تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: زبان اول واحد برای کل جهان؟

راي دهنده
44. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بهتر است زبان اول همه مردم جهان، یک زبان واحد باشد

    24 54.55%
  • زبان اول های بومی همه کشورها باید همیشه زنده بمانند و صرفا زبان دومی واحد گسترش یابد

    20 45.45%
صفحه 3 از 4 اولاول 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 31

نام تاپيک: زبان اول واحد برای کل جهان؟

  1. #21
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض


    پیدایش و رواج یک کلمه علمی انگلیسی مثل این هست که یک فرد انگلیسی زبان متولد بشه و اسمش رو مثلاً بزارن وایبر
    طبیعتاً قرار نیست به یُمن تولد این نوزاد، 7 میلیارد نفر منزوی بشن یا خودکشی کنن، فقط به خاطر اینکه آقای وایبر خیلی معروف شدن و همه جا ذکر خیرشون هست!

    این طور در نظر بگیرید که واژگان علمی در واقع اسم هستن؛ مثل این که اسم یه نفر تلفن باشه و اسم یکی اینترنت! اسم یک نفر سعدی باشه و اسم فرد دیگر گوته.

    مسلماً سعدی هم اگه بخواد گوته رو صدا کنه اون رو با همون اسم صدا میزنه و نمیاد کلمه ی گوته رو در زبان فارسی معادل سازی کنه یا اسم خودش که سعدی باشه رو تغییر بده؛ و این اصلاً اتفاق عجیب و غیر قابل درکی نیست.

    معادل سازی کلمات هم مثل اینه که یک نفر 2 تا اسم داشته باشه؛ یکی انگلیسی، یکی هم فارسی. فارسی زبانها اون فرد رو با نام فارسیـش صدا بزنن و انگلیسی زبانان با نام انگلیسی.

    کاربرد کلمات علمی خارجی در شهر مثل اینه که ساکنین شهر آقایان وایبر، ایمیل و تلفن رو بشناسن و ساکنین روستا اسم اون افراد به گوششون نرسیده باشه!

    و اما جدای از شوخی معادل سازی کلمات ضمن اهداف زبان شناختی به منظور پذیرش راحتـتر یک ابزار، فناوری یا یک مفهوم علمی میان عموم مردم انجام میشه نه فقط بین کارشناسان و دانشمندان. البنه این پذیرش و آشنایی با سطح علمی و نیاز هر فرد به آن فناوری متناسب است.
    چندتا کلمه غیرعلمی مثال میزنید؟
    مثلا بر چه اساسی فکر میکنید ستاره خورشید یک نام علمی نیست اما سیاره پلوتون یک نام علمی هست؟

    به نظر من شما علم رو با تکنولوژی عصر معاصر اشتباه گرفتین.
    وگرنه تک تک واژه هایی که ما در اختبار داریم با توجه به علم زمان به وجود آمدن و برای همین هم هست که گنجینه واژگان با گذر زمان در حال تکاملند.

    این استدلال شما درست نیست.
    چون بر این اساس شکل گرفته که یکسری واژه ها علمی هستند و یکسری واژه ها علمی نیستند.

    مثال:

    استعمال دخانیات اکیدا ممنوع است.

    چهار واژه عربی در یک جمله کوتاه فارسی !!
    میتونید بگین کدام واژه علمی هست و کدامیک غیر علمی و چگونه در زبان فارسی نفوذ کرده اند؟
    Last edited by B.Russell; 04-02-2015 at 14:29.

  2. 5 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    چندتا کلمه غیرعلمی مثال میزنید؟
    مثلا بر چه اساسی فکر میکنید ستاره خورشید یک نام علمی نیست اما سیاره پلوتون یک نام علمی هست؟

    به نظر من شما علم رو با تکنولوژی عصر معاصر اشتباه گرفتین.
    وگرنه تک تک واژه هایی که ما در اختبار داریم با توجه به علم زمان به وجود آمدن و برای همین هم هست که گنجینه واژگان با گذر زمان در حال تکاملند.

    این استدلال شما درست نیست.
    چون بر این اساس شکل گرفته که یکسری واژه ها علمی هستند و یکسری واژه ها علمی نیستند.

    مثال:

    استعمال دخانیات اکیدا ممنوع است.

    چهار واژه عربی در یک جمله کوتاه فارسی !!
    میتونید بگین کدام واژه علمی هست و کدامیک غیر علمی و چگونه در زبان فارسی نفوذ کرده اند؟

    ایرادی که گرفتید درسته و من به دلیل بدیهی بودن به ذهنم نرسید که بهش اشاره کنم و بیشتر از مثال خودتون استفاده کردم؛ وگرنه علمی بودن کلماتی مثل خورشید و... واضح هست.

    به طور کلی علم رو همان آگاهی و شناخت میدونم که گاهی در بُعد طبیعت است و گاهی در زمینه های دیگر.
    علاوه بر این استفاده از برچسب علم رو انحصاراً در زمینه های مثل طبیعت، ابزارها، مصنوعات قبول ندارم.
    مثلاً دانشی که به بررسی مسائل انسانی (جامعه، شخصیت و...) بپردازه هم علم محسوب میشه!

  4. 3 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #23
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    باهاتون موافقم که زبان کاربردهای چندگانه داره، اما همین محاورات اجتماعی هم با گذر زمان و توسط علم تغییر میکنن.
    و بسته به میزان گسترش علم، در ارتباطات اجتماعی هم تاثیر میذارن.
    و البته رشدشون کندتره اما کاملا محسوسه.

    مثلا وقتی یک دانش آموز دبیرستانی به همکلاسی خودش میگه:

    این هفته یادمون رفته بود قبض تلفنمون رو پرداخت کنیم و اینترنتمون قطع شد، منم نتونستم پروژه ام رو با ایمیل برات بفرستم یا تو وایبر برات توضیح بدم.


    همین جمله محاوره ای ساده رو شما جلوی استاد سخن فارسی، سعدی شیرازی هم بذارید چیزی متوجه نمیشه.
    در حالیکه اون دو نوجوان بحث کاملا روزمره ای دارن اما علم تاثیرش رو در زبان روزمرگی گذاشته.

    از طرفی این تاثیر علم بر زبان محاوره ای در روستا کمتر دیده میشه چون علم زمان روستا از علم زمان شهر عقب تر هست.
    همین زبان امروز ما هم محصول تکامل علم در تاریخ چندصد هزار ساله زندگی انسان هست.
    هرچی زبان ما با علم فاصله اش بیشتر باشه، واژه های بیگانه در زبان ما بیشتر جایگزین میشن و زبان محاوره مارو هم به مرور از بین خواهند برد، مثل زبان امروز هندوستان که پر از واژه های انگلیسی و حتی فارسیه !!
    من موافقم که پیشرفت علمی - اابته به شرط اجرایی شدن آن در منطقه ای - روی زبان یک قوم و گروه تاثیر میذاره اما خب باز هم مسأله اصلی یعنی همون چندگانه بودن کاربرد زبان سر جاشه.
    اتفاقا مثال شما درباره زبان هندی همینو تایید میکنه
    خب؛ فرض بگیریم که یک هندی در هر جمله ای نصف یا بیشتر کلماتش انگلیسی باشه. اما حتی در همین حیطه باز این ظاهر زبان است. قواعد دستوری و اجتماعی هیییچ تغییری نکرده. مثلا یه افغانی به جای "برنامه" میگه "پروگرم" همین. اینکه تغییر زبان نیست.

    با هزاران اصطلاح که با توجه به بافت و فرهنگ و اجتماع ایجاد شده اند چکار میکنید؟
    موسیقی و ادبیات در کجای این تحول جا میگیرن؟
    مگر اینکه همه را با هم تغییر بدیم. البته اگه چنین بشه، اتوماتیک وار زبان خودش کم کم تغییر میکنه و نیازی به تلاش افرادی برای این کار نیست.

    تنها کاری که میشه بهش تشویق کرد یادگیری زبانی است که اون جنبه از زندگی بیشتر باهاش سر و کار داره. مثلا چون فعلا زبان انگلیسی در زمینه علمی جلوتره، تمام موسسات علمی باید جدی بگیرن.
    اما اگه مثلا کسی در زمینه ادبی زیاد کار میکنه، شاید بهتر باشه علاوه بر انگلیسی؛ روسی و آلمانی و فرانسه هم یاد بگیره و غیره

  6. 2 کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #24
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    با هزاران اصطلاح که با توجه به بافت و فرهنگ و اجتماع ایجاد شده اند چکار میکنید؟
    موسیقی و ادبیات در کجای این تحول جا میگیرن؟
    مگر اینکه همه را با هم تغییر بدیم. البته اگه چنین بشه، اتوماتیک وار زبان خودش کم کم تغییر میکنه و نیازی به تلاش افرادی برای این کار نیست.
    به نظر من قضیه اینقدرها هم پیچیده نیست، البته درک میکنم ما زبان خودمان را دوست داریم و نمیخواهیم باور کنیم که در حال از بین رفتن هست !

