تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: بنظر شما سیستم آموزشی چه میزان در رسیدن به اهداف بیان شده موفـق بوده؟

راي دهنده
17. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • ‫زیـاد (بـالـاتـر از حـد انـتـظـار)

    0 0%
  • ‫متـوســط (در حــد مـطلــوب)

    2 11.76%
  • ‫‫کـم (نـامـوفــق و کـم بــازده)

    15 88.24%
صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 15

نام تاپيک: سیـستـم آمـوزشـی مـدارس ایـران

  1. #1
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض سیـستـم آمـوزشـی مـدارس ایـران



    نـظام آموزشـی ایـران دارای دورهٔ ابتدایی، دوره راهنمایی ، دوره متوسطه و دورهٔ پیش دانشگاهی است (و در تغییراتی متاخرتر، باز براساس مصوبه های دو سه سال گذشته، پیش دانشگاهی و راهنمایی بین دو مقطع دیگر تقسیم شدند؛ و نظام تحصیلی به سبک اسبق، به دو دوره شش ساله تقسیم شد ) . علاقه‌مندان به کارهای عملی و فنی مهارت‌های لازم را در هنرستان‌ها و آموزشگاه‌های کار و دانش می‌گذرانند.
    دانش‌آموختگان دوره پیش‌دانشگاهی در صورت موفقیت در آزمون‌های سراسری (کنکور)، به دانشگاه وارد می‌شوند.

    اهـم اهـداف آمـوزش و پـروش معاصـر را می تـوان به شـرح ذیـل خلاصـه کـرد (1):


    ـ تاکیـد بر سـواد آمـوزی و تعمیـم آمـوزش اجبـاری ابتـدایی، مخصوصـاً در روستـا ها.

    ـ پـرورش نیـروی انسـانی ماهـر و متخصـص.

    ـ پـرورش سیـاسی بـرای مشـارکـت فعـال در زنـدگی سیـاسی و اجتمـاعـی و آگاهـی به حقـوق اجتمـاعـی و احـترام به قانـون.

    ـ پـرورش ذوق هنـری.

    ـ پـرورش جسـمی ( تربـیت بدنـی )

    ـ تاکیـد بر اخـلاق و فلسـفه اجتمـاعی.




    وضعیـت پـرورش تفـکر در مـدارس ایــران
    (2)

    در نظام آموزشی ایران هرچند که در ظاهر به پرورش تفکر اهمیت داده می‌شود و از اهداف آموزشی به حساب می‌آید ولی در عمل وضعیت به گونه‌ای دیگر است.

    مدرسه ها، امروزه در ایران با انتقال فراوان مفاهیم تکراری بی‌معنا، فرصت اندیشیدن را از شاگردان گرفته‌اند. در حقیقت نظام آموزشی ایران فقط به کتابهای درسی و حفظ کردن آنها توسط دانش‌آموزان اهمیت می‌دهد. این در حالی است که تنها انتقال اطلاعات برای اندیشیدن کافی نیست. اندیشیدن نیز هدف نیست بلکه وسیله‌ای برای شناخت حقیقی است.

    علت اصلی شکست و ناکامی بیشتر معلمان در برابر نوآوری‌های آموزشی به‌ویژه پرورش تفکر، باورهای غلط و از پیش‌ساختهٔ آنان است. مثلاً معلمان به جای اینکه روش آموختن و اندیشیدن را به شاگردان بیاموزند، آنان را در مقابل دانسته‌ها و واقعیت‌های علمی قرار می‌دهند. به عقیده جروم برونر مهم نیست که شاگردان چه می‌آموزند بلکه مهم این است که چگونه می‌آموزند.





    به نظـر شمـا سیـستم آموزشـی مـدارس تا چـه میـزان در رسیـدن به اهـداف بیـان شـده موفـق بـوده ؟

    تابحـال فکـر کردیـم نسـل آینـده مـا نیـازمنـد چـه آمـوزش هایـی در دوران تحصیـل هستـند ؟

    دانـش آمـوزان نیازمند آشنـایی با چـه مفاهیـم و همچنـین یـادگیـری چـه مهـارت های فـردی و اجتمـاعی هستنـد ؟

    آیـا سیـستم آموزشـی مـدارس رو کارآمـد و کامـل میدانیـد ؟

    چـه کاستـی ها و نقـطه ضعـف هـایی در سیـستم آمـوزشـی مـدارس وجـود دارد ؟ به نظـر شمـا چه تغیـیراتـی در ایـن سیـستـم آمـوزشـی بایـد ایجـاد شـود ؟







    منابع:

