تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 9 12345 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 82

نام تاپيک: خسته شدن از زندگی ، ارایه راهکار ...

  1. #1
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    پست ها
    718

    پيش فرض خسته شدن از زندگی ، ارایه راهکار ...

    سلام

    فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
    این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
    ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

    حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

    یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
    مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

    دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

    نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


    ممنون

  2. این کاربر از hosseinf722 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    سلام

    فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
    این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
    ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

    حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

    یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
    مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

    دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

    نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


    ممنون
    قرار دادن خود در مقابل هر حادثه ای که شانس مرگ در اون بالا باشه، بدون هیچ دلیل دیگه ای، خودکشیه. بنابراین این فرد اگر خودکشی رو گناه میدونه محکوم به زندگیه!
    مثلا کسی که در تلاش برای زدن یه رکود گینس کشته میشه حداقل با یه انگیزه ای وارد اینکار میشه که مرگ نیست!. شاید ایشون اگر مذهبی هستن بد نباشه داوطلب جنگ در سوریه بشه (هرچند با آتش بس اخیر یکم شانسش پائین اومده!).
    ولی ایشون فکر نمیکنن اگر سعی کنن جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن براشون بهتر باشه؟

    Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

  4. 4 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2016
    پست ها
    734

    پيش فرض

    سلام

    فرض کنین یک نفری وجود داره که به دلایلی از زندگی کردن خسته شده و هیچ دلیلی برای ادامه دادن نداره و تموم انگیزه هاشو از دست داده.
    این فرد به دلایلی مانند گناه بودن و جنبه منفی، خودکشی نمی کنه.
    ولی دنبال راهیه که زندگی اش تموم بشه.

    حالا شما راهی به نظرتون می رسه که این فرد بمیره بدون این که خودش این کارو انجام بده؟

    یعنی توی یه حادثه بمیره که وقوع اون حادثه دست خود این شخص نباشه.
    مثلا از بالای ساختمون یه چی پرت شه رو سر این بنده خدا یا ماشین بزنه بهش.

    دنبال راهی هست که احتمال مرگش خیلی زیاد بشه و زودتر بمیره.

    نمی دونم تونستم منظور این شخص رو درست بهتون منتقل کنم یا نه؟


    ممنون
    من اینطور سوالارو در انجمنهای مختلف زیاد دیدم.. واقعا تاسف باره. واقعا این پیامها تضعیف روحیه میکنه. شعار مردن بهتر از زندگی با ظلت شعاریه که تقریبا همه گیر شده.
    واقعا باید چیکار کرد؟ چجوری قانع شد؟ به چی امیدوار شد؟
    فرض که از امروز همه چی برعکس بشه و سیاستها عوض بشه. چقدر طول میکشه تا نوبت خوشبختیشون برسه؟ چند سال دیگه؟!
    اینجور آدمها حتی یک هفته هم فرصت ندارن، چه برسه به اینکه بخوان به این فکر کنن که 5 سال دیگه وضعیتشون خوب میشه.

    همه به دنبال راه راحتی برای خودکشین. یه جوری که درد نداشته باشه، عذاب نداشته باشه، به دیگران هم آسیب نرسونه.

    به جای پاسخ به این سوالات بایستی کمی افسوس خورد و خودشناسی کرد که چه کردیم، چطور شد، و چه کاری باید کنیم...؟
    Last edited by siava5h; 01-01-2017 at 16:06.

  6. این کاربر از siava5h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    پست ها
    718

    پيش فرض

    من اینطور سوالرو در انجمنهای مختلف زیاد دیدم.. واقعا تاسف باره. واقعا این پیامها تضعیف روحیه میکنه. شعار مردن بهتر ازندگی با ظلت شعاریه که تقریبا همه گیر شده.
    واقعا باید چیکر کرد؟ چجوری قانع شد؟ به چی امیدوار شد؟
    فرض که از امروز همه چی برعکس بشه و سیاستها عوض بشه. چقدر طول میکشه تا نوبت خوشبختیشون برسه؟ چند سال دیگه؟!
    اینجور آدمها حتی یک هفته هم فرصت ندارن، چه برسه به اینکه بخوان به این فکر کنن که 5 سال دیگه وضعیتشون خوب میشه.

    همه به دنبال راه راحتی برای خودکشین. یه جوری که درد نداشته باشه، عذاب نداشته باشه، به دیگران هم آسیب نرسونه.

    به جای پاسخ به این سوالات بایستی کمی افسوس خورد و خودشناسی کرد که چه کردیم، چطور شد، و چه کاری باید کنیم...؟

    تحلیل تون از این که این جور سوال ها در انجمن های مختلف زیاد شده چیه؟
    آیا وضع زندگی اینقدر خراب شده که تعداد زیادی از کاربرای انجمن ها که معمولا جوون ها هستن به مرگ راضی شدن؟
    یا این که خوشی زده زیر دلشون و خسته شدن از زندگی؟
    یا اینکه خیلی هاشون الکی سوال می پرسن و قصد جدی ای برای خودکشی و مرگ ندارن؟

    به نظرتون چی شده که این جور سوال ها رو زیاد می بینین؟

  8. #5
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2016
    پست ها
    734

    پيش فرض

    تحلیل تون از این که این جور سوال ها در انجمن های مختلف زیاد شده چیه؟
    آیا وضع زندگی اینقدر خراب شده که تعداد زیادی از کاربرای انجمن ها که معمولا جوون ها هستن به مرگ راضی شدن؟
    یا این که خوشی زده زیر دلشون و خسته شدن از زندگی؟
    یا اینکه خیلی هاشون الکی سوال می پرسن و قصد جدی ای برای خودکشی و مرگ ندارن؟

    به نظرتون چی شده که این جور سوال ها رو زیاد می بینین؟
    بیکاری دوست عزیز...
    فقط و فقط بیکاری....

    نه خوشی زده زیر دلشون ، نه مخشون تاب داره، و نه فشار روحی.
    فقط به خاطر بیکاری وبلاتکلیفی...
    دیگه نمیتون از پدرشون پول تو جیبی بگیرن. حتی دخترها... (این مسئله دخترها خیلی بدتر از پسرهاست. فاحشگی رو رقم میزنه)
    دیگه نمیتونن سر میز ناهار و شام کنار پدر و مادرشون باشن.
    سر میز غذا احساس زیادی بودن و نون خور اضافی میکنن.
    دیگه نمیتونن همراه پدر مادر به مهمونی ها و عید دیدنی ها برن. دیگه شرایط سنیشون اقتضای این رفتار رو نداره.
    دوست دخترهاشونو بخاطر اینکه کار ندارن و نمیتونن حداقل خرج خودشون رو هم بدن از دست میدن.
    ترحم های دیگران فشارهای وارده رو 100 برابر تشدید میکنه.
    نگاه کج دیگران و بعضی از فامیل که به چشم یک موجود بی مصرف به طرف نگاه میکنن دیگه قابل تحمل نمیشه...
    قدم زدن تو خیابونها و دیدن مردمی که به هر سمتی میرن و هرکدوم یه کاری دارن واسشون به شدت غیر قابل تحمل شده و ترجیح میدن دیگه به اجتماع هم نرن.
    گوشه گیری و تنها نشستن تو خونه....
    سرکوفتهای پدر و مادر که برو دنبال کاری...
    تحقیرهای پدر و مادر به فرزندی که مهندس شده و میگه برو سر ماشین مردم، کارگری، باغبونی، نگهبانی....
    تحقیر شدنها...
    تحقیرهایی که مسببش خودشون نیستن..
    همه این چیزها انگیزه زنده بودن رو از بین میبره...

    گذشت اون موقع هایی که بعضی ها بخاطر از دست دادن پدرو مادرشون خود کشی میکردن. بخاطر از دست دادن عشقشون خودکشی میکردن.
    این تعداد آمار قابل توجهی نبودن.

    اما آمار الان خیلی فرق میکنه. رنگ و بوی دیگه ایی گرفته، طرز و شکل دیگه ایی گرفته. هر کی و دورو ورت میبینی بیکار... ازدواج نکرده.. بی هدف.. کار بخور نمیر... تو قهوه خونه ها... آینده سیاه و تاریک... منتظر معجزه... آگهی های دورغی و تبلیغاتی... ثبت نامهای استخدامی 100 هزار تومنی...

    بزرگترین عامل خودکشی های الان بیکاری و تحقیر ناشی از بیکاریه.

    رنج خودکشی که من دیدم در حدود 25-40 ساله و همشون هم واقعا میخوان اینکار رو کنن و اگه بیمارستانی جایی بود که عضوشون رو اهدا کنن و بمیرن، اینکار رو میکردن.
    Last edited by siava5h; 01-01-2017 at 16:27.

  9. 15 کاربر از siava5h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #6
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Feb 2011
    پست ها
    718

    پيش فرض

    قرار دادن خود در مقابل هر حادثه ای که شانس مرگ در اون بالا باشه، بدون هیچ دلیل دیگه ای، خودکشیه. بنابراین این فرد اگر خودکشی رو گناه میدونه محکوم به زندگیه!
    مثلا کسی که در تلاش برای زدن یه رکود گینس کشته میشه حداقل با یه انگیزه ای وارد اینکار میشه که مرگ نیست!. شاید ایشون اگر مذهبی هستن بد نباشه داوطلب جنگ در سوریه بشه (هرچند با آتش بس اخیر یکم شانسش پائین اومده!).
    ولی ایشون فکر نمیکنن اگر سعی کنن جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن براشون بهتر باشه؟

    Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

    ظاهرا شرایط این که جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن رو ندارن و راهی به جز مرگ ندارن و گرنه کیه که از زندگی با لذت بدش بیاد؟

    ممنون

  11. #7
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    ظاهرا شرایط این که جوری زندگی کنن که ازش لذت ببرن رو ندارن و راهی به جز مرگ ندارن و گرنه کیه که از زندگی با لذت بدش بیاد؟

    ممنون
    شاید زندگی با لذت بیشتر فارغ از اینکه شرایط چیه رو باید در موردش کنکاش کرد. خودکشی چیزیه که با یک دارو میشه شدت تمایل بهش رو کم و زیاد کرد! باید بر مبنای چنین فکری بیشتر شک کرد و قبلش راههای دیگه رو واقعا تست کرد.
    انسان موجود عقلایی نیست! بنابراین ممکنه نتایج کارهاش الزاما به لذت ختم نشه یا حتی ناآگاهانه فقط زندگی رو برای خودش سخت کنه. پس در عمل متاسفانه خیلی ها فرصت زندگی خوب رو از خودشون میگیرن...

    Sent from my GT-N5100 using Tapatalk

  12. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #8
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jul 2015
    پست ها
    90

    پيش فرض

    دوران قبل از انقلاب چون شاه به خصوصی سازی اعتقاد داشت شرکت های خصوصی بزرگی مثل ارج و آزمایش و ... راه افتاده بودن و با توجه به جمعیت پایین کشور، چیزی به اسم بیکاری وجود نداشت و برای همه یه کاری پیدا میشد. از نظر خیلیا این شکم سیری مردم باعث انقلاب شد برای همینم بعد از انقلاب برای اینکه مردم وابسته به دولت باشن هیچ حمایتی از این شرکت ها که نشد هیچ بلکه به طرق مختلف (مثل واردات یا دولتی سازی این شرکت ها) بهشون ضربه زده شد و تلاش شد مردم بیشتر کارمند و در نتیجه وابسته به دولت باشن که دوباره نزن زیر کاسه کوزه مقامات! اینکه شما می بینین به جای پشتیبانی از شرکت های بزرگ که هم سود و هم اشتغال زایی و هم اعتبار بهتری برای مملکت دارن، دولت به دنبال حمایت از بنگاه های کوچک و زود بازده هست، دقیقا برای همینه! و برای همینم هست که دولت عزم جدی ای برای نظارت روی کارگرهای بخش خصوصی نداره و همین باعث شده قراردادهای ظالمانه ای به کارگرها تحمیل بشه. شما توی اروپا و آمریکا اگه به یه فرد پیشنهاد کار با حقوقی زیر حقوق پایه رو بدی، اتحادیۀ کارگری می تونه کلا کسب و کارت رو تعطیل کنه!
    همین امر و رشد وحشتناک جمعیت در دهه 60، باعث بیکاری وحشتناک نسل سوم و جدیدا نسل چهارم انقلاب (یعنی متولدین دهه 60 به این ور) شده! بنابراین متأسفانه مشکل بیکاری چیزی نیست که بشه تو سیستم کنونی برطرفش کرد. این مشکل حداقل تا وقتی که بچه های دهه 80 بخوان سرکار برن وجود داره.
    بیکار بودن هیچ حس خوبی نداره! بیگاری کردن هم حس خوبی نداره! دیدن اینکه با زحمت های تو یه نفر به ثروت میرسه ولی تو در حد بخور و نمیر داری و پیشرفتی نکردی غیرقابل تحمله. خیلیا وقتی با یه جوون بیکار مواجه میشن میگن کار هست ولی آدم کارکن نیست! خب این تحلیل کاملا اشتباهه! بله کار هست ولی چه کاری؟ کار کردن با حقوقی زیر حقوق پایه وزارت کار، کار محسوب نمیشه.

    از اونطرف رانت هایی که بعد از انقلاب برای برخی خواص به وجود باعث شده یه عده به پول های بادآورده برسن و چون فرهنگ درستی نداشنن که بهش افتخار کنن و همینطور بخاطر عقده های درونی شون، سعی می کنن با نمایش ثروت برای خودشون توجه و افتخار کسب کنن!
    خب معلومه جوونی که برجی 100 تومن به زور داره درمیاره و دستش هنوز تو جیب باباشه، وقتی یه جوون همسن خودش رو سوار ماشین های میلیاردی می بینه که با وضع فعلیش تا صد سال دیگه هم نمی تونه به اون ماشین دست بزنه، حس خوبی بهش دست نمیده.
    مشخصه جوون 35-30 ساله دیگه روش نمیشه صبح تا صبح دستش رو جلوی باباش برای پول دراز کنه یا به باباش بگه فلان چیز رو برام بخر! حتی اگه پدرش هم با این قضیه مشکلی نداشته باشه جامعه دید خوبی نسبت به این فرد نداره.
    یه فرد 35-30 ساله حالا چه دختر و چه پسر بلاخره نیازهای جنسی داره وقتی نمی تونه این نیازش رو از طریق ازدواج حل کنه، از هر راهی که بخواد این نیاز رو حل کنه با فشار روحی مواجه هست!
    بیکاری، سطح بالای فشارها و استرس های اجتماعی و از اینا مهمتر نبود یه آیندۀ روشن برای افراد باعث شده که آمار خودکشی بالا بره و افراد زیادی دنبال خودکشی باشن

    برعکس چیزی که بعضیا فکر می کنن، خیلی از افرادی که قصد خودکشی دارن، نه تنها آدم های شکم سیری نیستن که خوشی زیردلشون زده، بلکه آدم های با وجدانی هستن که نمی خوان سربار خانواده و جامعه شون باشن! آدم های مفتخور صد سال نمیان دست به خودکشی بزنن! اصلا وجدان یا اخلاقی توی ذاتشون نیست که از اینی که هستن خجالت بکشن! یه استاد دانشگاه فوق العاده بی سواد رو از نزدیک میشناسم که عملا داره مفتخوری می کنه و برجی دقیقا 7.5 میلیون درآمد داره ولی ساده ترین سؤال های مربوط به تخصصش رو بلد نیست! توی همون دانشگاه هم مسخره همکاراش هست ولی این آدم ذره ای شرم و حیا توی وجودش نیست که حداقل استعفا بده و کارش رو بسپاره دست یکی دیگه!!!! حالا چه برسه که پیش خودش احساس زیادی بودن بکنه و فکر خودکشی باشه!!

    درنهایت اینم بگم که تصمیم برای خودکشی نباید یه شبه گرفته بشه! الان اگه کسی بخواد تغییر جنسیت بده، این عمل رو حداقل 6 ماه بعد از اینکه درخواست داد انجام میدن تا فرد فرصت کافی برای فکر کردن به تصمیمش داشته باشه. کسی که می خواد خودکشی کنه هم باید حداقل یک سال نسبت به تصمیمش فکر کنه و بعد اگه بازم نظرش عوض نشده بود، این کار رو انجام بده.

  14. 9 کاربر از mgh345 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #9
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2016
    پست ها
    191

    پيش فرض

    شرکت در جنگ سوریه بد نیست. هم پول میدن بهت هم هیجانش یکم بیشتره هم اگه شهید شدی شاید بری بهشت.
    ولی درکل مرگ سخته و خالق این سختی رو در مرگ قرار داده که انسان از مرگ دوری کنه ...

  16. این کاربر از تانکر بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #10
    پروفشنال jahangir1400's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    پست ها
    592

    پيش فرض

    سلام

    نقش عواملی که در پست 6 ذکر شد صحیحه و هیچ حرفی درش نیست اما اینها تنها مزید بر علت هستن، اما ریشه اینا نیست، خیلیا هم هستن که در این عوامل زندگی میکنن اما به فکر خودکشی نمیوفتن، و بر عکس پولدارهایی هستن که از زندگی خسته میشن و خودکشی میکنن، پس عامل اصلی چیه؟

    عامل اساسی اینه که انسان ها متخصص فرار از واقعیت شدن، و هر کاری میکنن که به واقعیت فکر نکنن، واقعیت همون چیزیه که در تنهایی به سراغ انسان میاد و در نگاه اول خیلی ترسناکه، اینکه انسان چیه و من برای چی اینجام و هدف چیه و... برای فرار از این واقعیته که انسان هرکاری میکنه که سرش گرم بشه تا به این نقطه نرسه، همه کارهایی که انسانها میکنن مثل کار، خوشگذرونی، دنبال سرگرمی شدن رفتن و... میکنن واسه اینه که سرشون گرم بشه و به واقعیت فکر نکنن، که البته همه این کارها خوبه و لازم و ضروری، اما این کارها نباید عاملی برای عدم تفکر باشه. انسان ها تا سرگرم هستن به این نقطه نمیرسن، اما کسی که مشکلات، بیکاری و عواملی که در پست 6 به سراغش میاد باعث میشه اجبارن با این واقعیت روبرو بشه و اینجاس که ممکنه راه رو فقط پایان دادن به زندگی ببینه. وگرنه پولدارهایی هستن که تمام خوشگذرونی هاشون و سفرها و تفریحاتشون واسه همینه که سرشون گرم باشه و اگه یه روز بیکار باشن دیوونه میشن. واسه همینه که میگم عامل اساسی اون مشکلات نیست چراکه اگه اون مشکلات هم حل بشه تنها انسان سرگرم میشه اما در نهایت همه با اجبار با این واقعیت روبرو خواهند شد، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره، پس چه بهتر که انسان با میل و در زمانی که فرصت داره بر ترسش غلبه کنه و شجاعت داشته باشه و به این واقعیت فکر کنه و این راه قدم برداره، و فقط از این طریقه که انسان به آرامش میرسه، فارق از اینکه شرایط خارجی چی باشه، به کجای دنیا بره، درآمدش چقدر باشه و سرگمیش چقدر باشه و...

    البته این واقعیت چیزیه که هرکسی فقط و فقط خودش باید بهش برسه و به هیچ وجه امکان نداره کسی با حرف زدن یا نصیحت در ابتدا بتونه این رو به کسی منتقل کنه، تنها راه اینه که انسان بخواد، اگه انسان خواست اونموقع صحبت های دیگران هم میتونه تاثیر داشته باشه، اونموقع هست که تکه های پازل یکی یکی در ذهن انسان چیده خواهد شد و به مرور آرامش پیدا میکنه، و حتی اگه در بدترین شرایط قرار بگیره میتونه مقاوم باشه و نشکنه، وگرنه تمام ثروت و سرگرمی های دنیا هم نمیتونه به انسان آرامش بده.

    ما اینجاییم که این پازل رو حل کنیم و کسب آگاهی کنیم، هرکس در حد توانش، پایان دادن به زندگی به عمد فقط این روند رو ناقص میکنه و ادامه کار رو سخت، مثل به دنیا اومدن جنین زودتر از موعد خودش.

    اینجا صحبت از دلیل این اتفاقات شد من هم نظر خودمو گفتم، اما من معمولا در این بحثها شرکت نمیکنم چون میدونم این حرفها به مذاق خیلیا خوش نمیاد، چون همون واقعیتیه که داریم ازش فرار میکنیم...

  18. 4 کاربر از jahangir1400 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 9 12345 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •