همهی آنان باریک اندام و خشن هستند، از ریش و موی مجعد خود به خوبی نگهداری میکنند، سنگها و فلزات گرانبهایی به خود میآویزند، همیشه حتی در مهمانیها مجهز به شمشیر هستند، پرگو و درندهخویند، بهترین رزمندگان جهانند و مردمی دلیرند که دشواریهای لشکرکشی را به آسانی تاب میآورند
آمیانوس مارسلینوس
ایرانیان از دیرباز به جنگاوری و ابتکارات نظامیشان مشهور بودند و شاید کمتر دورهای در تاریخ بوده باشد که نیروهای نظامی ایران از شهرتی خاص و عالمگیر در آن برخوردار نباشند. یکی از مهمترین جلوههای مردانگی ایرانیان در تاریخ نبرد، سواره نظام زره پوشی بود که در چند دورهی مهم ایران را از گزند دشمنان نگهداری کرد. سوار زرهپوشی که در جنگ شرق با غرب طلوع کرد و اینقدر درخشید و خصمها را به زیر سم ستورانش گرفت که نهایتا هم در تقلیدی مو به مو به قالب شوالیههای افسانهای به فرهنگ اروپا راه پیدا کند.
چگونه اسبها زرهپوش شدند؟
در واقع باید پرسید که چرا بعد از اختراع زره تا مدتها کسی به فکر پوشاندن اسبها نیفتاد؟
زرههایی که سربازان دورهی باستان میپوشیدند آن طور که غالبا در آرامگاههای سلوکی بجامانده، از صفحاتی به اشکالی مختلف ساخته میشد. آنها ورقههای فلزی را بر روی یک صفحهی پارچهای بر روی هم قرار میدادند و سفت و محکم میکردند. اما این زره ها اینقدر سنگین بودند که هر اسبی به راحتی از پس وزنشان برنمیآمد.
پس این که نیروی سواره نظام بتواند از این زره برای اسبهایش استفاده کند به پرورش اسبهایی پرزور بستگی داشت تا به این ترتیب ظهور و پرورش اسبهای قوی هیکل نسایی مقدمهساز پیشرفتهای بعدی سوارهنظام شود. برای آشنایی شما با این اسبهای باستانی به نقل بخشی از دائره المعارف اینترنتی ویکیپدیا میپردازیم:
اسب نسایی یک نژاد اسب منقرض شدهاست که بومی شهر نیسایا بود( قسمت جنوبی از دامنهی کوههای زاگرس). گفته شده است که اسب نسایی باستانی در مقایسه با اسبهای خالص بعدی که بعدها در ایران به وجود آمدند و سری قلمی داشتند، سری ستبر و نیرومند داشتند که مشخصهی اسبهای جنگی بود. این مطلب این فرضیه را القا میکند که شاید اسبهای نسایی از نسل نمونهی اولیهی اسب جنگل باشند.
مشهور است که سرچشمهی مبارزات آشوریها در حمله به مادها، ترس از اسبهای نساییِ ایشان بود چرا که مادها اولین پرورشدهندگان اسب نسایی بودند و آشوریان همان هنگام به اهمیت این خطر بالقوه پی برده بودند.
اسبهای نسایی آنقدر معروف شدند و از سرتاسر دنیا خواهان پیدا کرند که امپراطور چین وو-تی در سال ۱۳۰ قبل از میلاد یک ژنرال به نام چانگ -چین را برای خرید آنها عازم ایران کرد. او هر چند در ماموریتش ناموفق بود ولی سفرش باعث بازشدن راه ابریشم به سمت غرب شد.
شمای کلی ساز و برگ همتایان هخامنشی و اشکانی سواران
طبق یافتههای تاریخی در ارتش پیادهمحور هخامنشی واحدهای سوارهی اشرافی هم حضور پیدا کردند که ریشهی اولیهی سواران زرهپوش سالهای بعد باشند .
آنها آنقدری تکامل نیافته بودند که در نبردهای ارتش اسلاف کوروش و داریوش تاثیر به سزا و شایستهی ذکری بگذارند، پس با رویکردی خرد و گذرا فقط به ذکر ساز و برگ سواران هخامنشی یا همان «اسباران» از بین نوشتههای هرودوت مورخ یونانی بسنده میکنیم.
او آن سواران هخامنشی اولیه را مجهز به زره پولکی، کلاهخود، زانوبند، گرز، نیزه، خنجر، شمشیر، کمان و تیردانهایی حاوی ۳۰ تیر دانسته. به گفتهی هرودوت اسبان آنان نیز با زرهی برنزی، پیشانیبند و زانوبند مسلح میشدند.
بعد از سقوط هخامنشیان و حکمفرمایی سلوکیان نوبت به تازیدن اسبهای پارتی رسید و سوارهنظام زره پوشِ اشکانی شکل گرفت.
آنها به همان نسبت که وامدار سلف هخامنشی خویش بودند، از جانشینان یونانی ایشان هم نظم جنگی و آرایشهای نظامی را ارث میبردند و هنوز هم همانندیشان را با خویشاوندان دشتهای فراخ شرقی یعنی اقوام سلحشور سکایی و ماساژت حفظ میکردند.
سوارهنظام سنگیناسلحهی پارتی معمولا از زرهی سنگین و کلاهخودی نقابدار استفاده میکرد و اسبهایشان نیز با زره پوشیده میشد.
پارتیان جنگجویان و سوارکارانی برجسته بودند و به جز برای رفتن به میدان نبرد حتی در مهمانیها و برای انجام کارهای شخصی و دولتیشان هم از اسب استفاده میکردند و همیشه سوار بر اسب به خرید و فروش و تجارت مشغول میشدند.
سواران ایرانی از زمان پارتها بدل به یکی از مشهورترین واحدهای نظامی تاریخ شدند و با آرایشی مرکب از واحدهای سوارهی سبکِ تیرانداز و واحدهای سوارهی سنگیناسلحه بزرگترین ارتش دنیا یعنی روم را فلج کرد.
نبرد سورنا و کراسوس در جنگ «کرهه» (حران) یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین جنگهای تاریخ شد.
در این جنگ پیادههای سنگینِ لژیونهای رومی که مغرورانه برای فتح ایران گسیل شده بودند، از ترس درگیری با سوارههای سنگین سورنا، تن به آرایشی دفاعی دادند و نهایتا در زیر باران تیرهای کمانداران سوارهی بهشدتمتحرک و دست نیافتنی اشکانی از بین رفتند.
مردان پارتی ارتشی را کمر شکستند که تقریبا همهی دنیای متمدن به جز ایران را در اختیار داشت و به این ترتیب پس از چند پیروزی مسلم در مقاطع مختلف، آنقدر از برتری نظامی خودشان مطمئن شدند که به یاد دوران با شکوه هخامنشی باز با عملکردی تهاجمی توانستند فلسطین و سوریه را هم تا مدتی فتح کنند. فرهنگ سلحشوری سواران پارتی در زمان اشکانیان که هم طولانیترین حکومت و هم فراموششدهترین دورهی تاریخ ایران است، احتمالا هنوز در مبان پهلوانهای زورخانههای باستانیکاران پیدا میشود و یاد آن درخششهای برنزی و برقهای نقرهفام اینجا و آنجا پرسه میزند که روزی چشم کراسوس را خیره به دروازه ی شرق دریده بود.
سواران ساسانی در منابع تاریخی
سوار زرهپوش ساسانی با شکوهترین و ترسناکترین جلوهی رزمزنان ایران باستان شد و کمکم آوازهی شهرتشان در سرتاسر گیتی پیچید.
جنگافزار و زرهِ ایشان چنان درخشندگیای داشت که همان ایستادن آنان در صفبندیهای منظمِ دستههای جنگی پرشمارشان، هر جنگجوی بیتجربهای را بیمصاف ناکار میکرد.
در آن زمان از اصطلاح «کاتافراکت» یا «کلیباناری» برای توصیفشان استفاده میکردند که اولی یونانی و به معنای «از سرتاپا پوشیده» است و دومی شاید اشارهای پارسی به «گریبانهای پوشیدهی ایشان» باشد.
سوارانی که تنشان همه پوشیده از صفحات پولادی بود و این زره چنان بر تن نرم میلغزید و میچسبید که به راحتی مفاصل خشکش از حرکات اعضای بدن جنگجو پیروی میکردند.
جلال و تلالو سوارهنظام زرهپوش، کوه و هامون را پوشیده بود و برق سلاح آنان چشمان را خیره میکرد
آمیانوس مارسلینوس
جوشنپوشان زبدهی عصر ساسانی شهرت ترسآوری داشتند و زره سرتاسریشان دشت را مثل ردیفی از خدایانی الماسگونه میپوشاند و بیشک به چشم دشمنانشان چون دستهای از رویینتنان به دیده میآمدند نه مبارزینی عادی.
صبح روز سوم اسواران تا آنجا که چشم کار میکرد با جنگافزارهای درخشانشان دشت را فرو گرفتند … چنان که غالبا گفتهام منظرهای از این وحشتناکتر نمیتوان تصور کرد.
آمیانوس مارسلینوس
ایشان برای رومیان دنبالهی همان مصیبتی شدند که بر سر کراسوس آمد. تا آن اندازه که در فاصلهی چند قرن بعد از نبرد حران ، والرین و ژولین نیز به همان سرنوشت دچار شدند.
شاپور اول ساسانی با استفاده از این نیروها به یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ بدل گشت و بزرگترین مصیبتی شد که امپراطوری روم در سرتاسر تاریخ پر فراز و نشیبش به خود دیده بود. نه تنها تجاوز رومیان پرطمع را در هم شکست بلکه فتح سوریه و عراق را نیز کامل کرد.
در زمان شاپور اول، سوارِ پیروز ساسانی ۱۵۰,۰۰۰ نفر از ارتش روم که از سرتاسر امپراطوری گرد آمده بودند را نابود کرد و سه امپراطور روم را نیز که آهنگ تعرض به این دیار را کرده بودند رسوا نمود. یکی را کشت، یکی را اسیر کرد و دیگری روبهروی ابهتشان زانو زد.
این رسوایی چنان عظیم بود که حال که روم کمکم از یادها میرود داغ این رسوایی همچنان بر پیشانیاش هویداست:
لژیونرهای رومی حاضر به تحمل هر قضا و قدری هستند الا روبرویی با سواران ایرانی
لیبیانوس
سوار ساسانی به جز ایستایی روبروی رومیان، در چند مقطع در برابر دشمنان حتی خطرناکتری چون گوکترکها و هفتالها که فقط برای ازبینبردن تمام موجودیت ایران میتاختند، ایستاد و هر بار هم که شکستی خوردند در فاصلهی کمی بازطراحی شدند تا با قدرت بیشتری برگردند و جنگاوری ایرانیان را به رخ از شرق تا غرب بکشند. بهرام چوبین هونهای سفید را تارومار کرد و سمباط بگراتونی فرماندهی ارمنی ارتش ایران با قوای ۲۳۰۰ نفریاش مجموعا ۳۰۰,۰۰۰ نیروهای اعزامی خاقانهای ترک را از میان برد.
سوارهنظام جوشنپوش ساسانی در پشت نقابهایشان بسیار رعبانگیزتر نیز مینمودند. نقابهایی که تنها دو منفذ کوچک بر چشم داشت و شکافی روی بینی که حتی نفسکشیدن در پشت آنان نیز بسیار سخت به نظر میرسید. بدین جهت تیر حریفان به هیچ سویی کارگر نبود مگر در این سوراخهای کوچک نقاب.
علاوه بر نگارههای گوناگونی که به دست ما رسیده، مدارک ادبیای نیز وجود دارد که توصیفکنندهی سواران باشد.
نویسندگان عرب ساز و برگی را که جزو تجهیزات کامل سواران ساسانی بوده بر میشمارند که آن عبارت بوده است از: کلاهخود، مغفر، زره، جوشن، رانبند، خنجر، شمشیر، نیزه، سپر، گرز (که به کمربند بسته میشد)، تبرزین، کوپال، ترکشی حاوی دو کمان و چند زه، سی تیر و کمندی که از پشت به کلاه خود بسته میشد، البته از جنگ افزارهای ایشان برگستوان اسب را نیز یاد کردهاند.