سلام.
می خواستم نظر دوستان را در مورد کتاب "شش سال در میان زنان وحشی قبیله آمازون" بدونم.
اگر این کتاب را خوانده باشید فقط نام آقای منوچهر مطیعی رو بر پشت جلدش می بینید و معلوم نمیشه که این شخص نویسنده کتابه یا مترجم. هر چند که در مقدمه اینجور استنباط میشه که این کتاب یک اثر ترجمه است و طبق ادعای آقای مطیعی این کتاب به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه شده است و مطالب این کتاب حجیم حاصل تجربیات شخصی نگارنده می باشد. اما هنگام جستجو در اینترنت هیچ ردی از این کتاب در زبان های دیگر یافت نمی شود و هیچ نشان و سرنخی نیز از نویسنده به دست نمی آید!
کتاب نقل ماجراجویی های یک مرد سفیدپوست است که تصمیم می گیرد به قبیله زن های وحشی آمازون برود و با آنها ملاقات کند. قبیله ای که زن هایی بسیار زیبا، جنگجو و قسی الاقلب بر آن حکمرانی می کنند و تاکنون هیچ مردی از آنجا زنده بیرون نیامده است. راوی از آمریکا روانه برزیل می شود و از آنجا راهی قبیله زن های وحشی آمازون می شود و در طول مسیر هر زنی که او را می بیند عاشق او می شود! راوی به کمک راهنمای جنگجوی خود با راهزنان برزیلی و وحشی های آمازونی مبارزه می کند و بعد از سختی های زیاد موفق می شود که وارد قبیله زن های آمازونی شود و همه زن های آنجا شیفته او می شوند و بیشتر از نیمی از داستان شرح جنگ و جدال ها و قتل و عام هایی است زن های عاشق پیشه آمازون برای تصاحب او مرتکب می شوند و در این راه صدها نفر کشته می شوند!
و در سراسر داستان هم شرح مبارزات او را با حیوانات وحشی آمازون می خوانیم. گوریل هایی که دو برابر یک انسان قامت دارند و اورانگوتان هایی که سه برابر آن گوریل ها عظمت دارند و همچنین داستان نبرد با کرگدن ها و ببرها و شیرهای یالدار آن طرف. انگار نویسنده نمی داند که هیچ کدام از این حیوانات نه تنها در جنگل های آمازون بلکه در کل قاره آمریکا وجود ندارند و هم اینکه یک گوریل نهایتا هم قد و اندازه یک انسان است و اورانگوتان هم بیش از نصف قد یک گوریل را ندارد!
هر جای داستان هم که نویسنده در معرض خطر قرار می گیرد و تخیلش از کار می افتد ناگهان راهنمای او که یوری نام دارد مثل جن ظاهر می شود و جانش را نجات می دهد.
در اوایل ورود آنها به آمازون هم نویسنده موفق می شود با کمک یک واحد درسی زبان های آمازون که در دانشگاه خوانده است با بومیان حرف بزند و به سرعت زبان های مختلف آنها را بیاموزد(فکرش را بکنید که ما از دوم راهنمایی تا دکترا مرتب واحدهای زبان انگلیسی را می گذرانیم و با این حال کمتر کسی یافت می شود که غیر از سلام کردن و صبح به خیر گفتن چیز دیگری آموخته باشد!)
نکته دیگر در مورد این کتاب این است که با اینکه این کتاب نزدیک هشتصد صفحه حجم دارد، با این حال تا آخر داستان متوجه نمی شویم که قهرمانان داستان چه قیافه هایی دارند و شخصیت آنها نیز تا حد زیادی مبهم باقی می ماند و در مورد آداب و رسوم قبایل آن ناحیه نیز اطلاعات به درد به خوری داده نمی شود. گویی نویسنده همان اطلاعاتی را دارد که ما از دیدن فیلم های سرخپوستی داریم.
به هر حال برای من شکی باقی نمانده است که همه کتاب زاییده تخیل آقای منوچهر مطیعی است که با عوام فریبی سعی کرده است آن را یک اثر واقعی و پرفروش خارجی معرفی کند که به اکثر زبان های دنیا ترجمه نیز شده است! هر چند که ایشان حدود بیست سال است که فوت کرده اند ولی آرزومندم که در آن دنیا هم مدام به او حوریان بهشتی را نشان دهند و وقتی نزدیک شد بفهمد که توهم بوده است و بهشتیان یک دل سیر به او بخندند و بگویند برو با همان عشاق آمازونی ات دلخوش باش )
به هر حال امیدوارم که حداقل در ایران دیگر شاهد اینگونه اعمال عوام فریبانه و شیادگونه نباشیم.