تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا اعمال مجازات برای سایرین عبرت آموز و بازدارنده است؟

راي دهنده
21. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله عبرت آموز و بازدارنده است

    5 23.81%
  • خیر، حتی می‌تواند تاثیر سو بگذارد

    3 14.29%
  • بستگی دارد

    13 61.90%
صفحه 6 از 6 اولاول ... 23456
نمايش نتايج 51 به 60 از 60

نام تاپيک: خاستگاه مجازات و جریمه ها | آیا باعث عبرت گرفتن سایرین می‌گردند؟

  1. #51
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    علت اینکه فکر میکنید با نصیحت و کار کردن روی فکر این افراد نمیشه اونارو مجددا به جامعه برگرداند چیه؟
    لطفا مثال بزنید که در فلان زندان فلان متخصصین روانپزشک و... روی مجرمان زیادی کار کردن و هیچ جوابی نگرفتن.
    فکر کنم این موضوع اونقدر روشن هست که نیازی به مثال نداشته باشه، اما برای اینکه ببینید بقول شما در عالم فانتزی سیر نمیکنم و خود شما هم چنین عقیده دارید از نظرات خودتون دلیل میارم!! در پست 35 گفتید:

    ... چون بارها گفتم، کسی که انگیزه برای کشتن پیدا کنه، به آینده ذره ای بها نمیده و اینقدر خودش رو زرنگ تصور میکنه که گیر نیوفته یا در اثر خشم عقلش کار نمیکنه که به آینده و عقوبت فکر کنه.
    بنظرت افرادی که انگیزه جرم و جنایت رو پیدا کردن و به آینده بها نمیدن و در اثر خشم عقلشون از کار افتاده و به آینده و عقوبت فکر نمیکنن با حرف و نصیحت و روانشناسی دوباره به جامعه برمیگرده؟!!!

    مطمئن باشید اگر این عقیده شما صحیح بود هیچ زندانی بعد از ازاد شدن از زندان دیگه دنبال خلاف نمیرفت، در صورتی که کاملا برعکسه! بهرحال این موضوع انقد واضحه که حتی خودتون ناآگاه بش اعتقاد دارید!

    از طریق مجازات نمیتونی جامعه رو کنترل کنی، مثل خوردن آب شور برای فرد تشنه هست.
    یک جامعه مثال بزنید که قوانین گرگ و گوسفند حاکم بوده و مجازات وضعیت اونجارو بهتر کرده.

    مثلا ایران قبل و بعد از انقلاب؟ یا ...؟
    بازم تاکید میکنم مثال عینی بزنید و اینقدر در دنیای فانتزی که مصداقی نداره سیر نکنید.
    جامعه مثال بزنم که که قوانین گرگ و گوسفند حاکم بوده و مجازات وضعیت اونجارو بهتر کرده!! مثالش میشه همه جوامع! شکل افراطی ترش کشورهای دیکتاتوری که مردم میترسن حتی نفس بکشن! فرض کن جامعه یه مدرسه هست که همه جور دانش اموز توشه، هم اروم هم سرکش، بنظرت اگر مدیر گاهی خشونت بخرج نده و چند نفر رو تنبیه نکنه (نه لزوما فیزیکی) و بذاره دانش اموزا مثه تو خیابون راحت باشن و هر کاری دوس دارن انجام بدن (گرگ و گوسفند) میتونه مدرسه رو کنترل کنه؟

    اساسا تمام افتخار بشریت اینه که از قوانین جنگل به سمت تمدن و قوانین مدنی حرکت کرده! بدون وجود مجازات در جامعه امنیت به هیچ وجه وجود نخواهد داشت، فقط دقت کنید که منظور از مجازات تنها اعدام و ... نیست، زندان، جریمه های رانندگی، برخورد با اراذل و اوباش، و ... همه جزو مجازات هستن...

    حتی یک مثال نقض تاریخی وجود نداره که یک حکومت وحشی و مجازات گر سقوط کرده باشه و مردمش آرام تر نشده باشن و جرم ها هم کمتر نشده باشه.
    چنتا از هزاران مثالش کشورهای عراق، مصر و لیبی هستن در زمان حکومت دیکتاتورهاشون و بعد از سقوط اونها ... جرم و جنایت در این کشورها چه زمانی بیشتر بود؟ در زمان اون دیکتاتورها یا بعد از سقوطشون؟
    Last edited by N I G H T P E A C E; 18-12-2014 at 23:50.

  2. #52
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    در صورتی این رویه جواب میده که زندانی مشکلی داشته باشه, برای مثال بیماری روانی, اعتیاد و سایر شرایط غیر عادیه دیگه. اما وقتی فردی سالم چنین خطایی میکنه. چگونه میشه اون رو با نصیحت و صحبت کردن به راه درست برگردوند؟!
    فردی که از روی کینه هزاران نفر رو میکشه, مطمئنا از بدی کارش مطلعه و گوششم از نصیحت و راهنمایی پره و یقینا گوش شنوایی برای این حرف ها نداره.
    تعداد جرایمی که از روی آگاهی کامل و بررسی های متعدد انجام میشن نسبت به جرایم تصادفی و از روی خشم و کینه تقریبا صفر هستند.

    این حرف شما یک تناقض هست دوست عزیز.
    از یک طرف میگین فرد سالم، از طرف میگین دیگه نمیشه اون فرد رو با نصیحت به راه راست اورد. پس دقیقا این فرد از چه نظر سالم هست؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

    اینایی که شما میگین مشخصات انسان های روانی هست و بیماری های روانی مانند بیماری های جسمانی قابل درمان هستند.
    پزشک ها هم اگر مثل شما فکر میکردن باید دست از تلاش برای درمان سرطان میکشیدند، چون فعلا داره کشته میده.


    موافقم.
    مجازات یکی از راه های کنترل جامعه است اما به تنهایی کافی نیست. نصیحت و فرهنگ سازی و درونی کردن ارزش ها هم مال قبل از وقوع جرم هست و نه بعد. اما اگه با وجود راهنمایی ها و صحبت ها و فرهنگ سازی ها باز هم فردی سالم و بدون مشکل جرمی مرتکب بشه, کار اون از صحبت گذشته.
    دقت کنید کسی مخالف ارشاد و حتی جریمه نیست.
    بحث مجازات های خشن و چشم در برابر چشم و سر در برابر سر هست که مورد تایید ادیان نیز می باشند.


    خشونت در جامعه؟
    اینکه مجرم رو به سزای اعمالش برسونن, نوعی خشونت جمعی محسوب میشه؟
    عرض بنده این نیست که یک حکومت وحشی مثل هیتلر رو داشت, عرض بنده اینه باید در برابر جرم و جنایتی که بعد از فرهنگ سازی انجام میشه, محکم برخورد کرد.
    شما مثال حکومت هیتلر رو زدید; حکومت هیتلر یک حکومت ظالمانه بود در حالی مجازات مجرم با شرایط ذکر شده هرگز ظلم نیست.
    مجرم رو اگر با خشونت به سزای عملش برسونی، باعث افزایش خشونت میشه.
    فکر میکنی چرا میگن جلوی بچه ها گوسفند رو سر نبرید؟

    چون باعث قسی قلب شدنشون میشه.
    مجازات های جمعی هم ارمغانی جز قساوت قلب ندارن و خوی توحش رو در ناخودآگاه آدما زنده میکنن.
    بازم نمونه هاش مشخصه که فعلا وحشی ترین مردم جهان در کدام مناطق زندگی میکنن.



    اون حکومت ها برای این سقوط کردند که اصلا به فکر درونی کردن ارزش ها نبودن و تنها از راه مجازات اقدام کردند, برای همینه که از اونها حکومت های وحشی نام برده میشه.
    درونی کردن ارزش ها یک شعار هست.
    پیروان همه مکاتب فکر میکنن دارن ارزشی عمل میکنن.
    اما کسی که خارج از گود اونارو بررسی میکنه به وضوح ضد ارزش هاشون رو هم میبینه.

    همون نگاهی که شما به مکتب نازیسم با توجه به کارنامه اش داری خیلی ها به مکتب شما با توجه به کارنامه اش دارند.
    ولی خوب باورش همیشه برای پیروان هر مکتبی سخت هست.
    مگر اینکه انسان بتونه به مرحله ای برسه که پیرو نباشه که یک کم زیادی سخته، مخصوصا برای دوستان جوان ما.

  3. 3 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #53
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    بنظرت افرادی که انگیزه جرم و جنایت رو پیدا کردن و به آینده بها نمیدن و در اثر خشم عقلشون از کار افتاده و به آینده و عقوبت فکر نمیکنن با حرف و نصیحت و روانشناسی دوباره به جامعه برمیگرده؟!!!
    آره چرا بر نگرده؟
    شما و من مگه کم تو زندگیت دروغ گفتیم و بعدش پشیمون شدیم و برگشتیم؟
    حالا اگه یک مکتبی داشتیم که با اولین دروغ زبونمون رو از حلقمون بیرون میکشید با این استدلال که کسی که یکبار دروغ گفت بازم دروغ میگه، دنیا گلستان میشد؟

    خیلی از بخش های زندگی یک تجربه است، قتل مثل دروغ یک خطاست. اما این خطا هم مثل همه خطاها قابل جبران هست.
    نگاهتون رو به انسان نرم تر کنید میبینید مشکل در قضاوت کردن ما از دیگران است.


    مطمئن باشید اگر این عقیده شما صحیح بود هیچ زندانی بعد از ازاد شدن از زندان دیگه دنبال خلاف نمیرفت، در صورتی که کاملا برعکسه! بهرحال این موضوع انقد واضحه که حتی خودتون ناآگاه بش اعتقاد دارید!
    به خاطر این هست که این زندان ها فعالیت فرهنگی و روانی ندارن.
    اونارو میکنن تو یک قفس با یک مشت خلافکار دیگه، راه حل های جدید تر هم یاد میگیرن.

    تاکید ما بر اصلاح توسط متخصص هست که گویا شما به این بخشی که مدام داره تکرار میشه رو دقت نمیکنید.


    بنظرت اگر مدیر گاهی خشونت بخرج نده و چند نفر رو تنبیه نکنه (نه لزوما فیزیکی) و بذاره دانش اموزا مثه تو خیابون راحت باشن و هر کاری دوس دارن انجام بدن (گرگ و گوسفند) میتونه مدرسه رو کنترل کنه؟

    اساسا تمام افتخار بشریت اینه که از قوانین جنگل به سمت تمدن و قوانین مدنی حرکت کرده! بدون وجود مجازات در جامعه امنیت به هیچ وجه وجود نخواهد داشت، فقط دقت کنید که منظور از مجازات تنها اعدام و ... نیست، زندان، جریمه های رانندگی، برخورد با اراذل و اوباش، و ... همه جزو مجازات هستن...
    کسی مخالف جریمه های اصلاح کننده نیست.
    صحبت سر مجازات های خشن هست که اگر جای فاعل و مفعول عوض بشه، یک عمل قبیح شمرده بشه.

    و صرف عامل زمان بتونه قباحت یک جرم رو با نام مجازات از بین ببره.
    رام کردن انسان با چوب، همانند رام کردن حیوان با چوب میتونه اورو مدتی اروم نگه داره ولی به محض پیدا کردن فرصت، انسان همانند حیوان شورش خواهد کرد.
    پس بهتره زیاد به راه های رام کردن حیوانی مثل شلاق و کشتن و ضرب و جرح نیاندیشیم.
    بقیه مجازات ها که نوع حیوانیش موجود نیست، میتونه مصلح باشه.


    چنتا از هزاران مثالش کشورهای عراق، مصر و لیبی هستن در زمان حکومت دیکتاتورهاشون و بعد از سقوط اونها ... جرم و جنایت در این کشورها چه زمانی بیشتر بود؟ در زمان اون دیکتاتورها یا بعد از سقوطشون؟
    این کشورایی که مثال زدین دیگه خودش واضح هست مربوط به چه گروه هایی هستند.
    مطمئنا ریشه دیکتاتورهاشون اگر خشک میشد وضعیتشون بهتر میشد ولی نشد، چون طرفدارای حکومت های ساقط شده در جامعه هنوز زیاد هستند و باید منتظر بود تمام بشن.
    تمام بشن این کشورها هم به روال عادی بر میگردن، هرچند مکتب بر پایه خرد ندارن که بشه روی تفکر حساب باز کرد.
    برای همین مدام بازیچه این و ان میشن.

  5. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #54
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    داشتم کتاب Relative Justice از Tamler Sommers رو می خوندم (کتاب فوق العاده ای درباره مسئولیت پذیری اخلاقی و مجازات است).

    سوالی که چند صفحه پیش پرسیدم و کسی پاسخ نداد مسئله مهمی در قضیه مجازات است:

    به فرض (خیالی) اینکه ما شیوه ای برای درمان شخصی که یک قتل انجام میده در دست داریم، و یک شخص قتلی رو انجام میده و ما می دونیم دلیل این رفتار مشکلاتی در مغز شخص بوده که بعد از درمان شخص به حالت عادی برمی گرده، آیا به نظر شما باید این شخص هنوز مجازات بشه؟ یا درمان بشه و برگرده در جامعه؟ دوست دارم بدونم اونهایی که معتقد هستن این شخص باید هنوز مجازات بشه دلایلشون چی هست.
    این فرض در خیلی از مواقع خیالی نیست. بطور مثال تومور هایی در مغز هستند که بواسطه محلی که قرار گرفتند تاثیر بسیار شدیدی روی رفتار شخص می گذارند و بعضی مواقع مستقیما به رفتار بسیار خشونت زا می انجامند و بعد از اینکه افراد درمان میشن (معمولا بوسیله جراحی و خارج کردن تومور)، رفتار خشونت آمیز شخص هم کاملا از بین میره. فرضا شخصی یک قتل انجام میده، بعد از بازداشت متوجه میشیم این شخص توموری در مغز داره که بعد از در آوردن این تومور این شخص کاملا رفتار خشونت آمیزی که داشته از بین خواهد رفت... چکار کنیم؟ درمان و آزادی؟ درمان و مجازات؟ فقط مجازات؟

  7. 6 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #55
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    این فرض در خیلی از مواقع خیالی نیست. بطور مثال تومور هایی در مغز هستند که بواسطه محلی که قرار گرفتند تاثیر بسیار شدیدی روی رفتار شخص می گذارند و بعضی مواقع مستقیما به رفتار بسیار خشونت زا می انجامند و بعد از اینکه افراد درمان میشن (معمولا بوسیله جراحی و خارج کردن تومور)، رفتار خشونت آمیز شخص هم کاملا از بین میره. فرضا شخصی یک قتل انجام میده، بعد از بازداشت متوجه میشیم این شخص توموری در مغز داره که بعد از در آوردن این تومور این شخص کاملا رفتار خشونت آمیزی که داشته از بین خواهد رفت... چکار کنیم؟ درمان و آزادی؟ درمان و مجازات؟ فقط مجازات؟
    به نظر من نقطه مبهم قضیه صرفا در این نیست که اون فرد قاتل درمان پذیر و قابل اصلاح هست یا نه.
    نحوه جبران میزان آسیبی که به یک نفر رسیده هم اهمیت داره.

    مثلا فردی دیوانه به خانواده ای حمله کرده بود، جلوی چشم پدر به دختر و همسرش تجاوز کرده بود و بعد اونهارو جلوی چشم مرد کشته بود.
    اگر فرض رو هم بذاریم که اون انسان دیوانه درمان بشه، چه راهکاری برای تسلی خاطر اون پدر هست؟
    یا اون دخترهایی که در جوانی رو صورتشون اسید پاشیده شد و تا آخر عمر قرار هست کور زندگی کنن، چه قدر از این زجر کوری رو اون اسید پاش پس از درمان باید تحمل کنه؟
    و ....

    من به شدت با مجازات های خشن مخالفم، اما شوک های بسیار بزرگی که در اثر این جرایم خشن به قربانی وارد میشه چطوری بازیابی و ترمیم شود؟
    علاوه بر درمان خاطیان ما باید ببینیم چه گزینه هایی برای درمان آسیب دیدگان داریم، اونم آسیب های غیرقابل جبران.
    Last edited by B.Russell; 04-03-2015 at 20:16.

  9. 7 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #56
    اگه نباشه جاش خالی می مونه metalhead_forever's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    299

    پيش فرض

    داشتم کتاب Relative Justice از Tamler Sommers رو می خوندم (کتاب فوق العاده ای درباره مسئولیت پذیری اخلاقی و مجازات است).

    سوالی که چند صفحه پیش پرسیدم و کسی پاسخ نداد مسئله مهمی در قضیه مجازات است:



    این فرض در خیلی از مواقع خیالی نیست. بطور مثال تومور هایی در مغز هستند که بواسطه محلی که قرار گرفتند تاثیر بسیار شدیدی روی رفتار شخص می گذارند و بعضی مواقع مستقیما به رفتار بسیار خشونت زا می انجامند و بعد از اینکه افراد درمان میشن (معمولا بوسیله جراحی و خارج کردن تومور)، رفتار خشونت آمیز شخص هم کاملا از بین میره. فرضا شخصی یک قتل انجام میده، بعد از بازداشت متوجه میشیم این شخص توموری در مغز داره که بعد از در آوردن این تومور این شخص کاملا رفتار خشونت آمیزی که داشته از بین خواهد رفت... چکار کنیم؟ درمان و آزادی؟ درمان و مجازات؟ فقط مجازات؟
    باید ببینیم هدف از مجازات چیه... اگه هدف قصاص باشه که در بعضی از موارد ضروری هست با نظر آقای راسل موافقم... وقتی قتل انجام میشه و آثار بزرگ و برگشت ناپذیر داره فرقی نمیکنه یه شخص دیوانه این عمل رو انجام داده یا یه شخص کاملا" هوشیار و خودآگاه... چیزی که اینجا مهمه همون اثر به جا مونده هست که راهی جز مجازات نداره یا من نمیشناسم....
    اما وقتی بحث اصلاح مطرح میشه... مثلا" فرض کنید فردی رو که یه عمل خشونت آمیز انجام داده میندازیم زندان تا دیگه در آینده چنین عملی مرتکب نشه... اگه بدونیم مثلا" طبق گفته شما یه تومور باعث این عمل شده، خوب درمان باید انجام بشه و مجازات هم ضروریتی نداره وقتی میدونیم با این درمان دیگه چنین عملی مرتکب نخواهد شد.
    بنابراین در حالت کلی بحث اینه که هدف از مجازات قصاصه یا اصلاح اگر قصاص باشه خوب فرقی نداره چه کسی این عمل رو انجام داده و چه شرایطی داشته اما اگه هدف اصلاح باشه خوب درمان قطعی راه بهتری برای اصلاح هست...
    مثلا" تو همین ایران اگه شخصی به دلیل زورگیری دستگیر بشه حتی اگه طرف مورد زورگیری رضایت کامل هم بده باز هم شخص مجازات میشه اما اگه همون شخص مرتکب قتل بشه اگه اولیای دم رضایت بدن آزاد میشه! پس هنوز کامل مشخص نیست مجازات برای قصاصه یا اصلاح...
    Last edited by metalhead_forever; 04-03-2015 at 22:09.

  11. 5 کاربر از metalhead_forever بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #57
    ناظر انجمن علوم انسانی New Ray's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    21°N - 71°W
    پست ها
    978

    پيش فرض

    به فرض (خیالی) اینکه ما شیوه ای برای درمان شخصی که یک قتل انجام میده در دست داریم، و یک شخص قتلی رو انجام میده و ما می دونیم دلیل این رفتار مشکلاتی در مغز شخص بوده که بعد از درمان شخص به حالت عادی برمی گرده، آیا به نظر شما باید این شخص هنوز مجازات بشه؟ یا درمان بشه و برگرده در جامعه؟ دوست دارم بدونم اونهایی که معتقد هستن این شخص باید هنوز مجازات بشه دلایلشون چی هست.

    این فرض در خیلی از مواقع خیالی نیست. بطور مثال تومور هایی در مغز هستند که بواسطه محلی که قرار گرفتند تاثیر بسیار شدیدی روی رفتار شخص می گذارند و بعضی مواقع مستقیما به رفتار بسیار خشونت زا می انجامند و بعد از اینکه افراد درمان میشن (معمولا بوسیله جراحی و خارج کردن تومور)، رفتار خشونت آمیز شخص هم کاملا از بین میره. فرضا شخصی یک قتل انجام میده، بعد از بازداشت متوجه میشیم این شخص توموری در مغز داره که بعد از در آوردن این تومور این شخص کاملا رفتار خشونت آمیزی که داشته از بین خواهد رفت... چکار کنیم؟ درمان و آزادی؟ درمان و مجازات؟ فقط مجازات؟
    بنظر من باید مجازات بشه ولی نه مثل اشخاص سالم مجازاتی برای اصلاح ، بلکه با توجه به شرایطش. البته نمیشه تمام شرایط رو در قانون پیش بینی کرد ولی کم کم اصلاحیاتی بهش اضافه میشه. این نوع مجازات بیشتر بخاطر عدالت و همچنین احقاق حق قربانی هست هر چند غیر اخلاقی بنظر برسه. (منظورم این نیست که مثلا یک سگِ مجرم رو در مقام متهم اعدام کنیم - هرچند برای سگهای شکاری تربیت شده گاها استفاده میشه)

    در بررسی کلی قضیه می بینیم شخصی به دیگری ضرر زده (انسان، حیوان، ماشین) و شخصی دیگر ضرر کرده (انسان، حیوان، ماشین) ، بخشی از هدف مجازات به متهم مربوطه و بخش دیگری به شاکی. در مثال بالا بخش متهم (اصلاح) از بین میره ولی همچنان بخش شاکی (حق و عدالت) باقی هست. بنابراین مجازاتی مناسب باید براش در نظر گرفته بشه که نظر شاکی هم کمی نقش داره و مثلا میتونه ببخشه یا درخواست تخفیف بده. در اینصورت نهادهای حمایت کننده میتونن برای دفاع از متهم حقوق شاکی رو بهش بدند تا ازش رضایت بگیرند.

  13. 6 کاربر از New Ray بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #58
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    داشتم کتاب Relative Justice از Tamler Sommers رو می خوندم (کتاب فوق العاده ای درباره مسئولیت پذیری اخلاقی و مجازات است).

    سوالی که چند صفحه پیش پرسیدم و کسی پاسخ نداد مسئله مهمی در قضیه مجازات است:



    این فرض در خیلی از مواقع خیالی نیست. بطور مثال تومور هایی در مغز هستند که بواسطه محلی که قرار گرفتند تاثیر بسیار شدیدی روی رفتار شخص می گذارند و بعضی مواقع مستقیما به رفتار بسیار خشونت زا می انجامند و بعد از اینکه افراد درمان میشن (معمولا بوسیله جراحی و خارج کردن تومور)، رفتار خشونت آمیز شخص هم کاملا از بین میره. فرضا شخصی یک قتل انجام میده، بعد از بازداشت متوجه میشیم این شخص توموری در مغز داره که بعد از در آوردن این تومور این شخص کاملا رفتار خشونت آمیزی که داشته از بین خواهد رفت... چکار کنیم؟ درمان و آزادی؟ درمان و مجازات؟ فقط مجازات؟
    سوال سختی هست، بقول دوستان اگر هدف مجازات فقط اصلاح باشه که نباید مجازات بشه، اما وقتی بحث احقاق حق و عدالت پیش میاد انسان دوست داره کمی متفاوت به مساله نگاه کنه...

    بنظر من اگر اون فرد واقعا اراده نداشته و مقصر تنها اون تومور هست، عقلا نباید مجازات بشه، چون در اون لحظه نه اراده داشته و نه عقلش درست کار میکره، مثل اینه که فردی تو خواب اتفاقی کسی رو بکشه، مثلا دستش بیافته رو دماغ و دهن یه نوازاد و خفش کنه ... هر چند از نظر احساسی و عاطفی ما دوست داریم چنین فردی رو مجازات کنیم تا به آرامش برسیم ...

  15. 5 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #59
    داره خودمونی میشه SpiralOut's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2015
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    30

    پيش فرض

    مجازات اگر بطور پیامدگرایی تاثیر مثبت داشته باشه میتونه کار درستی باشه.

  17. #60
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    در فلسفه اخلاق و همینطور فلسفه مجازات، مفهومی وجود داره با عنوان Restorative Justice (عدالت بازگرداننده) که در مقابل تنبیه/Punishment قرار می گیره (سیستم فعلی)، بر این اساس مجازات یک جرم بر اساس قوانین از پیش تعیین شده مشخص نمیشه، بلکه برای هر مورد بطور خاص، نگاه میشه به اینکه قربانی چه بلایی سرش اومده و چکار میشه کرد برای اینکه این آسیب های وارد شده جبران و بازگردانده بشه، و در این راه فرد خاطی و مهاجم موظف به انجام کارهای لازم برای کمک به بازگرداندن آسیب های وارده به قربانی است. هدف عدالت بازگرداننده پیدا کردن بالانسی مناسب بین حقوق شخص خاطی، و نیازهای قربانی است.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    فرضیات فلسفی این موضع:

    1. وقتی شخصی با اعمال خود به دیگری آسیب می زند، شخص قربانی حق و حقوقی نسبت به زمان/مال/جسم شخص خاطی پیدا می کند.
    2. جرائم مرتکب شده نسبت به فرد هستند، نه نسبت به دولت و حکومت.

    این سیستم در حال حاضر تا حدی در اکثر سیستم های قضایی جهان (از جمله ایران) وجود داره، ولی تقریبا در هیچ جای جهان "اساس" کار نیست.

  18. 4 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 6 از 6 اولاول ... 23456

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •