فعالیت‌های مرتبط با ترجمه را با عطف نظر به معنا و اهمیت فرهنگی آنها بهتر می‌توان به بحث و بررسی نهاد. ترجمه را بیش و پیش از هر چیز باید به واسطه نقش آفرینی آن در عرصه اجتماع، مطمح نظر قرار داد. به بیان ساده، ایفای نقش اجتماعی ترجمه یعنی به انجام رساندن کارکردی که مورد انتظار جامعه است. در هر محیط فرهنگی‌ای، برای نام گرفتن به عنوان یک مترجم باید ملزوماتی را در نظر داشت که از آن جمله است فراگیری مجموعه‌ای از هنجارها به منظور تعیین اینکه رفتار خاصی را می‌توان مناسب تلقی کرد یا خیر و همچنین توجه به تمامی عواملی که رفتاری را محدود و مشروط می‌کنند. فرایندهایی که از خلال آنها افراد توانایی خویش را به عنوان مترجم باور می‌کنند، تاکنون کمتر به شکل جدی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند. در این ارتباط، ماهیت هنجارهای اکتسابی و نقش آنها در جهت‌دهی فعالیت‌های ترجمه‌ای در محیط‌های خاص اجتماعی و فرهنگی از اهمیت بسیاری برخوردار است.

از جنبه اجتماعی- فرهنگی، ترجمه را باید با در نظر داشتن انواع و درجات مختلفی از الزامات و محدودیت‌ها به بحث کشید؛ الزاماتی که گستره آنها فراتر از خود متن است و تفاوت‌های نظام‌مند میان زبان‌ها و سنت‌های مبتنی بر متن یا حتی ظرفیت و محدودیت‌های سیستمِ شناختی مترجم به عنوان واسطه‌ای ضروری را دربرمی گیرد. در واقع، حتی شناخت هم خود از عوامل اجتماعی و فرهنگی تاثیر می‌پذیرد یا در اثر این عوامل، اصلاح و تعدیل می‌شود. تفاوت شرایط مترجمان در بسیاری از مواقع ریشه در تفاوت و تنوع متون و مخاطبان آنها دارد؛ امری که به‌کارگیری راهبردهای مختلف و حتی ارائه آثاری کاملا متفاوت ازسوی مترجمان را موجب می‌شود.

الزامات اجتماعی- فرهنگی ترجمه معمولا دو شکل به خود می‌گیرند؛ شکل عمومی که قواعدی تقریبا مطلق را شامل می‌شود، و شکل خاص و فردی که با شیوه و سبک ویژه هر مترجم ارتباط می‌یابد. فضای بین این دو جنبه (که آنها را می‌توان دو حد یک پیوستار تلقی کرد)، گستره‌ای از عوامل میان‌ذهنیتی و مرتبط با هنجارها را دربرمی گیرد. هنجارها خود، زنجیره و پیوستاری درجه بندی شده را شکل می‌دهند که روی آن، هم هنجارهای قوی‌تر(مشابه شکل عمومی) وجود دارند و هم هنجارهای ضعیف‌تر(مشابه شکل خاص و فردی). نِسبی بودن انواع گوناگون الزامات و محدودیت‌ها را هم نباید از نظر دور داشت. بدین ترتیب، آنچه درون گروهی خاص صرفا به عنوان یک شیوه رفتاری مطلوب مورد توجه قرار می‌گیرد، ممکن است ازجانب بخشی دیگر از جامعه، الزام آور و اجباری تلقی شود. این الزام هم می‌تواند برحسب عوامل انسانی (مترجمان) باشد و هم در زمینه نوع فعالیت (تفسیر و...). الزامات رفتاری یاد شده را می‌توان حتی از حیث هنجارها بازتعریف کرد. براین اساس، قواعد عمومی را هنجارهای عینی برمی شمارند و شیوه خاص و فردی را هنجارهای ذهنی.

جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی، هنجارها را از دیرباز به عنوان ارزش‌های عمومی یا عقاید مشترک یک اجتماع تعریف کرده‌اند؛ یعنی آنچه در موقعیتی خاص، درست و غلط، مناسب و نامناسب، مجاز و ممنوع یا از جنبه رفتاری ویژه ای، قابل تحمل و غیرقابل تحمل است. افراد معمولا هنجارها را طی فرایند اجتماعی‌شدن می‌آموزند. این هنجارها همیشه دربردارنده نوعی ضمانت اجرایی یا فشار اخلاقی (بالقوه و بالفعل یا مثبت و منفی) هستند. درون هر اجتماع، هنجارها به مثابه معیاری برای ارزیابی رفتار افراد مورد استفاده قرار می‌گیرند و کارایی و تاثیرگذاری آنها به افراد امکان می‌دهد رفتار خود را نظم بخشند.

اهمیت هنجارها تنها جنبه مَجازی و استعاره‌ای ندارد؛ بلکه برحسب موقعیت نِسبی‌شان در پیوستاری که از آن یاد شد (الزامات ترجمه)، واقعی و تعیین کننده هم به شمار می‌آید. هنجارها مفهوم کلیدی همه تلاش‌هایی هستند که ارتباط فعالیت‌ها را از منظر اجتماعی به کاوش می‌نهند. گستردگی موقعیت‌هایی که هنجارها در آنها به کار می‌آیند موجب شده تا مفهوم هنجار به عامل عمده تثبیت و نگهداشت نظم اجتماعی بدل شود. همین امر درباره فرهنگ‌ها و نظام‌هایی که بنیان آنها را تشکیل می‌دهند هم صدق می‌کند.

امکان سر زدن رفتارهایی که با هنجارهای رایج و غالب جامعه همنوا نیست، همیشه وجود دارد و عدم تمکین در برابر هنجارها در موارد خاص لزوما به بی‌اعتبار شدن آنها نمی‌انجامد؛ هرچند نباید انتظار داشت که این رفتارها را در پیش گرفت و هزینه‌ای هم نپرداخت. در بررسی رفتارهایی که تحت کنترل هنجارها هستند، ضرورتا نمی‌توان میان خود هنجارها و صورت‌بندی آنها در زبان، انتظار یکسانی و همانندی داشت. در واقع صورت‌بندی‌های زبانی را باید بازتاب آگاهی از وجود هنجارها و اهمیت خاص آنها تلقی کرد و در عین حال، از نقش این صورت‌بندی‌ها در کنترل رفتار (تحمیل هنجارها و نه صرفا برعهده داشتن مسؤولیت آنها) و احتمال اینکه تحریف شوند،‌ غفلت نورزید.

ترجمه به عنوان فعالیتی که حداقل دو زبان و دو سنت فرهنگی را دربرمی گیرد، دست‌کم دو مجموعه از نظام‌های هنجاری در هریک از این سطوح را شامل می‌شود. بنابراین، ارزش ترجمه را می‌توان از جنبه دربرگیری دو عنصر حائز اهمیت، مورد توجه قرار داد: 1- به عنوان یک متن در یک زبان خاص، ترجمه قادر است خلأهای یک فرهنگ یا یک بخش معین از جامعه را بپوشاند و 2- نقشی که این مقوله در بازنمایی زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر ایفا می‌کند. به طور معمول، عمل ترجمه در درون یک فرهنگ- نمایانگر هنجارمندی‌هایی ویژه است. از این روی، افراد یک فرهنگ، حتی هنگامی که نمی‌توانند تبیین روشنی از انحراف به دست دهند- باز هم قادرند از عدم وفاداری یک مترجم به شیوه‌های عمل روا شمرده شده، سخن بگویند.

یک مترجم هم می‌تواند به هنجارهای متن اصلی (و به واقع زبان و فرهنگ مبدأ) تن دهد و هم این امکان را دارد که هنجارهای فرهنگ و زبان مقصد را به کار بندد. محتمل است که گرایش اول، ناهمسازی‌هایی با هنجارها و رویه‌های زبان مقصد در پی آورد؛ به ویژه رویه‌هایی که فراتر از مقتضیات زبان شناختی صِرف هستند. گرایش دوم هم نظام‌های هنجاری فرهنگ مقصد را به عاملی تعیین کننده در فعالیت ترجمه‌ای بدل می‌سازد. نباید از نظر دور داشت که دخل و تصرف در متن اصلی، غالبا با هزینه‌هایی اجتناب ناپذیر همراه خواهد بود. بدین ترتیب- درحالی‌که وفاداری به هنجارهای متن اصلی را می‌توان معیاری برای کفایت و بَسَندگی ترجمه دانست- التزام به هنجارهای فرهنگ مقصد را می‌توان ملاکی برای قابل پذیرش بودن ترجمه به شمار آورد. درصورتی‌که پایبندی به هنجارهای متن اصلی لازم شمرده نشود، احتمال رواج یافتن ترجمه غیرمستقیم افزایش می‌یابد و حتی ممکن است این نوع ترجمه بر ترجمه مستقیم ترجیح داده شود.

موضوع حائز اهمیت دیگر این است که حتی ترجمه‌های کاملا وفادار به متن اصلی هم متضمن تغییراتی در آن هستند و این مهم، امری فراگیر و جهان‌شمول است. از آنجا که فاصله گرفتن از الگوهای متن اصلی را نه به یک شکل، که به طرق گوناگون می‌توان به انجام رساند، واقعیت‌بخشی به تغییرات به اصطلاح متعهدانه را هم نمی‌توان بدون حاکمیت هنجارها به اجرا درآورد.

در بحث هنجارها، اهمیت آنچه را موسوم به هنجار نخستین یا اولیه (initial norm) است، نباید کم جلوه داد. این هنجارها را به دلیل فرادستی بر هنجارهای خاصی که متعلق به سطوح پایین‌تر و مشخص ترند، چنین می‌نامند. این مفهوم را بیش از هر چیز باید ابزاری تبیینی قلمداد کرد. در زمینه ترجمه- صرف‌نظر از گرایش‌های سطح کلان- تصمیمات سطوح خرد را هنوز هم می‌توانیم برحسب تقابل کفایت و قابلیت پذیرش (که در سطور پیشین بدان اشاره شد) به کاوش گذاریم، تصمیماتی که در ترجمه گرفته می‌شود، ضرورتا مستلزم برقراری توازن میان این دو حد است؛ حدودی که هنجار نخستین آنها را ایجاب می‌کند. بیشتر مطالعاتی که تاکنون با محوریت مساله هنجارها به اجرا درآمده‌اند، این پرسش و ادعا را به بررسی گذاشته‌اند که آیا می‌توان یک شکل از رفتار هنجارمند را برای هر نوع ترجمه‌ای (ادبی، فلسفی یا ترجمه کتب مقدس و...) به کار گرفت یا خیر.

هنجارها نه تنها ترجمه انواع متون، که تمامی مراحل رویداد ترجمه را هم متاثر می‌سازند و از این روی در هر سطحی از محصول نهایی می‌توان بازتاب آنها را مشاهده کرد. دو گروه گسترده از هنجارهایی را که در مبحث ترجمه به کار می‌آیند می‌توان از یکدیگر متمایز ساخت؛ هنجارهای مقدماتی (preliminary) در برابر هنجارهای عملیاتی (operational).

هنجارهای مقدماتی، دو مجموعه عمده از ملاحظات را که غالبا رابطه متقابلی دارند، دربرمی‌گیرند. اولین دسته از این ملاحظات با وجود و ماهیت واقعی سیاستگذاری‌ها در حوزه ترجمه سروکار دارند و دسته دوم با صراحت و بی‌واسطه‌گی ترجمه. سیاستگذاری ترجمه با عواملی ارتباط می‌یابد که بر انتخاب انواع متون تاثیر می‌گذارند. برای زیرگروه‌های مختلف و همچنین عوامل و گروه‌های متنوع انسانی، سیاست‌های متفاوتی هم می‌توان به کار گرفت و به عنوان مثال، سیاستگذاری متون ادبی را از متون غیرادبی تفکیک کرد. دسته دوم از ملاحظات که پیرامون صراحت لهجه در ترجمه‌اند، آستانه تحملی را شامل می‌شوند که درخصوص برگرداندن یک متن به زبانی دیگر وجود دارد. در این زمینه باید به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داد: آیا روی آوردن به ترجمه غیرمستقیم مجاز است؟ چنین ترجمه‌ای چه نوع منبع و متن یا کدام دوره زمانی را دربرمی‌گیرد؟ محدودیت‌ها، ترجیحات و میزان تساهل در این شکل از ترجمه چیست یا به چه میزان است؟ واسطه‌گری میان زبان‌ها به چه نحوی به انجام می‌رسد؟ و... .

هنجارهای عملیاتی به تصمیماتی که طی خود عمل ترجمه اتخاذ می‌شوند، سمت و سو می‌بخشند و بر قالب و چهارچوب متن (یعنی شیوه‌های توزیع محتواهای زبان شناختی در آن) تاثیر می‌نهند. این هنجارها همچنین در ساختاردهی به متون و صورت‌بندی‌های زبانی نقش دارند. بنابراین، رابطه میان زبان مبدا و مقصد مستقیما یا به شکلی غیرمستقیم تابع هنجارهای عملیاتی است. به دیگر سخن، تغییر و عدم تغییر، هر دو وابسته به این نوع هنجارها هستند و این یعنی آنچه باید از متن حذف یا بدان افزوده شود و تغییر محل مطالب و بخش‌های یک متن هم تحت تاثیر هنجارها به وقوع می‌پیوندد.

البته چهارچوب مشخص و تعریف شده‌ای برای این‌گونه تغییرات وجود ندارد. به عنوان مثال، حذفیات گسترده در یک متن غالبا متضمن تغییراتی در بخش‌ها و قسمت‌های مختلف آن است؛ خاصه اگر حد و مرز روشنی برای آنچه باید حذف شود (جمله، پاراگراف یا یک فصل) تعریف نشود. همچنین وقتی محل قرار گرفتن مطلبی تغییر کند، جای خالی آن را باید با مطلبی دیگر پر کرد.

هنجارهای متنی- زبان‌شناختی (Textual-linguistic) هم نوع دیگری از هنجارها به شمار می‌آیند که بر چگونگی صورت‌بندی ترجمه یا نوع جایگزینی‌های زبان‌شناختی و متنی (با عطف نظر به زبان مقصد) اثر می‌نهند. این هنجارها هم می‌توانند شکل عمومی به خود گیرند و از قاعده «ترجمه به خاطر خود ترجمه» تبعیت کنند و هم شکل خاص و مشخص که با انواع خاصی از متون یا صرفا شیوه ترجمه ارتباط می‌یابند. بعضی از این هنجارها مشابه هنجارهایی‌اند که تولید متون به شیوه غیرترجمه‌ای را هم تحت سیطره دارند اما نمی‌توان و نباید این امر را مسلم و بدیهی فرض کرد.

هنجارهای مقدماتی- چه به لحاظ منطقی و چه ازحیث گاه‌شناختی و ترتیب زمانی- بر هنجارهای عملیاتی تقدم دارند و البته این مهم به معنای نفی رابطه، تاثیر و شرطی‌سازی متقابل میان آنها نیست. با وجود این، رابطه میان این هنجارها را به هیچ روی نباید ثابت و معین پنداشت و درعین حال توجه داشت که چند و چونی این رابطه مولفه غیرقابل انکار هر مطالعه‌ای است که ترجمه را به عنوان فعالیتی هنجارمند به کندوکاو می‌نهد. همچنین نباید از رابطه این هنجارها با هنجار نخستین یا اولیه چشم پوشید.

هنجارهای عملیاتی را می‌توان به مثابه مدلی در نظر گرفت که ترجمه برمبنای آنها شکل وجودی پیدا می‌کند؛ خواه این ترجمه، هنجارهای متن اصلی را محقق سازد، خواه هنجارهای زبان مقصد را یا اینکه حد وسطی از این دو صورت را دربرگیرد. هر مدلی که ارائه‌گر دستورالعمل‌های اجرایی باشد، می‌تواند در نقش یک عامل محدودکننده هم ظاهر شود؛ بدین ترتیب که راه‌هایی را برگشاید و درعین حال، اختیاراتی را سلب کند. اگر ترجمه با اتکای صرف به هنجارهای زبان مبدا به انجام رسد و زبان مقصد نادیده گرفته شود، محصولی ساختگی و تصنعی به دست خواهد آمد. در این وضعیت دیگر نمی‌توان از وارد شدن یک ترجمه به فرهنگی خاص سخن گفت و بهتر است این عمل را تحمیل ترجمه به آن فرهنگ تلقی کنیم. حالت دوم هنگامی رخ می‌دهد که مترجم فرهنگ مقصد (فرهنگ خویش) را اولویت بخشد؛ این مساله که اینک بسیار رواج دارد، ممکن است سبب باعث تبدیل محصول نهایی به برداشت و روایتی دیگر از متن اصلی شود.

مطالعه هنجارها گامی ضروری در تحقق بخشیدن به اصل رابطه‌ای- کارکردی موسوم به هم‌ارزی یا هم‌ارزشی (equivalence) در ترجمه است؛ چراکه هنجارها نقشی اساسی در تعیین نوع و میزان هم‌ارزی ترجمه‌ها (همپایه بودن ترجمه با متن اصلی) دارند. به طور کلی کارایی هنجارهای مرتبط با ترجمه یا تحقق بخشیدن به اصل هم‌ارزی تا حد زیادی منوط به موقعیتی است که خود عمل ترجمه در فرهنگ مقصد دارد. اگر خواهان آن هستیم که جایگاه ترجمه در متن فرهنگ را به نحوی شایسته ارتقا بخشیم، باید ماهیت هنجارهای مرتبط با ترجمه را با هنجارهای حاکم بر تولید متون غیرترجمه‌ای به شکل تطبیقی به مطالعه و مقایسه گذاریم.

دو ویژگی مفهوم هنجار که بررسی آن را (ازجمله در مطالعات مربوط به ترجمه) دشوار می‌سازند عبارتند از خاص‌بودگی اجتماعی- فرهنگی هنجارها و ناپایداری آنها. ضرورتی وجود ندارد که یک هنجار خاص به یک شکل و میزان برای همه بخش‌های جامعه یا فرهنگ‌های مختلف به کار رود. اهمیت یک هنجار توسط سیستمی بدان داده می‌شود که این هنجار در آن شکل می‌گیرد. علاوه بر خاص بودن، هنجارها همچنین ناپایدار و متغیرند. تغییر هنجارها گاهی سرعت می‌یابد و زمانی دیگر به آهستگی رخ می‌دهد. در طول زندگی افراد، هنجارهای مربوط به ترجمه معمولا با دگرگونی‌های بنیادی مواجه می‌شوند. نقش نسبی عوامل مختلف در پویایی هنجارهای ترجمه هنوز هم آن‌گونه که باید و شاید مشخص نیست.

جایگاه فرد به عنوان یک مترجم ممکن است شکل موقت داشته باشد؛ به ویژه اگر وی نتواند خود را با شرایط و مقتضیات در حال تغییر سازگار کند یا اگر این انطباق و سازگاری کافی به نظر نرسد. این فرایند را نباید تنها از منظر دگرگونی نسل‌ها یا گروه‌های سنی به بررسی نهاد. اگرچه غالبا میان سن شخص و تعلق وی به خط فکری خاصی از ترجمه (مبتنی بر تقسیم‌بندی سه‌گانه قدیمی، شایع و پیشرو) همبستگی وجود دارد اما این امر را نمی‌توان قطعی پنداشت و از آن به عنوان نقطه شروع و چهارچوبی برای مطالعه هنجارها سود جست. به عنوان مثال مترجمان جوان به ویژه در مراحل اولیه فعالیت خود عمدتا رفتاری تقلیدی در پیش می‌گیرند و در حالی که انتظار می‌رود هنجارهای زمان خود را در نظر گیرند، مطابق هنجارهای قدیمی عمل می‌کنند و موجب تقویت آنها می‌شوند. به طور کلی، کثرت و تنوع هنجارهای ترجمه را باید به پیچیدگی موقعیت‌های زندگی نسبت داد.

امکان دست زدن به رفتارهای غیرهنجاری در ترجمه هم همیشه و در هر زمانی وجود دارد. افراد معمولا شیوه‌های رفتاری غیرهنجاری را به منظور استثنا و خاص جلوه دادن خود برمی‌گزینند. چنین رویه‌ای حتی ممکن است نظام موجود ترجمه را با بعضی دگرگونی‌ها مواجه سازد. پرسش بسیار حائز اهمیت در این مقوله این است که یک فرهنگ در چه شرایطی انتظار رخ دادن تغییر را دارد و تحت چه شرایطی هم آن را برنمی‌تابد.

مطالعه مستقیم عمل ترجمه را تنها از طریق تولیدات قابل دسترس آن می‌توان به انجام رساند. هنجارها مستقیما قابل مشاهده نیستند و این امر، بررسی رفتار ترجمه‌ای را با ویژگی‌هایی خاص مواجه می‌سازد. دو منبع عمده در تجدید سازمان هنجارهای ترجمه‌ای وجود دارد: متنی (textual) و فرامتنی یا برون‌متنی (extratextual). منابع متنی به خود متون ترجمه شده برمبنای انواع گوناگون هنجارها و همچنین صورت‌های تحلیلی ترجمه‌ها با نظر به انواع هنجارهای مقدماتی اشاره دارند. منابع فرامتنی صورت‌بندی‌های نیمه نظری یا انتقادی را شامل می‌شوند؛ مواردی همچون نظریه‌های تجویزی یا دستوری ترجمه، گزاره‌های بیان شده ازسوی مترجمان، ویراستاران، ناشران و دیگر افرادی که درگیر فعالیت ترجمه‌اند یا با آن سروکار دارند، ارزیابی انتقادی ترجمه‌های فردی در کنار تحلیل آنچه موسوم به مکتب مترجمان است و... .

تفاوت‌هایی بنیادی میان این دو نوع منبع وجود دارد. متون تولیدات اولیه رفتار هنجارمند به شمار می‌آیند و می‌توان آنها را نوعی بازنمایی بی‌واسطه تلقی کرد، درحالی‌که اظهارات هنجاری را باید فراورده‌هایی جانبی و فرعی دانست که موجودیت خود را از وجود و فعالیت هنجارها دارند.

بنابراین نظیر هر تلاشی که برای تدوین هنجارها صورت می‌گیرد، این اظهارات هم ممکن است دستخوش سوگیری و یکجانبه‌ نگری شوند و لازم است که جانب احتیاط را در بررسی آنها رعایت کرد.

ترجمه اساسا فعالیتی چند‌ وجهی به شمار می‌آید. عوامل تاثیرگذار بر این فعالیت را باید کاملا درهم تنیده و مرتبط درنظرگرفت و حتی به بهانه روشمندی هم آنها را جدای از یکدیگر به بررسی ننهاد. به علاوه نمی‌توان انتظار داشت که رفتار مترجم از نظام‌مندی کامل برخوردار باشد. تصمیمات مترجم برخاسته از انگیزه‌های مختلف است و حتی ممکن است که مساله‌ای مشابه، تصمیماتی متفاوت را برانگیزد. از این روی هماهنگی در رفتار ترجمه‌ای امری بعید می‌نماید.

مطالعه هنجارها با توجه به اینکه آنها همواره محدود به گروهی اجتماعی و زمانی خاص هستند، تنها زمانی اثربخش خواهد بود که قوانینی عام برای رفتار ترجمه‌ای به دست آید؛ رفتاری که ماهیتا و به گونه‌ای اجتناب ناپذیر شکل پیشایندگرا (probabilistic) دارد. بی‌تردید تا مطالعه‌ای آغاز نشود، دستاوردی هم حاصل نخواهد شد و تا زمانی که این‌گونه است، نمی‌توان به پیشرفت‌های روش شناختی خوشبین بود. چنانچه ترجمه‌پژوهی را تا هنگام دست یافتن به روش‌های تحقیق نظام‌مندتر وانهیم، ممکن است هیچ‌گاه نتوانیم پژوهشی به انجام رسانیم.

منبع : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]