جنگ جهانی اول از موضوعاتی است که بازیسازها در برابر جنگ دوم و جنگ ویتنام و جنگ با تروریستها بشدت از قلم انداخته اند. شاید تا قبل از عرضه Battlefield 1 و Valiant Heart هیچ بازی شاخص دیگری از این دوران بیاد نداشته باشیم. همین بیتوجهی طولانیمدت باعث شد این دو بازی با استقبال گرم جامعه گیمرها روبرو شوند.
در مورد Valiant Hearts میتوان گفت بازی گیمپلی چندانی ندارد. پازلها ساده هستند و پس از مدتی تکراری میشوند. میتوان گفت پازلها تنها برای chapter اول تازگی خود را حفظ میکنند و سه chapter بعدی حرفی برای گفتن ندارند. اِِلِمانهای دیگری که برای تنوع به گیمپلی اضافه شده اند مثل لایی کشیدن با ماشین و بستن باند زخم به سبک دکمهزنی گیتارهیرو (!) هم بشدت پیش پا افتاده و بدون سختی و چالش هستند. شاید جذابترین قسمت گیمپلی، پیدا کردن آیتمهای تاریخی است که اطلاعات جالبی درباره جنگ جهانی اول به مخاطب میدهند. این اطلاعات ارزشمندترین بخش بازی هستند. مثلا تکنولوژی برتر آلمانها نسبت به متفقین و درو کردن سربازان فرانسوی توسط تیربارهای آلمانی در اوایل جنگ، یا اولین ماسکهای گاز ساخته شده که کارایی چندانی نداشته اند، اهمیت زیاد چیزهای کوچک مثل ساعت و جوراب برای سربازان خط مقدم، استعمار و استفاده انگلیسیها از سربازان هندی، مراکشی، کانادایی و دیگر کشورها در جنگ! و... .
اما مشکل اصلی Valiant Hearts با شعارزدگی آن آغاز میشود. بازی علیرغم تلاش سازنده گرفتار تم کلیشهای تقسیم افراد به خوبها-بدها شده است. استودیوی سازنده که خود فرانسوی است نتوانسته از دام کلیشه میهن پرستی افراطی خود بگریزد. طبق معمول فرانسوی ها خوب و آلمان ها بد هستند. و شرورترین فرد بازی هم یک ژنرال آلمانی است. چه سورپرایز بزرگی!
سیاهپوست داوطلب شرکتکننده در جنگ نیز درراستای شعارهای ضدنژادپرستی بازی نشئت گرفته که مشمئزکننده است. درحالیکه در جنگ جهانی اول و دوم سیاهپوستانِ آمریکایی کمترین حضور را در جبهه ها داشتند. میتوانید در اینترنت در این باره تحقیق کنید. این تلاش برای فداکار نشان دادن سیاهپوستان تقلبی است و باورپذیر درنمیآید. هرکس که اندکی اطلاعات تاریخی داشته باشد چنین چیزی برایش مسخره خواهد بود.
رویکرد کلی بازی نیز پاسیفیستی و ضد جنگ است. طبق معمول میخواهد ما را نصیحت کند که جنگ بد است! بدون در نظر گرفتن اینکه اروپا همواره قبل از ساخت بمب اتم درگیر جنگ و نبرد بوده است. جنگهای ناپلئونی، جنگهای سی ساله، جنگ هفت ساله، جنگ کریمه و... . WWI و WWII هم که ادامه همین روند در قرن بیستم بشمار میروند. بعد هم که جنگ سرد بین اروپای شرقی و غربی بود. در واقع این تنها بمب اتم بود که از اتفاق جنگ دیگر در اروپا جلوگیری کرد نه شعارها و نصیحت هایی مثل شعارهای ضدجنگ Valiant Hearts! نصف این بازی به بستن زخم و رسیدگی به مجروحان سپری میشود گویا که شبیهساز پرستاری باشد. بازی کردن Valiant Hearts را به دختران و زنان توصیه میکنیم چراکه برای آنها مناسب تر است!
سازنده در صحنه اعدام پایانی خیلی تلاش کرده تا اشک مخاطب را دربیاورد و میتوان گفت در این راه نسبتا موفق بوده است. البته تنها برای مخاطبی که طرز فکری مشابه سازنده داشته باشد. یا اصلا طرز فکری نداشته باشد!
با تمام اینها، سازنده سعی کرده با یک سری پیچش داستانی از کلیشه ها بکاهد. مثلا رابطه پدرخواندگی و پسرخواندگی امیل و کارل، و همینطور کشتن افسر فرانسوی در پایان توسط امیل که البته در راستای همان شعار ضد جنگ است و اینبار سازنده از احساسات وطنپرستانه خود کمی عقب نشینی میکند. گو اینکه آدم بد فرانسوی هم میتواند وجود داشته باشد!
شاید بهتر باشد بجای بازی کردن Valiant Hearts که تمام کردنش چند ساعتی وقت میگرید دیدن فیلم A Very Long Engagement را با داستانی مشابه با صرف زمان چند برابر کمتر برای شما مفیدتر باشد! نتیجه هر دو یکسان خواهد بود و فیلم هم بخوبی حال و هوای جنگ جهانی اول را منتقل کرده است.
از همه اینها بهتر خواندن رمان شاهکار "سفر به انتهای شب" است که تمام کلیشه ها را در هم شکسته و واقعی ترین تصویر را از آن دوران به مخاطبش بدست میدهد. این رمان نشاندهنده این هم هست که ادبیات به عنوان یک مدیوم چقدر از دو مدیوم دیگر یعنی بازی و فیلم جلوتر، عمیقتر و گسترده است! بهتر است بیش از هر چیز به کتابها رجوع کنیم.
دیدن این فیلم را چه بازی را انجام داده باشید چه نه بشما توصیه میکنیم. هرچند مانند بازی دچار کلیشه است.
یکی از شاهکارهای ادبیات جهان - چاپ این کتاب همکنون ممنوع است اما میتوان از فروشنده های خیابانی نسخه نوی آنرا تهیه کرد.