تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: تبعات ازدواج سفید در جامعه دارای رویکردی مثبت است یا منفی؟

راي دهنده
94. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • +

    36 38.30%
  • -

    43 45.74%
  • نمیدانم

    15 15.96%
صفحه 36 از 37 اولاول ... 26323334353637 آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 362

نام تاپيک: ازدواج سفید،خوب یا بد؟

  1. #351
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2018
    پست ها
    404

    پيش فرض

    من نظرمو در مورد این ازدواج میدم
    بنظرم این اسمی که براش گذاشتن فقط برای پوشاندن حقیقته،در واقع همون رابطه با جنس مخالف هست و هیچ فرقی هم با رابطه دوست پسری،دختری،نداره،که در کل بنظر من این رابطه مشکلی نداره،هر کس دوست داره میتونه به روش خودش زندگی کنه،به روش خودش با جنس مخالف ارتباط برقرار کنه،به منو تو چه،سرک کشیدن تو کارو بار و زندگی مردم کار ادمای بازنده و بیکار هست،کسی که داره از زندگیش لذت میبره ،کسی که ضعف نداره،که نمیاد به زندگی مردم فکر بکنه،سرش تو کارو بار خودشه

    بحث آرمانگرایی انسان هایی هست که از شرایط فعلی راضی نیستن و خیلی چیزها رو مقصر شرایط موجود میدونن. یکیش خود من رفتار و سبک زندگی انسان ها رو جنون آمیز میدونم و نحوه رفتارشون با همدیگه, ظلمی که به حیوانات بی زبان میکنن, این وقاحتی که انسان ها دچارش شدن. این مظلوم کشی ها و ظلم هایی که به همدیگه میکنن و ... پس لطفا به افرادی که دغدغه وضعیت فعلی دنیا رو دارن نگو بیکار یا فضول. یه انسان آرمانگرا نمیتونه سرش تو کار خودش باشه و فقط تماشاچی باشه که چی به سر بشریت میاد. قصد توهین ندارم اما اینکه کسی بگه هرکی سرش تو کار خودش باشه و زندگیش رو بکنه نشان از زندگی نباتی و حیوانی اون شخص داره و نشون میده اون آدم هیچ دغدغه ای برای بهتر کردن دنیا نداره وگرنه کدوم انسان عاقلی هست که نفهمه فساد در روابط جنسی مثل همه فسادها زشت و زننده است و به دنیا و زندگی انسان ها آسیب میزنه؟ کدوم انسان عاقلی توان درک این موضوع رو نداره که فساد جنسی شخصیت جنس مونث رو به لجن میکشه و تمام لطافت شخصیتی و روحیش رو از بین میبره؟

    حرف آخرم اینکه هرچی زشتی تو دنیا هست از حسی به اسم وقاحت سرچشمه میگیره و کدوم فاحشه ای رو در جهان میشناسی که شخصیت وقیحانه ای نداشته باشه؟ 1% به این فکر کن اون مسئولی که پول مردم رو میبره هم به این فکر میکنه که هرکسی حق داره هرکاری دوست داره انجام بده. این چه عقیده مسخره ای هست. با این عقاید سطحی لیبرالی دنیا روی آرامش رو نمی بینه و هر روز خشن تر و بدتر از دیروز میشه.

  2. این کاربر از ژیان بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #352
    آخر فروم باز mojt90's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2016
    محل سكونت
    در سایت های :::::مای موویز - والا مووی - کینگ مووی و imovies-dl ::
    پست ها
    1,562

    پيش فرض

    صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید/ تانیا: اصلا فکر نمی‌کردم با سوء استفاده‌هایش زندگی‌ام این همه سیاه شود!

