استیون هاوکینگ سیاهچاله های فضایی را دریچه ای به دنیای دیگر میداند
استیون هاوکینگ، فیزیکدان معروف این بار فرضیهای مطرح کرده که هیاهوی زیادی در رسانهها راه انداخته است. این فیزیکدان که در زمینهی سیاهچالههای فضایی مطالعه میکند این بار در سخنرانی اخیر خود گفته است که این سیاهچالهها دریچهای رو به دنیایی دیگر هستند. با زومیت همراه باشید تا بدانیم منظور هاوکینگ از دنیایی دیگر چیست.
استانهای علمی تخیلی ترکیب فوقالعاده و جذابی از علم و دنیای فانتزی هستند. برای مثال، "لری نیون" نویسندهی معروف داستانهای علمی تخیلی در کتاب خود به نام "رینگ ورلد" نوشته است که میلیونها سال پیش اقوام متمدنی پیش از انسانها وجود داشتند. آنها تا حدی پیشرفته بودند که سیارهی کوچکی در منظومهی شمسی برای زندگی و اقامت خود ایجاد کردند. بعضی از نویسندگان در نوشتن داستانهای تخیلی آنقدر مهارت از خود نشان میدهند که این ذهنیت پیش میآید که قبل از نوشتن با یک دانشمند مشورت کردهاند. استیون هاوکینگ به عنوان یک فیزیکدان مشهور به تازگی فرضیهای مطرح کرده است. او در سخنرانی اخیر خود در ۲۳ آوریل سال جاری در دانشگاه هاروارد عنوان کرد که سیاهچالهها میتوانند دریچهای به سوی دنیایی دیگر باشند.هاوکینگ در سخنرانی طولانی خود دربارهی سیاهچالهها گفت: «اجسامی که در سیاهچالهها فرو رفته یا جذب شدهاند هیچ گونه اطلاعات فیزیکی به دنیای بیرون منتقل نکردهاند.
پارادوکس اطلاعات
پارادوکس اطلاعات یکی از فرضیههای اساسی علم را نقض میکند. این فرضیه میگوید: "اطلاعات یک سیستم در یک زمان خاص میتواند در زمانهای مختلف به دست بیاید." از طرفی اطلاعات فیزیکی میتواند در سیاهچاله برای همیشه ناپدید شود. از این رو پس از جذب ستارگان توسط این سیاهچالهها نمیتوان فهمید که آن ستاره چطور شکل گرفته است و تنها سه خاصیت فیزیکی مستقل نظیر جرم، بار الکتریکی و اندازهی حرکت زاویهای آن ستاره قابل تشخیص است.بنا به اظهارات هاوکینگ، این باور وجود دارد که سیاهچالهها از بینهایت ماده تشکیل شده باشد. با این حال مکانیک کوانتومی میگوید که سیاهچالهها توسط ذرات با طول موج مشخص شکل گرفتهاند. پس چنانچه ویژگیهای جسمی که توسط سیاهچاله بلعیده میشود، از بین نرفته باشد میتوان گفت سیاه چالهها مخزنی از اسرار هستند که آنها را به دنیای بیرون فاش نمیکنند.استیون هاوکینگ خاطرنشان میکند: "بیش از ۲۰۰ سال است که قوانینی را قبول کردهایم و بر اساس آنها روند تکاملی جهان را در نظر گرفتهایم." بنابراین اگر قرار است همه چیز در سیاهچالهها از بین برود، نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم چرا که سیاهچالهها میتوانند بدون تبعیت از هیچگونه قاعدهی خاصی هر نوع ذراتی را منتشر کنند. پایه و اساس علم "جبر" است. به این معنا که اگر اطلاعاتی را جمع آوری کردیم بتوانیم بر مبنای یک قانون جبری از آن استفاده کنیم. اما وقتی با سیاهچالهها مواجه میشویم، بعضی از اصول غیرممکن میشوند. هاوکینگ بر این عقیده است که باید اسم این پیامدهای نگران کننده را "واقعیت" نامید. اگر تمام تاریخ و ذهنیات ما چیزی جز توهم نباشد و بفهمیم که همهی آنچه که به عنوان "دانش" میشناسیم تنها بر پایهی مشاهدات ما بوده است پس بهتر است همین جا متوقف شویم.
آژانس فضایی اروپا، در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۱، تصویری از یک سیاهچاله در مرکز کهکشان نشان داد و آن را MCG-6-30-15 نام گذاری کرد. اینجا بود که دانشمندان برای اولین بار انرژی استخراج شده از سیاهچاله را مشاهده کردند. سیاهچاله مانند یک دینام برقی به دور خود میچرخد و انرژی را از طریق میدان مغناطیسی سیم-مانند خود به صورت گازهای داغ به اطراف پمپ میکند.در حال حاضر استیون هاوکینگ به شدت درگیر این مسئله شده است. به طوری که تمام وقت خود را صرف پاسخ دادن به مسائل راجع به این موضوع کرده است.هاوکینگ در نهایت به این نظریه رسیده است که در صورت سقوط ذرات به داخل سیاهچالهها، ممکن است که آنها وارد دنیایی دیگر شوند، ضمن این که اطلاعات آنها حفظ شده است. منتها این اطلاعات خارج از دسترس ما قرار دارند. تنها در این صورت که قوانین جبری پابرجا باقی خواهند ماند.از طرفی، اگر ذرات در صورت وارد شدن به سیاهچاله ویژگیهای خود را حفظ کند و سر از جهان دیگری دربیاورند، آیا این امکان وجود دارد که ذراتی هم از آن جهان از طریق سیاهچاله وارد دنیای ما شوند؟ در واقع منظور هاوکینگ آن است که "همانطور که ذرات دنیای ما میتوانند وارد سیاهچالهها شوند، ذرات دیگری میتوانند از آن خارج شوند که خواص آنها با ذرات ورودی متفاوت است."پس بر خلاف هیاهوی رسانهها، منظور هاوکینگ این نبوده است که سیاهچالهها راه ورودی به سرزمین عجایب هستند که شاید روزی ساکنان آن به دنیای ما حمله کنند یا ما به آنها حمله کنیم!
وجود حیات فرازمینی به معنای وجود تمدنهای پیشرفتهی دیگر در جهان هستی، یکی از سوالات قدیمی است که همواره در تاریخ بشر مطرح بوده و از اینرو داستانهای علمی تخیلی متعددی بر مبنای آن تعریف شده است. یافتههای جدید فیزیکدانها نشان از این دارد که وجود تمدنهای فرازمینی محتمل است.
در تحقیقات جدید به جای اینکه مبنای مطالعات، معادلهی دریک قرار داشته باشد، این سوال مورد بررسی قرار گرفته که آیا تمدن بشری تنها تمدن موجود در جهان هستی است یا خیر؟ معادلهی دریک معادلهای است که از آن به منظور برآورد تعداد تمدنهای فرازمینی قابل تشخیص در کهکشان راه شیری استفاده میشود. این معادله در اختر زیست شناسی برای جستجوی هوشهای فرازمینی مورد استفاده قرار میگیرد. همانطور که اشاره کردیم این معادله در پی یافتن هوشهای فرازمینی موجود در جهان هستی است، در حالی که مطالعات جدید دانشمندان مسیر دیگری را برای پی بردن به وجود هوشهای دیگر انتخاب کرده و آن چیزی نیست جز مطرح کردن این پرسش که آیا تمدن بشری تنها تمدن هوشمند موجود در جهان هستی است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال دانشمندان سرنخهایی را به دست آوردهاند که مخالف وجود تنها یک تمدن هوشمند در جهان هستی است.
براساس اطلاعات ارائه شده توسط آدم فرانک، منجم دانشگاه روچستر، یکی از مشکلات معادلهی دریک، استفاده از زمان فرضی برای بازهای است که تمدنهای هوشمند طی آن وجود داشتهاند، حال آنکه دانش بشری در مورد تخمین زمان حیات تمدنهای پیشرفته چندان دقیق و قابل استناد نیست. وی در این خصوص چنین اظهار نظر کرده است:
این موضوع که بشر برای ۱۰٫۰۰۰ سال فناوری بسیار پیش پاافتادهای داشت نمیتواند حقیقت حیات سایر تمدنها برای مدت طولانی را مشخص کند.
اما براساس نظریه جدید دانشمندان در صورتی که معادلهی دریک را با نگاهی به تاریخ جهان هستی و نه تاریخ تمدن بشری بررسی کنیم، میتوان سرنخهایی را یافت که ابهامات در مورد حیات طولانی بشر را رفع کند.
وودراف سولیوان، یکی از محققان مشارکتکننده در این تحقیق، در مورد تغییر صورت مساله برای جستجوی سایر حیاتهای فرازمینی، چنین اظهار نظر کرده است:
به جای سوال همیشگی که طی آن وجود تمدنهای دیگر را مورد بررسی قرار میدادیم، این بار سوال خود را تغییر داده و در پی این موضوع هستیم تا بدانیم که آیا جز انسان، تمدنهای دیگری نیز میتوانند وجود داشته باشند یا خیر؟ متمرکز شدن روی این مفهوم و سوال جدید، ابهامهای موجود در سوالات مطرح شده در مورد عمر تمدن را رفع کرده و ما را به سمت پاسخگویی به این سوال که چگونه حیات به یک حالت پیشرفته رسیده، هدایت میکند.
با توجه به اینکه سوال جدید مطرح شده برای ثبات وجود یا عدم وجود حیاتهای فرازمینی نیز ابهامات بسیاری را به همراه دارد، تیم محققان به بررسی و محاسبهی شانس تشکیل یک تمدن فرازمینی در سایر کرات و نقاط جهان هستی پرداخته است.
براساس اطلاعات جدیدی که پس از شکل گرفتن معادلهی دریک در سال ۱۹۶۱ کشف شده، میتوان نتیجهگیریهای جدیدی را در مورد احتمال وجود تمدنهای فرازمینی شکل داد. از جملهی یافتههای جدید دانشمندان میتوان به دامنهی حیات اشاره کرد که مکان احتمالی یک سیاره با فاصلهی مشخص از ستارهای مشخص را برای حیات مشخص میکند. به بیان بهتر و در تعریف اخترشناسی، دامنهی زندگی بازهای از فاصله در سامانهی یک ستارهی مشخص است که بتوان در آن سیارهای را با فشار اتمسفر کافی برای شکلگیری آب مایع یافت. با توجه به یافتههای جدید دانشمندان، در صورتی انسان تنها تمدن بشری ساکن کرهی زمین و موجود در جهان هستی است که شانس تشکیل تمدن در سایر سیارات کمتر از یک در میلیارد باشد.
هرچند شانس تشکیل حیاتهای فرازمینی در سایر سیارات براساس معادلهی دریک بسیار محدود است، اما شرایط برای تشکیل تمدن در سایر سیارات باید به اندازهای بد باشد که بتوان تمدن انسانی را تنها حیات هوشمند در جهان هستی خواند.
فرانک در این خصوص چنین اظهار نظر کرده است:
شانس یک در میلیارد بسیار پایین است. به نظر من با توجه به شانس موجود برای تشکیل یک تمدن هوشمند، پیش از اینکه ما روی کرهی زمین مستقر شویم، تمدنهای دیگری نیز وجود داشته و به تکامل رسیدهاند.
البته یافتههای دانشمندان احتمال همزمان شدن حیات دو تمدن را با توجه به دورهی کوتاه به تکامل رسیدن تمدنها در مقابل عمر جهان هستی، بسیار پایین و حتی غیرممکن خوانده است. براساس اطلاعات ارائه شده، عمر جهان هستی بیش از ۱۳ میلیارد سال برآورد شده است، از اینرو در صورتی که بیش از ۱۰۰۰ تمدن با عمر تکامل ۱۰٬۰۰۰ ساله را در نظر بگیریم، پس تمام این تمدنها با حیات غیرموازی با یکدیگر، از بین رفتهاند و اثری از آنها نیست.
با توجه به یافتههای جدید میتوان چنین نتیجه گرفت که همچون ما انسانها که در پی تمدنهای دیگر به جستجو پرداخته و چالشهای موجود را به جان میخریم، تمدنهای دیگری نیز وجود داشتهاند که با همین برداشت به کند و کاو در محیط بیکران پرداختهاند.