یک کار دارو درمانی و رواندرمانی سنگین میخواد که شما رو با تکه تکه های باورهای غلطتتون آشنا کنه.
1 - به شما بگن که مرد تو خوبی هموطنور که دیگران خوبن به عنوان 1 انسنان ناقصی و محدودی مثل همه انسان ها همه در جهان ناقصن خدا فقط کامله.
2- این نقص اصلا خجالت نداره این که من ژاپنی بلد نیستم خجالت نداره اینکه ریاضی بلد نیستم خجالت نداره اینکه اقتصاد بلد نیستم خجالتی نداره اینکه چاقم خجالتی نداره اینکه قدم کوتاهه خجالتی نداره یعنی روانشناس باید بکوبه اون باورتون رو.
یه رواشناس باید با شما بجنگه.
مشکل شما واقعیته :
عزیز دل تو خوب خوبی منم خوبم. تو خواستنی و دوست داشتنی هستی منم هستم. تموم شد و رفت. قرارم نیست همه شما رو دوست داشته باشن و همه از شما خوششون بیاد اصلا من آدم مهمی نیستم که مردم به من فکر کنن.
بنا بر این یک کسی باید به شما بگه:
دوست خوب من تو مرکز و محور خلقت نیستی . وقتی وارد مهمونی که میشی تو وارد نمیشی تشریف فرما نمیشی تو میای تو.
اشتباه من و تو که میگیم :
نه من مرکز خلقتم چون من خودمو حس و احساس میکنم فقط منم که حس احساس میکنم.
2-همه آدمها بدن و راجب من فکر بد میکنن و با فکر بد اونا من آسیب میبینم.
پس همش غلطه.
خدا منو به این دنیا نفرستاده که بگه برو مردم رو خوشحال و راضی کن و یکاری کن که اونها از تو خوششون بیاد.اصلا من کی هستم؟ یا باید خودمو اونقدر بالا ببینم که دیگران یا خودمو زیر پا ببینم ؟ نه من یه آدمی هستم مساوی بقیه این منم.
بپذیرش یا رهاش کن. اینا واقعیتهاس عزیز اینا شعار نیست من خوبم تو خوبی تو مهمونی هم کسی قصد آزار اذیت شمارو نداره همه میرن خودشونو نشون بدن و خوب جلوه بدن پس من چه جای نگرانی دارم؟