تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 2 از 2

نام تاپيک: ?How to Handle a Difficult Boss چگونه براي يك رييس سختگير كار كنيد؟

  1. #1
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    10 ?How to Handle a Difficult Boss چگونه براي يك رييس سختگير كار كنيد؟

    درباره ی نویسنده

    مهندس فرهاد کاشانی
    وی از مدیران سابق IBM وشرکتهای حوزه ICT در سیلیکان ولی (Silicon Valley) آمریکاست
    او در حدود 4 دهه است مقیم کالیفرنیا می باشد و طی سالهای اخیر اقدام به تاسیس شرکت آریادیزل (نمایندگی کامیونهای سنگین رنو Renault Trucks) در ایران نموده است
    از بیش از 35 سال قبل در ماهنامه های علمی و فنی ایرانی مانند مجله ی ماشین و ... مقاله های وی منتشر می شود
    Last edited by 3274; 19-07-2015 at 20:34.

  2. #2
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    پيش فرض ?How to Handle a Difficult Boss چگونه براي يك رييس سختگير كار كنيد؟

    چند روز قبل به دخترم زنگ زدم و احساس كردم كه خوشحال نيست. علت را جويا شدم گفت مدير فروشي كه مسئول فروش نيويورك است و رييس وي نيست ولي كارهايش را وي بايد انجام بدهد و براحتي ميتواند او را اخراج كند با وي با لحن بدي حرف زده و او را متهم به كم كاري كرده در حاليكه شركت وي را به يك سمينار دو روزه به لس آنجلس فرستاده بوده و وي اختياري در آن نداشته. من مقداري وي را نصيحت كردم و بد نديدم كه همان نكات را اينجا بازگو كنم. هرچه باشد من يك بار خودم را اخراج كرده ام و يكبار مودبانه اخراج شده ام و از روي تجربه صحبت ميكنم. اخراج شدن چيز بدي نيست. استيو جابز يكبار از اپل اخراج شد و رو سياهي اخراج وي را اخراج كنندگان بايد مانند يك لكه ننگ تا ابد با خود حمل كنند.

    هر رييسي انتظار دارد كه شما نود در صد حرفهايش را تصديق كنيد. اگر شما مرتب اين نود درصد را به او ندهيد بايد دنبال رييس جديدي بگرديد.

    اصولاً رئیسی که شما را بیرون می کند دو حالت در پیش خود در نظر دارد. یا از شما متنفر است و شما را به ارث برده و در انتخاب شما دخلی نداشته و شما اگر با صددرصد افکارش هم موافقت کنید شما را بیرون می کند یا به خاطر رفتار شما و جواب هایی که می دهید و عملکرد ضعیف شما (به عقیده وی) می خواهد شما را اخراج کند. در مورد اول هیچ انتخابی ندارید و آخر اخراج می شوید. حالتی را در نظر بگیرید که من در اولین کارم در شرکت کامپیوتری رئیس کیفیت و قابلیت اطمینان هستم. دو رئیس هم ردیف دیگر هم وجود دارند که در بخش های کوچکتر شرکت همین شغل را دارند. یکی از آنها خیلی ادعای مهندسی قابلیت اطمینان دارد و اظهارنظرهای زیادی در این مورد دارد. من یک مهندس قابلیت اطمینان واقعی هستم و او نمی داند. یک روز قرار است در جلو معاونت عملیات شرکت راجع به قابلیت اطمینان صحبت کند. مدیر مشترک ما بنا به دلایلی می خواهد او را خراب کند. از من می خواهد که در آن میتینگ شرکت کرده و آبروی وی را ببرم. من هم مثل یک سرباز گوش به فرمان چشم می گویم. قبلاً هم رزومه آن رئیس را دیده ام و می دانم که هیچگونه تحصیلات دانشگاهی ندارد.

    میتینگ شروع می شود طرف طبق معمول جفنگیات همیشگی را می گوید و من شروع می کنم به مچ گیری. طرف رنگش پریده و وسط حرفش مدیر ما می گوید فرهاد یک مهندس قابلیت اطمینان است. طرف شیرازه افکارش پاره میشود و دیگر نمی داند چه بگوید. میتینگ با پیروزی کامل تمام می شود. نکاتی که آن موقع نمی دانستم:
    1- مدیرم یک ماه دیگر اخراج می شود و آن رئیس، مدیر من می شود چون:
    2- معاونت عملیات از ایرانیان متنفر است و امکان ندارد مرا به جای مدیر بگذارد.

    یک ماه بعد طرف مدیر من شد و هر روز از من ایراد می گرفت و چند تن از افراد مورد اطمینانش را هم زیردست من گذاشت که مرا اذیت کنند. یکروز یکی از این مهندسان آمد به من گفت من وقتی سؤال الکترونیک دارم چگونه از تو بپرسم که مهندس الکترونیک نیستی. من هم گفتم سؤال خوبی کردی چون من هم همین مشکل را با مدیر خودم دارم که دیپلمه است و او هم همین مشکل را با معاونت عملیات دارد زیرا او هم دیپلمه است و نمی تواند جواب های الکترونیک را بدهد!!

    البته من در آن مرحله دیگر از اخراج خودم مطمئن بودم و زده بودم به سیم آخر. اشکال این بود که پرونده پرسنلی من آنقدر درخشان بود که اخراج من کار زیادی می برد ولی طرف می توانست زندگی را آنقدر به من تلخ کند که خودم بروم. من تنها کسی در گروه او بودم که همیشه از هدفهايم جلوتر بودم ولی او همه را ایراد می گرفت و از کار نیمه کاره بقیه تعریف می کرد. بالاخره روزی به اداره پرسنل رفتم و گفتم من حاضرم بروم به شرط اینکه مرخصی مخصوص سه ماهه که هر پنج سال به افراد می دادند (فقط آن شرکت) را به من بدهند. آن موقع 4.5 سال کار کرده بودم. اول ندادند. یک هفته در حضور دیگران از رئیسم بد گفتم بالاخره موافقت کردند. پس این حالت نشدنی بود بخاطر اتفاقاتی که قبل از آن افتاده بود.

    مورد دیگر رئیسی داشتم که می خواست گوگل استخدام بشود و من از طریق دوستان فهمیده بودم و متأسفانه برویش آوردم و هذفم واقعاً اين بود كه به او كمك كنم برود ولي او فكر كرده بود كه من ميخواهم او را اذيت كنم و او هم پیشدستی کرد و قبل از اینکه من باعث اخراج وی بشوم (بفكر خودش) مرا اخراج کرد. تقصیر با خودم بود اگر به او نگفته بودم شاید مانده بودم و بعد از ده سال بالای ده میلیون دلار بابت سهام گیرم آمده بود.

    حالا آنها که چاره دارند. اولین شغلم به عنوان معاونت مدیرعامل در تولید آغاز شده بود ولی معاونت مدیرعامل در فروش یک کلیمی نیویورکی بود که بی رودربایستی به خاورمیانه ای ها و ایرانی ها توهین می کرد. و از آنجا که فروش مهمترین قسمت هر شرکت امریکایی است من خیلی زود فهمیدم که مخالفت با وی به منزله اخراج است. ولي دیدم این شخص بیشتر اهل حرف است تا عمل و باید رگ خواب وی را بدست بیاورم. با یک سری عملیات حساب شده و تا حدی کمدی او را قانع کردم که من ظرفیت شوخی بالایی دارم. هرچه بخواهد شوخی بکند من بروی خود نمی آورم و تازه با او شوخی هم می کنم ولی کارم را صددرصد درست انجام می دادم و بهانه ای به او نمی دادم. وی ادعای رانندگی فوق العاده داشت و او را به کلوپی بردم که ماشین های شبیه فورمول 3 ولی کوچکتر داشت و شرط صد دلار با هم بستيم و در حضور بیست کارمند شرکت از وی بردم ولی 20 دلار روی آن پول گذاشتم و همه را ناهار دعوت کردم. در مسابقه راکت بال به او باختم و او صد دلار را در جیبش گذاشت.

    در يكي از اولين ميتينگهاي معاونان با مديد عامل وي در حضور جمع پرسيد كه آيا وسيله نقليه شما در ايران شتر است؟ من هم گفتم بله ما به آن شتر ميگوئيم ولي شما به آن مرسدس بنز ميگوئيد!!! حضار به وي خنديدند. البته بگويم كه براي هر يك از حرفهايش ميتوانستم وي را به دادگاه ببرم ولي بعد از آن پيدا كردن كار مشكل ميشد.

    خلاصه این کشمکش های ما هر روز تا چهار سال ادامه داشت و روزی شنیدم که از شرکت می رود. اخراج یا استعفایش را نمی دانم. در کمال نامردی بیرون شرکت پارک کرده بود و همسرش را فرستاده بود تا اسباب و اثاثیه اش را بیاورد. شروع کردم به همسرش کمک کردن و جعبه ها را در ماشین گذاشتن. فکر می کنم که بالاخره خجالت کشید.

    بعدها شنیدم که در یک شرکت الکترونیک ایرانی کار گرفته و یک روز که یک آژانس استخدام به من کاری را پیشنهاد کرد پرسیدم معرف کیست؟ معرف همان آقای معاونت فروش بود که از کار من کلی برای این آژانس تعریف کرده بود.

    پس این موردی بود که امیدی به‌ آن بود و من باید آن را با ظرافت اداره می کردم که اخراج نشوم. من همان روزهای اول متوجه شدم که عملکرد من برای این آقا خیلی مهم است زیرا کمیسیون وی بسته به محصولی داشت که من باید برای او می ساختم و بموقع از در بیرون می فرستادم. وی در مدت چهار سالی که با هم کار می کردیم حتی یک بار نتوانست مرا متهم به دیر فرستادن محصولاتش بکند.

    آیا همیشه باید رئیس را روشن کرد؟ گاه باید معلم رئیس خود باشید ولی طوری وی را ارشاد کنید که متوجه نشود دارد درس می گیرد.

    رئیسی داشتم که سال ١٩٩٤ از هاروارد MBA گرفته بود و ادعا می کرد که اولین MBA ایرانی دانشگاه هاروارد بوده. او را ارشاد کردم و گفتم که فقط 7 نفر را در فامیل خودمان می شناسم که قبل از آن تاریخ از آن دانشگاه MBA گرفته اند. فکر کردم که وی روشن شده و دیگر این ادعا را تکرارنخواهد کرد. چند سال بعد دوست دیگری که در 1978 از هاروارد دکترا گرفته بود به تور این رئیس خورده بود و او هم بدون اینکه بداند این طرف از هاروارد دکترا گرفته ادعای قبلی را تکرار کرده بود. این برایم روشن کرد که مسئله ندانستن نیست. طرف دوست دارد خود را آدم مهمی جلوه بدهد و برای همین این دروغ را تکرار میکرد. شانس آوردم که در موارد دیگر روابط خوبی داشتیم وگرنه همین افشاگری می توانست باعث اخراج بشود.

    متأسفانه در ایران چون بادمجان دور قاب چینی بسیار رواج دارد معمولاً زیردستان با صددرصد ایده های رئیس موافقت دارند و به محض تعویض رئیس با صددرصد ایده های رئیس جدید هم موافقت می کنند حتی اگر صدو هشتاد درجه مخالف ایده های رئیس قبلی باشد!

    در ایران رئیس بودن کار مشکلی است زیرا زیردستان فقط چیزی را به شما می گویند که می خواهید بشنوید و در سه سوت شما را می فروشند. قیمت تعویض رئیس در ایران خیلی پائین است و بهمين دليل بايد آگاه باشيد كه كارمندانتان شيفته شما نيستند و فقط شيفته منافع خود هستند. تمام چاكرم نوكرم ها با تعويض شما به رييس جديد منتقل ميشود و در صورت لزوم بد شما را هم به رييس جديد ميگويند تا شايد از منافع بيشتري برخوردارشوند. حزب باد متاسفانه هميشه قويترين حزب ما بوده.
    Last edited by F l o w e r; 28-07-2015 at 15:45. دليل: حذف لینک

  3. 2 کاربر از 3274 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •