زمستان..وقتی که زمین به خود میلرزد...
وقتی همه چبز منجمد میشود...حتی شهامت مردان...
تنها من هستم که می مانم...تنهای تنهای...
با دندان هایم میدرم و با پنجه هایم پاره میکنم ...
و خونم هم رنگین تر میشود
زمستان برای من است...
جایی که هیچ کس تاب ماندن ندارد...جای من است