تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 3 اولاول 123
نمايش نتايج 21 به 23 از 23

نام تاپيک: افسردگی شدید، سرطان، پوچی

  1. #21
    کاربر فعال آنتی‎ویروس و نرم‎افزارهای امنیتی Hidden-Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,187

    پيش فرض

    چسناله نمیخوام بکنم که به چسناله هام فکر کنی..

    کلاس چهارم ابتدایی بودم که پدرم یک بیماری گرفت که هنوز که هنوز باهاشه..تیپ من حساس هست اینقدر فکر کردم که 14سالگی افسردگی گرفتم ووسواس عملی یک دوره موقت بود ولی خب تموم شد،16سالم بود که بهترین دوستم تصادف کرد و فوت کرد.دم کنکور بخاطر استرس کنکور باز افسردگی امد سراغم و خب به کنکور رسیدم و با ی رتبه پیام نور اوردم،بخاطر شرایط بد پیام نور باز افسردگی گرفتم و نابود شدم ،کتاب را سه بار میخوندم سر جلسه امتحان هیچی یادم نمی موند.با هزار بدبختی و دهن بگایی پیام نور تموم شد،امدم برای ارشد روانشناسی بخونم ک یک ماه قبل کنکور بخاطر استرس باز به کنکور نرسیدم،اونجا بیماریم افسردگی اساسی من شد دوقطبی ی نوع بد بیماری اعصاب ک خوب نمیشه..30روز بیمارستان اعصاب و روان بودم،بعدم که خدمت معاف شدیم ولی قبل معافیت کامل وقتی از بیمارستان امدم بخاطر شرایط شخمی قیافم مثه معتادا شده بود بخاطر شدت بیماری صورت سیاه و دستان لرزون،رفیق و همسایه ها میگفتن نکنه معتاد شدی.همون دوستایی ک قبل بیماری کمک رسان بودم تو روزای بگاییم نبودن واقعن نبودن،مهم نیست حذف کردمشون..ادمای حساس و عاطفی عاشق بچه کوچولوان دیگه ولی میدونی این بیماری ب بچم میرسه نمیتونم بچما قربانی کنم،میدونی دخترا الانم نمیتونن با ادمی که اختلال خلق داره بمونن..میدونی یک بار خودکشیم کردم ولی مادرم بدادم رسید چوون در حالت افسردگی حسابی فرد دوقطبی دپ میشه...میدونی وقتی زخم زبونا را میشنوی و فقط باید بگی درسته خودم مقصرم و نمیتونی چیزی بگی.روزای یکه 17تا قرص میخوردم شب ساعت 10میخوابیدم تا 2ظهر ،بعد بلند میشدم و ناهار میخوردم بعد بی قراری میامد سراغم از 3تا موقع خواب شب همش راه میرفتم اهنگ گوش میدادم و راه میرفتم..کلی قرص روم تست شد تا بیماریم کمتر بشه ولی این بیماری خوب نمیشه و کنترل میشه اونم در شرایط ارامش بخش همین..26سالمه ولی موها سفید شدن و صورت مثه ی ادم 35ساله شده ...

    ی روز شادم ی روز دپ و گریم میگیره...بعضی وقتام نرمالم..یهو شادم یهو میرم فازافسردگی زود ب بچه های گروهم میگم رفتم دپ یکی شون انلاین باشه بهم زنگ میزنه تا بحرفیم و اروم بشم،دوستای واقعی ک ریدن.

    میدونی پسر عموت بیاد بگ تو هیچ گهی نشدی بعد بگی اره همش خودم بودم و خودم،ولی ی نیگا ب زندگی خودش بندازی میبینی ، دم کنکور باباش 10تومن خرج کرد ک سراسری بیاره و انوخ رفت سر کنکور و ب ی ورش گرفت و سال بعد ازاد اورد و الان دانشگاه ازاد میخونه و ی طبقه خونه براش هست(هیچ سختی نکشیده جز ناله ک چرا بابام زیاد بهم نمیده) ...مام اندازه خودمون سختی کشیدیم و قسمتی از دانشگاه را خودم هزینه کردم ...

    تو همون راننده تاکسیم میتونی بشی ولی من با این اعصاب شخمی از بیماری روز دوم با مسافرادعوادارم چون داخل خونه ماهی دوبار دعواداریم.

    الانم روزی 11تا قرص میزنم 12سال قرص و بگایی ولی امید ندارما ولی رشته دانشگاهم علوم اجتماعی بود گرایش پژوهشگری ،ادمای دوقطبی حساس و جستجوگر و جزیی نگر با حافظه بالا هستن فقط میخام از رشتم و استعدادی ک فعلن بیماریم داده استفاده کنم ولی نمیدونم کسی هست کمک کنه؟؟

    روضه نخوندم که دلت برام بسوزه یا بگی ای بابا اینم بگایی داره..

    چوون میدونیم ی سر درد کوچیک از یک درد و دل داغون برای افراد مهمتره.

    جالبه تو این بگایی هم عاشق شدیم و بگام رفتیم ولی الان میفهمم تنهام و دیگه خودممم


    اهنگ های دپ خوبی که دارند ازدید من،میگی کسی هم بوده ک حالش خوب نبوده و این اهنگ را خونده و بهت ی امید میده دیگه...رپ ارامش بخش ترین اهنگای زندگیم شدن...جنبه داشته باش بگوش نری فاز خودکشیاااا

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    افسردگی یعنی زندگی کردن توی جسمی که برای زنده موندن مبارزه میکنه، همراه با ذهنی که سعی میکنه بمیره.....
    Last edited by Hidden-Hunter; 25-03-2018 at 10:43.

  2. 2 کاربر از Hidden-Hunter بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2018
    پست ها
    143

    پيش فرض

    چسناله نمیخوام بکنم که به چسناله هام فکر کنی..

    کلاس چهارم ابتدایی بودم که پدرم یک بیماری گرفت که هنوز که هنوز باهاشه..تیپ من حساس هست اینقدر فکر کردم که 14سالگی افسردگی گرفتم ووسواس عملی یک دوره موقت بود ولی خب تموم شد،16سالم بود که بهترین دوستم تصادف کرد و فوت کرد.دم کنکور بخاطر استرس کنکور باز افسردگی امد سراغم و خب به کنکور رسیدم و با ی رتبه پیام نور اوردم،بخاطر شرایط بد پیام نور باز افسردگی گرفتم و نابود شدم ،کتاب را سه بار میخوندم سر جلسه امتحان هیچی یادم نمی موند.با هزار بدبختی و دهن بگایی پیام نور تموم شد،امدم برای ارشد روانشناسی بخونم ک یک ماه قبل کنکور بخاطر استرس باز به کنکور نرسیدم،اونجا بیماریم افسردگی اساسی من شد دوقطبی ی نوع بد بیماری اعصاب ک خوب نمیشه..30روز بیمارستان اعصاب و روان بودم،بعدم که خدمت معاف شدیم ولی قبل معافیت کامل وقتی از بیمارستان امدم بخاطر شرایط شخمی قیافم مثه معتادا شده بود بخاطر شدت بیماری صورت سیاه و دستان لرزون،رفیق و همسایه ها میگفتن نکنه معتاد شدی.همون دوستایی ک قبل بیماری کمک رسان بودم تو روزای بگاییم نبودن واقعن نبودن،مهم نیست حذف کردمشون..ادمای حساس و عاطفی عاشق بچه کوچولوان دیگه ولی میدونی این بیماری ب بچم میرسه نمیتونم بچما قربانی کنم،میدونی دخترا الانم نمیتونن با ادمی که اختلال خلق داره بمونن..میدونی یک بار خودکشیم کردم ولی مادرم بدادم رسید چوون در حالت افسردگی حسابی فرد دوقطبی دپ میشه...میدونی وقتی زخم زبونا را میشنوی و فقط باید بگی درسته خودم مقصرم و نمیتونی چیزی بگی.روزای یکه 17تا قرص میخوردم شب ساعت 10میخوابیدم تا 2ظهر ،بعد بلند میشدم و ناهار میخوردم بعد بی قراری میامد سراغم از 3تا موقع خواب شب همش راه میرفتم اهنگ گوش میدادم و راه میرفتم..کلی قرص روم تست شد تا بیماریم کمتر بشه ولی این بیماری خوب نمیشه و کنترل میشه اونم در شرایط ارامش بخش همین..26سالمه ولی موها سفید شدن و صورت مثه ی ادم 35ساله شده ...

    ی روز شادم ی روز دپ و گریم میگیره...بعضی وقتام نرمالم..یهو شادم یهو میرم فازافسردگی زود ب بچه های گروهم میگم رفتم دپ یکی شون انلاین باشه بهم زنگ میزنه تا بحرفیم و اروم بشم،دوستای واقعی ک ریدن.

    میدونی پسر عموت بیاد بگ تو هیچ گهی نشدی بعد بگی اره همش خودم بودم و خودم،ولی ی نیگا ب زندگی خودش بندازی میبینی ، دم کنکور باباش 10تومن خرج کرد ک سراسری بیاره و انوخ رفت سر کنکور و ب ی ورش گرفت و سال بعد ازاد اورد و الان دانشگاه ازاد میخونه و ی طبقه خونه براش هست(هیچ سختی نکشیده جز ناله ک چرا بابام زیاد بهم نمیده) ...مام اندازه خودمون سختی کشیدیم و قسمتی از دانشگاه را خودم هزینه کردم ...

    تو همون راننده تاکسیم میتونی بشی ولی من با این اعصاب شخمی از بیماری روز دوم با مسافرادعوادارم چون داخل خونه ماهی دوبار دعواداریم.

    الانم روزی 11تا قرص میزنم 12سال قرص و بگایی ولی امید ندارما ولی رشته دانشگاهم علوم اجتماعی بود گرایش پژوهشگری ،ادمای دوقطبی حساس و جستجوگر و جزیی نگر با حافظه بالا هستن فقط میخام از رشتم و استعدادی ک فعلن بیماریم داده استفاده کنم ولی نمیدونم کسی هست کمک کنه؟؟

    روضه نخوندم که دلت برام بسوزه یا بگی ای بابا اینم بگایی داره..

    چوون میدونیم ی سر درد کوچیک از یک درد و دل داغون برای افراد مهمتره.

    جالبه تو این بگایی هم عاشق شدیم و بگام رفتیم ولی الان میفهمم تنهام و دیگه خودممم


    اهنگ های دپ خوبی که دارند ازدید من،میگی کسی هم بوده ک حالش خوب نبوده و این اهنگ را خونده و بهت ی امید میده دیگه...رپ ارامش بخش ترین اهنگای زندگیم شدن...جنبه داشته باش بگوش نری فاز خودکشیاااا

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    افسردگی یعنی زندگی کردن توی جسمی که برای زنده موندن مبارزه میکنه، همراه با ذهنی که سعی میکنه بمیره.....
    سلام

    چه کار خوبی کردی پیام گذاشتی. من وقت نکرده بودم بیام بخونم الان خوندم کامل کامل.

    من درک می کنم چی می گی. فکر نکن فقط یه حرف هست. وضعیت من هم خیلی شبیهته.

    یه چیز مشترک در بیماری هر دوی ما فکر کنم بحث وضعیت مالی باشه. فکر نمی کنم تو هم در وضع خوبی باشی. دقیقا منم منتها پسر داییم مثل پسر عموته. همه چیز رو همه برای اون میخوان و همه چیز به پاش ریختن و ما هم این وسط علف هرز بودیم و کسی ندیده ما رو. جالبم اینجاست همه میگن اون بدبخته هیچی نداره و از این مزخرفات.

    الان حس خاصی ندارم، تقریبا به بی انگیزگی کامل رسیدم. بعضی اوقات این حس دپرس واقعا شدیده که غیرقابل تحمله. من کسی رو ندارم که بهش زنگ بزنم و مثلا بهتر بشم. چند قرص کلونازپام پشت سر هم کمی بهترم می کنه.

    من هم مدام درگیرم ولی کاری نمیشه کرد. شکست عشقی هم بله داشتم خیلی هم شدید بود ولی گذشت.

    خوشحالم که وقت گذاشتی و حرف هات رو زدی.

    موفق باشی. هر وقت پیام بذاری حتما میخونم.

  4. این کاربر از Angel4 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    کاربر فعال آنتی‎ویروس و نرم‎افزارهای امنیتی Hidden-Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,187

    پيش فرض

    سلام

    چه کار خوبی کردی پیام گذاشتی. من وقت نکرده بودم بیام بخونم الان خوندم کامل کامل.

    من درک می کنم چی می گی. فکر نکن فقط یه حرف هست. وضعیت من هم خیلی شبیهته.

    یه چیز مشترک در بیماری هر دوی ما فکر کنم بحث وضعیت مالی باشه. فکر نمی کنم تو هم در وضع خوبی باشی. دقیقا منم منتها پسر داییم مثل پسر عموته. همه چیز رو همه برای اون میخوان و همه چیز به پاش ریختن و ما هم این وسط علف هرز بودیم و کسی ندیده ما رو. جالبم اینجاست همه میگن اون بدبخته هیچی نداره و از این مزخرفات.

    الان حس خاصی ندارم، تقریبا به بی انگیزگی کامل رسیدم. بعضی اوقات این حس دپرس واقعا شدیده که غیرقابل تحمله. من کسی رو ندارم که بهش زنگ بزنم و مثلا بهتر بشم. چند قرص کلونازپام پشت سر هم کمی بهترم می کنه.

    من هم مدام درگیرم ولی کاری نمیشه کرد. شکست عشقی هم بله داشتم خیلی هم شدید بود ولی گذشت.

    خوشحالم که وقت گذاشتی و حرف هات رو زدی.

    موفق باشی. هر وقت پیام بذاری حتما میخونم.
    سلام دادا

    ببخشید من بی ادبی مینویسما ولی بی ادبی را نزار پای تربیت و بی معرفتی کلن هرچی متن عامیانه تر باشه طرفی ک میخونه و اونم افسرده بیشتر با متن مچ میشه

    میدونی ادمای حساس بدترین تیپ بگایی روی زمین هستن که دست خودشونم نیست از کاه کوه میسازن .

    قربونت دیدم رفتی داخل دپ زیادی گفتم منم متن بزار شاید یکم ارامتر شدی

    اره درد مشترک ما پوله ولی بدون ما افسرده ها باروت دم اتشیم حتی اگرم پولدارم بشیم بخاطر بیماری و تیپ حساسمون باز سر اینکه پولمونا از دست ندیم و یا اتفاقات عادی باز بگا میریم بعضی وقتا بگا رفتن جرو زندگی بعضی افراده

    میدونی تو سال جدید میخوام کسی بی احترامی کرد دکمه سیکتیرشا بکشم قرار نیست چون بیمارم یا بی پولم بزارم هرکسی خواست هرچی بگه ،عیب ما ایرانیا اینه تا خودمون هیچی نباشیم تو زندگی دیگران دخالت نمیکنیم تا یکم رفتیم بالا میرسیم ب زندگی دیگرون.امدیم پیشرفت کنیم برای ارشد ک خب بگا رفتیم

    علف هرز اون ادم سالمی که فکرش درست کار نمیکنه،علف هرز اون ادمیه ک برای پیشرفتش ی ادم دیگه را نابود میکنه..
    میدونی فعلا همه جوونا بگا رفتن همه ناامید و ترکیدن البته ماها یکم بیشتر میترکیم...مشکل اینکه میریم تو حالت دپ کسایی هستن کمک کنند از حالت دپ خارج بشیم ولی کسی نیست کمک کنه از قابلیتامون استفاده کنیم تا میگیم بیماری افسردگی داریم خیلی راحت میگن اینم فیوز زده ولش کن اونی هم ک میاد کمک میخواد سواستفاده کنه.

    اره خود منم حالت دپرسی شدید میاد مغزم هنگ میکنه ی حس خاصه حس خسته میشی از خودت هعی با خودت میگی چرا من بدنیا امدم چرا این شد چرا و کلی چرا دیگه.

    من راستش داخل گروهم بچه ها هستن تا میگم دپ شدم یکی میاد پی وی یا زنگ میزنه دمشونم گرم ولی مدیر گروهی ک خودش داغون باشه وای بحال اعضاش ولی همین الان دارند داخل گروه سس شر میگن و میخندن ازادی ک من به اینا دادم باعث شد این چندتا دوست 2.5سال مارو تحمل کنن.
    من کلونازپام نمیخورم،پوکساید میخورم ک برای بی قراری و افسردگی انی هست

    مشکل ما بیمارن اعصاب اینه تمرکز نداریم برای انتخاب هدف،هدفا هروز د رحال گذرن چون وسواس فکری داریم،نگرانیم نمیدونیم چی میشه.

    ما ادمای حساس برای همه وقت گذاشتیم جز خودمون

    داداش براساس شرایط تصمیم بگیر 26سالمون شده فهمیدیم برای رسیدن به ارامش باید بعضی چیزا را نادید گرفت و بیشتر به چیزای دیگه وقت بدیم.

    ادمای سالمش تو زندگی زناشویی میمونن چه برسه بما،مام ک بصورت پیشفرض بگا میریم زندگی زناشویی هم همچین گل و بلبل نیست.
    ‏هر چی بزرگتر میشم
    هر چی بیشتر تجربه میکنم
    تهش فقط یه واقعیته :
    آدما فقط از دور قشنگن ....!!

    انسان ها
    شبیه هم عمر نمی کنند.
    یکی زندگی میکند
    یکی تحمل..

    ما ادمای افسرده درک بالایی داریم ولی هرچی درکمون بیشتر میشه،بدتر بگا میریم

    الان میان برامون روضه میخونن ک فلانی تونست پس تو هم باید بتونی، ولی ادما عواطف و احساسات و شرایط روحی و محیطی شون فرق داره

    ولی خودمونیما تو همین بگایی بیماری خیلی افراد را شناختیماااا

    تو هم موفق باشی دادا،مواظب خودت باش راستی اسمت چیه؟

صفحه 3 از 3 اولاول 123

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •