سلام دوستان – نمی دونم به این مشکل من در این تاپیک کسی پاسخی می ده یا نه ولی جای دیگه ای برای طرح مشکلم پیدا نکردم.
اول از همه بگم که قبل از همه این اتفاقات بد، دچار افسردگی بودم و تحت نظر پزشک دارو مصرف می کردم و هنوزم بعد 10 سال ادامه داره و پیش دکترم میرم ولی هیچ اتفاق خاصی در جهت بهبودم نیافتاده.
متاسفانه چند سال قبل عموم که خیلی بهم نزدیک بود رو به خاطر بیماری سرطان پانکراس و در کمتر از 4 ماه پس از تشخیص از دست دادم. ضربه روحی خیلی خیلی بزرگی بهم بود و نابودم کرد و هنوز بعد از این چند سال نتونستم باور کنم به حدی که حتی یک بار هم سر خاکش نرفتم. هنوز با این مشکل کنار نیومدم که پدرم هم سرطان گرفته و الان در حال شیمی درمانی هست، 7 ام همین فروردین ماه هم جلسه بعدی هست. واقعا نه روحا و نه جسما تحمل دیدن این روز ها رو ندارم. از درون دارم عذاب می کشم. واقعا نمی دونم چجوری باید تحمل کنم. با وجود مصرف این همه قرص های آرامش بخش باز هم خیلی شب ها نمی تونم بخوابم و تا صبح همینجور تو خونه یا محوطه محل سکونت مون راه می رم.
امسال موفق شدم مدرک کارشناسی ارشدم رو بگیرم ولی با این حال تو این 5 ماهی که گذشته کاری نتونستم پیدا کنم. سرکوفت های مدام خانواده به کنار، مدام ازم ایراد می گیرند که چرا این رشته رو خوندی و مثلا باید کنکور کارشناسی سراسری قبول می شدی و درس نخوندی و ........ . الان دیگه 10 سال از کنکور من گذشته و فکر نمی کنم حتی 1 ثانیه فکر کردن به گذشته مفید باشه. بحث بعدی شون ازدواجه که فکر نمی کنم تو این شرایط امروز هیچ پسری به راحتی حاضر به ازدواج باشه چه برسه به منی که کلی مشکل دارم.
همه اینها باعث شده حس پوچی شدیدی داشته باشم. به نظر شما چطور باید با مشکلاتم کنار بیام؟ اصلا این مشکلاتی که مطرح کردم قابل حل هستند؟ فقط یه خواهشی از دوستان دارم لطفا موعظه نکنید، منظورم تقویت معنویات و .... هاست. به خدا قسم واجبات رو به جا میارم و آدم معتقدی هستم. ولی این کار ها آرومم نکرده. راه حل واقعی ارائه بدید.