شهرها یکی پس از دیگری تسخیر میشوند و پس از اینکه تاراج میگردند، پادگانهای نظامی پارسی و نیروهای ضد شورش هخامنشی در آنها مستقر میشوند.
نابودی برخی از تمدنهای کهن به دست کورش هخامنشی .
یکی از تمدنهایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود.
با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشنترین شکل ممکن سرکوب شد.
کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیامکنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند.
او همچنین دستور داد لیدیاییها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.
سپاه کورش به سرعت دست به منکوب کردن لیدیاییها میزند و رهبر آنان را به اسارت میگیرد.
شهرهای پریین و مگنزی غارت میشوند و مردم شهرهای فوسه و تئوس خانههای خود را رها کرده و راه فرار در پیش میگیرند.
ساکنان کاریه به بردگی کشیده میشوند و گروهی از اهالی کزانتوس و کونوس در لیکیه دست به انتحار میزنند و مرگ را بر تعبد و بندگی ترجیح میدهند.
برای آگاهی بیشتر و تفصیل منابع بنگرید به: بریان، پییر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان،
ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا 117
رضا مرادی غیاث آبادی
یکی دیگر از تمدنهای کهن ایرانزمین که به دست کورش بزرگ بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان/ خوزیان بود.با اینکه خوزیان دستکم یکبار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در اینکار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند.
تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوبغربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد.
کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش (DSf) پارسیان کمترین نقشی در ساخت آن نداشتند.
در این زمینه پییر بریان آورده است: «قتلعامهایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت میکند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است».بنگرید به: بریان، پییر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۲۵٫
یکی دیگر از کشورها و تمدنهایی که به دست کورش بزرگ و با تهاجم سپاه پارسی او نابود شد، تمدن درخشان گیلان باستان یعنی کادوسی/ کادوسیان بود که در جنوبغربی دریای کاسپی/ دریای مازندران جای داشت.او به سپاهیان خود میگوید که خانههای مردم قابل احتراق است و ما میتوانیم با پشتیبانی خدا و با مشعلهای فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعلههای آتش بسوزند.
کادوسیان دستکم یکبار کوشیدند تا استقلال و هویت خود را باز یابند اما با سرکوب هخامنشیان مواجه شدند و برای همیشه از تاریخ محو گردیدند.
آثار و اشیای باستانی و از جمله جامهای زرین مشهور مارلیک، کلورَز، عمارلو و املش متعلق به این تمدن بزرگ و نابود شده هستند که همگی قبل از زمان هخامنشیان ساخته شدهاند.برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: تاریخ پلوتارک، بخش اردشیر، بندهای ۲۸ و ۲۹؛ دیودور سیسیلی، ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی، ترجمه حمید بیکس شورکایی و اسماعیل سنگاری، انتشارات جامی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱۴۹؛ مشیرالدوله پیرنیا، تاریخ ایران باستان، جلد یکم، ص ۱۱۲۸ تا ۱۱۳۱٫
گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند.
آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که میدیدند به ضرب تیغ از پای در میآوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچهها یافتند، بکشند».
پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.
کورش همچنین فرمان داد تا خانههای بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند.
او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.
کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین میکند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند.
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: گزنفون، کورشنامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶٫
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]