    «تانیا» دختر جوانی است که در زندگی ۲۸ ساله‌اش شش ماه «ازدواج سفید» را تجربه کرده‌ است.
    به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بعضی زخم‌ها را هر زمان که بشکافی باز چرکش بیرون می‌ریزد، عفونتش به همه جا می‌پاشد و دوباره همه‌چیز مثل روز اول می‌شود. انگار نه انگار که سال‌ها از آن گذشته‌است. برای همین «تانیا» بریده بریده حرف می‌زند. برای گفتن بعضی جمله‌ها نفس عمیق می‌کشد. یک جایی زیر پوستش لابه‌لای استخوان‌هایش تیر می‌کشد. وقتی می‌پرسم مگر نمی‌گویی اولش همه چیز خوب بود، پس چرا آنقدر زود همه چیز خراب شد؟ وقتی از ارتباطش می‌پرسم و او می‌گوید که فکر می‌کند از او سوء‌استفاده شده، نفس عمیق می‌کشد، کم می‌آورد و صریح می‌گوید: «می‌شود دیگر در این باره حرف نزنیم؟ واقعا حالم دارد به هم می‌خورد.» تانیا یکی از دختران این شهر است که دانشجوی خوب دانشگاهش بوده. معماری خوانده، در مقطع ارشد شرکت کرده، سه ترم خوانده، اما زندگی ناچارش کرده که انصراف بدهد. یکی از دختران این شهر که از شهری دیگر به تهران آمده و قرار بوده حسابی زندگی کند. به سبک و سیاق چیزی که فکر می‌کرده همان‌قدر رمانتیک و عاشقانه، شبیه فیلم‌های هالیوودی موردعلاقه‌اش، اما حالا توی تنهاییش سیر می‌کند با زخم‌هایی که وقتی درباره‌اش حرف می‌زند دوباره چرک می‌کند و دوباره عفونتش به همه جا می‌پاشد.


    صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید/ تانیا: اصلا فکر نمی‌کردم با سوء استفاده‌هایش زندگی‌ام این همه سیاه شود!


    سراغ تانیا که این روز‌ها در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند و می‌گوید دیگر به هیچ کسی اعتماد ندارد، رفته‌ایم. روایت زندگی تلخ این دختر ۲۸ ساله را در ادامه می‌خوانید.


    کرمانشاه به دنیا آمدم. سال ۱۳۷۰. خانواده مذهبی نداشتم، اما سنتی بودند. ساعت ورود و خروجم برایشان خیلی مهم بود. آدم گاهی دلش می‌خواهد بعد از کلاس با دوستهایش برود بیرون، چیزی بخورد. تفریحی بکند. برای همین مجبور شدم از کلاس‌های دانشگاهم بزنم که بتوانم حداقل کمی با دوستانم بیرون بروم. مادرم برای این کار دلیل هم داشت مدام می‌گفت جامعه بد است و ممکن است تو هم بد شوی!


    خاله‌ام مرا تحریک به رفتن از خانه پدرم کرد


    با یکی از خاله‌هایم خیلی دوست بودم. از خانه زدم بیرون و رفتم خانه خاله‌ام ماندم. راستش من با حرف‌های خاله‌ام از خانه زدم بیرون. یکبار داشتیم با هم حرف می‌زدیم. من از مادرم گله می‌کردم. خاله‌ام می‌گفت وقتی به تو هیچ احترامی نمی‌گذارد؛ تو چرا به خودت هیچ احترامی نمی‌گذاری و اجازه می‌دهی اینطوری اذیتت کند. شاید اگر آن روز خاله‌ام این حرف‌ها را نمی‌زد و به جایش من را به راه درست و راست هدایت می‌کرد، من دست به چنین کاری نمی‌زدم، ولی حرف‌های خاله‌ام حسابی مرا بهم ریخت. از خانه بیرون زدم و یک هفته خانه خاله‌ام ماندم تا اینکه پدرم دنبالم آمد و گفت به خاطر من برگرد. هرچه باشد مادرت است و بیشتر از هرکس صلاح تو را می‌داند و من هم برگشتم.


    برایم یک جلسه خانوادگی برگزار کردند


    وقتی فهمیدند با کسی رابطه دارم، پدرم یک هفته با من حرف نزد بعد هم که به حرف آمد گفت: «دیگه اسممو نیار»، اما مادرم همه جوره بحث را بالا کشید. کلامی و غیرکلامی با من درگیر بود. می‌گفت دیگر اجازه نمی‌دهم به دانشگاه بروی، باید انصراف بدهی! خودم هم کار‌های انصراف را انجام می‌دهم. من آن موقع دانشجوی ممتاز دانشگاه بودم. من هم داد و بیداد می‌کردم که من عاشق درس و رشته‌ام هستم و شما هم نمی‌توانید جای من تصمیم بگیرید. خاله‌ام پشت مرا گرفت و دوباره رفتم به خانه‌اش و این بار دو هفته آن‌جا ماندم. خاله و مادرم رابطه چندان خوبی باهم ندارند مثل بعضی خواهر و برادر‌ها از بچگی بین‌شان کینه است. مادر زن برادرم هم بود و قصه را کمی پیچیده می‌کرد. دست آخر قرار شد یک جلسه بزرگ خانوادگی برای رسیدگی به وضعیت من تشکیل شود. از این جلسه‌ها که ریش سفید و بزرگتر‌های فامیل دور هم جمع می‌شوند. تصمیم این جلسه هم بر این شد که من بگویم غلط کردم و آدم می‌شوم و هر چیزی مادرم بگوید بگویم چشم، تا اینکه برگردم خانه.