    (1)atcce.com
    (2). شعبانی، حسن، مهارت‌های آموزشی و پرورشی (روش‌ها و فنون تدریس)، سازمان سمت، ۱۳۷۱. (صص ۵۷ تا ۷۸) [نقل از ویکی پدیا]

  2. 14 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    سلام
    بله سیستم آموزشی ما اشکالات فراوانی داره و تابحال نتونسته به اهدافی که مد نظرش بوده به شکل قابل قبولی برسه.
    نسل جوان ما به خصوص خردسالان که نسبت به نسل های قبل تفاوت های بسیاری دارند باید آموزش های مطابق با روحیات خودشون رو دریافت کنند. باید در تعیین وظایف معلمان و کادر آموزشی حتما توجه به تفکر و پرورش تفکر دانش آموز مورد توجه قرار بگیره. من جمله مهارت های مربوط به سبک زندگی و آداب معاشرت و...
    اما عقیده من اینه که روند بهبود این نظام هر چند کند اما داره انجام میشه و امید هست که در آینده شاهد وضعیت بهتری باشیم.

  4. 4 کاربر از *Ali* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    مهم ترین مشکل آمورش پرورش اکثر کشورهای خاورمیانه ای از جمله ایران رو تزریق ایدئولوژی مذهبی از سنین پایین میدونم.

    چون انسان رو در نهایت در یکی از این سه جهت مضر قرار خواهند داد:


    1- فردی که با مذهب آموزش و پرورش رشد میکنه و به دلیل فضاهای بسته خانواده و رسانه های اطرافش به آن خو میگیره و ایدئولوژی میشه عضوی از وجودش، چنین فردی رو فقط کافیه کمی قانعش کنی تا برای پیشوا و آرمان های او هرکاری رو انجام بده. (پیشوا هم میتواند انسان باشد هم یک مکتب، اون هر کاری که اشاره کردم دقیقا هر کاری که فکرش رو بشه کرد هست)


    2- فردی که با مذهب آموزش و پرورش رشد میکنه اما به دلیل بروز یکسری حوادث باورهایی بر خلاق باور عموم بر او عیان میشه و چون به صورت سطحی و حادثه ای دست از ایدئواوژی کشیده با دنیایی از تناقضات مواجه میشه و دیگر هیچ توجیه اخلاقی برای انسانیت نداره و دست به بزهکاری میزنه. (آمار اعدام متجاوز و قاچاقچی و قاتل و... هم در خاورمیانه مشخص هست)


    3- فردی که با مذهب آموزش و پرورش رشد میکنه ولی در جوانی در محیط های آکادمیک بیطرف قرار میگیره، با آدمای آگاه در حوزه علوم جدید معاشرت داره، چنین فردی یا از ایران میندازه میره چون با آرمان شهرهاش خیلی فاصله میبینه یا اگر در داخل کشور باشه حس سر خوردگی و افسردگی داره و در اندرونی خودش یا کتاب میخونه یا در فضاهای مجازی افیون به خودش تزریق میکنه !!


    آموزش و پرورش ایران همین یک لطف رو بکنه که از تزریق ایدئولوژی و وارد کردن چرایی های خیالی زندگی در ذهن کودکان و نوجوانان جلوگیری کنه، بزرگترین لطف رو به جامعه آینده کرده که بازم بعید است.

  6. 8 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    برای آشنایی بیشتر تاریخچه ای از ابتدای نظریات آموزش از ویکیپدیا میذارم . ( متن کمی ساده سازی شده ولی باز خیلی طولانی شد شرمنده )

    ابتدا افلاطون :
    در بازدید از مصر تحت تأثیر این نکته قرار گرفت که طبقه باسواد کاهنین بر قومی کشاورز بی‌سواد با این ادعا که آن‌ها از جانب خدا هستند حکومت می‌کردند.
    بعدها نوشت: «اگر جامعه‌ای بیمار شد آیا نباید برای هدایت و راهنمایی آن به دنبال بهترین و خردمندترین مردم برویم؟»
    از نظر افلاطون طبیعت انسانی پشت تصمیم گیری‌های سیاسی ایستاده است؛ «هر حکومتی شبیه افراد خود است»
    اگر فلان حکومت چنان است به خاطر این است که افراد آن چنان هستند؛ مادام که افراد خوب نداریم نباید در انتظار حکومت خوب بنشینیم. افلاطون معتقد بود که حکومت ایده‌آل حکومت فلاسفه و حکما می‌باشد:
    «تا حکما به مقام سلطنت نرسند و تا حکمت و سیاست در یک وجود جمع نشود مردم نهایتی برای مصایب و بدبختی‌های خویش نخواهند دید»
    به عقیده افلاطون هدف آموزش ایجاد پایه روحی و جسمی برای برپایی حکومت مطلوب و توسعه‌گرا می‌باشد.

    ارسطو :
    از نظر ارسطو دولت باید امور تربیت را به عهده خود بگیرد.
    «آنچه بیشتر به دوام حکومت‌های ملی کمک می‌کند این است که تربیت با طرز حکومت توافق داشته باشد، مردم باید به قالب حکومتی درآیند که زیر فرمان آن زندگی می‌کنند.»
    اگر حکومت بر مدرسه‌ها نظارت داشته باشد می‌توان مردم را از صنایع دستی بازداشته و به کشاورزی متوجه نماید؛ باید مردم را طوری تربیت کرد که با حفظ مالکیت فردی، اموال خود را در منافع عمومی به کار ببرند. ولی آنچه از همه مهم‌تر است این است که افراد باید اطاعت از قانون را یاد بگیرند و الا حکومت امکان نخواهد داشت.
    در میان اختلافات قومی فقط نظارت دولت بر مدارس می‌تواند وحدت مملکت را حفظ کند؛ مملکت ، کثرتی هست که باید به وسیله تربیت به وحدت مبدل گردد.
    باید به جوانان مزایای گرانبهایی که از تشکیلات اجتماعی حاصل می‌شود و آزادی که از قانون به دست می‌آید را یاد داد. فقط مراقبت اجتماع می‌تواند در انسان تولید فضیلت و تقوا کند.

    *
    تا اینجا از نظرات این دو فیلسوف مکتبی ایجاد شد به نام مکتب مدرسی یا اسکولاستیک که در قرون وسطی اجباری شد و تخطی از این سیستم به کیفر منجر میشد. ظاهرا بر خلاف پیش بینی افلاطون این سیستم هم حکومت کلیسایی رو تقویت میکرد و بعنوان نمونه گسترش باور گردش خورشید به دور زمین از همین روش حمایت میشد. چرا که افراد خاصی که با حکومت و کلیسا ارتباط داشتند بخاطر سواد انحصاری و مهارتهای کلامی در راس این پستها قرار داشتند. در کشورهای اسلامی هم با ورود مذهب به سیاست و در نتیجه نیاز به سیستم آموزشی ، اسکولاستیک اسلامی بوجود اومد که آثار مشابهی داشت و داره. *

    فرانسیس بیکن :
    به عقیده او مطالعه و اشتغال به تحصیل به تنهایی نه هدف است و نه حکمت و علمی که با عمل توام نباشد قیل و قال بیهوده است؛
    «صرف همه اوقات به مطالعه سستی و کاهلی است؛ به کاربردن ان برای خودنمایی ریا است؛ حکم کردن از روی قواعد منطقی فضل فروشی است.»
    «مردم نادرست و مکار از مطالعه متنفرند، مردم ساده در ستایش و تمجید آن مبالغه می‌کنند و فقط مردم عاقل در عمل از آن استفاده می‌برند؛ زیرا مطالعه راه استفاده عملی را نمی‌اموزد، بلکه این استفاده از راه مشاهده صورت می‌گیرد و این کار به وسیله عقل انجام می‌شود، عقلی که بیرون از مطالعات و بالاتر از آن است.»
    بیکن فلسفه اسکولاستیک را که خشک و بی‌ثمربود سرزنش می‌کرد: «...علوم برجای خود متوقف مانده‌است و کوچک‌ترین پیشرفت با ارزشی در راه انسانیت به وجود نیاورده است؛ ...سنت و روش مدارس پیروی شاگردان از استادان است نه پرورش مخترعان و کاشفان... آنچه در ساحت علوم انجام می‌گردد دور خود گردیدن برگشتن به نقطه مبدا است.»
    «اگر برقوانین طبیعت آگاه شدیم بران فرمانروا خواهیم گشت؛ در صورتی که اکنون به علت جهل و نادانی خود برده آن هستیم... بگذارید تا هریک از علوم را در جای معین خود بنشانیم، نقایص و احتیاجات آنرا بررسی کنیم و امکانات آنرا بسنجیم و به طور کلی خاک دور و بر ریشه علوم را بکنیم و زیر و رو سازیم»
    «ببینید اگر مردم به فراغت در امور خود همکاری کنند و آن را با انچه از قرون گذشته تطبیق کنند و جلو ببرند چه نتایجی به بار خواهد آمد؛ زیرا این راهی نیست که یک تن به تنهایی بتواند در آن قدم بردارد بلکه باید کوشش‌های افراد به بهترین طرزی باهم جمع و تقسیم گردد بعد با هم ترکیب گردد ...این تشکل (مدرسه و دانشگاه) باید بین‌المللی باشد؛ در علم باید مرزها از میان برداشته شود. نقص دیگری که من به آن پی برده‌ام این است که دانشگاه‌ها و مدارس با هم خیلی کم ارتباط دارند، خواه در یک مملکت خواه در تمام اروپا؛ باید دانشگاه‌ها موضوعات و مسائل را میان خود تقسیم کنند و با هم در تتبع و نشر علوم همکاری نمایند.»

    رنه دکارت :
    معتقد است عقاید بیشتر نتیجه پیش‌داوری، رسم و عادت است تا حقیقت. به همین دلیل روشی برای پژوهش پیشنهاد می‌کند که ابتدا بر شک کردن درباره درستی همه عقاید استوار است؛ سپس پذیرفتن درستی روشن‌ترین چیزها که قابل شک نیستند، و بنا کردن آهسته و با نظم اندیشه بر ساده‌ترین چیزها به سوی موضوع‌های پیچیده.

    جان لاک :
    منتقد فلسفه و آموزش اسکولاستیک بود. فلسفه او بر دانش‌شناسی تاثیر بسیار گذاشت.
    چند جنبه برای تربیت معنوی کودک برمی‌شمارد: هنر اخلاقی، دانایی، و آداب‌دانی.
    «بزرگ‌ترین درسی که باید آموخت این است که چگونه در برابر میل‌ها ایستادگی کنیم.»
    «اگر بتوانید میل به محترم شمرده شدن و درک شرم و بی‌حرمتی را در کودک ایجاد کنید، اصلی را بنیان نهاده‌اید که همیشه موثر خواهد بود.»
    جان لاک تشویق و تنبیه را عامل‌هایی روانی می‌داند نه جسمانی. او تشویق حقیقی را ستایش کردن، و تنبیه واقعی را سرزنش می‌داند. لاک معتقد بود باید برای کودک دلیل دستورات را گفت تا هم بداند که از روی خِرد هستند و هم اینکه ببینند محترم شمرده می‌شوند.

    لاشالوته :
    با اداره دستگاه‌های آموزشی فرانسه توسط کلیسا مخالفت می‌کرد و می‌گفت که رهبری آموزش و پرورش توسط روحانیان، جوانان را از پرداختن به اندیشه‌های بکر و تازه باز می‌دارد و آنان را سرسپرده قدرت‌های بیگانه می‌سازد.
    معتقد بود قوانین اخلاقی کهنتر از قوانین خدایی اند و حتی اگر این قوانین به وجود نمی‌آمدند قوانین اخلاقی وجود داشتند.او نیز خواهان ارشاد مردم بود ولی با آرمان‌های ملی گرایانه.
    «ملی گرایی بایستی به دین تازه‌ای بدل شود.»
    «آموزگاران باید از مردم غیر روحانی انتخاب شوند. آموزش باید انسان را به جای آماده ساختن برای بهشت برای زندگی در جهان پرورش دهد و برای ابراز لیاقت و کاردانی در دستگاه‌های اداری و هنری و صنعتی آماده سازد.»
    «زبان فرانسه باید به جای زبان لاتینی زبان آموزشی کشور شود... در آموزشگاه‌ها حتی در نخستین سالهای تحصیل، به شاگردان علوم تدریس شود، حتی شاگردان ۵ یا ۷ ساله می‌توانند با اصول و مبادی هندسه و فیزیک و تاریخ طبیعی آشنا شوند.»
    به آموزش زنان بیش از این باید اهمیت داده شود، اما آموزش تنگدستان ضرورت ندارد. فرزند کشاورز در مدرسه بیش از آنچه در کشتزار می‌آموزد نخواهد آموخت و آموزش تنها وی را از وضع طبقه خود ناراضی خواهد ساخت !!
    «بورژوای شهرنشین را باید تعلیم داد نه کارگر یدی را.» در قسمت‌های دیگر رضایت داد که همه از آموزش ابتدایی بهره مند شوند، ولی امیدوار بود آموزش عالیه به بورژوازی محدود شود تا کارگران کار جسمانی جامعه را انجام دهند.

    دیدرو :
    «در آموزشگاه‌ها هنوز دو زبان مرده‌ای تدریس می‌شوند که فقط تعداد معدودی از مردم به آن نیازمندند و شاگردان عمر خود را برای یادگیری آنها تباه می‌کنند... به جای آنکه به دانش آموزان فن اندیشیدن آموخته شود، به نام علم معانی به آنها فن سخنوری تدریس می‌کنند ؛ به نام منطق ، ذهن شاگردان را با اندیشه ارسطو انباشته می‌کنند ؛ به نام فیزیک ، از جوهر و نظام جهان بحث می‌شود ولی از حرکت و گرانش کلمه‌ای به میان نمی‌آید ؛ و از آن کمتر جغرافیا اصلا تدریس نمی‌شود.»

    ژان ژاک روسو :
    روسو بعد از انتقاد از شیوه‌های موجود تربیت، اعلام کرد که آموزش یک هنر است و وسیله‌ای باید باشد برای هدایت آگاهانه جسم در حال رشد به سوی سلامت، رهبری خصوصیات اخلاقی به سوی اخلاق کمال مطلوب، هدایت فکر به سوی خرد و سوق دادن احساسات به سوی خویشتن داری، خلق و خوی اجتماعی و سعادت.
    «بشر طوری آفریده نشده‌است که مانند مورچگان برهم ازدحام کند...هرچه بیشتر جماعات دور هم جمع شوند فاسدتر می‌شوند، رذیلت نتیجه حتمی شهرهای پرازدحام است...این نژاد نیاز به تجدید دارد و این تجدید پیوسته از نقاط خارج شهر صورت می‌گیرد...اطفالتان را بفرستید تا نیروی خود را تجدید کنند، آنها را بفرستید تا در طبیعت دلباز نیرویی که در هوای بد شهرهای پرازدحام از دست رفته‌است را باز یابند.»
    باید به کودکان تعلیمات عملی داد و باید گذاشت که او شخصا کارها را انجام دهد و به او می‌بایست وسایل و ابزار کار داده شود:
    «معلم زیرک مسایل و ابزارها را ترتیب می‌دهد و می‌گذارد شاگردش از راه ارتکاب اشتباه آموزش ببیند.»
    «هرگز شاگرد خود را تنبیه نکنید، هیچ گاه او را وادار نکنید بگوید: مرا ببخشید زیرا او که در اعمال خود از ملاحظات اخلاقی کاملا به دور است، نمی‌تواند کاری را که از نظر اخلاقی نادرست باشد انجام دهد... نطفه شخصیت او را آزاد بگذارید تا خود را نشان دهد، در اینصورت بهتر خواهید فهمید که او واقعا چطور است.»
    باید در نظر داشت که شاگرد به آموزش اخلاقی نیاز دارد و بدون چنین آموزشی خطرناک و بدبخت خواهد شد «...سرمشق باشید! سرمشق! بدون آن هیچ گاه موفق نخواهید شد به شاگرد خود چیزی بیاموزید...وجدان! ای غریزه الهی، داور نیکی و بدی که انسان را به خداوند شبیه می‌کنی، بدون تو شعور و نیروی تعقل لجام گسیخته به هیچ اصلی پایبند نیست
    و در نهایت آموزش فکری تنها باید پس از شکل گیری شخصیت اخلاقی شکل بگیرد.
    روسو به اندرز لاک در مورد لزوم استدلال برای اطفال می‌خندد: «اطفالی که برای آنها پیوسته استدلال شده‌است به نظر من بسیار احمق می‌آیند، از میان همه قوای انسانی عقل گزیده‌ترین و آخرین قوه‌است و آن وقت می‌خواهید از این عامل برای آموزش اولیه طفل استفاده کنید؟ شما کار را وارونه آغاز می‌کنید.».

    ** هر چه بیشتر به سیستم آموزش خودمون نگاه میکنم ، استفاده از الگوهای قدیمی تر توش مشهوده خصوصا نظرات ارسطو و افلاطون ! ( که به درستی به مطالب جناب B.Russell منجر میشه ).
    ما باید آموزش پویا داشته باشیم نه فقط ارائه یکسری دانش از پیش تعیین شده توسط کتاب یا معلم. این سیستم نباید به اینصورت به آموزگار تکیه کنه ، باید مستقل از آموزگار باشه مثل بعضی دانشگاهها که دانشجویان با همدیگه طرف هستن و باید دنبال منابع برن نه جزوه نویسی. تا وقتی سیستم نمره دهی و امتحان اینطور هست نتیجه هم تغییر نمیکنه.
    بنظرم کلا نه آموزش و نه پرورش خیلی موفق نبوده ؛ چون همه توانایی حفظ و یادگیری دارند اما چگونگیش مهمه مثلا بتونند دانش اشتباه رو از درست تشخیص بدند یا هر سوالی که براشون پیش میاد بپرسند. ( برای مثال همیشه در مبحث برهان علیت برای خیلیها سوال پیش میاد ولی آموزگاران سریع موضوع و می پیچونند ! ). در زندگینامه خیلی از دانشمندان و فیلسوفان هم والدین تدریس فرزند رو بعهده داشتن که ناکارامدی سیستم اون زمان رو نشون میده. ( این افراد غالبا از طبقه مرفه بودند و محدودیت آموزشی نداشتن )

    جالبه در مدرسه ارسطو (لوکیون) حتی قوانین رو خوده شاگردان وضع میکردند و هر ده روز یکنفر از خودشون رو بعنوان ناظم انتخاب میکردند ، با قدم زدن کنار زمین ورزش همراه استاد درس یاد میگرفتن ، و حتی غذا خوردنشون هم در کنار استاد بود .
    اما بعضی از معلمین ما متاسفانه بخاطر درامد پایین چون فقط بعنوان شغل بهش نگاه میکنن ، خیلی احساس مسئولیت نمیکنن ، حتی با روانشناسی کودک هم آشنایی ندارند. از نمونه های دوران مدرسه خودم میتونم به تلاش برای خفه کردن دانش آموز با کاپشن یا سیلی محکم توی گوش که منجر به ناشنوایی بچه شد (!) و غیره اشاره کنم . هرچند الان کمی بهتره ولی هنوز با روش مفید آموزش فاصله داریم.

    یه موضوع هم که خیلی مهمه اینه که هرسال نسلها متفاوت تر میشن و باید با توجه به این تغییرات سیستم هم تغییر داشته باشه ولی این تغییر خیلی کندتر انجام میشه . مثلا ما ترم اول دانشگاه با نرم افزاری کار میکردیم که ساخت سال 99 بود و اصلا بیرون گیر نمیومد ، استادمون کتاب آموزشی من رو دید که مال نرم افزار 2004 بود و داشت مطالعه میکرد که ازش پرسیدم چرا نسخه 2004 رو تدریس نمیکنین. خلاصه از ترم بعد دیدم 2004 رو تدریس میکنه !
    یا مثلا مسئله تکامل داروین رو با اطمینان ناقص عنوان کنیم و بعد کشف بشه راست بود ، دیگه نمیشه راحت برگردوند . یا خیلی از معلمین همیشه میگفتن فلان موضوع داخل کتاب اشتباهه ! **
    در واقع اکثرا ما از سیستم آموزشی جلوتر هستیم که این هم یکی دیگه از ضعفهای بزرگ سیستم ثابت ما هست.

    *** اگه دوستان مطلبی در مورد تفاوت سیستم آموزشی فعلی سایر کشورها ( مثل فرانسه ) با ما قرار بدن خیلی عالی میشه. ***

  8. 3 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    ______
    پست ها
    1,855

    پيش فرض

    تا زمانی که هدف از تحصیل، تربیت افراد با ذهن شکاک، جستجوگر و پویا نباشه نظام آموزشی مشکل خواهد داشت. این موضوع هم در مورد ایران فقط صادق نیست و در رابطه با اکثر کشور ها صدق میکنه و حتی میشه گفت نظام آموزشی در تمام دنیا مشکل داره و به قول جرج کارلین هیچوقت هم درست نخواهد شد!

    فقط به نظرم دبیران ما اگر لطف کنند و نمره قبولی رو به دانش آموزان بدن درست ترین کار رو کردن، چون تکرار یک پروسه و چرخه اشتباه خودش اشتباهه و پیشرفتی به همراه نخواهد داشت.

  10. 4 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    در تایید حرف های سعید عزیز !

    باید گفت، نظامه آموزشی ایران اونقدر که به فکر ازیت و آزار دانش آموزان یا دانش جویان هست، به فکر افزایش علم و دانش اونها نیستند. ه چون که مطالبی کاملا بی ربط و بدون کاربرد در مراکز آموزشی ما دارن وارد مغز دانش آموزان میشه.
    یا اینکه از کلاس های ابتدایی کتابی به اسم « دینی » وارد کار میشه که نه مناسب سن اون بچه ها است و نه فعلا نیازی بهش هست.

    البته اینها مثال بودن، به طور کلی بسیار نواقض بزرگی در این سیستم وجود داره که اگر همینطور پیش بره، تعداد جوون های بیکاری که تو این کشور هست حتما چندین برابر خواهد شد. برای اینکه کتاب های قطوری رو خوندن که هیچ درکی ازش ندارن و صرفا فقط حفظش کردن یا اینکه به حافظه کوتاه مدتشون سپردن و خیلی زود فراموش خواهند کرد.

    کتاب حرفه و فن سال سوم راهنمایی جزو قطور ترین کتاب های این دوره بوده که بعد از پایان سه سال نه چیزی از الکتریسیته به دانش آموز یاد داده میشه « منظورم به طور عملی هست » و نه هر حرفه ی دیگه ای. اسم اون کتاب ۲۰۰ برگی رو هم گذاشتن حرفه و فن! ! ! یه کتاب کاملا فرمالیته. دیگه نمیدونم الانم باشه یا نه ...
    Last edited by Demon King; 05-10-2014 at 00:22.

  12. 3 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    سلام
    نکته ای که نظرم رو جلب کرد اینه که بعضی از دوستان نظر خودشون رو راجع به مذهب و مسائل اینچنینی در سیستم آموزشی به عنوان یک نکته منفی مطرح کردن در حالی که طبق تعریفی که جمهوری اسلامی از آموزش و پرورش داره و رسالتی که به عنوان سیستم آموزشی یک کشور دینی که بر اساس دین و مذهب اداره میشه داره وجود این گونه مباحث در رشته های تحصیلی کاملاٌ لازم و ضروری هست. البته کار به نقایص و کاستی های فراوانش ندارم. اما کلیت ماجرا کاملاً صحیح هست.
    بنا به تعریف گسترده تر اصلاٌ تمام مطالب درسی که در دانشگاه های ما تدریس میشه میتونه مبحث "دینی" یا "معارف" باشه. چون تعریف دین محدود به چهار تا کتاب اندیشه اسلامی و یا تاریخ تمدن نمیشه و هر حوزه ای رو میتونه در بر بگیره.

  14. #8
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    سلام
    نکته ای که نظرم رو جلب کرد اینه که بعضی از دوستان نظر خودشون رو راجع به مذهب و مسائل اینچنینی در سیستم آموزشی به عنوان یک نکته منفی مطرح کردن در حالی که طبق تعریفی که جمهوری اسلامی از آموزش و پرورش داره و رسالتی که به عنوان سیستم آموزشی یک کشور دینی که بر اساس دین و مذهب اداره میشه داره وجود این گونه مباحث در رشته های تحصیلی کاملاٌ لازم و ضروری هست. البته کار به نقایص و کاستی های فراوانش ندارم. اما کلیت ماجرا کاملاً صحیح هست.
    بنا به تعریف گسترده تر اصلاٌ تمام مطالب درسی که در دانشگاه های ما تدریس میشه میتونه مبحث "دینی" یا "معارف" باشه. چون تعریف دین محدود به چهار تا کتاب اندیشه اسلامی و یا تاریخ تمدن نمیشه و هر حوزه ای رو میتونه در بر بگیره.
    طبق تعریفی هم که هیتلر از پرورش نژاد ژرمن داشت، تزریق اجباری تفکرات نازیسم در مدارس بخش مهمی از پرورش نسل جوان برای یک آلمان موفق بود.
    در ضمن توجه داشته باشید مهم نیست اون مذهب یا ایدئولوژی چی هست.
    کاری هم به زمینی بودن یا مثلا آسمانی بودن یک مکتب نداشتم که بگم کدام بهتر است و کدام بدتر !!

    هر جامعه ای که سعی کنه ایدئولوژی خاصی رو از کودکی و مدارس در مغز بچه ها کنه با رشد اون بچه ها و رسیدن به تناقضات، اون جامعه دچار بحران های جدی میشه و در تاریخ یک نمونه استثنا هم نداشتیم که یک جامعه ای با تزریق یک ایدئولوژی دوام آورده باشه و به طور کامل اون جامعه از بین رفته و جامعه دیگری جایگزینش شده.
    اما متاسفانه هر قومیتی فکر میکنه تاریخ برای قصه هاست و خودش تافته جدا بافته است و شامل سرگذشت پیشینیان نخواهد شد.

    یک جامعه با آموزش و پرورش ایدئولوژی زده تا موقعی که بتونه روی تناقضات ماله بکشه میتونه به حیات خودش ادامه بده که باز هم تجربه نشان دادن این جامعه از نظر اخلاقی و اجتماعی فرو خواهد پاشید.
    البته دلایل دیگری هم هست که میتونن سبب افزایش ناکارآمدی نظام های آموزش و پرورش در یک جامعه بشن که فعلا در اولویت آموزش و پروش کشور ما نیست اما برای برخی کشورهای غربی نقششون پر رنگ تر هست مثل عدم درک صحیح سنین مختلف در درک ناهنجاری های دوران بلوغ، که آرام آرام در حال رفع اون هستند.

  15. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #9
    حـــــرفـه ای *Ali*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    پست ها
    2,154

    پيش فرض

    طبق تعریفی هم که هیتلر از پرورش نژاد ژرمن داشت، تزریق اجباری تفکرات نازیسم در مدارس بخش مهمی از پرورش نسل جوان برای یک آلمان موفق بود.
    در ضمن توجه داشته باشید مهم نیست اون مذهب یا ایدئولوژی چی هست.
    کاری هم به زمینی بودن یا مثلا آسمانی بودن یک مکتب نداشتم که بگم کدام بهتر است و کدام بدتر !!

    هر جامعه ای که سعی کنه ایدئولوژی خاصی رو از کودکی و مدارس در مغز بچه ها کنه با رشد اون بچه ها و رسیدن به تناقضات، اون جامعه دچار بحران های جدی میشه و در تاریخ یک نمونه استثنا هم نداشتیم که یک جامعه ای با تزریق یک ایدئولوژی دوام آورده باشه و به طور کامل اون جامعه از بین رفته و جامعه دیگری جایگزینش شده.
    اما متاسفانه هر قومیتی فکر میکنه تاریخ برای قصه هاست و خودش تافته جدا بافته است و شامل سرگذشت پیشینیان نخواهد شد.

    یک جامعه با آموزش و پرورش ایدئولوژی زده تا موقعی که بتونه روی تناقضات ماله بکشه میتونه به حیات خودش ادامه بده که باز هم تجربه نشان دادن این جامعه از نظر اخلاقی و اجتماعی فرو خواهد پاشید.
    البته دلایل دیگری هم هست که میتونن سبب افزایش ناکارآمدی نظام های آموزش و پرورش در یک جامعه بشن که فعلا در اولویت آموزش و پروش کشور ما نیست اما برای برخی کشورهای غربی نقششون پر رنگ تر هست مثل عدم درک صحیح سنین مختلف در درک ناهنجاری های دوران بلوغ، که آرام آرام در حال رفع اون هستند.
    بنده هم موافقم که تزریق اجباری یک تفکر راه حل درستی نیست و میتونه سرنوشتی مشابه نازیسم داشته باشه. اما به هیچ وجه بین این دو یعنی وضعیت الان ایران و آلمان نازی شباهتی نمی بینم. اون ایدئولوژی که سیستم آموزشی ما قصد داره از سنین کودکی اون رو آموزش بده به صراحت بیان کرده که همه در انتخاب دین خودشون آزاد هستند و هیچ اجباری در پذیرش یا عدم پذیرشش نیست. این یک مسئله٬ که در مورد پایه های فکری هست.
    اما وقتی بحث بر سر سیستم آموزشی در یک نظام مبتنی بر همین ایدئولوژی مطرح باشه شرایط کمی فرق میکنه. اینجا بحث بر سر اینه که آیا این نظام حکومتی ایدئولوژیک٬ بر دوش خودش وظیفه ای میبینه که علاوه بر حکومت مادی و سامان دادن به مسائل اقتصادی و سیاسی و... به مسائل عقیدتی و ایدئولوژیک توجه بکنه یا نه. آیا اساساٌ این نظام یک نظام مادی صرف هست یا اینکه هدف نهایی از تشکیل اون چیز دیگه ای هست؟ اگه جواب بله هست پس سیستم آموزشی داره وظیفه خودش رو عمل میکنه. گنجاندن دروسی مثل دین و زندگی و اندیشه اسلامی و سایر موارد مشابه صرفاٌ عمل کردن وظیفه ای هست که حکومت دینی بر دوش سیستم آموزشیش گذاشته. البته نواقص در انجام این وظیفه بسیار بوده و الان هم وجود داره. لکن کلیت کار درست هست. همچنین مسئله اختیاری بودن پذیرش یا عدم پذیرش این مطالب بر قوت خود باقیست.

  17. #10
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    آموزش دو طرف داره، یاد دهنده و یاد گیرنده، اگر هر دو با هم هماهنگ نباشن، پیشرفتی نخواهیم داشت، اگر دانش آموز به خاطر شرایط جامعه اش انگیزه برای درس خوندن نداشته باشه، اگر پدر و مادر دانش اموز پیگر نباشن، اگر بودجه آموزشی کافی نباشه، اگر امکانات نباشه، اگر معلم به فکر کار دوم و سوم باشه و ... بهترین نظام آموزشی هم راه بجای نخواهد برد، هر دو طرف این دو نظام در جامعه ما مشکل دارن، و این طرف به چندین جنبه دیگر (اقتصاد، فرهنگ و ...) جامعه ربط دارن و با هم پیوند ارگانیک دارن، تا زمانی که ابعاد دیگه درس نشن وضع همینه ...

  18. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •