زوزه ی گرگ از تنهاییست...
ولی گرگ ها دسته جمعی زوزه میکشند؛
در دنیای گرگ ها اعتماد یعنی شک و تردید.
باهمه باش اما تنها
زوزه ی گرگ از تنهاییست...
ولی گرگ ها دسته جمعی زوزه میکشند؛
در دنیای گرگ ها اعتماد یعنی شک و تردید.
باهمه باش اما تنها
باسلام شعری در مورد گرگ بلد نیستم.
ولی کتاب آوای وحش اثر جک لندن کتاب زیباییه در این ضمینه که خاستم معرفی کنم.
امیدوارم ازخوندن کتاب لذت ببرید!
سلام، به نظرم "سپید دندان" جک لندن، بیشتر به این موضوع نزدیکه،نوشته شده توسط JJSIMON [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته هر دو رمان در حقیقت مکمل و یک جور دوگانه هستند.
زوزه بکش و ابهـــتـت را به جنگل نشان بده
اینجا اگر چه آرزوی منقرض شدنت را همگان دارند
ولی باز هم برای اینکه تو شکارچی شان باشی در صف طعمه به انــتـــظـار ایستاده اند
تا شاید آنها نیز بتوانند در کنار چنگال تیز تو به بره ها حمله برند ...
Mr_ Armin
پایانی برای قصه نیست ٬
چرا که نه گوسفندان عاقل می شوند
و
نه گرگها سیر ...
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ
برخیزی از این خواب گران
نانوایی شلوغ بود و چوپان،مدام اینپا و آنپا میکرد،نانوا به او گفت:چرا اینقدر نگرانی؟
گفت:گوسفندانم را رها کردهام و آمدهام نان بخرم،میترسم گرگها شکمشان را پاره کنند!
نانوا گفت:چرا گوسفندانت را به خدا نسپردهای؟ گفت:سپرده ام , اما او خدای «گرگها»هم هست
بــا تــو گـــرگ ترینـــم،
بر شــبِ مــن ..
همچـــو مــاهِ تمــام برهنـــه بتـــاب
تغییر سرآغاز...کامل شدن است...
جایی که عقاب ها و گرگ ها دست به دست هم میدهند...
جایی که قدرت های زمین و آسمان با هم یکی می شوند...
آنجاست که گرگ ها هم پرواز میکنند...به سان عقاب ها...
اما در بالا ترین کرانه ی آسمان...گرگ ها سقوط میکنند...
آری سقوط...گرگ ها سقوط را برمی گزینند
وقتی میبینند...
کلاغ ها هم پرواز میکنند...به سان عقاب ها...
سقوط رستگاریست وقتی کلاغ ها پرواز می کنند
روزی که گرگ ها رام میشوند هه... !!
چه ساده لوح،
روزی که هرگزنمی آید.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)