    پدرم گفت به شرط آنکه صیغه بخوانید؛ نخواندیم


    با «پژمان» توی کافی‌نت آشنا شدم. من داشتم پروژه دانشگاهم را انجام می‌دادم و او هم داشت کار‌های آزمون جامع دکترایش را انجام می‌داد. آنجا سر همین چیز‌ها سر صحبت باز شد. من معماری می‌خواندم، او مکانیک می‌خواند. اوایلش فقط می‌خواست برای پایان‌نامه کمکم کند، اما رابطه‌مان کم کم بیشتر شد. من به چشم یک دوست نگاهش می‌کردم و برای همین از وضعیت زندگی‌ام برایش می‌گفتم تا اینکه پژمان به من پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم. بعد از پیشنهاد پژمان یک روز آمدم تهران تا با دایی‌ام در این رابطه صحبت کنم. دایی‌ام موافقت کرد و قرار شد حمایتم کند. پدرم گفت فقط یک شرط دارم و شرطش این بود که ما صیغه محرمیت بخوانیم. دایی‌ام گفت این ماجرا با من! اما هیچوقت این صیغه خوانده نشد و دایی‌ام به راحتی مساله را پشت گوش انداخت. پدر و مادرم خیال می‌کردند ما به هم محرم شدیم و من تهران ماندنی شدم تا با پژمان زندگی کنم.


    با گل و شمع شروع شد، اما زود ته کشید


    رابطه ما مثل همه رابطه‌ها با شمع و گل و هدیه و خیلی رمانتیک شروع شد. آنقدر خوب که نمی‌توانید تصورش را بکنید. با یک چمدان رفتم یک خانه نقلی، که همه چیزش برای زندگی دو نفر آدم که همدیگر را دوست دارند مناسب بود. روز اول ناهار را بیرون خوردیم و حسابی خوش گذشت، طاقت نیاوردیم شام را هم دوباره بیرون رفتیم و خوردیم. درست مثل فیلم‌ها بودیم. همه فیلم‌های رمانتیک دختر و پسری و عشق و عاشقی، اما این احساسات به ظاهر خوب، فقط یک ماه بیشتر دوام نداشت! بعد از یک ماه حس و حالم تغییر کرد. همه چیز عوض شد. حس می‌کردم کسی هستم که برای نظافت خانه آن پسر آمده‌ام. انگار آمده‌ام که همیشه خانه و زندگی‌اش را مرتب نگهدارم. آن‌قدر یک ماه اول به من خوش گذشته بود که حرف‌های پدرم و محرم شدن‌مان برایم خیلی اهمیت نداشت. بعد‌ها هم وقتی هربار به پژمان می‌گفتم بیا عقد کنیم می‌گفت این کاغذبازی‌ها چه اهمیتی دارد؟ ما باهم خوبیم. همدیگر را دوست داریم و بقیه‌اش هیچ اهمیتی ندارد!


    مرا به خانواده‌اش نشان نمی‌داد


    هیچوقت نفهمیدم پژمان کارش چیست و چه کار می‌کند. هربار که می‌پرسیدم می‌گفت چه اهمیتی دارد؟ مهم این است من پول برای خانه بیاورم که می‌آورم. من هم تبدیل به یک زن نظافت‌کار دربست شده بودم. هیچ چیزی از او نمی‌دانستم جز اینکه دکترا دارد و یک کار‌هایی دارد انجام می‌دهد. از خانواده‌اش هم چیزی نمی‌دانستم. آن‌ها هم از من چیزی نمی‌دانستند. اصلا نمی‌دانستند پسرشان دارد با دختری مثل من زندگی می‌کند. هربار که می‌گفتم مرا با خانواده‌ات آشنا کن، فرار می‌کرد و می‌گفت: «نه الان زمانش نیست من باید قبلش با آن‌ها حسابی صحبت کنم. چون خیلی سنتی و مذهبی هستند و عقد مرا با یکی بسته‌اند و تورا به چشم بدی نگاه می‌کنند. من هم نمی‌خواهم اینطور باشد و برای همین فعلا صبر کنیم.»


    صحبت‌های تکان‌دهنده دختر نادم از یک ازدواج سفید/ تانیا: اصلا فکرش را نمی‌کردم زندگی‌ام این همه سیاه شود!


    ‌می‌ترسیدم مرا سر به نیست کند


    غذا درست می‌کردم، لب نمی‌زد. می‌گفت این چیست؟ غذا را پرت می‌کرد. به خودم می‌گفتم لابد من یک کاری کرده‌ام. می‌گفتم تو بگو من چه کار کرده‌ام؟ بگو من خودم را اصلاح می‌کنم. اما می‌گفت برو من نمی‌خواهم ببینمت وقتی من در خانه هستم تو برو داخل اتاق که دیگر نبینمت. هیچوقت نفهمیدم با کسی ارتباط دارد یا نه. چیزی از او نمی‌دانستم. از تهران هم چیزی نمی‌دانستم. نمی‌دانستم حتی زندگی کردن در شهر به این بزرگی و شلوغی چگونه است. می‌ترسیدم حتی با کسی حرف بزنم. حتی با دایی‌ام. می‌گفتم اگر پژمان بفهمد من با کسی درد و دل می‌کنم ممکن است مرا سر به نیست کند. مادرم درست می‌گفت که کارم و راهم اشتباه است و من هرچه می‌گذشت از خودم بیشتر بدم می‌آمد. احساس گناه می‌کردم از اینکه وقتی می‌خواستم با پژمان زندگی کنم با مادرم خیلی بد حرف زدم.


    از جسم و جانم سوءاستفاده کرد


    زندگی‌ام جهنم شده بود. مدام به پژمان می‌گفتم چرا نمی‌خواهی مرا به خانواده‌ات معرفی کنی؟ می‌گفت: «اوه، چی را معرفی کنم؟ چه کسی را معرفی کنم؟ دختری که بدون هیچی حاضر است با یک پسر زیر یک سقف زندگی کند؟» می‌گفتم: «من به تو تعهد دارم. دوست داری بروم با یک پسر دیگر ارتباط بگیرم؟» می‌گفت: «برو، راه دراز، جاده دراز برو» می‌دانست من نمی‌روم. می‌دانست میان خانواده‌ام چه وضعیتی داشتم و حالا هرچه بگوید نمی‌روم. سوءاستفاده می‌کرد. آخری‌ها بند کرده بودم بیا برویم عقد کنیم. هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رفت. به خودم آمدم دیدم دارم بدون هیچ حق و حقوقی یک مرد را‌ تر و خشک می‌کنم و جوانی‌ام را به پایش می‌ریزم. بدون اینکه هیچ حقی در زندگی‌اش داشته باشم با مردی ارتباط داشتم که با من بد دهنی می‌کرد، تحقیرم می‌کرد و حتی یکبار از روی عصبانیت طوری توی دهانم زد که هنوز فکر می‌کنم دندان‌هایم لق شده. حس می‌کردم دارد از همه جسمم، روحم روانم سوء استفاده می‌کند.


    کاش عقد خوانده بودیم!


    اگر صیغه عقد را خوانده بودیم خیلی چیز‌ها فرق می‌کرد. شاید عده‌ای مثل پژمان بگویند چه فرقی می‌کند؟ آدمی که بخواهد خیانت کند و نسازد همه جوره نمی‌سازد و صیغه و عقد و کاغذ جلویش را نمی‌گیرد. من می‌گویم فرق می‌کند، چون با هیچی زندگی کرده‌ام. می‌توانستم عقدنامه‌ام را بکوبم جلوی خانواده‌اش، جلوی قانون و بگویم این آدم نسبت به من مسوول است. اما دستم به هیچ جا بند نبود. می‌رفتم چه می‌گفتم؟ می‌گفتم که من همینجوری الکی حاضر شده‌ام بدون هیچ تعهدی بیایم با پسر شما زندگی کنم و الان ناراضی‌ام؟ بقیه چه جوابی به من می‌دادند؟ قانون برایم چه کار می‌کرد؟


    اصلا فکرش را نمی‌کردم زندگی‌ام این همه سیاه شود


    کم آورده بودم. هرکس مرا می‌دید از چهره‌ام می‌فهمید چه حالی دارم. دوباره و این بار درب و داغان و به هم ریخته رفتم خانه دایی‌ام و از احوالاتم گفتم. آنقدر لاغر شده بودم که اصلا لازم نبود دهان باز کنم و از شرایطم بگویم. کل امیدم پژمان بود که او هم مرا حسابی دور زده بود. هیچ چیزی برای خودم نداشتم. حتی یک لقمه نان برای خانه نمی‌آورد که حس کنم مسئوولیتی دارد. دوباره به خانه دایی‌ام رفتم. دایی‌ام که همه زندگی‌اش الگوی من شده بود.


    وقتی سرشکسته برگشتم توقع داشتم مادرم هوایم را داشته باشد. توقع داشتم حالا که شکست خورده‌ام و نیازمند حمایت عاطفی‌اش هستم، حواسش بیشتر به من باشد. چندبار خودم زبانی گفتم که من حمایت عاطفی‌ات را می‌خواهم، اما هیچ چیزی تغییر نکرد. جز اینکه مدام گفت: خودت کردی، می‌خواستی نکنی. از من کاری بر نمی‌آید.


    به هیچ‌کس اعتماد ندارم


    از همه مرد‌ها بدم می‌آید. هرکسی سراغم بیاید فرار می‌کنم. حتی اگر بگوید می‌خواهم ازدواج کنیم. دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد مرا به خودش جلب کند. من آدمی را دیدم که دکترا داشت. با سواد بود. قربان صدقه‌ام می‌رفت. دوستم داشت، اما یکماهه همه چی از هم پاشید. دوستی و ازدواج سفید که هیچ. ازدواجی که اسمش را بیخودی ازدواج گذاشته‌اند. این سبک زندگی هیچ چیز نیست. همه چیزت را می‌دهی، اما هیچ‌چیزی به دست نمی‌آوری. یک برگ کاغذ نداری که بروی سراغ قانون ظلمی را که می‌کشی بگویی! تازه همه هم سرزنشت می‌کنند که خودت خواستی!

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





  4. #353
    پروفشنال silvermanhhh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    پست ها
    587

    پيش فرض

    بحث آرمانگرایی انسان هایی هست که از شرایط فعلی راضی نیستن و خیلی چیزها رو مقصر شرایط موجود میدونن. یکیش خود من رفتار و سبک زندگی انسان ها رو جنون آمیز میدونم و نحوه رفتارشون با همدیگه, ظلمی که به حیوانات بی زبان میکنن, این وقاحتی که انسان ها دچارش شدن. این مظلوم کشی ها و ظلم هایی که به همدیگه میکنن و ... پس لطفا به افرادی که دغدغه وضعیت فعلی دنیا رو دارن نگو بیکار یا فضول. یه انسان آرمانگرا نمیتونه سرش تو کار خودش باشه و فقط تماشاچی باشه که چی به سر بشریت میاد. قصد توهین ندارم اما اینکه کسی بگه هرکی سرش تو کار خودش باشه و زندگیش رو بکنه نشان از زندگی نباتی و حیوانی اون شخص داره و نشون میده اون آدم هیچ دغدغه ای برای بهتر کردن دنیا نداره وگرنه کدوم انسان عاقلی هست که نفهمه فساد در روابط جنسی مثل همه فسادها زشت و زننده است و به دنیا و زندگی انسان ها آسیب میزنه؟ کدوم انسان عاقلی توان درک این موضوع رو نداره که فساد جنسی شخصیت جنس مونث رو به لجن میکشه و تمام لطافت شخصیتی و روحیش رو از بین میبره؟

    حرف آخرم اینکه هرچی زشتی تو دنیا هست از حسی به اسم وقاحت سرچشمه میگیره و کدوم فاحشه ای رو در جهان میشناسی که شخصیت وقیحانه ای نداشته باشه؟ 1% به این فکر کن اون مسئولی که پول مردم رو میبره هم به این فکر میکنه که هرکسی حق داره هرکاری دوست داره انجام بده. این چه عقیده مسخره ای هست. با این عقاید سطحی لیبرالی دنیا روی آرامش رو نمی بینه و هر روز خشن تر و بدتر از دیروز میشه.
    دوست عزیز اسم تاپیک درمورد ازدواج سفید هست،این کاملا یک مسئله ی شخصی هست،ما نباید تصمیم بگیریم که خوبه یا نه،اگر کسی این شیوه زندگی کردو بدبخت شد شریک زندگیه درستی انتخاب نکرده،که برمیگرده به عقل خوده طرف..
    شما تصور کن:دوفرد عاقل و بالغ و فهمیده که باهم تفاهم دارن بصورت ازدواج سفید باهم زندگی کنن،چه اتفاقی میوفته؟هیچی!همون حالتی پیش میاد که باهم ازدواج کرده بودن،همون حالتی که باهم دوست پسر_دختر بودن...
    Last edited by silvermanhhh; 30-05-2019 at 10:02.

  5. #354
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2018
    پست ها
    404

    پيش فرض

    دوست عزیز اسم تاویک درمورد ازدواج سفید هست،این کاملا یک مسئله ی شخصی هست،ما نباید تصمیم بگیریم که خوبه یا نه،اگر کسی این شیوه زندگی کردو بدبخت شد شریک زندگیه درستی انتخاب نکرده،که برمیگرده به عقل خوده طرف
    ذره ذره آسیب دیدن فرهنگ یه کشور بحث شخصی نیست و یه تراژدیه. گسترش یه عادت بد که جامعه رو گرفتار یه رفتار غلط همه گیر کنه.
    اگه هر یک از اعضای خانواده شما به سمت مصرف مواد مخدر شیشه هم که بره این هم یک مسئله شخصی هست اما مسئله ای که مثل ویروس بقیه رو هم میتونه به راحتی نابود کنه.

    شما تصور کن:دوفرد عاقل و بالغ و فهمیده که باهم تفاهم دارن بصورت ازدواج سفید باهم زندگی کنن،چه اتفاقی میوفته؟هیچی!همون حالتی پیش میاد که باهم ازدواج کرده بودن،همون حالتی که باهم دوست پسر_دختر بودن...



    دو فرد عاقل و فهمیده! خیلی بعید میدونم به سادگی پیدا بشه. کسی عاقل باشه متوجه میشه این قضیه چه ایراداتی داره و فساد و هرزگی و خیانت و باج گیری و قتل و حوادث دیگه رو جقدر زیاد میکنه. شما پس فردا ازداج کنی دختر دار بشی آیا حاضری دخترت رو بفرستی خونه کسی که حاضر نشده حتی کاغذی رو به صورت نمادین برای اعلام تعهدش و وفاداریش امضاء کنه؟ اینکه بعد از یکی دوماه به احتمال 99% اون مرد از نظر جنسی از این خانوم زده میشه و از خونه بیرونش میکنه چون در چنین ازدواجی هدف فقط و فقط روابط جنسی هست نه ازدواج واقعی که 2 تا انسان تصمیم میگیرن تا آخر عمر کنار هم تو هر شرایطی زندگی کنن. بعد از اینکه اون دختر بعد از 2 ماه سرویس دهی جنسی از خونه بیرون میشه مجبوره دوباره یکی دیگه رو پیدا کنه و همین سیکل معیوب از شخصیت اون زن یه موجود فاسد و با ویژگی های اخلاقی بسیار بد و منفی میسازه. همینجوری میشه که کم کم همین مسئله ای که به نظر شما شخصی هست فرهنگ اخلاقی یه کشور رو به ابتذال میکشه.
    Last edited by ژیان; 30-05-2019 at 10:26.

  6. این کاربر از ژیان بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #355
    پروفشنال silvermanhhh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    پست ها
    587

    پيش فرض

    ذره ذره آسیب دیدن فرهنگ یه کشور بحث شخصی نیست و یه تراژدیه. گسترش یه عادت بد که جامعه رو گرفتار یه رفتار غلط همه گیر کنه.
    اگه هر یک از اعضای خانواده شما به سمت مصرف مواد مخدر شیشه هم که بره این هم یک مسئله شخصی هست اما مسئله ای که مثل ویروس بقیه رو هم میتونه به راحتی نابود کنه.



    دو فرد عاقل و فهمیده! خیلی بعید میدونم به سادگی پیدا بشه. کسی عاقل باشه متوجه میشه این قضیه چه ایراداتی داره و فساد و هرزگی و خیانت و باج گیری و قتل و حوادث دیگه رو جقدر زیاد میکنه. شما پس فردا ازداج کنی دختر دار بشی آیا حاضری دخترت رو بفرستی خونه کسی که حاضر نشده حتی کاغذی رو به صورت نمادین برای اعلام تعهدش و وفاداریش امضاء کنه؟ اینکه بعد از یکی دوماه به احتمال 99% اون مرد از نظر جنسی از این خانوم زده میشه و از خونه بیرونش میکنه چون در چنین ازدواجی هدف فقط و فقط روابط جنسی هست نه ازدواج واقعی که 2 تا انسان تصمیم میگیرن تا آخر عمر کنار هم تو هر شرایطی زندگی کنن. بعد از اینکه اون دختر بعد از 2 ماه سرویس دهی جنسی از خونه بیرون میشه مجبوره دوباره یکی دیگه رو پیدا کنه و همین سیکل معیوب از شخصیت اون زن یه موجود فاسد و با ویژگی های اخلاقی بسیار بد و منفی میسازه. همینجوری میشه که کم کم همین مسئله ای که به نظر شما شخصی هست فرهنگ اخلاقی یه کشور رو به ابتذال میکشه.
    این مردمن که باید رفتارشون درست بشه این خوده مردمن که باید اصلاح بشن وگرنه ممنوع کردن یه روش ارتباط مثل ازدواج سفید چه کمکی میتونه بکنه؟مردم از ریشه خرابن،طرز فکرشون خرابن،ریششون فاسد شده ،یا از روی عقدست یا حماقت
    کسی ک میره سراغ مواد حالش خوش نیست،که خدارو شکر تو خونه ما همه ثبات دارن.
    شما در ضمن منو جای یه پدر قرار ندین،چون زمانی که من پدر بشم و دخترم از ۲۰سال بزنه اونوتر ،فرهنگ ایران شاید در حد و حدود تایلند و پاتایا داغون بشه(در این مورد نه بقیه موارد)دیگه اونموقه کسی که از ازدواج حرف بزنه خیلی ادم مذهبی ای بحساب میاد!
    دختری ک دوماه میره خونه ی فردی زندگی میکنه که هنوز طرفو نمیشناسه هم سزاوار بدبختیه،چرا عاقل کند کاری ک باز آید پشیمانی؟؟
    البته بنظرم زیاد خانم هارو معصوم جلوه ندین،الان براخودشون یه پا کلاه بردار و اختلاص گر شدن،نمونش همین خبر قتل زن شهردار،ببین چطور به طرف فشار اورد که اومد تو خونش 5تا تیر زد،۳تاشو زد به دیوار از شدت خشم
    چقد مذکر بخاطر مهریه افتادن زندان،باقی عمرشونو اونجا بگذرونن،چون که یه غلطی کردن و خاستن به روش مقدس ازدواج زندگی کنن
    در کل حرف من اینه ،مردم باید اصلاح بشن ،نه روش ها،نه انتخاب ها،واینم به ما مربوط نیست این وظیفه ی مسئولینه،اینهمه کمیته و وزارت و نهاد تشکیل دادن برای همین موضوعات اینهمه ادم مفت مفت دارن نون میخورن تو این نهاد ها ،همینا بیان یه فکری بکنن
    Last edited by silvermanhhh; 30-05-2019 at 11:16.

  8. این کاربر از silvermanhhh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #356
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2018
    پست ها
    404

    پيش فرض

    درسته اما هرچی بدبختیه از این حس وقاحته کاش میشد کشف و درمانش کرد. هر چیزی که باعث تشدید این حس بشه باید ازش دوری کرد که بی بند و باری جنسی برای یه زن علاوه تخریب شخصیتش این حس رو با سرعت نور درش تشدید میکنه

    همین حادثه زن شهردار اگه وقاحت نداشت یه مرد رو تهدید نمیکرد که میرم با یه مرد دیگه میخوابم. یا خود شهردار سابق اگه وقاحت نداشت هیچ وقت نمی تونست زندگی یه انسان دیگه رو اینطور وحشیانه ازش سلب کنه.
    همه ما از انسان های وقیح تو زندگی ضربه خوردیم هیچ وقت از جریاناتی که باعث از بین رفتن شرم و حیاء میشه دفاع نکنیم.

    من خودم پاک و منزه نیستم اما اونقدر هم وقاحت ندارم که از کارهایی که کردم دفاع کنم و بخوام خوب جلوه بدمش.

  10. 2 کاربر از ژیان بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #357
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    خودتون حرف خودتون رو نقض میکنید. همه چیزهایی که گفتید (استعمار، ثروت اندوزی، نژادپرستی، جنگ، منافع فردی و ...) ویژه این عصر به قول شما اومانیست نیست، قبلش وجود داشته و اتفاقا در دنیای مدرن کمتر از همیشه است. الان در صلح‌آمیز ترین، مرفه ترین و برابر ترین زمان تاریخ زندگی می کنیم به لطف همین چیزهایی که شما اونها رو مقصر میدونید. شما طوری صحبت میکنید مثلا نکات منفی ای که لیست کردید چیز جدیدی است. خوبه کشور خود ما یکی از کشورهایی بوده که در همه این نکات منفی تاریخی بسیار تاریک داره.

    اینها هیچ ربطی هم به موضوع تاپیک نداره. به نظر میرسه شما مشکلی با چیزهای دیگه دارید، ربطش دادید به چیزی دیگه و در تاپیک بی ربط با هر دو موضوع دارید مطرح می کنید. اگه تمایل دارید درباره اومانیسم یا تومانیسم یا هرچیز دیگه صحبت کنید تاپیکش رو بزنید. استقبال میشه.
    خود شما اول نقل قول گرفتی و بحث و ادامه دادی بعد ه من میگید بحث نامربوطه ؟

    در مورد چیزهایی که گفتید به نظر میرسه به شدت کم مطالعه اید . شما در مورد فرق ثروت و سرمایه مطالعه کنید تا ببینید دنیای مدرن چه بلایی بر سر هویت انسانی آوررده و سرمایه و انباشت دم افزون سرمایه رو سرلوحه همه چیز قرار داده و برای رسیدن به این هدف , وسیله رو توجیه میکنه

  12. این کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #358
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    خود شما اول نقل قول گرفتی و بحث و ادامه دادی بعد ه من میگید بحث نامربوطه ؟

    در مورد چیزهایی که گفتید به نظر میرسه به شدت کم مطالعه اید . شما در مورد فرق ثروت و سرمایه مطالعه کنید تا ببینید دنیای مدرن چه بلایی بر سر هویت انسانی آوررده و سرمایه و انباشت دم افزون سرمایه رو سرلوحه همه چیز قرار داده و برای رسیدن به این هدف , وسیله رو توجیه میکنه
    دوست عزیز پاسخ من به شما در راستای تاپیک بود، شما بعدش بحث رو منحرف کردید. اگه درباره سرمایه داری و تفاوتش با ثروت (که بسیار واضح است و شما اصلا درست نخوندید من چه گفتم) بحثی دارید یا میخواید ربطش بدید به اومانیسم، تاپیک جدید بزنید. بعید میدونم شما معتقد باشید سرمایه داری ربطی به ازدواج سفید داشته باشه و تاپیک ازدواج محل بحث درباره سرمایه داری است.

  14. #359
    در آغاز فعالیت Tethys's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2019
    پست ها
    19

    پيش فرض

    بحث های بی نتیجه و دیگر هیچ

  15. #360
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2018
    پست ها
    404

    پيش فرض

      محتوای مخفی: lmfao 


    دوستان دقت کردین برخی از این دسته افراد تا کم میارن خواهر و مادر رو میکشن وسط؟ ! خیلی جالبه واقعا ... بعد میگی خواهر ندارم ، بلافاصله میگن مامانتون چطور؟! ... دوست عزیز زندگی شخصی بنده به خودم مربوطه و نیازی نمیبینم به شما پاسخ بدم، شرایط زندگی آدما و افکارشون با هم دیگه فرق داره ...من اینطوری فک میکنم دلیل نمیشه خواهرم اینطوری فک کنه ..اون شاید یه عقیده دیگری داشته باشه و من هم بهش احترام میزارم ، شما اگه یه کم زحمت بدید فکر کنید همچین اظهار نظری پوچی ارائه نمیکنید.
    از بحث فساد جنسی بیایم بیرون چون بعضی ها سالها عقده این رو دارن و بقیه رو مقصر میدونن اما شاید دلیل اصلیش چهره خوشگلتون باشه که تو آمریکا هم اگه بودید شانسی برای ایجاد رابطه به دخترهای زیبا رو نداشتید

    فکر کن برادرت یا پدرت یا مادرت یا بچه ات و غیره عقیده دیگری داشته باشه و مصرف شیشه و انواع مواد مخدر رو آزادی خودش بدونه آیا باز هم احترام میذاری به عقاید دیگران؟ یا اینکه فقط مسائل پو*ن احترام میذاری به عقاید خواهرت؟ (که خواهر هم البته نداری) واقعا برام جالبه بدونم به همه عقاید احترام میذاری یا به عقایدی که دوست داری؟

  16. این کاربر از ژیان بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •