یکی دیگه من مثل این دیدم ... طرف سوار سه چرخ موتوری بود و منجی کل راکب و سه چرخه رو برد اونطر خیابون ...!نوشته شده توسط AMHSIN [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی دیگه من مثل این دیدم ... طرف سوار سه چرخ موتوری بود و منجی کل راکب و سه چرخه رو برد اونطر خیابون ...!نوشته شده توسط AMHSIN [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خخخخنوشته شده توسط Masoud-2014 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اینو نمیدونم اما بصورت کلی من هنوز فکر میکنم پدیده های ماورالطبیعه واقعیت دارن ...
والا تصور اینکه در این عالم بیکران فقط ما باشیم برام یخورده سخته ...نوشته شده توسط AMHSIN [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در ضمن فیلمهای ترسناکی با این مضامین خیلی زیاده که تقابل خیر( خدا و مسیح) با شر و شیطانه و معلومه توجهات معطوفه ... و بشر حتی خود غربی ها هم دائما در حال کنکاش هستند ... فیلم میسازند و مستند و ... آیا فقط بخاطر پوله؟
حتی تصور تنهایی انسان و مردن و تبدیل به کود شدن صرف، عواقبی جز افسردگی
و نومیدی نداره ... زندگی بخاطر پوچی ...
زمین تکراری ، اشکال تکراری ، انسان تکراری ، قتل های تکراری ، کشتار تکراری ، سلاح های تکراری ....
مردن تکراری
افرادی که دچار استرس و اضطراب مرضی و همییشگی هستن زندگی بشون خیلی سخت میگذره ... سختی ای که برای دیگران به هیچ وجه قابل درک نیست ... زندگی این افراد مثه کسی هست که تنها در یک اتاق زندگی میکنن ... و بشون گفتن این اتاق جن داره ... اکثر اوقات در ترس و وحشت بسر میبرن ... آرامش ندارن ... خواب راحت ندارن ... و بدتر اینکه میدونن مریضن و کاری از دستشون برنمیاد ... و دیگران نه تنها ترسها و اضطرابشون رو درک نمیکنن، بلکه به چشم یک مریض عصبی و روانی بشون نگاه میکنن ...
اگه روزی به جایی برسیم که بتونیم به معنای واقعی در یک دنیای مجازی زندگی کنیم، زندگی چه مزه ای خواهد داشت؟ یک نوع زندگی شبیه خواب اما با آگاهی و اختیار بیداری ... که در اون توانایی های فرد تقریبا بی نهایته ... چیزی شبیه اونچه در مورد بهشت میگن ... که در اون فرد میتونه هر طور دوست داره زندگی کنه، میتونه هر کس و هر چیز رو دلش بخواد داشته باشه، پرواز کنه، با عزیزان از دست رفته اش زندگی کنه، به عشق های که در دنیای واقعیش شکست خوردن به خوبی و خوشی ادامه بده و ...
آیا این نوع زندگی میتونه انسان رو ارضا کنه ... به نحوی که دیگه نخواد به زندگی واقعی و فیزیکی برگرده ... یا بعد از مدتی از اونجا هم زده خواهد شد و هوای دنیای واقعی اش رو خواهد کرد ...
چرا ما اینجوریم؟
چرا ما ایرانی ها به اینجا رسیدیم ... و تبدیل به چنین موجوداتی شدیم ... که حساسیت مون به موضاعات اجتماعی و فرهنگی اینجور بیقواره و زشت رشد کرده ... که اگر میشد شکلش رو دید قطعن حالمون رو بهم میزد ... نسبت به بعضی موضاعات بشدت واکنش نشون میدیم، وجدان درد میگیریم، تجمع میکنیم، اعتراض میکنیم، تخریب میکنیم و ... اما نسبت به موضاعات دیگه که اگه مهمتر نباشن، کم اهمیت تر هم نیستن بی حس شدیم، هر چقدر هم بر پیکرمون ضربه بزنه دیگه درد نداره، عادی شده ...
وقتی خبر تجاوز، کودک آزاری، حیوان آزاری و ... رو میشنویم کمپین راه میندازیم، هشتگ درست میکنیم، تجمع میکنیم، عصبانی میشیم، حمله میکنیم، خراب میکنیم و ... که البته باید هم بکنیم که درسی بشه برا بقیه ... اما وقتی خبر دزدی ها و اختلاس ها و قاچاق های حکومتی، قانونی شکنی های آشکار گردن کلفتا، ضعیف کشی ها و بستن ها و بردن ها بی گناهان، حیف و میل های ثروت ملی، سو مدیریت ها و نابود کردن منابع طبیعی مملکت و ... رو میشنویم در بهترین حالت اون در یک جمع دوستانه مطرح میکنیم و کمی در موردش بحث میکنیم و در آخر هم احتمالن مجلس رو با چند فحش و لعن ختم میکنیم و تمام ...
ترس ار تنبیه ... حتمن یکی از دلایلی هست که وجدان ما رو به چنین روزی انداخته ... اما اگر این ترس نبود آیا احساس و واکنش ما نسبت به این مسایل هم مثه مسایل دیگه بود ... مگر در کشورهای دیگه که مردم به بد رفتاری های حکومت شدیدا حساسن ترس از تنبیه وجود نداره ...
وقتی خاطی یکی مثه خودمون هست ... ضعیفه ... شیر میشیم و شدیدا برخورد میکنیم، که باز تاکید میکنم باید هم بکنیم... اما وقتی خاطی حکومته و گردن کلفت ... الحق که حکومت ها نماد و تمثیل و شکل فیزیکی وجدان اجتماعی هر جامعه هستن ...
Last edited by AMHSIN; 24-10-2017 at 21:33.
کجا رسیدیم؟؟! همون جایی که نباید میرسیدیمنوشته شده توسط AMHSIN [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به مرگ و اینکه کی سراغم میاد و اصن چرا شهامت خلاص کردنمو ندارم!
زندگی ابدی
زندگی ابدی یعنی چند سال؟ هزاران سال؟ میلیون ها سال؟ میلیارد ها سال؟ ... در بینهایت زمان و مکان بی معنا میشن ... بر هر نقطه در گستره بی نهایت انگشت بذاری دقیقا وسطشه ... هر نقطه ای، هیچ فرقی نمیکنه ... چون در بینهایت و ابدیت ابتدا و انتهایی وجود نداره ...
آیا چنین زتدگی خسته کننده نخواهد بود؟ آخه چقد زندگی؟ زنده بودن و زندگی کردن و خوردن و خوابیدن و ... تا کی؟ یکی از ایرادهایی که بر عقیده زندگی ابدی پس از مرگ گرفته میشه همینه ... که چنین زندگی خودش در نهایت باعث عذابی بی نهایت خواهد شد ...
اما بنظر من نفس زندگی ابدی ملال آور و خسته کننده نیست ... اون چیزی که چنین زندگی رو خسته کننده میکنه رنج و درد تکرار و ایستایی و نداشتن امید و انگیزه هست ... اگر عوامل خارجی وجود داشته باشن که بتونن میل انسان به زیبایی و کشف و تجربه رو ارضا کنه بنظر نمیاد که زندگی ابدی ملال آور باشه ... نوعی تنوع بی نهایت ...
نگاهی به زندگی خودمون بندازیم ... از زمانی که خاطراتمون یادمون میاد ... در یک نگاه کلی و سرسری زود گذشت ... اما وقتی وارد جزییات روزها و ساعت ها و دقایق زندگی گذشته مون میشم، از 3-4 سالگی تا الان ... میبینیم که چقدر زندگی کردیم ... خیلی خیلی زیاد ... چیزی شبیه بینهایت ... و هنوز زندگی میکنیم بدون اینکه فکر مرگ و پایان زندگی انگیزه ما باشه ... بر این اساس اگر زندگی بینهایت پس از مرگ واقعیت داشته باشه، لزوما به معنای ملالت و کسالت و خستگی و دلزدگی نخواهد بود ...
Last edited by AMHSIN; 04-11-2017 at 12:55.
جهان بر پایه عدالت بنا شده ؟!
ابتدائا از طرف خودم و انجمن پی سی ورلد عمیق ترین همدردی ها رو به کسانی که در زلزله دیشب عزیزانی رو از دست دادن عرض میکنم، ما رو در غم هاتون شریک بدونید ...
.
.
.
جهان بر پایه عدالت بنا شده ... جهان در بهترین شکل افریده شده ... و ... حوادثی مثه انچه دیشب اتفاق افتاد و دیگر وقایع مرگبار مثه جنگ ها، خشک سالی ها و قحطی ها، کشت و کشتارها، طوفان ها، سیل ها و غیره چقدر ساده و محکم این ادعاها رو از اساس ویران میکنن ...
Last edited by AMHSIN; 13-11-2017 at 11:37.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)