در جوی زمان,در خواب تماشای تو می رویم.
سیمای روان, با شبنم افشان تو می شویم.
پرهایم؟پر پر شده ام.چشم نویدم, به هنگامی تر شده ام.این سو نه ,ان سویم
و در ان سوی نگاه,چیزی را می بینم, چیزی را می جویم.
سنگی میشکنم, رازی با نقش تو می گویم.
برگ افتاد,نوشم باد;من زنده به اندوهم.ابری رفت,من کوهم ;می پایم.من بادم; می پویم.
در دشت دگر, گل افسوسی چو بروید, می ایم,می بویم.