    ما امروز هیچ نویسنده بزرگ معاصری نداریم که مردم سایر کشورها بخواهند نوشته هایش را بخوانند.
    موسیقی دان برجسته ای هم نداریم که سایر تمدن ها بخواهند به موسیقی آنها گوش دهند.

    تک و توک اساتیدی هستند که در حال منسوخ شدن هستن و هیچ جایگزینی ندارن و داریم پیر شدنشون رو به چشم میبینیم.

    اینقدر که جوانان امروز ایران پائلو کوئیلو میخونن یا ماجراهای هری پاتر، گلستان سعدی نمیخوانند و مثنوی معنوی.
    راه حل ساده انگارانه اش این هست که بگیم مردم ما خودباخته اند و اینا جنگ نرم دشمن است و...

    اما متاسفانه حقیقت این است که ما به خاطر اصرار به حفظ گذشته با همون کیفیت، جلوی ابداع و خلاقیت و هنر رو گرفتیم و با عقب افتادن از علم روز دنیا، عقب افتادن از ادبیات و موسیقی رو هم خواهیم داشت.

    تمامی این مواردی که شما گفتین در صورت شکست علمی شکست خواهند خورد.
    اینکه دوران طلایی ادبیات ایران با دوران حضور دانشمندان برجسته ایرانی متقارن است تصادفی نیست؛ این خاصیت علم هست که به مردم یک سرزمین اجازه تنفس میده و ادبیات و موسیقی و... میتونن رشد پیدا کنن وگرنه اصطلاحات ادبی هم از بین میرن و تیکه های فرنگی جایگزینش میشن.

  8. 6 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #25
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    به نظر من قضیه اینقدرها هم پیچیده نیست، البته درک میکنم ما زبان خودمان را دوست داریم و نمیخواهیم باور کنیم که در حال از بین رفتن هست !

    ما امروز هیچ نویسنده بزرگ معاصری نداریم که مردم سایر کشورها بخواهند نوشته هایش را بخوانند.
    موسیقی دان برجسته ای هم نداریم که سایر تمدن ها بخواهند به موسیقی آنها گوش دهند.

    تک و توک اساتیدی هستند که در حال منسوخ شدن هستن و هیچ جایگزینی ندارن و داریم پیر شدنشون رو به چشم میبینیم.

    اینقدر که جوانان امروز ایران پائلو کوئیلو میخونن یا ماجراهای هری پاتر، گلستان سعدی نمیخوانند و مثنوی معنوی.
    راه حل ساده انگارانه اش این هست که بگیم مردم ما خودباخته اند و اینا جنگ نرم دشمن است و...

    اما متاسفانه حقیقت این است که ما به خاطر اصرار به حفظ گذشته با همون کیفیت، جلوی ابداع و خلاقیت و هنر رو گرفتیم و با عقب افتادن از علم روز دنیا، عقب افتادن از ادبیات و موسیقی رو هم خواهیم داشت.

    تمامی این مواردی که شما گفتین در صورت شکست علمی شکست خواهند خورد.
    اینکه دوران طلایی ادبیات ایران با دوران حضور دانشمندان برجسته ایرانی متقارن است تصادفی نیست؛ این خاصیت علم هست که به مردم یک سرزمین اجازه تنفس میده و ادبیات و موسیقی و... میتونن رشد پیدا کنن وگرنه اصطلاحات ادبی هم از بین میرن و تیکه های فرنگی جایگزینش میشن.
    ببینید این خیلی خوبه که مسایل را ساده کنیم و پیچیده نکنیم. اما بعضی مسایل خودشون پیچیده اند و من مطمن هستم که "زبان" یکی از اونهاست.

