تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 28

نام تاپيک: یک نوستالژی آتشین از چهارشنبه سوری

  1. #11
    آخر فروم باز XENON24's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,646

    پيش فرض

    هی یادش بخیر 16-17 سالم که بود با بچه محل ها جمع میشدیم راه می افتادیم سمت مولوی خرید مواد!(همون اکلیل سرنج)چند کیلو می خریدیم برمیگشتیم سمت خونه میرسیدیم قسمت خطرناک قضیه !یعنی همون قاطی کردن مواد که واقعا استرس زا بود هر کسی هم زیربار نمیرفت انجام بده معمولا بیشترین کشت و مرد هم تو همین قسمت اتفاق می افته !!بر اثر اصطکاک یا ضربه بیش از حد..ما هم مثل اون دوست بالایی چند تا از اون نارنجک هایی که درست میکردیم رو می فروختیم که خیر سرمون یه تجارتی هم کرده باشیم!! بگذریم! الان که فکر میکنم اون موقع چه غلطایی میکردیم تنم میلرزه...البته هیچ وقت بلایی سرمون نیمومد خداروشکر ....ولی دوران خوبی بود ..یاد اون بچه محلا بخیر ..خیلی دلم براشون تنگ شده...

  2. 4 کاربر از XENON24 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    خاطره زیاده از چهارشنبه سوری اما چند تاش که بیشتر یادم مونده ایناست :

    یه سال با یکی از دوستام داشتم میرفتم به محل همیشگی 4 شنبه سوری که هنوزم شباهت عجیبی داره به خط مقدم جبهه که یک از خدا بی خبری از بالای پشت بوم بدون اینکه پایین و نگاه کنه برداشت یه نارجنک به چه بزرگی و پرت کرد پایین که دقیقا در فاصله یک قدمی از من ترکید و چند تا از سنگ هاشم خورد تو صورتم که خیلی خدا بهم رحم کرد وگرنه الان تو ابرها بودم


    یه سری خیلی قدیم تر فک کنم ابتدایی بودم یه بسته سیگارت خریده بودم و همه بچه ها جمع شده بودیم تو محل که من برای اینکه یکی از دوستام و بترسونم به شوخی برداشتم بی هوا یه سیگارت پرت کردم طرفش که از شانس من این هم جا افتاد دقیقا روی پلک چشمش من و بگو رنگم عین کچ شد یه آن و همین جوری که داشت میسوخت که بترکه دوستمم هی با دستش میزد به سیگارت که از پای چشمش که گیر کرده بود بی افته بیرون که خدا رو شکر افتاد بیرون و چشمش کور نشد


    یه سال دیگم که شلوغ شده بود مامور ها ریختن که مردم متفرق کنن اولش سمتشون نارنجک پرتاب کردن ولی فایده نداشت بعدش پای یه خونه که همون اطراف در حال ساخت بود پر از آجر بود ملتم ریختن آجر پرت کردن اونام در حال فرار گاز اشک آور زدن بعد از چند دقیقه هم یه عالمه موتوری ریختن تو خیابون تو همین گیر و دار من و رفیقم که فکر میکردیم جامون امنه یهو دیدم یکی از این سربازاشون داره با باطوم بدو بدو میاد سمتمون ... انگاری میخواست اسیر بگیره ما هم از ترسمون مثل چی شروع کردیم دویدن حالا اون بدو ما بدو ... خلاصه دید بهمون نمیرسه بی خیال شد ... ما هم یه نفس راحتی کشیدیم ولی واقعا خیلی صحنه وحشتناکی بود

    الانم که دیگه حسش نیست بریم ولی چند وقت پیش توی جا به جایی ها دیدم یه 5 /6 بسته از سیگارت هام که فکر کنم قدیم برای تجارت خریده بودم باقی مونده و احتمالا یه چند تایش رو به یاد قدیم تا قبل از 4 شنبه سوری بزنیم که روحمون شاد شه البته اگر هنوز کار کنه
    Last edited by Mr_100_dolari; 15-03-2015 at 03:13.

  4. 6 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    ناظر انجمن توسعه و ساخت بازی Reza Azimy_RW's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    بی سرزمین تر از باد
    پست ها
    3,269

    پيش فرض

    چند کیلو می خریدیم
    کیلو ؟!! :|
    مطمئنی اکلیل سرنگ بود ؟ یه موقع آردی گچی چیزی بوده کیلویی میخریدی :|

  6. #14
    آخر فروم باز 1376MAXIMUM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,583

    پيش فرض

    کیلو ؟!! :|
    مطمئنی اکلیل سرنگ بود ؟ یه موقع آردی گچی چیزی بوده کیلویی میخریدی :|
    اقا مایکیو داشتیم با بیل باروت این طرف اون طرف میبرد چی میگی حاجی
    دیوونه بود طرف کارت قرمز داشت یعنی اگر کسی رو تو خیابون میکشت تو دعوا میگفتن این دوونه نمیفهمه و ولش میکردن

  7. #15
    ناظر انجمن توسعه و ساخت بازی Reza Azimy_RW's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    بی سرزمین تر از باد
    پست ها
    3,269

    پيش فرض

    اقا مایکیو داشتیم با بیل باروت این طرف اون طرف میبرد چی میگی حاجی
    دیوونه بود طرف کارت قرمز داشت یعنی اگر کسی رو تو خیابون میکشت تو دعوا میگفتن این دوونه نمیفهمه و ولش میکردن
    شعبان بی مخ هم که باشی با یک کیلو اکلیل(به قول خودت چند کیلو!) میشه یه شهرو با خاک یکسان کرد مگه الکیه خرید و فروشش
    دوم اینکه سرنگو اینا رو که بیخیال شیم میدونی یک کیلو اکلیل چند میلیون پولشه ؟!

    اصلا بیخیال وارد جزئیات نشیم :|

  8. #16
    آخر فروم باز 1376MAXIMUM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,583

    پيش فرض

    شعبان بی مخ هم که باشی با یک کیلو اکلیل(به قول خودت چند کیلو!) میشه یه شهرو با خاک یکسان کرد مگه الکیه خرید و فروشش
    دوم اینکه سرنگو اینا رو که بیخیال شیم میدونی یک کیلو اکلیل چند میلیون پولشه ؟!

    اصلا بیخیال وارد جزئیات نشیم :|
    اقا بمب اتم هم که باشه یه شهر رو خراب نمیکنه
    یبمب اتم تو هیروشیما فکر کنم ۳۰۰ کیلو بود یه چیزی تو همون حدود بود میدونی چقدر بیشتر میشه انرژیش؟ سر سام اوره وحشتناک بزرگ میشه
    بعدم من نگفتم چند کیلو من گفتم یکیو داشتیم ایم کار رو میکرد

  9. #17
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    چهارشنبه سوری 93 مثل چهارشنبه سوری دو سه سال اخیر خیلی بیخود بود.
    تنها چیزی که ندیدم اتش بود و هرچه دیدم دود بود و صدای ترقه.
    دقت کردین چطوری با ممنوع کردن و فیلتر کردن هرچیزی چقدر اون فضا رو رادیکال تر و جولانگاه فوران عقده ها میکنن؟

    فیسبوک زمانی چه فضای دوستانه ای داشت, از وقتی بستنش توهین و حمله به صفحات و... ده ها برابر شد.
    چین هم که ماشالا کم نمیاره با اینهمه ترقه و فانوس وارداتی.

    چهارشنبه سوری هم رادیکال شد.تمام!
    Last edited by B.Russell; 17-03-2015 at 23:12.

  10. 3 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #18
    کاربر فعال فلسفه A.M.D.D.E.V.I.L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    Void
    پست ها
    2,053

    پيش فرض

    والا خاطره ی چندانی ندارم از چهارشنبه سوری مخصوصا این چند سال اخیر که فقط ترقه و بمب میندازن و یه عده موزیک میزارن وسط هیپ هاپ میرقصن .هر سال دقیقا مثل سال قبل شده و خبری از آتش و زردی و سرخی نیست .
    اما یادمه یه بار در دوران طفولیت بسته ای طرقه و سیگارت و از اینجور چیزا خریده بودم و خیلی هم زود تر از وقت موعود خریده بودم که ارزون تر بشه ... زد دقیقا روز چهارشنبه سوری رو دکتر برام عمل جراحی سرپایی تعیین کرد ... وقتی نصف بدنم بی حس بود و توی اتاق عمل نیمه خواب نیمه بیدار بودم و پرستار ها سعی داشتن نزارن بیهوش بشم ، من کل فکرم پیش اون سیگارت هاو فیزا ها بود آخرش هم چهار شنبه سوری سال بعدیش ترکوندمشون . بسی هم خوشنود شدم
    Last edited by A.M.D.D.E.V.I.L; 18-03-2015 at 00:20.

  12. 4 کاربر از A.M.D.D.E.V.I.L بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #19
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    چهارشنبه سوری یک سنت بی معنا هست.
    پشتوانه عقلانی خاصی نمیشه براش پیدا کرد، این روزها تو خیابان نمیتونیم راه بریم بس که همه جا صدای ترقه و نارنجک میاد.
    کدوم کشوری به نبرد خیابانی و این سر و صدای مهیب به چشم یک مراسم نوستالژیک نگاه میکنه، خدا میدونه.

  14. #20
    داره خودمونی میشه amirmahmod's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2013
    محل سكونت
    TEHRAN
    پست ها
    133

    پيش فرض

    من یادمه دوران ابتدایی بود که پدربزرگ و مادربزرگ اومده بودن خونه ما منم یه ترقه مشکی رنگ دستم گرفته بودم نمیدونم اسمش چی بود و میخواستم پرت کنم تو کوچه نگاه میکردم به کوچه کسی رد نشه پرت کنم روشن کردم بابابزرگه گفت این چیه دستت منم یه نگاه کردم از دستم افتاد جلو پام تو خونه پشت سرمو نگاه کردم دیدم بابابزرگه با حرکت دست بلند گفت :پناه بگیرید منم چند متر که فاصله گرفتم ترکید ولی هروقت که یاد این جمله پناه بگیرید میفتم خندم میگیره.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •