تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 23

نام تاپيک: کوبش قلب بدون افزایش ضربان قلب

  1. #11
    آخر فروم باز hamid3369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    ایلام
    پست ها
    1,030

    پيش فرض

    دوست گرامی روان شناس و روان پزشک خوب مراجعه کن. اینها اضطراب و افسردگی هست
    اینطوری هم نیس که دوستمون میگه کاری نمیشه کرد. به هیچ وجه اینطوری نیس
    منضور بنده علائم دارویی مثل کوبش قلب رو نمیشه کاریش کرد و گرنه اختلال ها تا حد قابل درمان هستن

  2. #12
    آخر فروم باز hamid3369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    ایلام
    پست ها
    1,030

    پيش فرض

    دوستمون اگه میتونن با دکتر هلاکویی تماس تلفنی داشته باشن خیلی موثر میتونه واقع بشه ایشون استاد بزرگی هستن

  3. این کاربر از hamid3369 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #13
    آخر فروم باز ms368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,977

    پيش فرض

    قبلا هم بهت گفته بودم خودت رو الکی الاف mri و . . نکن مشکل روانی هست.
    چیکار کنم، همه راه حل ها و آزمایش ها و داروها رو تست زدم، معلوم نیس مشک کجاست
    فعلا دارم سرتولین مصرف میکنم، بهترم اما مثلا توی ۲۴ ساعت چند ساعتش احساس بدحالی دارم، چند ساعتش احساس سرگیجگی و چند ساعتش تپش قلب و چند ساعتشم بی خوابی، مابقیش هم میرم با دوچرخه توی پارک و اینور اونور تا فکرم مشغول نباشه
    بیمارستان اعصاب هم رفتم که داروها رو عوض کردن اونم چندین بار
    ۲ تا دکتر اعصاب و روان هم رفتم که اونا هم دارو مینویسن و هی عوض میکنن
    نوار اعصاب هم گرفتم، مانیتورینگ ۲۴ ساعته قلب و فشار گرفتم، تست ورزش گرفتم، اکو گرفتم، mri گرفتم، چندین آزمایش خون گرفتم و ...
    دیگه هر کاری که هرکی گفته انجام دادم توی این ۲ ماه

    دوست گرامی روان شناس و روان پزشک خوب مراجعه کن. اینها اضطراب و افسردگی هست
    اینطوری هم نیس که دوستمون میگه کاری نمیشه کرد. به هیچ وجه اینطوری نیس
    افسردگی ندارم اصلا حس غم ندارم اما حس شاد بودنم ندارم، اضطراب رو دارم که با سرتوولین داره کنترل میشه
    سرگییجه و تغییر رنگ صورت (سفید میشه مثه کسی که ترسیده) و عرق صورت هم دارم، کوبش قلب هم گاهی اوقات دارم
    بیخوابی دارم، حس بی تفاوتی نسبت به همه چی، اشتها به هیچ وجه ندارم
    نمیدونم داره چه بلایی سرم میاد

    دوستمون اگه میتونن با دکتر هلاکویی تماس تلفنی داشته باشن خیلی موثر میتونه واقع بشه ایشون استاد بزرگی هستن
    خیلی لطف میکنید اگه بتونید یه شماره تلفن مستقیم ازش بهم بدید
    ممنون

  5. #14
    آخر فروم باز hamid3369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    ایلام
    پست ها
    1,030

    پيش فرض

    شماره تلفن ندارم ولی تو رادیو فردا برنامه رادیویی داره از طریق سرچ تو اینترنت متوجه میشین ..ایشون میتونن مسیر رو براتون باز کنن .. خارج از کشور هستن فکر کانال ماهواره بتونی ببینی رادیو فردا

  6. این کاربر از hamid3369 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #15
    آخر فروم باز shangil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2015
    محل سكونت
    ویران
    پست ها
    1,448

    پيش فرض

    شماره تلفن ندارم ولی تو رادیو فردا برنامه رادیویی داره از طریق سرچ تو اینترنت متوجه میشین ..ایشون میتونن مسیر رو براتون باز کنن .. خارج از کشور هستن فکر کانال ماهواره بتونی ببینی رادیو فردا
    میبینم که خوب غربت اثر کرده رفیق برات نشستی پای حرفای استاد
    اره انگیزشی هست حرفاش
    منتهی برا برخیها به خصوص از دور جواب مکنه نده.
    Last edited by shangil; 15-10-2017 at 21:46.

  8. #16
    آخر فروم باز shangil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2015
    محل سكونت
    ویران
    پست ها
    1,448

    پيش فرض

    چیکار کنم، همه راه حل ها و آزمایش ها و داروها رو تست زدم، معلوم نیس مشک کجاست
    فعلا دارم سرتولین مصرف میکنم، بهترم اما مثلا توی ۲۴ ساعت چند ساعتش احساس بدحالی دارم، چند ساعتش احساس سرگیجگی و چند ساعتش تپش قلب و چند ساعتشم بی خوابی، مابقیش هم میرم با دوچرخه توی پارک و اینور اونور تا فکرم مشغول نباشه
    بیمارستان اعصاب هم رفتم که داروها رو عوض کردن اونم چندین بار
    ۲ تا دکتر اعصاب و روان هم رفتم که اونا هم دارو مینویسن و هی عوض میکنن
    نوار اعصاب هم گرفتم، مانیتورینگ ۲۴ ساعته قلب و فشار گرفتم، تست ورزش گرفتم، اکو گرفتم، mri گرفتم، چندین آزمایش خون گرفتم و ...
    دیگه هر کاری که هرکی گفته انجام دادم توی این ۲ ماه



    افسردگی ندارم اصلا حس غم ندارم اما حس شاد بودنم ندارم، اضطراب رو دارم که با سرتوولین داره کنترل میشه
    سرگییجه و تغییر رنگ صورت (سفید میشه مثه کسی که ترسیده) و عرق صورت هم دارم، کوبش قلب هم گاهی اوقات دارم
    بیخوابی دارم، حس بی تفاوتی نسبت به همه چی، اشتها به هیچ وجه ندارم
    نمیدونم داره چه بلایی سرم میاد



    خیلی لطف میکنید اگه بتونید یه شماره تلفن مستقیم ازش بهم بدید
    ممنون
    ببین به قول دوستمون حرفات نشون میده که اضطراب عجیبی داری حالا نمیدونم علتش چی هست دقیقا. ژنتیکی مشکلی داشتن خانواده؟ خودت دچار حادثه ای شدی؟ فشار بر روت وارد شده این مدت؟ چه اتفاقی افتاده برات؟ اگر همینطوری شده باید منشا ش پیدا بشه.
    نگران نباش درست میشه کمی باید زمان بگذره. همون ورزش بیرون که میری مشغول میشی خیلی مهمه .خانواده باید هوات رو داشته باشن ارومت کنن.
    چند سالته؟
    در مورد دکتر هلاکویی برو YOUTUBE اونجا بنویس علایمت رو بعلاوه دکتر هلاکویی فیلمهیا خیلی خوبی میاره دانلود کن نگاه کن. دانلود بلد نبودی بگو بهت بگم. تماس گرفتن باهاش کمی سخته و ممکنه زمان ببره. اسمش رادیو همراه بود برنامه اش فکر نکنم رادیو فردا باشه.
    روانشناس رفتی؟

  9. #17
    آخر فروم باز ms368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,977

    پيش فرض

    ببین به قول دوستمون حرفات نشون میده که اضطراب عجیبی داری حالا نمیدونم علتش چی هست دقیقا. ژنتیکی مشکلی داشتن خانواده؟ خودت دچار حادثه ای شدی؟ فشار بر روت وارد شده این مدت؟ چه اتفاقی افتاده برات؟ اگر همینطوری شده باید منشا ش پیدا بشه.
    نگران نباش درست میشه کمی باید زمان بگذره. همون ورزش بیرون که میری مشغول میشی خیلی مهمه .خانواده باید هوات رو داشته باشن ارومت کنن.
    چند سالته؟
    در مورد دکتر هلاکویی برو YOUTUBE اونجا بنویس علایمت رو بعلاوه دکتر هلاکویی فیلمهیا خیلی خوبی میاره دانلود کن نگاه کن. دانلود بلد نبودی بگو بهت بگم. تماس گرفتن باهاش کمی سخته و ممکنه زمان ببره. اسمش رادیو همراه بود برنامه اش فکر نکنم رادیو فردا باشه.
    روانشناس رفتی؟
    ممنون بابت پاسخ
    خیر ژنتیکی نبوده و اصلا مشکل ترس رو توی خونواده (پدری و مادری) کسی جز من تجربه نکرده، مشکل اعصاب هم معمولی مثه اکثر افراد جامعه
    من بچه که بودم حدودا ۱۲ یا ۱۴ سالم بود که یه بیماری گرفتم مثه این بود که یه چیزی مثه روح از بدنم داره خارج میشه (آدرنالین بوده ولی نمیدونستم چون بچه بودم) و میترسیدم و کلا اون موقع ۱۰ تا پزشک رفتیم و کلی آزمایش دادیم (حتی mri) و کلی کارای دیگه انجام دادیم و خلاصه رفتیم پیش یه روانپزشک و واسم قرص های پرانول + نورتریپتیلین + دوکسپین تجویز کرد (این ۳ تا رو یادم میاد ولی هر ماه میرفتم و داروها رو عوض میکرد)
    خلاصه بعد یه مدت خوب شدم و داروها رو تا زمان خدمتم مصرف کردم و بعدش یه شبه همرو ترک کردم تو خدمت و طوریم نشد حتی تپش قلب هم نگرفتم بعد ترکشون
    خدمتم تموم شد، دانشگامم تموم کردم و یه مدت هم (به صورت ۲ ماه) توی خونه مشغول کار پای کامپیوتر بودم (صبح ساعت ۹ یا ۱۰ بیدار میشدم و تا ساعت ۲ شب یه سره طراحی میکردم)
    بعد از اون یه مشاجره با خونواده داشتم که خیلی بهم فشار اومد و بعدش سریع از خونه زدم بیرون (نصف شب) و با ماشین نزدیک ۱۰۰ کیلومتر رانندگی کردم و یهو حس کردم یه چیزی مثه آدرنالین یا دلهره خیلی زیاد وجودو گرفت و همونجا زدم ترمز (تویی کمربندی) و مثه دیوونه ها خودمو توی خاکا غلط میدادم (مردم فکر میکردن مست شدم) و چندتا ماشین زدن کنار و مشکلو بهشون گفتم و زنگ زدن اورژانس و خونوادم
    خلاصه اون شب رفتم بیمارستان قلب و ۲ تا آمپول زدن و قرص آلپروزولام خوردم و یه قرص دیگه اما موقع برگشت به خونه مثه دیوونه ها صداهای عجیب در میاوردمو و خودمو پرت میکردم روی صندلی عقب و کلا دیوونه بازی درمیاوردم جوری که دست خودم نبود
    دوباره رفتیم یه بیمارستان دیگه و یکی از پزشکا یه قرص داد و گفت بخور بهتر میشی که بهتر شدم
    خلاصه اون شب گذشت ولی از فردا بدبختی های من شروع شد، از خواب که بیدار میشدم سریع حمله های عصبی میومد سراغم و تپش قلب و اضطراب و حس دلهره زیادی و ترس از مرگ میومد سراغم تا اینکه ۱۰۰ تا آزمایش دادم و کلی دارو خوردم و کلی دکتر رفتم تا اینکه الان یکم بهترم ولی مشکلات زیادی دارم که باعث شده زندگی برام شه زهر مار
    ۲۸ سالم هست، حالم خیلی خوب بود، ترس از چیزی نداشتم و خیلی راحت مینشستم پای فیلمای ترسناک، فیلمای کمدی که میدیدم غرق خنده میشدم اما الان ...
    تنها مشکلم کم خونی ارثی بود که هیچ مشکلی برام به وجود نیاورده بود.
    روانشناس نرفتم اما پزشک مغز اعصاب و اعصاب و روان و بیمارستان اعصاب (ابن سینا شیراز) رفتم.

  10. #18
    آخر فروم باز shangil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2015
    محل سكونت
    ویران
    پست ها
    1,448

    پيش فرض

    ممنون بابت پاسخ
    خیر ژنتیکی نبوده و اصلا مشکل ترس رو توی خونواده (پدری و مادری) کسی جز من تجربه نکرده، مشکل اعصاب هم معمولی مثه اکثر افراد جامعه
    من بچه که بودم حدودا ۱۲ یا ۱۴ سالم بود که یه بیماری گرفتم مثه این بود که یه چیزی مثه روح از بدنم داره خارج میشه (آدرنالین بوده ولی نمیدونستم چون بچه بودم) و میترسیدم و کلا اون موقع ۱۰ تا پزشک رفتیم و کلی آزمایش دادیم (حتی mri) و کلی کارای دیگه انجام دادیم و خلاصه رفتیم پیش یه روانپزشک و واسم قرص های پرانول + نورتریپتیلین + دوکسپین تجویز کرد (این ۳ تا رو یادم میاد ولی هر ماه میرفتم و داروها رو عوض میکرد)
    خلاصه بعد یه مدت خوب شدم و داروها رو تا زمان خدمتم مصرف کردم و بعدش یه شبه همرو ترک کردم تو خدمت و طوریم نشد حتی تپش قلب هم نگرفتم بعد ترکشون
    خدمتم تموم شد، دانشگامم تموم کردم و یه مدت هم (به صورت ۲ ماه) توی خونه مشغول کار پای کامپیوتر بودم (صبح ساعت ۹ یا ۱۰ بیدار میشدم و تا ساعت ۲ شب یه سره طراحی میکردم)
    بعد از اون یه مشاجره با خونواده داشتم که خیلی بهم فشار اومد و بعدش سریع از خونه زدم بیرون (نصف شب) و با ماشین نزدیک ۱۰۰ کیلومتر رانندگی کردم و یهو حس کردم یه چیزی مثه آدرنالین یا دلهره خیلی زیاد وجودو گرفت و همونجا زدم ترمز (تویی کمربندی) و مثه دیوونه ها خودمو توی خاکا غلط میدادم (مردم فکر میکردن مست شدم) و چندتا ماشین زدن کنار و مشکلو بهشون گفتم و زنگ زدن اورژانس و خونوادم
    خلاصه اون شب رفتم بیمارستان قلب و ۲ تا آمپول زدن و قرص آلپروزولام خوردم و یه قرص دیگه اما موقع برگشت به خونه مثه دیوونه ها صداهای عجیب در میاوردمو و خودمو پرت میکردم روی صندلی عقب و کلا دیوونه بازی درمیاوردم جوری که دست خودم نبود
    دوباره رفتیم یه بیمارستان دیگه و یکی از پزشکا یه قرص داد و گفت بخور بهتر میشی که بهتر شدم
    خلاصه اون شب گذشت ولی از فردا بدبختی های من شروع شد، از خواب که بیدار میشدم سریع حمله های عصبی میومد سراغم و تپش قلب و اضطراب و حس دلهره زیادی و ترس از مرگ میومد سراغم تا اینکه ۱۰۰ تا آزمایش دادم و کلی دارو خوردم و کلی دکتر رفتم تا اینکه الان یکم بهترم ولی مشکلات زیادی دارم که باعث شده زندگی برام شه زهر مار
    ۲۸ سالم هست، حالم خیلی خوب بود، ترس از چیزی نداشتم و خیلی راحت مینشستم پای فیلمای ترسناک، فیلمای کمدی که میدیدم غرق خنده میشدم اما الان ...
    تنها مشکلم کم خونی ارثی بود که هیچ مشکلی برام به وجود نیاورده بود.
    روانشناس نرفتم اما پزشک مغز اعصاب و اعصاب و روان و بیمارستان اعصاب (ابن سینا شیراز) رفتم.
    خب الان شد. ببین دوست عزیز اینجا به نظرم دنبال پیدا کردن جواب قطعی نباشین راحت بگم سیستم مغزی روانی شما کمی به هم ریخته و احتمالا سروتونین کاملا از تعادل خارج شده. شهر بزرگی هستین فکر کنم شیراز گفتین. شما حتما پیش روان شناس حاذق برین. این باور که من رو دارو درست میکنه خیلی درست نیست. داروها رو دکترها به صورت تجربی تجویز میکنن متاسفانه یه جوری تجارت شده ولی بعدا عوارش میزاره برای اینکه داروها رو قطع کنین زودتر باید پیش روانشناس هم برین تا ارومتون کنن.
    اگر خانواده باهاتون هنوز بحث میکنن که خب سخت میشه هر چند بعید میدونم. تکرار میکنم مشکل شما طوری نیست که بگن این دوا قطعا درست میکنه اونم چند روز. ادرنالینتون رفته بالا ان زمان و ...

  11. این کاربر از shangil بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #19
    آخر فروم باز ms368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    1,977

    پيش فرض

    خب الان شد. ببین دوست عزیز اینجا به نظرم دنبال پیدا کردن جواب قطعی نباشین راحت بگم سیستم مغزی روانی شما کمی به هم ریخته و احتمالا سروتونین کاملا از تعادل خارج شده. شهر بزرگی هستین فکر کنم شیراز گفتین. شما حتما پیش روان شناس حاذق برین. این باور که من رو دارو درست میکنه خیلی درست نیست. داروها رو دکترها به صورت تجربی تجویز میکنن متاسفانه یه جوری تجارت شده ولی بعدا عوارش میزاره برای اینکه داروها رو قطع کنین زودتر باید پیش روانشناس هم برین تا ارومتون کنن.
    اگر خانواده باهاتون هنوز بحث میکنن که خب سخت میشه هر چند بعید میدونم. تکرار میکنم مشکل شما طوری نیست که بگن این دوا قطعا درست میکنه اونم چند روز. ادرنالینتون رفته بالا ان زمان و ...
    ممنون، من به دنبال جواب قطعی نیستم اما دنبال راهنمایی هستم که بدونم باید کجا برم، پزشک مغز و اعصاب؟ اعصاب و روان؟ روانپزشک؟ روانشناس؟ متخصص داخلی؟ قلب و یا ...
    امروز به یک دکتر اعصاب و روان دیگه مراجعه کردم که مسولان بیمارستان شیراز براش قسم میخوردن
    رفتم باهاش صحبت کردم و مشکلاتمو رو برگه نوشتم دادم بهش و داروهامو هم نشونش دادم
    حتی جواب mri که گرفته بودمو چک نکرد، کلا هیچ آزمایشیمو چک نکردم
    گفت پانیک داری، گفتم آقا من پانیک ندارم و میدونم پانیک چطوریه و اون مشکلم رفع شده و حمله بهم دست نمیده منتها در ساعتی از شبانه روز یکم حالم بده (توی پست های بالا توضیح دادم)
    حوصله نداشت گفت اگه حمله نداری پس چرا اومدی گفتم خب واستون توضیح دادم و حتی نوشتم و یه نگاه چند ثانیه ای به اون برگه کرد و گفت پانیکه و چیزیت نیست (فقط خوندن اون برگه حداقل ۳۰ ثانیه زمان میخاست چون ۱۰ خط بود اما بی تفاوت فقط ه نگاه کرد)
    والا نمیدونستم باید چی جوابش میدادم که بفهمه من چمه، واسم یه دارو تجویز کرد گفت واسه پانیکه بخور خوب میشی و سریع گفت مریض بعدی، اومدم داروخونه دیدم بهم پروپرانول داده با همون دوزی که بهش گفته بودم مصرف میکنم یعنی صبح ۱۰ و شب هم ۱۰ ، برگشتم بهش بگم دارو رو اشتباه نوشتی دیدم رفته
    اینم از پزشکامون، این همه راه رفتم این همه تو نوبت نشستم و آخرش همون حرفای همیشگی که همه میزنن حتی آزمایشارو هم چک نکرد
    روانشناس هم فردا میرم ببینم چی میشه

    اگه ممکنه در مورد اون قسمت از متنتون که بولد کردم یه توضیح مختصر بدید ممنون میشم.

  13. #20
    آخر فروم باز shangil's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2015
    محل سكونت
    ویران
    پست ها
    1,448

    پيش فرض

    ممنون، من به دنبال جواب قطعی نیستم اما دنبال راهنمایی هستم که بدونم باید کجا برم، پزشک مغز و اعصاب؟ اعصاب و روان؟ روانپزشک؟ روانشناس؟ متخصص داخلی؟ قلب و یا ...
    امروز به یک دکتر اعصاب و روان دیگه مراجعه کردم که مسولان بیمارستان شیراز براش قسم میخوردن
    رفتم باهاش صحبت کردم و مشکلاتمو رو برگه نوشتم دادم بهش و داروهامو هم نشونش دادم
    حتی جواب mri که گرفته بودمو چک نکرد، کلا هیچ آزمایشیمو چک نکردم
    گفت پانیک داری، گفتم آقا من پانیک ندارم و میدونم پانیک چطوریه و اون مشکلم رفع شده و حمله بهم دست نمیده منتها در ساعتی از شبانه روز یکم حالم بده (توی پست های بالا توضیح دادم)
    حوصله نداشت گفت اگه حمله نداری پس چرا اومدی گفتم خب واستون توضیح دادم و حتی نوشتم و یه نگاه چند ثانیه ای به اون برگه کرد و گفت پانیکه و چیزیت نیست (فقط خوندن اون برگه حداقل ۳۰ ثانیه زمان میخاست چون ۱۰ خط بود اما بی تفاوت فقط ه نگاه کرد)
    والا نمیدونستم باید چی جوابش میدادم که بفهمه من چمه، واسم یه دارو تجویز کرد گفت واسه پانیکه بخور خوب میشی و سریع گفت مریض بعدی، اومدم داروخونه دیدم بهم پروپرانول داده با همون دوزی که بهش گفته بودم مصرف میکنم یعنی صبح ۱۰ و شب هم ۱۰ ، برگشتم بهش بگم دارو رو اشتباه نوشتی دیدم رفته
    اینم از پزشکامون، این همه راه رفتم این همه تو نوبت نشستم و آخرش همون حرفای همیشگی که همه میزنن حتی آزمایشارو هم چک نکرد
    روانشناس هم فردا میرم ببینم چی میشه

    اگه ممکنه در مورد اون قسمت از متنتون که بولد کردم یه توضیح مختصر بدید ممنون میشم.
    دوست گرامی جسارتا شما نظرات دکتر ها رو فکر کنم قبول ندارین و میخواین حتما چیزی که خودتون در ذهنتون هست رو بهشون غالب کنید. قبول دارم که دکترها اکثرشون گند زده اند به این مملکت (واقعا فاجعه شده من مریض شدم اون روز رفتم دکتر حالم رو بدتر کرد!! ) در نتیجه به گند کشیدن اکثرشون همه چی رو ولی شما باید کمی اروم باشید. پزشکی تجارت شده در ایران و انتظار نداشته باشین در اون شرایط اون دکتر نگه بعدی!! حالم از این کلمه به هم میخوره.
    شما دو سه تا دکتر رفتین برایندش هم مشخص باید بشه اگر هر سه تاش یا دوتاش گفتن پانیک دارین (روانپزشک و روانشناس) باید گوش بدین.
    شما به حرف من گوش بدین به روان شناس خوب هم مراجعه کنین که وقت بزاره. الکی هم تست و اینا نگیره ازتون از اون روانشناسای خوب باشه ارشد بالینی و دکتری. اینها به حرفاتون گوش میدن دقیقا و میگن چه تون هست. شما تمام سیستم قلب و عروقیتون سالمه و مشکلی نیست.
    اون روز ادرنالین تون که رفته بالا باعث شده به هم ریختگی در سستم اعصاب پیش بیاد.

    تاکید دارم انتظار نداشته باشین این مساله دو سه روزه حل بشه! خیلی عجله دارید! هر چند درک میکنم

  14. 2 کاربر از shangil بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •