من هم نظرم اینه که بهتره خودتون چهره به چهره با نیازمند مواجه بشید،
یه متنی رو هم میذارم،خواندنش خالی از لطف نیست.منبع:سخنرانی اقسام محبت و آسیب های امور خیریه مصطفی ملکیان
فواید و آسیب های امور خیریه
کارهای خیریه فقط غرضشان این نیست که فقر مادی را برطرف کنند و منحصر به فقرزدایی نیستند.
برای مثال من میدانم بچههای سال اخر دبیرستان در آن مناطق نمیتوانند 10 میلیون بدهند و کلاس کنکور بروند. منم پولی ندارم که به آنها بدهم ولی میروم به صورت رایگان به آنها ریاضی تدریس میکنم. اینجا فقرزدایی نمیکنم بلکه فشار فقر و آثار منفی آن را کاهش میدهم. من در اینجا محل بحثم همه انواع فعالیتهای خیریه است.
چرایی توصیه به کارهای خیریه
اولا این فعالیتهای خیریه از این لحاظ که بخشی از اخلاقی زیستن ما هستند بسیار توصیه شدنی هستند.
ثانیا نشاندهنده آگاپه درونی ما هستند و از این نظر بسیار شایسته هستند
و ثالثا میتوانند تحول عمیقی در خود من پدید بیاورند از این لحاظ هم بسیار توصیه شدنی هستند.
عوارض کارهای خیریه
این فعالیتها به دلیل همین حسن بی مانندی که دارند باز هم ممکن است به عوارضی دچار شوندو از این عوارض 6 تای آن امروز مورد بحث من است.
هنوز که هنوز است، در اوایل قرن بیست و یکم هنوز صاحبنظران نتوانستند بفهمند که این 6 عارضه را چگونه کاملا بر طرف کنیم. همه دارند سعی میکنند که این عوارض را کاهش دهند در عین حال کار مطالعاتی هم در این زمینه باید صورت بگیرد که اصلا ببینیم چگونه میتوانیم اینها را به صفر برسانیم.
در کارهای خیریه عزت نفس شخص گیرنده کاهش می یابد
خیلی باید کار کرد که بتوان حتی نگاه و زبان بدن به گونه ای باشد که عزت نفس طرف خدشه دار نشود.و البته به شخصیت و منش فرد گیرنده هم بستگی دارد که چه نوع تنزل مقامی پیدا کند و چگونه خودش از چشم خودش بیفتد. خیلی اهمیت دارد که تمام حرکات و سکنات ما طوری باشد که تا جایی که ممکن است جلوی تبدیل عزت نفس به خفت نفس را بگیریم. راههایی برایش اندیشیده شده. اما هنوز به لحاظ نظری به این نرسیدهایم که بتوانیم کاملا از موضع برابر بدهیم و بگیریم و دستِ گیرنده پایین و دستِ دهنده بالا نباشد.
کارهای خیریه یک نوع فرهنگ عدم استقلال ایجاد میکنند.
افلاطون در مقام معلمی میگفت: اگر کسی آمد به شما گفت چقدر ماهی در روز مصرف می کنید؟ شما گفتید 5 تا و او گفت از این به بعد هر روز من 5 ماهی به شما میدهم. این زندگی شما را در معرض سه خطر بزرگ قرار میدهد:
یکی اینکه زندگی شما چنان به او وابسته میشود که روزی که او مُرد شما هم فردا باید بمیرید. عدم استقلال پیدا میکنید. حالا فرض کنید او عمرش از شما طولانیتر باشد،
نکته دوم این است که شما استقلال روانیتان را از دست دادهاید. یعنی اگر آن فرد عمل خلاف اخلاقی مرتکب شد تو نمیتوانی در مقابلش بایستی. لکنت زبان در برابرش پیدا میکنی.
عیب سوم این است که همیشه باید دل نگران عواطف این شخص باشی. نگرانی این که همسایه بدگویی از شما بکند و عاطفه مثبت آن فرد به عاطفه منفی بدل شود و دیگر به شما کمک نکند.
توجه به خواسته های فقیر به جای توجه به نیازهایش
خواسته چیزی است که لذت آنی به من میدهد و نیاز چیزی است که در طولانیترین زمان ممکن به ما لذت میدهد و اینها با هم فرق دارد.
در کارهای خیریه هم امکان دارد بگوییم مردم خوششان میاید از این که یک سلسله چیزهایی در اختیارشان قرار بگیرد اما ما میدانیم که اگر آن چیزها را به آنها ندهیم و این را صرف نیازهایشان بکنیم بالمآل به سودشان است. موسسات خیریهای که میخواهند کم کم پرستیژی بین مردم پیدا بکنند ممکن است به این خطا بیفتند. یعنی وقتی آگاپتیک بودن فراموششان میشود و میخواهند وجهه شان نزد مردم خوب باشد و از سایر موسسات خیریه که رقیبشان هستند عقب نیفتند و طرفدارانی پیدا کنند ممکن است به این سمت و سو بروند که خواستههای مردم را بر نیازهایشان ترجیح دهند و این کار پوپولیستها است. مسلما یک آدم بچه ربا میاید و شکلات به بچه میدهد و بچه میگوید این از پدر و مادر من خیلی بهتر است.
کمک به فقرا باید چهره به چهره باشد در حالی که الآن عکس این است
انسان وقتی میخواهد به دیگری کمک کند باید چهره به چهره باشند دهنده و گیرنده؛امروزه متأسفانه این درست عکس شده. ما پولی را در قوطی و صندوق و حسابی میریزیم و کاملا بی هویت و بیچهرهایم. نیازمندان با چهرهای مواجه نمیشوند. با چهره مأمور انجمن خیریه مواجه میشوند اما مأمور آن کسی نبوده که کمکشان کرده. آن چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که ما اگر میخواهیم علاوه بر این که به هم کمک کنیم آستانههای وجودیمان نیز به هم نزدیک شود باید نگاههایمان به هم گره بخورد.
باید به جزئیات توجه کرد و از آن غافل نشد
اخلاق مراقبت و تیمارداری (care) که توسط فیلسوفان اخلاق بزرگی در نیمه دوم قرن بیستم دارد ترویج میشود تمام حرفش این است که ما باید به جزئیات افراد توجه کنیم. این که یک نفر با شما یکنواخت برخورد کند چقدر احساس خوبی دارید تا وقتی که بگوید دقت کردم و از خواهرت پرسیدم فهمیدم تو این چیز را میخواهی. این یعنی من به جزئیات تو توجه کردم. در عالم علوم تجربی طبیعی که هر چه به فرمولی برسیم که بتواند همه چیز را توجیه کند بهتر است در علوم انسانی ما باید هر چه بیشتر به اختصاصیهای انسانها توجه بکنیم نه یک فرمول کلی بدهیم که به درد همه بخورد. در مورد همه این خطر وجود دارد. این که توجه به جزئیات نکنیم باز نشان میدهد که می خواستیم یک جوری خیال خودمان را راحت کنیم و عذاب وجدان نداشته باشیم. اما انصافا برای بچه خودمان وقتی میخواهیم کفش بخریم نمیبریم نشانش بدهیم ببینیم خوشش میاید یا نه. چون فقط نمیخواهیم برایش یک کفش بخریم. میخواهیم کفشی بخریم که با خصوصیاتش بخواند. اما وقتی میخواهیم برای یک بچه فقیر کفش بخریم به جزئیاتش توجه نمیکنیم. این فرق دارد با این که ببریم کفشی که دلش میخواهد را برایش بخریم. هرچه توجه ما به جزئیات بیشتر شود نشان میدهد ما برای انسان مقابلمان بیشتر حرمت قائل شدهایم که میگوییم سلیقهات هم مهم است.
نباید نیازهای انسانها را فقط نیازهای بسیط بدانیم
بخاطر بزرگ شدن دنیا ما امروزه کاملا در معرض این خطر در کارهای خیریه هستیم که نیازها را نیازهای بسیط قدیم تصور کنیم. تقریبا تا قبل از دوران مدرن خیلی از نیازها بسیط بود. مادربزرگم میگفتند 100 سال پیش وقتی به خواستگاری دختری میرفتند خویشان و پدر و مادر دختر مینشستند میگفتند یه اتاق تک در خانه دارید برای این زن و شوهر؟ میتوانید روزی یک کیلو نان و گوشت بخرید؟ و اگر میگفتند بله دیگر حل بود. چون نیازها بسیط بود. ما هنوز فکرمان بسیط است البته نه در زندگی خودمان. در زندگی خودمان میدانیم چقدر همه چیز متنوع است. امروز شاید کسی عینک لازم داشته باشد. اما این را حساب نمیکنند. میگویند نیاز فقط خوراک و نوشاک و پوشاک و مسکن. امروز با یک پارادوکس مواجهیم. در زندگی خودمان با نیازهای جدیدی که بوجود آمده خیلی پیچیدگی داریم اما در مورد فقرا اینطور فکر نمیکنیم. در حالی که نیازهای فقرا هم مثل ما پیچیده و گسترده و تو در تو شده و باید به آن هم توجه کرد.