سلام به عزیزای پـیسـیورلـدی
راستش یک ماه دیگه امتحانات هست ، ترم شش حسابداری هستم و میخوام این 3 ترم آخر یکم معدلم بیشتر بشه و از 17 پایین تر نیاد.
بگذریم ؛ خلاصه منم مثل خیلیا جزء شبـ امتحانی هـآ هستم // و مثل همیشه در طول ترم که خواستم بخونم نشد و الان که نزدیک آخر ترم هستیم میخوام یکم خودم بیارم رو خط .
مشکل چی هست؟؟ صبح اگه زود بلند بشم هر ساعتی خواب آلودگی شدید دارم ، اگر زیاد بخوابم به جای خواب آلودگی کسل و بی حوصلم یکم ... !! یا اینطور بگم تا ظهر درس خوندن تعطیل ! مگه اینکه تو دانشگاه باشم و بعد کلاس ساعت 10 تا 12 شروع کنم به مطالعه که البته اونجا هم یکی از مشکلاتی (4.) که در زیر گفتم ولم نمی کنه.
خب : بعد ظهر یا نیمه شب یا غروب ساعت درس خونیم هست معمولا ،
یا مثلا ترم پیش شب ها با قهوه بیدار میموندم و از 12 - 1 شب شروع میکردم تا ... (بسته به ساعت امتحان متغیر)
اما مشکلات دیگر:
1. خب خب ، تازه بعضی شب ها گیج (!) میشدم واویلا هیچ جور درس نمیره باید کلی بخونم تازه از یه مثلا ساعت 3 یا ساعت 4 شب تازه یکم فهمیدن اوکی میشد حالا این مشکل خاصی نیست (از طرفی اکثرا از فکر کردن های عمیق یا ناتوانم و یا فرار میکنم!)
من بعضی وقت ها تمرکزم زیاد هست و درس راحت تر تو مخم میره این حس رو من قبلا تجربه کردم البته بیشتر از تمرکز و تفکر تحلیل خوب ، عدم حواس پرتی هست که باعث میشه مثلا 2 ساعت یک سره درس بخونم ... این رو من قبلا صبح های امتحان که پا میشدم تجربه کردم اما وقتی بی خوابی باشه خیلی اراده میخواد که بشه !! و بخاطر مشکل خوابم این سری از امتحانات دیگه شبا کلا نخوابیدم !!
2. اینکه حس دپرس/استرس زیاد میگیره و باید با آهنگ و موزیک چند ساعتی رو بسازم ، تا بلکه حس درس خوندن (آدم بشم !) بخونم
3. عادت دارم ایستاده درس بخونم ! این به پایینی مربوطه
4. از همه بدتر ، بسیار هیجانی میشم ، انگار که آدرنالین تولید میشه ، و کاملا بی قرار میشم ... و ممکنه کلی ورجه و وورجه کنم و کلی خیال پردازی بی ربط کنم !! فکر کنم این راهکار های ذهن تنبل هست برای دور زدن از تلاش
5. نت و شبکه های اجتماعی یا فعالیت های دیگر (دور زدن ، دوچرخه سواری ، پیاده روی ، دوست ها ، خواب و ... ) برای تلف کردن وقت هم به کنار
6. مثلا برنامه ریزی میکنم اینقدر بخونم ، همه درس های این هفته رو بخونم ... یا حداقل چند تا از درس ها مو بخونم یا هیچ وقت نخوندم یا اگه خوندم اومدم شروع کنم با کلی مشکل مواجه میشم مثلا نیازمند پایه هست دنبال پایه اش هم میرم نمیتونم خودم وفق بدم یا اینکه خیلی زود حتی اگه یاد گیریش واسم راحت باشه و فقط نیاز داره وقت بذارم روش تا سطح تقریبا عالی (در سطح دانشگاه غیر انتفاعی که میرم) برسم
7. مشکل دیگر اینکه به جای درس خوندم ، شروع میکنم به خوردن (غذا و نون / شیرینی و تنقلات / میوه و ... به جز آب) چاغ نیستم ... نمیدونم مثلا بخاطر استرس یا مثلا میگم بذار بخورم بتونم بخونم (حافظه / تمرکزم بره بالا یا حس درس خوندن بیاد و روحیه بگیرم و ازین حرفا )
اینا قسمتی از مشکلات هستن ، بعضی ها رو خودم میدونم (شاید اشتباه میکنم !) بعضی ها رو نمیدونم.
نمیدونم کجا کار هستم ؟ ولی این مدت بعضی از مشکلات بزرگم رو حل کردم (مثل پرخاشگاری و ...)
به بعضی از چیز ها که سالیان سال هست نرسیدم و پشت گوش انداختم