تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: پوریا عالمی

  1. #1
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض پوریا عالمی



    پـوریا عالمی (زاده اسفند 1361) نویسنده، طنزپرداز و روزنامه‌نگار ایرانی است،که فعالیت مطبوعاتی خود را، با روزنامه نوروز و روزنامه همشهری و مجله گل‌آقا، از سال 1378 آغاز کرد.

    ستون‌های «فال قهوه» و «مادر رجب» در روزنامه اعتماد ملی، ستون «کاناپه» در روزنامه اعتماد، ستون «نشر اکاذیب» در روزنامه قانون، ستون «از هر نظر بی‌ضرر» در روزنامه شرق، داستان‌های طنز «آسانسورچی» در مجله چلچراغ، از ستون‌های پر خواننده او بوده است.

    عالمی در بهمن ماه و اسفند ماه 1391،به‌مدت 32 روز، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، در زندان اوین حبس شد. یکی از آثار او تحت عنوان «پنجره زودتر می‌میرد»، نامزد دریافت جایزه هوشنگ گلشیری شد. وی هم‌اینک ستون روزانه آمبولانس را در روزنامه شرق می‌نویسد و سردبیر مجله نیمکت شاگردها است.


    کتابشناسی:


    • آسانسورچی، مجموعه طنز، پوریا عالمی، ناشر: مروارید، 93
    • آدم‌های عوضی، مجموعه داستان، پوریا عالمی، ناشر: مروارید، 93
    • کتاب غم، پوریا عالمی، ناشر: مشکی، 93
    • نیم‌ساعت قبل از ساعت هفت، مجموعه داستان، پوریا عالمی، ناشر: مولف، 84
    • پنجره زودتر می‌میرد، رمان، پوریا عالمی، ناشر: علم، 89
    • فال قهوه، پوریا عالمی، ناشر: روزنه
    • دخترها به راحتی نمی‌توانند درکش کنند، پوریا عالمی، توکا نیستانی، ناشر: روزنه، 88
    • تفنگ بازی، مجموعه طنز، پوریا عالمی، مهدی کریم زاده (طراح)، ناشر: روزنه،89
    • کتاب کاریکاتور گل‌آقا، همکاری در تالیف پوریا عالمی، ناشر: گل‌آقا،



    ویکی‌پدیا


    پ.ن.: ستون آمبولانس در سال 94 به پوری‌پدیا PouriPedia تغییر نام پیدا کرده است.

  2. 5 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2015
    پست ها
    6

    پيش فرض

    .


    نخستین راه را

    مردی ساخت
    که راهی برایش نمانده بود
    از جایی که نمی‌توانست بماند
    به جایی که نمی‌دانست کجاست


    راه‌ها
    جایگزین غرق شدن آدم‌ها هستند
    در دریاچه‌ها
    در خودشان
    وقتی غمگین شده‌اند
    و به پایان راه رسیده‌اند


    پوریا عالمی/



    .

  4. 2 کاربر از 161988 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض




    سایت بهشت‌زهرا یک ‌جایی دارد برای جست‌وجوی مردگان.
    خود ما هفته‌ای یک‌بار می‌رویم توی سایت بهشت‌زهرا و اسممان را سرچ می‌کنیم تا ببینیم مرده‌ایم یا زنده.
    تعجب ندارد.
    ما وقتی مرده و زنده‌مان یکی است و با هم فرق ندارد،
    یک‌وقت دیدی مثلا چهارروز است مُردی و فکر می‌کنی زنده‌ای و تا اسمت را توی سایت بهشت‌زهرا نبینی،
    باورت‌ نمی‌شود مرده و زنده‌ات یکی شده است.

    روزنامه‌ی شرق
    94/02/06



      محتوای مخفی: متن کامل 
    بهشت‌زهرا سال‌هاست آنلاین است. سایتش هم تقریبا به‌روزترین و کارآمدترین سایت خبری ایران است. توی سایت‌های دیگر اصولا اخبار مرده و به‌دردنخور می‌گذارند اما توی سایت بهشت‌زهرا ممکن است خبر مرده بگذارند اما خبر مرده نمی‌گذارند و همه خبرهایشان زنده است هرچند خبر از احوال مردگان بدهد.

    قبض روح
    درواقع شما خبر سایت‌های دیگر را می‌خوانی، قبض‌روح می‌شوی. ولی توی سایت بهشت‌زهرا خبر آمار قبض‌روح را می‌خوانی و کسی با خودت کاری ندارد.
    مرده و زنده
    توی سایت‌های دیگر طوری گزارش می‌دهند و با طرف مصاحبه می‌کنند که مرده و زنده آدم بیاید جلو چشمش. ولی سایت بهشت‌زهرا کاری به زنده آدم ندارد.
    منبع معتبر
    مردم اعتقاد دارند سایت‌های خبری و رسانه‌ها و تلویزیون اصولا راستش را نمی‌نویسند و نمی‌گویند. اما سایت بهشت‌زهرا از این قاعده مستثناست و همیشه راستش را می‌گوید.
    جست‌وجو
    سایت بهشت‌زهرا یک ‌جایی دارد برای جست‌وجوی مردگان. خود ما هفته‌ای یک‌بار می‌رویم توی سایت بهشت‌زهرا و اسممان را سرچ می‌کنیم تا ببینیم مرده‌ایم یا زنده. تعجب ندارد. ما وقتی مرده و زنده‌مان یکی است و با هم فرق ندارد، یک‌وقت دیدی مثلا چهارروز است مُردی و فکر می‌کنی زنده‌ای و تا اسمت را توی سایت بهشت‌زهرا نبینی، باورت‌ نمی‌شود مرده و زنده‌ات یکی شده است.



  6. 6 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .





    دستان تو داستان خود را دارند
    من را می‌نویسند
    من را می‌خوانند


    دستان تو هم‌دست سرشت من
    من را از دست غم دور نگه می‌دارند


    دستان تو هم‌پای سرنوشت من
    هزارپله را گز می‌کنند و در کنج قلعه‌ی سراسر مه رودخان
    در مراسم روحانی نوشیدن چای دمی کهنه‌ی مرد گیلک


    دست به سینه می‌گذارند
    دستان تو من را دوست دارند

    و لحن دستان تو با زبان بدن من ریشه‌های یکسان دارد


    دستان تو داستانند

    دستان من اما ساده‌اند
    بلدند دست تو را بگیرند
    اما یاد نمی‌گیرند دست از سر تو بردارند

  8. #5
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .
    از ارکان دماکرسی و اصول تمدن و رفتار صحیح اجتماعی و معاشرت و آدم باحال‌بودن


    این نیست که فحش ندهید
    این است که فحش بخورید.

  9. #6
    Super Moderator Ezel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,298

    پيش فرض

    تـو رفـتـه ای

    و بـحـران نـوشـیـدن چـای بـی تـو در ایـن خـانـه

    بــــــــزرگــــتـــــریـ ـــــن بـحـران خـاور مـیـانـه اسـت

    و ایـن احـــمـــقـــها هـــنـــوز سـر نـفـت مـی جـنـگـنـد

  10. 2 کاربر از Ezel بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #7
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .

    من کرد نبودم
    یا هر مردی که دلش پر است
    اما دستش خالی است
    و دلش پیش کسی گیر کرده است
    دستم پر نبود
    نه در مشتم مداد بود نه دست تو
    نه مشتم را مشت کرده بودم که فریاد کنم
    من مشتم باز شده بود
    اما تو نمی‌دیدی
    تو زیبا بودی
    تو پیش از مردنت زیبا بودی


    من مرد نبودم
    تا سینه‌ام را سپر تو کنم
    سینه‌ام پر از تو بود؟ نبود؟
    و هوای آزادی
    هوای تو از سرم نمی‌پرید یا می‌پرید؟
    اما حسش هم نبود برای به دست آوردنت فریاد کنم
    یا برای از دست ندادنت گلوله بخورم


    فیلم که نبود
    زندگی بود
    و در زندگی واقعی من واقعا دردم می‌آید
    تو این را هرگز نفهمیدی
    تو پیش از آن مرده بودی




    تو را از دست داده‌ام
    چون در کنج خانه پنهان شده بودم
    و تو چیزی برای پنهان کردن نداشتی
    و در خیابان شبیه بادبادک به هوا بلند می‌شدی
    و من از تو می‌ترسیدم
    تو روزی به من نخ دادی
    و من می‌خواستم نخ تو دست من باشد
    اما تو بادبادک نبودی که به آسمان بلند شوی
    تو عطر آزادی بودی که زود می‌پرد از پوست آدم


    خیابان فاصله ما بود
    من در خانه مانده بودم
    تو در خیابان بودی
    و از دست من رفتی
    از دست رفتی
    و تمام شدی تاریخ شدی تمام تاریخ شدی


    همیشه بزدل بوده‌ام
    و همیشه صبر کرده‌ام آب‌ها از آسیاب بیفتد
    بعد با عینک دودی و کلاه نقاب‌دار
    در اماکن عمومی و بی‌خطر
    ظاهر می‌شوم
    عدل جلوی دوربین عکاسان بین‌المللی و محلی
    بعد با حالتی متفکر و دردآلود
    سیگار بهمن دود می‌کنم
    آه بلند می‌کشم
    - تا رزومه شود -
    و فریاد کوتاه می‌کشم
    - تا مساله نشود -
    همه‌چیز را گردن دیگران
    و دیگران را گردن خودشان
    و خودم را گردن تو می‌اندازم
    آدرنالین ترشح می‌کنم و بعد
    زیر لب و پنهانی می‌گویم آزادی آزادی


    تا نام تو را فراموش کنم
    تا فراموش کنم تصویر تو را
    تا از خودم تصویر بهتری بسازم


    و بعد


    با طمانینه به سمت سفارتخانه قدم برمی‌دارم
    تا تصویر آخرم را ضمیمه پرونده‌ام کنم




    عکس آخرت که ضمیمه پرونده سفارتخانه من است
    مخدوش شده
    صورتت در عکس از آزادی خسته است
    بر عکس من که در همان عکس چشم‌هام از شادی برق می‌زند




    و البته جای تو خالی
    در عکس‌های ضمیمه پرونده سفارتخانه هستی و
    در عکس‌های پرسنلی پاسپورت نیستی




    در عکس آخر چشم تو خسته است
    و خون تو را در برگرفته
    و چشم‌های من را خون گرفته
    که دست‌های من در خون فرو رفته
    و پرونده سفارتخانه من در خون فرو رفته
    و چقدر با زبان شکسته بسته سخت بود به منشی کمپ مهاجرین توضیح بدهم تو در عکست که ضمیمه پرونده سفارتخانه کرده‌ام من را دوست داشته‌ای
    و با مردن تو من آسیب شدید روحی خورده‌ام و این آسیب باید یک امتیاز محسوب شود




    در عکس آخر شبیه مردنت افتادی
    شبیه‌تر از بازی پانتومیم که ادای مردن را در می‌آوردی


    از دست دادن تو
    از دست دادن یک امتیاز است
    پس با اشکی در چشم
    تاکید کردم
    مستر، درست است که او مرده اما
    اما هنوز در قلب من زنده است
    و البته این آسیب روحی چیزی از قابلیت‌های من
    و چیزی از امتیازهای من نباید کم کند
    و من اگر مهر این پرونده را بزنی از حقوق او در مرزهای شما دفاع خواهم کرد
    و اگر لازم است
    درگوشی به من بگویید
    بروم و برای جلسه بعد عکسش را - عکس تو را می‌گویم - روی بدنم تاتو کنم




    منشی کمپ مهاجرین زل زده به چشم‌هام
    چشم‌های من را خون گرفته
    و تمام اقیانوس‌ها و دریاهای جهان خون من را پس می‌زنند
    و نفس کشیدن برایم سخت شده
    و چشم‌های تو در عکس خوابش می‌آید




    مرگ کسب و کار من نیست
    مرگ رزومه من است
    من معتقد به دورکاری‌ام
    می‌گذارم مرگ از من دور شود
    کیلومترها دورتر
    ترس از من دور شود
    کیلومترها دورتر
    بعد از راه می‌رسم
    با لباس کارم
    با پرونده سفارتخانه زیر بغلم
    با زمزمه کردن چیزی زیر لب
    مثل وردی برای من جادویی، برای تو به قیمت نابودی؛ چیزی شبیه آزادی آزادی
    چیزی که نام تو را فراموشم کند




    زیر لب می‌گویم آزادی آزادی
    تا نام تو را فراموش کنم
    تا فراموش کنم تصویر تو را
    تا از خودم تصویر بهتری بسازم

  12. این کاربر از green-mind بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #8
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .




    به خاطر خودت می‌گویم


    که سردت نشود
    که دلت نلرزد
    که ترس برت ندارد
    که دستت خالی نماند


    به خاطر خودت می‌گویم دوستم داشته باش
    که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی
    که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی
    که اساماس ساده رسیدم، بخواب، دلت را خوش کند
    که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد


    که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی
    که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی
    که ترست بریزد و در کوچه برقصی
    که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی


    به خاطر خودت می‌گویم

    دوستم داشته باش
    که ادبیات بی استفاده نماند
    و شعرهای عاشقانه به کاری بیاید


    به خاطر خودت می‌گویم
    دوستم داشته باش
    بی دوست داشتن تو که نمی‌شود
    دوستم داشته باش لطفا
    دوستم داشته باش تا از این سطور سطحی گذر کنیم
    و به ادبیات برسیم


    وگـــــرنه من که ســــرم شلوغ است و
    کــــــاری به این کـــــارها ندارم

  14. #9
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .

    پرنده پرنده است
    پرنده اما در قفس هم، زندگی می کند و نغمه سر می دهد


    شیر شیر است
    شیر اما در قفس هم، زندگی می کند و نعره سر می دهد


    انسان انسان است
    انسان اما در قفس، پرنده نیست تا نغمه سر دهد، مرثیه می خواند و مویه می کند.
    انسان اما در قفس، شیر نیست تا نعره سر دهد، در خود فرو می رود و فرو می ریزد.


    انسان انسان است.
    گناهی ش نیست.


    انسان در قفس است.
    گناه این است

  15. #10
    پروفشنال green-mind's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2015
    محل سكونت
    Www.
    پست ها
    899

    پيش فرض

    .


    معصومیت
    جز در تعریف فرهنگ لغات خصائل اصیل تو
    در هیچ کجای این دنیای متمدن دون
    جایی ندارد


    خوبی و خدا حتا
    ابزاری بیش نیستند
    آنجا که من زیسته ام


    واژه ها
    اینجا
    دروغی بیش نیستند


    کلمه اینجا آغاز نبوده است
    در آغاز نبوده است
    کلمه اینجا ابزار است


    دروغ اینجا حقیقتی ست
    حقیقت اینجا این حقیقت تلخ است
    که در فرهنگ لغات خصائل اصیل تو
    دروغ جایی ندارد
    انسان کنونی جایی ندارد


    من
    جایی ندارم

صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •