تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 4 اولاول 1234
نمايش نتايج 31 به 33 از 33

نام تاپيک: گلادیاتور های مدرن (وصف حال مردان امروزی)

  1. #31
    داره خودمونی میشه barton fink's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2016
    پست ها
    72

    پيش فرض

    رسوا کردن "انجمن خواهری"

    نويسنده: دكتر زهرا آيت اللهي
    «لايحه جامع تامين امنيت زنان در برابر خشونت»

    1- در مقدمه اين لايحه يکي از اهداف لايحه، تحکيم بنيان خانواده ديده شده اما بررسي تبعات اجرايي اکثر مواد اين لايحه، تهديد و مقابله عليه خانواده را به همراه دارد که نتيجه نهايي آن از سويي ناديده گرفتن مصلحت و کيان خانواده و تضعيف اين نهاد بنيادين در جامعه خواهد بود و از سوي ديگر کاهش ازدواج دائم و تشکيل خانواده و از ديگر سوي محروميت هاي ديگري براي زنان.
    2- با اقرار به اينکه چتر قانوني براي اقشار مختلف بايد به نحوي باشد که حتي يک فرد هم مورد ظلم واقع نشود؛ به خصوص يک زن، آن هم در خانواده - امر مهمي که همواره مورد تاکيد مقام معظم رهبري بوده و هست - اين لايحه به نحوي تنظيم شده که حمايت تنها درصدي از زنان که تحت ظلم همسرانشان يا ديگر مردان در خارج از منزل يا در خانواده قرار مي گيرند را شامل مي شود؛ اما نتيجه آن همه خانواده ها را تهديد مي کند و مردان را به وحشت مي اندازد که مبادا هر رفتار و اقدام آنها مصداقي از مصاديق خشونت عليه زنان تلقي شود و در نهايت، به آرامش و روح صميميت و يکپارچگي در خانواده آسيب مي زند و خانه را به معرکه اي تبديل مي کند براي فرار زنان از مسئوليت هايشان و خارج کردن مردان از جايگاه اصليشان که مديريت خانواده است.
    3- تخصيص اين لايحه به زنان، آن هم تنها در موضوع خشونت عليه آنان، آن را به الگويي جديد براي حل مشکلات و آسيب هاي اجتماعي تبديل مي کند و اگر احقاق حقوق با اين مدل رسميت يابد، بايد به زودي لايحه جامع تامين امنيت مردان در برابر خشونت، لايحه تامين امنيت خانواده در برابر خشونت، لايحه جامع تامين امنيت کودکان، دختران، سالمندان، کارگران و.... در صف لوايح قرار گيرند.
    4- تجربه نشان داده است که بهترين نوع حمايت از زنان همان طور که اسلام هدايت کرده، آن است که حمايت از زنان را به مردان خانواده بسپاريم. پدر، همسر، برادر، پدر بزرگ، پدر همسر و محارمي که قدرت حمايت و دفاع از زن را دارند و ديده ايم که هرگاه حکومت، قانون و هر قدرت ديگري مثل فشارهاي بين المللي و رسانه اي به حمايت زنان آمده اند، مردان را مقابل زنان قرار داده و به موضع گيري و بعضاً انتقام جويي وادار کرده است و يا مردان را به فاصله گرفتن از ازدواج و پناه بردن به انحرافات اخلاقي سوق داده است.
    5- اين حمايت از زنان به سبک غربي نتيجه اي مشابه غرب به همراه دارد. اکنون در انگلستان چهل درصد خشونت ها عليه مردان گزارش مي شود. البته حجم واقعي خشونت هاي زنان عليه مردان بيش از اين است و دليل مهم آن هم خودداري مردان از اعلام وضعيت به جهت ترس از تمسخر و انگ بي عرضگي به آنها است.
    به همين دليل اقدام اساسي در موضوع خشونت بايد در کنار خشونت عليه تمام آحاد جامعه باشد سير افزايش قتل مردان به وسيله همسرانشان در کشور در سال هاي اخير و مراجعات رو به افزايش مردان به پزشکي قانوني که به واسطه همسر خود مورد خشونت قرار گرفته اند، اين واقعيت را روشن تر مي سازد.
    علاوه بر آن در اين لايحه خشونت هاي زنان عليه فرزندان در شکم خود اصلاً زشت و ناپسند قلمداد نشده است؛ اين يعني وجاهت بخشيدن به سقط جنين هاي غيرقانوني که متاسفانه در کشور رو به گسترش است.
    6- ادعاي اوليه اين لايحه حمايت از کيان خانواده است اما حاصل 92 بند حقوقي مندرج در آن، از همسران در خانواده که به لحاظ تعهداتي که به يکديگر داده اند قرار است بنيان يک آرامشکده را براي خودشان و نسل هاي ديگر بريزند؛ دو خصم مقابل هم و مترصد بهانه جويي و انتقام کشي مي سازد. زن که مظهر لطافت و محبت و آرامش است به موجودي تبديل مي شود بهانه جو، ايرادگير و نازپرورده که مي تواند هر اقدام مرد را به خشونت عليه خود تعبير کند، حتي اگر توهم خشونت از رفتار مرد را داشته باشد، قانون به او حق مي دهد که مرد را محکوم کند و دادگاه را به وسط خانه بکشاند.
    به تعبير خانم معاون رئيس جمهور، چهارديواري ديگر اختياري نيست و بايد چشمان و دستاني از قانون و قاضي مراقب باشد تا در خانواده کسي به زن نگويد بالاي چشمت ابروست. خدا مي داند با چنين وضعيتي کدام پسري ولو 40 ساله و 50 ساله جرات ازدواج کردن را خواهد داشت حتي اگر رستم دستان باشد.
    7- روح حاکم بر لايحه، حمايت از زنان آسيب ديده و مورد خشونت در خارج از فضاي خانواده است. البته طبق بندهاي لايحه، زناني که با مردان ارتباط دارند و اين ارتباط عموماً ارادي و با رضايت زن است مورد حمايت قرار مي گيرند. در يک کلام بايد بگوييم لايحه اي در حمايت از زنان روسپي است تا زنان عفيف و مظلوم در خانواده. پيش بيني کنيد که جامعه به چه سمتي خواهد رفت؛ همان لجن زاري که غرب را به سقوط کشانده، در انتظار ايران اسلامي هم خواهد بود، بايد گفت که «اينَ تذهبون!»

    در ادامه ارزيابي مواردي از اين لايحه به صورت مستند ارائه مي شود:
    1- علي رغم ادعاي تنظيم کنندگان لايحه مبني بر اينکه يکي از اهداف تدوين لايحه تحکيم بنيان خانواده است، در اين لايحه، مصلحت خانواده لحاظ نشده، بلکه سياق آن فردمحور بوده و تنها حمايت از زن فارغ از نقش همسري و مادري وي مد نظر قرار گرفته است.
    2- لايحه با تعيين مکرر «مجازات اشد» در موارد مختلف در قدم اول خواسته مناسبات خانواده را با شديدترين مجازات ها جرم انگاري کند، درحالي که تعيين اينگونه مجازات ها با تعميق روابط خانوادگي و تحکيم بنيان خانواده منافات دارد.
    3- از ديگر پيامدهاي لايحه کاهش نقش مرد در خانواده و تزلزل جايگاه وي به عنوان پدر و رئيس خانواده است.
    4- رويکرد حقوقي صرف در هر موضوعي از جمله خشونت با سياست هاي تحکيم بنيان خانواده در تعارض است؛ اهتمام سياستگذاران جامعه بايد بر حکومت اخلاق در خانواده باشد نه حاکميت قانون و حقوق.
    5- تعريف خشونت در لايحه مبهم و مبتلا به کلي گويي است و با به کار بردن واژه هايي چون «و نظير» دست قاضي را در تعيين مصاديق خشونت باز گذاشته است. ضمن اينکه زنان خودخواه نيز مي توانند هرگونه رفتاري که علي رغم خواست آنها يا به زعم ايشان ظلم و يا تضييع حقشان بوده، تحت عنوان خشونت مطرح کنند.
    6- خشونت متناسب با ويژگي هاي ديني و فرهنگي جامعه ايران تعريف و مصاديق آن مطابق با اين اصول ذکر نشده است. تعريف واژه ها به جاي اينکه با تعريف آنها از اسلام همخواني داشته باشد، بر اساس معاني غربي شان لحاظ شده است.
    7- اين لايحه کاملا صبغه جنسيتي و دفاع بي حدومرز از زنان دارد و به هيچ وجه رفتارهاي خشونت آميزي که از سوي زن عليه مرد رخ مي دهد، لحاظ نشده است.
    8- تعريف خشونت در اين لايحه به قدري وسيع است که حتي برخي سخت گيري ها که گاهي مرد به خاطر مصلحت خانواده آنها را اعمال مي کند، خشونت اجتماعي يا خشونت اقتصادي يا خشونت رواني تلقي شده است.
    9- علي رغم اينکه سياست هاي کنوني قضايي مبتني بر جرم زدايي است نه جرم انگاري، تصويب اين لايحه موجب افزايش مصاديق جرم و جنايت در قوانين شده و يکي از پيامدهاي آن افزايش پرونده هاي دادگاه ها خواهد بود.
    10- مواد لايحه با ناديده گرفتن قاعده مهم «البينه علي المدعي و اليمين علي من انکر» هرگونه ادعاي زنان مبني بر حتي احساس خشونت عليه آنها را رفتار خشونت آميز و جرم تلقي کرده است. درحالي که مطابق اين قاعده مهم فقهي مدعي بايد با استدلال قوي و محکمه پسند ورود خشونت بر خود را به اثبات برساند نه اينکه به محض ادعاي خشونت بر وي مرد را محکوم کرد.
    11- از ديگر اشکالات موجود در لايحه، مداخله بيش از حد دولت در مناسبات خانوادگي است که اين با اصول حقوق عمومي در تعارض است. دولت نمي تواند خارج از چارچوب در روابط خصوصي افراد يعني حقوق خصوصي آنها دخالت کند. بخش مهمي از اين روابط بايد بين طرفين تنظيم و حل و فصل شود.
    12- قوانين سابق هر يک به گونه اي از زنان حمايت کرده و با در نظر گرفتن شرايط جسمي و روحي زنان از ورود هرگونه آسيب و صدمه به ايشان جلوگيري کرده است؛ اصولي از قانون اساسي و قوانيني همچون قانون حمايت از زنان بي سرپرست يا بدسرپرست، قانون حمايت از خانواده، قانون ترويج تغذيه با شير مادر، موادي از قانون مدني همچون نحله و اجرت المثل، موادي از قانون مجازات اسلامي، موادي از قانون کار و تامين اجتماعي، منشور حقوق و مسئوليت هاي زنان در نظام جمهوري اسلامي و... علي رغم وجود اين قوانين حمايتي، اين لايحه اصرار دارد که براي هر خطاي کوچکي از جانب شوهر، حکم حبس شوهر صادر شود.
    13- لايحه به نوعي از زناني که با اراده خويش، خود را در معرض تعرض قرار مي دهند، حمايت مي کند.
    14- لايحه در مواد مختلف راه هاي حل مسالمت آميز مشکلات خانواده همچون مراجعه به مشاوره هاي خانواده و بزرگ ترهاي فاميل و... را مسدود کرده و براي حل اين مشکلات تنها راه را حبس و مجازات هاي سنگين پيشنهاد داده است. در واقع لايحه آخرين راه حل مشکلات خانوادگي را به عنوان اولين راه و شايد تنهاترين راه پيشنهاد داده است.
    15- ماده 5 که موضوع تشديد مجازات را مطرح مي کند عملاً پدر را در اعمال مسئوليت تربيتي خود با مجازات هاي شديدتر مواجه مي سازد.
    16- دفاع از حق مظلوم نبايد به تغيير اشکال ظلم منجر شود. در ساختار حقوقي اسلام و ايران اصل بر بي گناهي و عدم مجرميت است مگر آنکه خلافش ثابت شود. بنابراين لازم است مدعي با اقامه دليل يا شاهد اثبات جرم نمايد. اينکه طبق ماده 59 لايحه مذکور حق به مدعي داده شود و متهم موظف به اثبات بي گناهي خود باشد، يک دفاع بي قاعده از زنان است که بروز خشونت هاي زنانه عليه مردان را مشروعيت مي بخشد. ظاهرا نويسندگان نتوانسته اند بين مداخلات اجتماعي و مددکارانه هنگام احتمال خطر با مداخلات حقوقي و مجازاتي تفکيک نمايند. به نظر ما در صورت قرائني بر احتمال وجود خطر، تحت الحمايه قرار دادن شخص تا زمان حصول اطمينان از رفع خطر مي تواند قابل دفاع باشد، اما انکار قواعد مسلم حقوقي جايز نيست.
    17- الگوبرداري از کشورهاي ديگر ضرورتا بايد با لحاظ تمايزات فرهنگي و معرفتي انجام شود. چه بسا يک اقدام در يک فرهنگ هدف مورد نظر را تامين کند اما در اقليم فرهنگي ديگر هزينه هايي بيش از فايده تحميل نمايد. امروزه کشورهاي حوزه اسکانديناوي داراي بالاترين شاخص هاي جهاني در کنترل خشونت و ايجاد شادکامي هاي فردي اند و توانسته اند شاخص هاي جهاني توسعه را به بهترين نحو ممکن اجرا کنند اما هزينه انجام شده براي اين اقدام در آن کشورها چه بوده است؟ در کشورهايي مثل سوئد بيش از نيمي از فرزنداني که در دهه هاي اخير متولد شده اند نامشروع اند. ميزان طلاق در برخي از اين کشورها معادل نيمي از ازدواج هاست و هيچ مردي حق ندارد مزاحم حريم خلوت جنسي همسر يا دخترش شود.
    يک سند خوب درباره کنترل خشونت بايد بر اين محاسبه استوار باشد که کاهش اين ميزان از خشونت چه نسبتي با کاهش يا افزايش جرايم، گناهان و آسيب هاي ديگر دارد و چه پيامدهايي را بر مناسبات اجتماعي، خانوادگي و تربيتي برجاي مي گذارد؟ اگر اعمال مجازات هاي بازدارنده از خشونت به افزايش طلاق، کاهش انگيزه تربيت از سوي والدين، افزايش زنا و حرامزادگي و از ميان رفتن غيرت، عفت و امر به معروف و نهي از منکر منجر شود چه بايد کرد؟
    18- از زاويه اي ديگر مي توان خشونت را تقسيم نمود. خشونت گاه تبديل به يک عادت شده و گاه به شکل موردي و اتفاقي اعمال مي گردد. مگر مي توان کسي را يافت که در طول حيات خود عصباني نشده و عصبانيتش را به ديگري منتقل نکرده باشد؟ از سوي ديگر مي توان خشونت را به موارد جزئي و موارد حاد تقسيم کرد. حال بايد ديد آيا در تمام موارد خشونت بايد مجازات هاي بازدارنده را در نظر گرفت يا مجازات ها را صرفا شامل کساني نمود که خشونت هاي حاد، هرچند به شکل موردي و يا خشونت هاي مکرر انجام مي دهند؟
    به نظر مي رسد لايحه مورد بحث نگاه حداکثري به حقوق زنان مجازات شوهران داشته و خواسته است هر مشکلي را با روش هاي سخت مهار کند.
    19- پيش فرض پنهان در لايحه مورد بحث صلاحيت حداکثري حاکميت براي مداخله در مناسبات خانوادگي و اجتماعي است. اين ديدگاه در ابتدا از سوي افلاطون مطرح شد. وي براي اولين بار ايده نابودي خانواده، ازدواج اشتراکي و سرپرستي کودکان توسط دولت را مطرح کرد. از نگاه وي والدين فرهيختگي لازم را براي تربيت فرزندان ندارند. پس از انقلاب فرانسه اين ايده توسط سياسيون جديد که حاکميت را بيش از خانواده واجد صلاحيت مداخله در شئونات فرزندان مي دانستند پي گرفته شد. لايحه امنيت زنان به وضوح بر پيش فرض انکار نقش سرپرستي و اولويت پدر در تربيت و بر ضرورت کاهش جايگاه مرد در سرپرستي خانواده استوار است که نمي توان بر اساس منطق ديني از آن دفاع کرد. از اين رو تاکيد مي گردد که مداخله سخت حاکميت در شئون خانواده بايد به موارد حاد محدود گردد و در بقيه موارد بايد بر ارتقاي جايگاه خانواده و توانمندسازي مردان و زنان در ايفاي صحيح نقش هاي خود استوار باشد.
    20- الگوبرداري متن لايحه از اسناد سازمان ملل و قوانين غربي کاملا واضح و مشهود است.

  2. #32
    داره خودمونی میشه alireza hasdam's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2018
    محل سكونت
    همه جا سرای من است
    پست ها
    74

    پيش فرض

    سلام
    گلادیاتور؛در زمان اسپارتاکوس بردگانی بودند که صاجب هایشان جنگجو ترینشان را انتخاب میکردند و به عنوان گلادیاتور آنها را به جان هم میانداختند
    مردان امروز؛در این زمان مردانی هستند که معضلات جامعه اختلاس ها بی بضاعت ترینشان را به جان هم انداخته

    توضیح بهتری داشتید مرا هم آگاه کنید

  3. #33
    داره خودمونی میشه barton fink's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2016
    پست ها
    72

    پيش فرض

    اخیراً انجمن روانشناسی آمریکا (APA) مردانگی را مورد حمله قرار داد ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) و ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ) که البته خبری از «مردانگی مسموم|Toxic_masculinity» نبود بلکه خود مردانگی سنتی بود که به‌عنوان یک اختلال شناخته شد،این حرکت واکنش‌های زیادی را برانگیخت اما یک نکته مهم در بطن آن قرار داشت که از چندین دهه پیش تا به امروز در اکثر رسانه‌ها دائماً تکرار می‌شود؛ مسئله‌ای مبهم وغیرقابل فهم برای اکثر جریانات مترقی شاید هم انکاری بزرگ در مسیر «حرکت روبه‌جلو»
    درواقع سؤالی است که همواره در پس ذهن آن‌ها وجود دارد:


    «چرا مردان راجع به احساسات خود حرف نمی‌زنند؟»


    ماجرا از آنجایی آغاز می‌شود که فناوری، اقتصاد و قوانین حاضر بیشتر و بیشتر به نفع زنان سمت‌وسو گرفته و می‌گیرند،«تفکر زنانه» محور و مفهوم جهانی‌سازی است و در عرصه روانشناسی نیز زنان به‌سادگی سلطه‌ای کاملاً مؤثر دارند اما کافی است به گفتگوی گروهی از زنان توجه کنید که مملو است از تکلم و تشخیص‌های عامیانه و ایجاد فرضیات این‌چنین راجع به اهداف و اقدامات انسانی.
    البته اغلب مردان چنین نتایجی را اراجیفی بیهوده می‌دانند اما زنان قدرت و معنای بسیاری از این گفتگوها کسب کرده و آن را باعث «سلامت روان» توصیف می‌کنند چراکه اجتماعی شدن و روان جمعی زنان با بروز احساسات و سپس تصدیق و حمایت بر محور آن شکل می‌گیرداما مشکل از آنجایی متوجه مردان می‌شود که همین منش و نگرش را برای آنان هم تجویز می‌کنند.
    حقیقت این است که ترجیح اکثر مردان تمرکز، تلاش ذهنی و یا همان «غرق شدن» در یک مسئله است، همان ناحیه‌ای که وجود «خود» و زمان را فراموش کرده و با این فرایند سلامت روان خود را ایجاد و حفظ می‌کنند همچون یک شکارچی، کشاورز و یا صنعتگری که محصول و غایت ملموس را در جلوی چشمان خود دارد.
    درواقع تمام آن چیزی که فناوری، بوروکراسی و وجود ابر شرکت‌ها از آن‌ها گرفته و فقدان آن دستاورد ملموس دائماً بازتولید می‌شود چراکه اکثر مشاغل امروزی محصولات تولیدی‌شان همگی انتزاعی است:
    یک قانون جدید
    یک برنامه نرم‌افزاری جدید
    یک مقام حقوقی جدید
    و هر چیزی به همین شکل که فصل مشترک همه این‌ها همان اضطراب و عدم رضایت است چراکه نتیجه مبهم و نامفهوم است.
    تمام اقتصاد، دولت و جامعه معاصر دست در دست یکدیگر آن رضایت و بسندگی مطلوب را محدود، ممنوع و معدوم کرده‌اند،
    مردان دیگر آن حس کارایی و معنا را در خود نمی‌بینند چون هویت و وظایف مؤثر آن‌ها نسبت به خود، به همسر و به فرزند ناموجود و حتی بیهوده است.
    سلامت روان آن‌ها در مخاطره است نه برای اینکه راجع به احساسات خود حرفی نمی‌زنند بلکه عدم وجود یک طرح و برنامه مشهود و عینی آزارشان می‌دهد چراکه جایگاه او و جفت او در یک سلسله‌مراتب رقابتی لازم دیگر وجود ندارد.
    تصدیق، تعریف و ستایش کلامی از طرف دیگری هرگز اراده و انگیزه‌بخش مردان نمی‌شود چون یک ابزار و مفهوم زنانه است، رقابت دائم بین جنسی زنان از منظر ظاهر فیزیکی آن‌ها را نیازمند و خواهان تصدیق و تائید مداوم می‌کند که خود خلق‌وخوی آن‌ها را بهبود می‌بخشد اما جنس رقابت مردان متفاوت است و ضرورت دارد که برای پیدا کردن جفت مطلوب از یک سلسله‌ مراتب معلوم بالا بروند درنتیجه اکثر اعمال و اهداف آنان عینی و ملموس خواهد بود.

    مردان به ایجاد و حفظ یکسری از اخلاقیات،ظایف و فعالیت‌های سازنده‌ای نیاز دارند که آنان را جزئی از قبیله و گروه می‌کند، تکراری از یک الگوی کهن که قبل از استقرار زراعت و صنعت هم به آنان هویت، جهت و جایگاه اعطا می‌کرد.

    درواقع تمام آنچه در امروز فقدان آن را دارند!

    دنیای که در آن سربه‌سر هم گذاشتن‌های صمیمانه مردان را «قلدری» توصیف می‌کند
    رقابت لازم آن‌ها را «مسموم» خوانده و ممنوع می‌شود
    هرگونه میل و کشش جنسی آن‌ها مورد تحقیر و توهین قرارگرفته و عمل در رابطه با آن را هم تجاوز و تخطی توصیف می‌کنند
    ولی شکوه و شکایت، ناله و زاری، گریه و بروز عواطف عقیم را تشویق، تائید و تجویز می‌کنند

    چراکه «مرد جدید» یک موجودیت اتمیزه است در دنیایی سراسر مبهم و مغشوش، عاری از هدف و جهت

    البته هدف اصلی تقلیل مرد به چیزی در حد کپسول آتش‌نشانی یا جزئی از یک جعبه‌ابزار در گوشه و کنار است

    هر وقت مشکلات زیادی شد (مثلاً فجایع طبیعی) مردان باید دوباره نقش جنسیت زده خود را اتخاذ کرده و شروع کنند به تعمیر و تمیزکاری یا که اگر جنگ شد بروند صف اول و «فداکاری» لازم را انجام دهند
    اما در باقی اوقات هر چه جامعه زن محور، زن‌صفت و زن‌باره درخواست کرد

صفحه 4 از 4 اولاول 1234

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •