرداي آن روز با همراهي چند تن از اقوام و دوستش محمود فيلسوفي، صحن امامزاده سلطان علي، روستاي مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان مييزبان ابدي سهراب گرديد.
    آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فيروزه اي رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته اي از هنرمند معاصر، رضا مافي با قطعه شعري از سهراب جايگزين شد:
    به سراغ من اگر مياييد
    نرم و آهسته بياييد
    مبادا كه ترك بردارد
    چيني نازك تنهايي من

    ... كاشان تنها جايي است كه به من آرامش ميدهد و ميدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد...


    و سهراب .... ماندگار شد
    با تشکر مهران...

  6. 4 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #154
    آخر فروم باز smahdis's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,138

    پيش فرض


    نه تو می مانی و نه اندوه
    و نه هیچیک از مردم این آبادی ...

    به حباب نگران لب یک رود قسم ،
    و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،
    غصه هم می گذرد ...
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...

    لحظه ها عریانند ،
    به تن لحظه ی خود ،
    جامه ی اندوه مپوشان ... هرگـز ...




    با تشکر مهران...
    این شعر از سهراب نیست. از از: کیوان شاهبداغی است.

    شعر کامل:

    نه تو می مانی و نه اندوه
    و نه هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود قسم
    و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
    غصه هم خواهد رفت
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
    تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
    و اگر بغض کنی
    آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
    گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
    بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
    ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
    غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
    تا خدا یک رگ گردن باقی ست
    تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده

    وبلاگ شاعر:

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  8. این کاربر از smahdis بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #155
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    سلام

    به مناسبت سالروز سهراب سپهری گفتم خاطره ای خدمتتون عرض کنم...

    چند سال پیش رفته بودیم کاشان و مشهد اردهال، اون اطراف اامزاده ای بود رفتیم سری بزنیم
    از امامزاده که اومدیم بیرون، دیدم یه سری کارگر مشغول بنایی هستن، داشتم رد میشدم و از
    سر کنجکاوی نگاهی به اطراف میکردم، دیدم یه نفرشون گفت آقا سر اون متر رو میگیری ؟!

    نگاه کردم دیدم داره یه سنگ قبر رو متر میکنه، سنگ قبر رو خوندم، دیدم مزار سهراب سپهری
    ست، در آنِ واحـد، هم خوشـحال شدم، هم نـاراحت... خوشـحال از اینکه اومده بودم سـر مزار
    سهراب و ناراحت از اینکه این بود وضعیت یکی از شاخصه های معاصر شعر نوی این ســرزمین

    با تشکر مهران...

  10. 5 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #156
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2015
    پست ها
    22

    پيش فرض

    نوری به زمین فرود آمد:
    دو جاپا بر شن‌های بیابان دیدم.
    از کجا آمده بود؟
    به کجا می رفت؟
    تنها دو جاپا دیده می شد.
    شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.
    ناگهان جاپاها براه افتادند.
    روشنی همراهشان می‌خزید.
    جاپاها گم شدند،
    خود را از روبرو تماشا کردم:
    گودالی از مرگ پر شده بود.
    و من در مرده خود براه افتادم.
    صدای پایم را از راه دوری می‌شنیدم،
    شاید از بیابانی می‌گذشتم.
    انتظاری گمشده با من بود.
    ناگهان نوری در مرده‌ام فرود آمد
    و من در اضطرابی زنده شدم:
    دو جاپا هستی‌ام را پر کرد.
    از کجا آمده بود؟
    به کجا می‌رفت؟
    تنها دو جاپا دیده می‌شد.
    شاید خطایی پا به زمین نهاده بود

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •