من خودم همیشه احساس میکنم وقتی در مورد یه موضوعی حرف میزنم بی در و پیکر هست حرفهام . یعنی از اون مبحث میپیچم به اون یکی مبحث که گاها ربطی بهم نداره . اگر اینطوره به بزرگی خودتون ببخشید .نوشته شده توسط Alireza9112 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دور از جون این حرفها چیه ؟ اصولا خنگ ها بهترین جواب ها رو در حل مسائل میدن . زیاد برخوردیم توی دانشگاه ...
حالا این استعداد چیز فیزیکی نیست که بخواهیم توصیفش کنیم که برای شما . توی همه ی آدمها هست اما به شکلهای مختلف
گاهی اوقات این نیاز هست که شما رو مجبور میکنه به یادگیری یه چیزی نه علاقه ... حالا هرچیزی شما رو میتونه مجبور کنه که این نیاز رو درونتون حس بکنید ... بعد همین که وارد یادگیری اون حرفه شدید و زیبایی اون رو دیدید علاقه مند میشید بهش و این علاقه ، پشتکار شما رو میبره بالا ... چی گفتم ؟!!!
مثلا همین که بحث پروژه های برنامه نویسی دانشگاهی پیش میاد ، دیگه خسته میشید به این و اون رو بندازید و دیگه به خودت میای و میگی خودم یاد بگیرم بهتره . یک تلنگر از هر نوعی ممکنه زندگی آدم رو از این رو به اون رو کنه . تحصیلات آکادمیک هم خوب هست و راه و روش رو به آدم یاد میده ولی تمامی راهها به خود آدم ختم میشه
بله اینطوری هست و از طرفی همه جورش رو داریم . یارو در یک زمینه تخصص داره ولی در بعضی چیزها تعطیل . مثلا نمیتونه از سر ذوق یه جمله بگه ( نه اینکه خودمون استاد سخن هستیم ؟!!! ) ولی تا تمرین نکنی - کد نبینی - کد امتحان نکنی چیزی دستگیرت نمیشه و وارد محیط عملیاتی نشه تجربه ای کسب نمیکنی . به هر حال باید چیزی که یادگرفتی رو عملی کنی .
گفتی الگوریتم . اصلا یکی از اهداف یادگیری یه زبان برنامه نویسی طراحی و پیاده سازی الگوریتم های کارآمد به خصوص از دوجهت پیچیدگی زمانی و هزینه ی استفاده اون الگوریتم هست . پیچیدگی زمانی از این نظر که در کم ترین زمان ممکن به یه جواب برای مسئله برسیم و هزینه ی استفاده هم منظور استفاده ی بهینه از حافظه و میزان حافضه ی تخصیصی هست .