ته لجبازی هیچوقت در دنیا برای هیچکس به جای مثبت و موفقیت آمیزی نرسیده .
همیشه به خودتون و دیگران آسیب می زنید، این عنوانی هم که برای تاپیک انتخاب کردین بنظر من بسیار زننده است.
اگه چندتا بچه شیطون و غیرقابل کنترل باشن که دائم بدو بدو میکنند، این دلیل بر روانی بودن همسایه نیست.
خواهر من دوتا بچه داره که سن هاشون زیر ده ساله، با اینکه دختر هستن و خیلی خیلی برای تربیت و آداب یاد دادن بهشون زحمت کشیده و تلاش کرده، و با اینکه در مقایسه با خیلی بچه های دیگه که دور و اطراف دیده میشه، بسیار مودب تر هستن. هروقت میان خونه ما، چون فضا یکم بزرگتره شروع به بدوبدو و بازی میکنن. با اینکه تمام خونه فرش هست بازهم گوپ گوپ شدید میشه، و من خیلی ناراحت میشم اما واقعا هم نمیشه برخورد شدیدبا بچه ها کرد، چون خودتون دیگه بچه دارید میدونین اگه چنین رفتاری بشه، تا اخر عمر اون آدم روش اثر منفی میگذاره و در این سن خیلی خیلی حساس هستن، هر اتفاق کوچکی در این سنین تمام سرنوشت زندگی اون بچه را تحت تاثیر میگذاره.
با این که تمام ساختمان متعلق به خودمون هست و همسایه پایین من مستاجرمونه، اما واقعا این موضوع واسه من آزار دهنده است، فکر نکنید که همسایه بالا از اینکارها خوشحال میشه، باورکنید سطح ناراحتی از شیطونی بچه ها به مراتب در مقایسه با یک همسایه که فقط سرو صدا میشنوه بیشتره.
وقتی هم که با زبان نرم یا سرگرمی دیگه سعی میکنم این بچه ها را از دویدن در منزل منصرف کنم، لجبازی میکنن، مخصوصا یکیشون
وقتی محیط یک ساختمان خیلی بازباشه بچه ها واسه فعالیت بیشتر خیلی تحریک میشن و واقعا کاریش هم نمیشه کرد.
باورتون شاید نشه، بعضی وقت ها فقط بخاطر این که از دویدن دست بردارن، میارمشون اتاقم رو بهم بریزن، مخصوصا میرن تو کمد رخت خواب ها و دلشون میخواد همه چی رو زیر و رو کنن و شیطونی کنن، و واقعا همه چیز رو بهم میریزن، بعد از رفتنشون دو روز باید جمع و جور کنم، حالا شما فکر کن یک پدر و مادر تا چقدر میتونن جلوی این موضوع رو توی این چند سال که بچه ها برای بازی خیلی هیجان دارن بگیرن، و اصلا اگه برخورد خشن ببینن، چقدر توی آینده اونها تاثیر منفی میگذاره.
بچه ها بعد از سه چهارسال از اون تب و تاب می افتن، من مطمئنم شما که تذکرات لازم رو به اونها دادین، اونها هم تا جایی که واقعا براشون امکان داشته باشه سعی میکنن بچه ها رو از این موضوع نهی کنن، به هرحال وقتی توی یک ساختمان زندگی میکنیم همه رو اگه یک خانواده بزرگتر در نظر نگیریم، دستکم باید بدونیم که یک جورایی با همدیگه هم خونه و هم زندگی شدیم، و فقط باید مدارا کرد و باهم کنار اومد.
من بودم سعی میکردم یکجوری برنامه ریزی کنم که اگه شده هفته ای دو سه بار، بچه های همسایه بالا رو حالا چه با پدر و مادرشون، چه هر طور دیگه ای که شده به پارک نزدیک منزل ببرم و اجازه فعالیت بسیار سنگین و انواع بازی های دویدنی رو بهشون بدم، با اینکه اینکار مسئولیت زیادی داره اما مطمئنن باعث آرامش در اون چندسال اوج کودکی برای خانواده ها و مخصوصا خود بچه ها میشه.
البته ایراد از ساختمان های شهری که تند و تند با اسکلت فلزی بساز و بفروش میشه هم زیاده، خب طبیعتا اگه یک ساختمان اسکلت بتونی را برای زندگی انتخاب کنیم، سر و صدا ها به مراتب کمتر میشه، مخصوصا اگر عایق های صوتی نیز در دیوارها و کف و سقف ساختمان ها کار شده باشه.
اما به هرحال وضعیت زندگی ساختمان های ما همینجوری هست، داخل یک کشور با جمعیت زیاد کنار همدیگه زندگی میکنیم، باید بپذیزیم که واقعا بعضی چیزها تغییر پذیر نیستند و فقط باید باهاش سازش کرد و تا جای ممکن اثراتش رو کم کرد.
البته اگه واقعا تحمل سر و صدای همسایه ها رو ندارید و نمیتونید چند سالی صبر و حوصله پیشه کنید تا این دوران کودکی بگذره، و همیطور راه حل هایی مثل بیرون رفتن با بچه ها را نیز نمی پسندید، میتونید منزل خودتون رو عایق صوتی بسیار خوب کنید، تمام سقف را دو جداره عایق صوتی متفاوت بزنید و از این عایق های جای تخم مرغی که در استدیو های ضبط صدا کاربرد داره، نصب کنید.
همینطور دیوارها کف و پنچره ها را نیز عایق کنید.
درسته که این کار هزینه برداره، اما به هرحال این برای خودش یک راه حل برای کسانی هست که بسیار به صدا حساس هستند.
اونوقت ببینید که سکوت محض منزلتون رو فرا میگیره و تازه مقاومت در برابر زلزله منزل شما نیز بالا میره، از طرف دیگه اگه داخل منزلتون داد و فریاد بزنید و یا مهمانی تا نیمه شب داشته باشید که پر سر و صدا باشه و یا نیمه شبی علاقه به گوش دادن به موسیقی داشته باشید، دیگه کمترین صدایی به بیرون درز نخواهد کرد.
تیم های پیمانکاری هستند که استدیوهای صدا و اتاق های تمرین موسیقی و ضبط موسیقی را میسازند، با یکی دوتا از اونها تماس بگیرید تا به منزل شما بیان و انواع عایق ها را معرفی کرده و براتون براورد هزینه در مدل های مختلف ساخت بکنند، اینکار براتون هیچ هزینه ای نخواهد داشت، و حداقل میدونید که اگه بخواید به سکوت و آرامش مطلق برسید، با چه مقدار هزینه چنین کاری قابل انجام خواهد بود.
بندرت پیش اومده که برادر کوچکم در هنگام تماشای فیلم کمدی، ناخودآگاه در نیمه شب خندیده، با اینکه این مسئله کم اتفاق افتاده، اما من بشدت بهش تذکر میدم هر مرتبه که اینجوری میشه و بعدش حواسش به خودش میاد و مراعات میکنه، اما از همین موضوع ساده بارها همسایه ها در زمانی که دیدمشون شکایت کردن، و من کاملا حق رو بهشون دادم و گفتم شرمنده ام، اما واقعا بازهم ممکنه در ماه یک مرتبه اتفاق بیفته و تذکر بعد از اتفاق افتادن دیگه فایده نداره متاسفانه.
عکسش اما همسایه ما برعکس من که هیچ رفت و آمد و مهمانی حتی در طی سالها ندارم، هر دو سه روز یکبار، بصورت جمعیتی مهمانی دارند، یا همسایه روبرو مشغول ساخت یک ساختمان بسیار بلندمرتبه است؛ بعضی وقت ها از ساعت هفت صبح صدای دریل، سنگ فرز و یا از اون بدتر چکش برقی تخریب با صدای وحشتناکش بلند میشه.
الان دیگه بعد از یک سال و خورده ای، کمی متدن تر شدن و از ساعت هشت و نیم و یا نه، صدای ابزار کار اینچنینی بلند میشه اما بازهم از ساعت شش صبح، صدای بلند کارگرها که همدیگه را صدا میکنن بلنده.
من حالا باید عاصی بشم، برم شکایت کنم بهشون، یا کار رو به لجبازی، دعوا، پلیس ساختمان غیره بکشم، یا اینکه برم هر روز نفرینشون کنم و بگم آسایش من گرفته شده و شاید یک روز بخوام تا ساعت ده صبح بخوابم !! ؟
من هیچکدوم از این کارها رو نکرم، اتفاقا از کارکردن، فعالیت بی وقفه و موفقیتشون لذت هم می برم.
تنها کاری که واسه خودم کردم، خرید گوشگیر و چشم بند خواب هست، اتاق خواب من دقیقا روبروی این ساختمان هست، وقتی این گوشگیر های ساده فومی را که باقیمت بسیار اندک خریداری کردم، در گوش خودم میذارم، برای اون روزهای که دوست دارم بیشتر بخوابم....
صدا بسیار بسیار کم میشه، به حدی که باید خیلی خیلی دقت کنی و حساس باشی تا یک چیزی از اون سر و صدای وحشتناک چکش برقی به گوش برسه.
نه ناراضی ام، نه ناراحتم و نه کسی رو نفرین میکنم
همه ما انسان ها خوب و دوست داشتنی هستیم، اگه همدیگه و زندگی رو دوست نداریم و به آغوش نمیکشیم، حداقل با همدیگه مدارا کنیم و لقب هایی مثل روانی به هم دیگه ندیم.
خودمون و دیگران رو دلگیر و ناراحت نکنیم، در عوضش به دنبال راه حل های خوب و دوست داشتنی باشیم تا زندگی رو اول برای خودمون لذت بخش کنه، دوم کمک کنه با دیگران همراهی و مدارا و دوستی و مهربانی بیشتری داشته باشیم.
میتونیم زندگی رو با ناراحتی و دائم شکایت و نارضایتی ، نفرین و دعوا با این یکی و اون یکی بگذرونم و همیشه دلمون چرکی باشه.
یا میتونیم همه آدم ها، حیوانات و طبیعت و زندگی رو دوست داشته باشیم و از زیبایی های زندگی نهایت لذت رو ببریم.
در هر حالی که باشیم و هر روشی رو که انتخاب کنیم، این ثانیه و روزی که گذشت دیگه هرگز برنمیگرده و واسه همیشه رفته.
بشخصه برای من یکی که زندگی بسیار با ارزشتر از اونه که بخوام کام خودم رو تلخ کنم و روز خودم رو با ناراحتی بگذرونم، حداقل انقدری خودم رو دوست دارم و برای خودم هم که شده، ناراحت زندگی نخواهم کرد و از لحظه لحظه این تجربه ناب و تکرار نشدنی زندگی استفاده خواهم نمود.
به خودمون و همسایه هامون گلی هدیه بدهیم، و با زیبایی اون گل، زندگی زیبا و منحصر بفرد خودمون رو از امروز شروع کنیم