    اما تا میشه سادش میکنم:

    من موافقم که پیشرفت در "علم" باعث کمک به پیشرفت در دیگر زمینه ها مثل موسیقی، ادبیات، سینما و جمعا فرهنگ میشه. اما حواسمون باشه که پیشرفت علم خودش در بستر یک "فرهنگ و تمدن" صحیح شکل میگیره. این دو رشدشون به هم وابسته است. اصولا در جوامعی که مشکل فرهنگی دارن پیشرفت علمی خیلی جایی نداره. مگر امکان داره یک جامعه ای که به فرهنگ و تمدن اهمیتی نمیده، به علم اهمیت بده؟ ما نمیبینیم که مثلا تو یک کشور پیشرفته دانشگاه علوم مهندسیشون قوی باشه اما ادبیاتشون ضعیف.

    واقعیت اینه که "علم" خودش یه وابستگی فرهنگه. وقتی در حکومتی آرامش و صلح و خردورزی حاکم بشه، اندیشمندان و عالمان در اون دوره فرصت میکنن به رشد و اعتلای کافی برسن. دانشمندان فرصت و امنیت و زمینه اینو پیدا میکنن که مسایل علمی را بسط بدن . فلاسفه نظریه های خودشونو میگن؛ هنرمندان و شاعران و ادیبان بهترین آثار خودشونو خلق میکنن.

    خلاصه همه در گرو یک حکومت و زمینه مساعد هستند. نه اینکه علم همه این بساط را مهیا کرده باشه, چون خود رشد علم لازمه اش همین امنیت و آرامش است.

    دوران طلایی ادبیات ایران و دانشمندان آن دوره همه به خاطر بستری بوده که فراهم شده. نه اینکه لزوما چون دانشمندان بودن ادیبان هم بوجود اومدن.


    حال وقتی یک یا چند جامعه تو این زمینه قوی و اثرگذار شدن طبیعتا در دنیای امروز به سرعت اثرشون را روی جوامع دیگه میزارن. هم فرهنگی هم اقتصادی هم اجتماعی که زبان هم یکی از اونهاست.

    اما اثر گذاری با غالب شدن کامل تفاوت دارد. اینکه ما پیتزا هم بخوریم با اینکه همه غذاهامون خارجی بشه و قیمه و قورمه سبزی و آش رشته دیگه تو سفره ایرانی جایی نداشته باشه خیلی فرق میکنه. وقتی زبان یک جایی کامل از بین میره که تمام نمودهای فرهنگی اون جامعه(چه مدرن چه سنتی) از بین بره و دقیقا مثلا زندگی انگلیسی با تمام جوانبش (نه فقط زبان) جایگزین زندگی در حال حاضر ایرانی بشه. مثل یک کودک ایرانی که توی انگلستان بزرگ بشه.

    شما میگید که مثلا شعرا و اساتید کهن دیگه جایی ندارن. این امر که ربطی به صحبت ما نداره. کلا آثار کلاسیک به دلیل عدم انطباق با حال و هوای کنونی استقبال کمتری ازشون میشه. چه اینجا و چه در کشورهای پیشرفته. مطمین باشید مقدار خومدن شکسپیر در بین جوانان انگلیسی از مقدار خوندن سعدی در ایران کمتره. منتها موضوع این نیست.
    الان ترانه های پاپ شعراشون فارسیه منتها نه کلاسیک. این بحث کلاسیک و مدرن و اینکه ما زیادی به گذشته به صورت نامناسبی چسبیدیم درسته منتها در هر زبانی مربوط به خودشه نه زبانهای متفاوت.

    برای غالب شدن کامل یک زبان دیگه اینها کافی نیستن. باید همه اشعار نو و جدید فارسی(حتی اونایی که توی ترانه های پاپ و رپ خونده میشن)، تمام وابستگیهای زبانی (مثل مثلها، کنایه ها، اصطلاحات) عوض بشن. باید فرهنگ زبانی کوچه بازار از بین بره. مثلا جمله هایی مثل "اکبر آقا چاکرتیم" جایی نداشته باشه و ...و مثلا پائلو کوئیلو را همه به انگلیسی -نه ترجمه فارسیش - بخونیم.


    من قبول دارم که خیلی از وابستگی های زبانی در حال تغییر یا از بین رفتن هستند اما اینا لزوما به خاطر وارد شدن زبان دیگر نیست مثلا طبیعیه که بر اساس اصل "اقتصاد" زبان نیز به طرف راحت تر شدن پیش میره و مرتب در طول زمان خودشو صیقل میده. تا میتونه دوتاها را یکی میکنه و حتی برای راحت تر شدن یک کلمه به جای یک جمله ابداع میشه و موارد دیگه(مثلا کلمه "خز شدن" به جای عبارت " چیزی یا رفتاری که توسط عموم به شکل افراط در حال انجام است"). اینهم باز بحث درون زبانیه و ربطی به علاقمندی به زبان دیگه نیست.

    اما من غافل نیستم که پیشرفت علم توجه - بخصوص عوام - را به همه جوانب اون کشورها توجه میده نه اینکه لزوما خودشون در این زمینه برتری داشته باشن. چطور میشه که بین این همه کشور آمریکای جنوبی یهو ادبیات و سینما و مکانهای فرهنگی برزیل مورد توجه قرار میگیره؟؟! دلیلش ساده است.
    برزیل پیشرفت اقتصادی میکنه، بیشتر مورد توجه قرار میگیره، توریست جذب میکنه، بازار بهتری در زمینه همه امور کشور پیدا میشه و ...
    یکیش هم همین ترکیه بغل گوشمونه

    اصولا "قدرت عرضه مورد قبول" اصلی ترین عامل برتری است که به حیطه زبان هم کشیده میشه. اینجا دیگه فقط صحبت علم نیست. فرعیات دیگش هم همراش میاد. حس برتر بودن، با کلاس تر بودن، جنبه روانی و ....
    حالا گروهی اینو یه توطئه از پیش طراحی شده میبینن و گروهی از ملزومات واردات علم.

    ... به نظر من از بین رفتن زبانها چیز نشدی نیست و اتفاق افتاده و خواهد افتاد. منتها هرچقدر اثر و قدرت یک زبان که وابسته به عوامل فرهنگی و علمی (نه فقط علمی) قوی باشن این امر خیلی به سختی اتفاق میافته و هنوز در زبانهای باقدرت دنیا اتفاق نیفتاده.
    Last edited by sise; 05-02-2015 at 02:04.

  10. 5 کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #26
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    ببینید این خیلی خوبه که مسایل را ساده کنیم و پیچیده نکنیم. اما بعضی مسایل خودشون پیچیده اند و من مطمن هستم که "زبان" یکی از اونهاست.

    اما تا میشه سادش میکنم:

    من موافقم که پیشرفت در "علم" باعث کمک به پیشرفت در دیگر زمینه ها مثل موسیقی، ادبیات، سینما و جمعا فرهنگ میشه. اما حواسمون باشه که پیشرفت علم خودش در بستر یک "فرهنگ و تمدن" صحیح شکل میگیره. این دو رشدشون به هم وابسته است. اصولا در جوامعی که مشکل فرهنگی دارن پیشرفت علمی خیلی جایی نداره. مگر امکان داره یک جامعه ای که به فرهنگ و تمدن اهمیتی نمیده، به علم اهمیت بده؟ ما نمیبینیم که مثلا تو یک کشور پیشرفته دانشگاه علوم مهندسیشون قوی باشه اما ادبیاتشون ضعیف.

    واقعیت اینه که "علم" خودش یه وابستگی فرهنگه. وقتی در حکومتی آرامش و صلح و خردورزی حاکم بشه، اندیشمندان و عالمان در اون دوره فرصت میکنن به رشد و اعتلای کافی برسن. دانشمندان فرصت و امنیت و زمینه اینو پیدا میکنن که مسایل علمی را بسط بدن . فلاسفه نظریه های خودشونو میگن؛ هنرمندان و شاعران و ادیبان بهترین آثار خودشونو خلق میکنن.

    خلاصه همه در گرو یک حکومت و زمینه مساعد هستند. نه اینکه علم همه این بساط را مهیا کرده باشه, چون خود رشد علم لازمه اش همین امنیت و آرامش است.

    دوران طلایی ادبیات ایران و دانشمندان آن دوره همه به خاطر بستری بوده که فراهم شده. نه اینکه لزوما چون دانشمندان بودن ادیبان هم بوجود اومدن.
    صد درصد شرایط جامعه کمک می کنه به پیشرفت در علم / نمونه اش اینکه دو کشور جهان الان بیشتر از 80 درصد علم دنیا رو تولید می کنند. اما معنیش این نیست که هر چیز مرتبط با فرهنگ تاثیر مهمی در پیشرفت علم داره. شرایط اصلی که به پیشرفت علم کمک می کنه عدالت اجتماعی، ذهنیت منطقی، بودجه مناسب برای علم و جایگاه مناسب علم در سیستم آموزشی و اجتماعی است. اینطور نیست که رابطه علیت بین زبان و ادبیات و پیشرفت علم وجود داشته باشه... رابطه برعکسش معمولا قوی تر است چون پیشرفت علمی شرایط جامعه رو از لحاظ اقتصادی بهینه تر می کنه و جا برای هنر باز میشه.

    تا جایی که به بحث این تاپیک مربوط میشه، واضح است که شرایط علمی مردمی که با یک زبان صحبت می کنند اهمیت بالایی در زنده موندن این زبان داره (واضحه تنها فاکتور نیست) و فاکتورهایی که باعث میشه پیشرفت علمی در جامعه شکل بگیره لزوما و بطور اتوماتیک سایر فاکتورهای مهم در مراقبت از زبان رو تحت تاثیر قرار نمیدن. فکر می کنم صحبت راسل این باشه بطور خلاصه.


    ... به نظر من از بین رفتن زبانها چیز نشدی نیست و اتفاق افتاده و خواهد افتاد. منتها هرچقدر اثر و قدرت یک زبان که وابسته به عوامل فرهنگی و علمی (نه فقط علمی) قوی باشن این امر خیلی به سختی اتفاق میافته و هنوز در زبانهای باقدرت دنیا اتفاق نیفتاده.
    وقتی بحث از فرهنگ میشه خیلی مواقع تصور میشه یک گذشته درخشان کافی است (ادعا نمی کنم حرف شما این است ولی حرف خیلی ها این است، نمونه اش افرادی که تا از ضعف علمی/ادبی ایران حرف می زنیم از شاعران قدیم و دوران طلایی اسلام صحبت می کنند)، زبان چیزیه که الان مهم است و همه مسائل فرهنگی که به قول شما در زبان مهم هستند در اصل چیزی که ازشون مهم است تولیدات فعلی فرهنگی و علمی است. اگه تولیدات فعلی نزدیک به صفر باشه (که متاسفانه در زبان فارسی اینگونه است)، طبیعتا ضعیف شدن زبان رو هم در پی خواهد داشت که همین الان هم اثراتش رو می بینیم. فارسی نسبت به 50 سال پیش زبان بسیار ضعیف تری در سطح جهان است.

    زبان های "باقدرت" هم در طول تاریخ منسوخ شدند. دیگه ساده ترین نمونه لاتین است که زمانی غنی ترین زبان تاریخ چه از نظر فرهنگ چه ادبیات چه علم بود ولی بواسطه از ضعف در تمدن الان در جایی به جز مراسم های قدیمی اون رو نمی بینید. زبان هایی که زمانی فوق العاده با قدرت بودند هم الان خیلی ضعیف شدن و رو به منسوخ شدن هستند (مثال: یونانی). فارسی هم به تنها دلیلی که در کنار یونانی قرار نمی گیره زاد و ولد بسیار زیاد ایرانی ها در صد سال اخیر نسبت به اونها بوده.

  12. 6 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #27
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    نظر @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] در مورد نقش حکومت در ایجاد بستر مناسب را قبول دارم و این عامل را اولویت اول برای رشد فرهنگ و زبان میدانم.

    قطعاً میل و اراده ی دولت ها میتواند تقش تعیین کننده ای روی زبان داشته باشد. تاجیکستان را به عنوان نمونه ای خاص در نظر بگیرید که بعد از تغییر رسم الخط عملاً مردم تاجیک گذشته خود را فراموش کردند و قدم در راه آینده ای مبهم گذاشتند. در این مورد ادبیات قربانی سیاست شد.


    به طور کلی زبان بسته به نوع حکومت در 3 حالت رشد کرده و یا دست کم منجمد نمیشود:

    1 ) حکومت انسانی: حالتی که حکومت زمینه لازم جهت رشد و تعالی مردم را فراهم نماید که در این صورت جامعه میتواند در تمام ابعاد -نه فقط علم و ادبیات- پیشرفت کند.

    2 ) حکومت حیوانی: حالتی که حکومت عرصه را بر مردم تنگ کند که در چنین شرایطی تنها افرادی با اراده ای پولادین و شکست ناپذیر میتوانند دوام بیاورند. حال اگر این افراد دانشمند باشند، به جز دانش بقیه ابعاد هویتی آن ملت نابود میشود. یا اگر این افراد ادیب باشند ادبیات نه تنها زنده می ماند بلکه احتمالاً متناسب با دغدغه های زمان تغییراتی لااقل در محتوا خواهد داشت.

    3 ) حکومت نباتی: حالت میانه ای هم هست که در آن حکومت به صورت نباتی (بخور و نمیر!) به حیات خود ادامه میدهد و به دنبال آن زبان هم همین روال را طی خواهد کرد. در چنین شرایطی رشد زبان، علم و سایر حوزه ها به عهده افراد مستعدی است که علاوه بر توانایی تحمل مشکلات، تا حدی به آینده هم امیدوارند. اگر این افراد خلاق هم باشند زبان لااقل در برخی حوزه ها دچار تحول میشود.
    در این وضع اگر حکومت نتواند بستر لازم جهت رشد و یا لااقل جلوگیری از زوال زبان را فراهم کند، بعد از آنکه شخصیت های مستعد و شاخص عمرشان به سرانجام رسید زبان به نوعی دچار خلأ میشود. در این صورت وضع برای پذیرش زبانهای خارجی از طرف عامه مردم فراهم میشود و هر فرد به نسبت نیازش و یا به میزانی که با غیر هم زبانان خود ارتباط دارد از زبان خارجی استقبال میکند.
    Last edited by hamed29; 10-02-2015 at 20:12.

  14. 3 کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #28
    کاربر فعال انجمن بازی های کامپیوتری و کنسولی Captain_America's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2014
    پست ها
    1,405

    پيش فرض

    هر دو گزینه نظر سنجی بحث ظالمانه و استبدادی هستند.
    یه فرد اگه نخواد هیچ نیازی نداره هیچ زبانی رو بغیر از زبان مادریش یاد بگیره، الان در بعضی کشورها حتی آموزش و پرورش هم به یه زبان در کل کشور نیست و افراد این حق رو دارند که به زبان مادریشون آموزش ببینند. دقت کنید نه فقط آموزش زبان مادری بلکه آموزش به زبان مادری.

  16. 2 کاربر از Captain_America بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #29
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    پست ها
    114

    پيش فرض

    حس اینکه «این دیگه آخرین وضعیت و ریختی هست که دنیا به خودش می‌تونه بگیره» تقریبن در همه‌ی زمان‌ها رواج داشته.

    اجازه بدید من فقط راجع‌به فارسی حرف بزنم

    - زبان لاتین در دوره‌ای چند صد ساله وضعیتی هزار بار قوی‌تر از انگلیسی امروز داشت. یعنی به طور مطلق، هر فعالیت علمی و مکاتبه‌ای به این زبان انجام می‌شده. ولی این وضع فرو ریخت.

    - چند وقت پیش نوشته‌ای می‌خوندم که برای اوایل دهه هفتاد بود. از این می‌گفت که خط فارسی چقدر برای محیط دیجیتال نامناسب هست و با فراگیرتر شدن تکنولوژی دیگه منسوخ خواهد شد و اقدام فوری برای کوچ کردن به یک زبان دیگه یا اصلاح خط فعلی ناگزیر هست و چه پیشنهاد‌هایی هم داده بودند!

    1- برای ارتباط جهانی الزامن نیاز به زبان مشترک نداریم، بلکه یک پروتکل ارتباطی، یک قرارداد مشترک هم کافیه

    2- شما در اکثر صحبت‌هاتون نفوذ لغات رو با هجوم به ساختار زبان اشتباه گرفتید. هر قومی که مفهومی ناب رو می‌سازه، حتمن قوم دیگه مجبور به استفاده از اون میشه. «بازار» رو ما تحمیل کردیم و «لیزر» رو اونا. اما این ربطی به غلبه‌ی یک زبان بر دیگیری نداره. هیچ کدوم از ما موقع استفاده از لغات خارجی توی صحبت‌ها، فعل رو هم از انتهای جمله به وسط نمیاریم، بلکه فقط لغت رو جایگزین مفهومی می‌کنیم که بین ما و شنونده مشترک هست (می‌تونه این نماد با یه قرارداد دستکاری بشه، مثل «پیامک»، یا نشه، مثل آنتن)

    3- مدت‌هاست که نشونه‌های بازنشسته شدن انگلیسی پیدا شده. ما الان زبان برنامه‌نویسی‌ای داریم که با گرامر و عبارات غیر انگلیسی نوشته میشه، تصور همچین چیزی تا 10 سال قبل به نظر بسیاری دیوانگی بود.

    4- پویایی در وجود تضاد هست، نه یکدست شدن. برای مثال تلاش‌هایی که یونسکو برای برانگیختن احساس‌های قومی و ملی می‌کنه از سر دلسوزی نیست. نوشته‌ای از دوسوسور می‌خوندم که به درخواست یونسکو تو دهه‌ی هفتاد میلادی آماده کرده بود و دقیقن تاکیدش بر برجسته کردن همین تضادها بود.

    5- زبان رو طبقه‌ی الیت و برجسته‌ی جامعه تغذیه می‌کنند، داده‌های آماری و مشاهدات میدانی گمراه کننده‌هستند

    6- ما فارسی‌زبان‌ها کمینه‌ی مطلقِ علمی رو گذروندیم. زمانی حدود 80-90 سال پیش، وقتی حجم زیادی لغت فرانسه و مفاهیم مدرن هجوم آوردن به سمت ما، کسی فکر نمی‌کرد یک روزی توی کوچه و خیابون به جای یونیورسیته مردم بگن دانشگاه. وقتی توی استنفورد روی پردازش زبان طبیعی برای انگلیسی کار می‌شد، کمتر کسی فکر می‌کرد روزی بشه با ماشین به زبان فارسی حرف زد. ما روز‌های تهی از علمِ‌فارسی رو گذروندیم

    7- زبان تاثیر عجیبی در فکر کردن داره...هزار پروژه‌ی آماری و تحقیقاتی تو این موارد انجام شده. فیلسوف‌هایی بودند که توی آلمان بودند و آلمانی فکر می‌کردند و بعد مهاجرت کردند به آمریکا و انگلیسی فکر کردند و نوشتند..مقایسه‌ کنید آثارشون رو تا شگفت‌زنده بشید.

    8- این بر دوش ماست که به فارسی فکر کنیم و به فارسی فعالیت عملی کنیم تا این زبان رو توی این حوزه‌ها ورزیده کنیم. فعالیت داناها (به معنی واقعی کلمه) در این زمینه کاملن امیدوار کننده‌هست، من و شما هم باید سهمی داشته‌باشیم ( نه به خاطر تعصب کور، اونطور که شما فکر می‌کنید، بلکه به خاطر مورد 7، مورد 4 و باقی موراد به شکل خفیف‌تر)

    9- اینکه تا از فارسی میگیم ذهن رو قرن‌ها به عقب برگردونیم ظلمی هست که شخص به خودش می‌کنه و در حقیقت خودش رو از دیدن فارسی معاصر محروم می‌کنه، مثلن شما نثر آقای آشوری رو ببینید، یا نظم آقای شفیعی‌کدکنی..حیف نیست!


    پ.ن: نظرات دوستان بسیار خوندنی بود

  18. 6 کاربر از ZINOSHTAN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #30
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    یکی از بزرگترین اشتباهی که بسیای از کشورها و مخصوصا کشورهای شرقی با فرهنگ کهن انجام دادن این بود که اجازه داده، زبان انگلیسی خودش رو به عنوان زبان بین الملل جا بندازه.
    این زبان حتی در حال بلعیدن زبان های غربی دیگر مثل آلمانی و فرانسوی و ... هست.

    یک بار از خودمان بپرسیم چرا از بین اینهمه زبان، زبان مردم انگلیس؟
    بزرگترین استعمارگر و آدمکش تاریخ از قتل عام و چپاول مردن در هند و خاورمیانه و آفریقا بگیرید تا کشتار سرخپوست های آمریکایی و ...

    مردم کشورهای مستعمره هم که ماشالله همه عاشق زبان استعمارگر شدن و وقتی عنوان میشه تدریس زبان رو از انحصار زبان انگلیسی در بیارید، همه رگ غیرتشون میزنه بیرون که علم چی شد.
    سرزمینی که نتونه علم به زبان خودش تولید کنه و مردمی تا این حد توسری خور داشته باشه، هم زبانش رو از دست میده هم هویت و تاریخش رو.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •