تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 18 اولاول 1234567814 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 171

نام تاپيک: بررسی روابط عاطفی پیش از ازدواج

  1. #31
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    تشکر از دوستان ، یک سوال دیگه
    اگه هر دو خانواده راضی بشن و بخوان یک دوره نامزدی طی کنن و در این صورت پسر تلاش کنه و نتونه به اون هدفی که قرار بود برسن چه باید کرد؟
    با وضعیت الان اقتصادی کشور که هر لحظه تغییرات حاصل میشه و پسر واقعا نتونه در طول ییک یا کمتر از دو سال به هدفی که داشته برسه و زندگی بعد از ازدواج رو تضمین کنه
    اون موقع باید چه کرد؟ وقتی که یک سال و اندی به پای هم منتظر موندند و از سنشون گذشته باید چه بکنن؟
    به نظرم تو این دوران نباید تمام بار اقتصادی رو دوش پسر باشه...

    خانواده هر 2 طرف سعی کنند بهشون کمک کنند...به جای اینکه هر سال برن حج و کلی نذری بدن و لوازم خونگی رو هر 6 ماه یکبار عوض کنند .بیان اون پول رو بدن به آقا پسر و دختر خانم که زودتر برن سر زندگی خودشون...این کارا رو انجام نمیدن که سن ازدواج اینقدر بالا رفته...خیلی از دختر خانمها حتی به فکر تجرد قطعی هستند ...

    در مورد جامعه هم بگم که چیزی که مشخصه اینکه اگه زمان حال رو با مثلا 10 سال پیش مقایسه کنیم میبینیم که شراطی بدتر شده...همیشه هم حرف از گل و بلبل و سنبل و این حرفا بوده...ولی در عمل میبینیم چیزی درست نشده...پیش بینی منم این هست که شاید اوضاع بدتر هم بشه...

  2. 5 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #32
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    1,398

    پيش فرض

    به نظرم تو این دوران نباید تمام بار اقتصادی رو دوش پسر باشه...

    خانواده هر 2 طرف سعی کنند بهشون کمک کنند...به جای اینکه هر سال برن حج و کلی نذری بدن و لوازم خونگی رو هر 6 ماه یکبار عوض کنند .بیان اون پول رو بدن به آقا پسر و دختر خانم که زودتر برن سر زندگی خودشون...این کارا رو انجام نمیدن که سن ازدواج اینقدر بالا رفته...خیلی از دختر خانمها حتی به فکر تجرد قطعی هستند ...
    اولا بی عرضگی پسر نباید باری بشه روی دوش خانواده ها ! ثانیا مسائل اقتصادی درصد پایینی از علل عدم تمایل به ازدواج رو شامل میشه ! خیلیا شرایط حداقلی رو دارن اما توقعاتشون واقعا بالاست !

  4. 3 کاربر از leo.unique بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #33
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    ببخشیدا ولی من چندان موافق نیستم
    اتفاقا ما از لحاظ اخلاقی(نه اجتماعی و فرهنگی)در مقوله رابطه و ازدواج و .....در وضعیت بهتری هستیم

    در کشورهای خارجی هم این مسایل گاهی حتی با دز غلیظ تر رواج داره و اکثر متاهل ها هم یا طلاق گرفتن یا دارن طلاق می گیرنعلتشم اینه که خیلی بیشتر از ماها هم خودخواه تر و فردی تر هستن در زندگی مشتکشون و همینطور به قول دوستمون "راسل" هیجانی تر ......
    و برای اونها این مسایل روابط قبل ازدواج و دوست پسر و..... یه مسایلی هست که روش حساس نیستن(بر عکس ما) و در نتیجه به چشم نمیاد و گرنه از ما غلیظتر و درگیرتر هستن


    .
    من موافق نیستم.
    به نظر من هر رابطه ای حتما باید دوره ش رو طی کنه تا اگه بخواد به نتیجه ی خوبی برسه برسه.. و زمان میبره.
    همونطور که قبلا هم گفتم، توی ایران بعد از کلی محدودیت پسرو دختر همدیگه رو حالا بگیم توی یه رابطه ی آشنایی بازتر میفتن که حالا بگیم خونواده هم موافقه. حتی در اون حد هم بعد از اون همه محدودیت اینا بیشتر هیجان بودن توی رابطه رو میبینن.. مهم نیست چندبار قبلش تجربه کردن، این هیجان تا وقتی که تجربه ی ازدواج و زندگی رو در رو رو نکنن همیشه هست. و بعد هم میفتن توی ازدواج و خودشونو گم میکنن. دوستان گفتن اگه طولانی مدت باشه میتونن بهتر خودشون برای مسئولیت آماده کنن، آره بهتره اما بعد خیلی وقتها میبینن که توی منجلاب افتادن. چون ازدواج رو محدودیت میبینن. و اونم به خاطر اینکه که مراحلش درست طی نشده.

    وقتی توی جامعه ی بازتر میتونی خودت تصمیم بگیری.. میتونی بازتر فکر کنی و شخصیت خودتو و اینکه کی آماده ی ازدواجی رو بسنجی.. وقتی که میتونی آزادانه تر حتی تنها زندگی کنی تا زندگی مستقل تر رو تجربه کنی.. حداقلش میفهمی روند مشکلات زندگی که دوستان گفتن مثل اجاره و آب و برق و فلان چطور پیش میره و وقتی آماده میشی تا کسی رو در کنارت قبول کنی، اون وقت میدونی دیگه چی به کجاس و مشکلات چیه نه اینکه یهو تو همه ش شیرجه بزنی! چه دختر باشی چه پسر این مرحله ضروریه مخصوصا الانا که زندگی حتی تو ایران هم دوطرفه شده و دیگه پسر کل خرجهای زندگی رو نمیده و دختر هم مثل یه زن خونه اونقدرها رفتار نمیکنه.
    و وقتی که کسیو میببینی که حس میکنی میخوای توی زندگیت باشه، میدونی که باید چطور بشناسیش و روی چه چیزایی بیشتر تمرکز کنی. و به خاطر کاملا مستقل بودنت غرورت هم بالا میره و به خاطر محدودیت و اعتماد به نفس پایین به هر کسی آره نمیگی!

  6. 2 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #34
    کاربر فعال انجمن آموزش عالی Rossin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    NeveRLanD
    پست ها
    627

    پيش فرض


    تموم شد اووون زمان
    الان سال 1393 هستیماااااا

    دیگه دوران این حرفا گذشته دونفر و فلان و اینا
    جالبه داریم خودمون رو گول میزنیم هه هه
    جالبتر اینه که من از این داستانا نمیبینم دو رو برم فقط شما میبینید
    این داستانا توی روستاها رخ میده که اونم دیگه افسانه شده پسره از روستا میره شهر سربازی دیگه برنمیگرده اونجا کیفیش بیشتره
    بیخیال بابا الان متولد 74 ترم اول دانشگاه با حداقل 3-4 تا دختر دوسته همه نیاز های جنسی و عاطفیش تا 4 یال دانشگاه برآورده میشه بیکاره ازدواج کنه
    الان ازدواج برای 35-40 سال به بالا هستش اون ها هم تازه میرن زیر 25 سال میگیرن

    این اتفاق توی همین سال و در تهران بود! و نه توی روستا یا جایی که فکر میکنید!
    شما کافیه یکم توی اجتماع چرخ بزنید و بشینید پای تجربه دیگران تا ببینید دنیا چی به چیه!

    هیچ وقت ایراد و اشتباهات خودمون رو تقصیر جامعه و کشور نندازیم لطفا چون خیلی چیز ها تحت کنترل خودمونه نه جامعه
    ایشالا بیشتر که کسب تجربه کردین دیدتون باز تر میشه نسبت به این مسائل دوست عزیز.
    Last edited by Rossin; 16-05-2014 at 18:05.

  8. 8 کاربر از Rossin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #35
    کاربر فعال انجمن آموزش عالی Rossin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    NeveRLanD
    پست ها
    627

    پيش فرض

    تشکر از دوستان ، یک سوال دیگه
    اگه هر دو خانواده راضی بشن و بخوان یک دوره نامزدی طی کنن و در این صورت پسر تلاش کنه و نتونه به اون هدفی که قرار بود برسن چه باید کرد؟
    بله این احتمالم هست که توی اون مدت فورجه پسر نتونه کاری کنه و به اون هدف نرسه،البته این احتمال توی شهر های بزرگ قوی تره و ریسکی تر و الا توی شهرستانا وقتی با یک سوم مخارج توی تهران میشه زندگی متوسط و خوبی داشت خیلی ها این کارو میکنن!

    من نمیگم کار درستیه چون ممکنه خیلی اتفاقات رخ بده که پیشبینی نشده باشند و وقتی اتفاق بی افته واقعا نشه کاری کرد! ولی خب کیس های زیادی هم دیدم که اینجوری زندگیشون رو شروع کردن!
    در کل نظرم بود و چیزی که دیده بودم و شاید هم درست نباشه!

  10. 2 کاربر از Rossin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #36
    کاربر فعال انجمن آموزش عالی Rossin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    محل سكونت
    NeveRLanD
    پست ها
    627

    پيش فرض

    اون متنی که من نوشته ام نه تنها دیدگاه کلی نیست، بلکه روز به روز در حال تبدیل شدن به دیدگاه غالب در جامعه هست.
    مخصوصا در شهرهای بزرگ و صنعتی تر.
    و حتی اون هایی که در ابتدا نادیده اش میگیرند، دقیقا به همین مشکلات میرسن وگرنه آمار طلاق تو کشور ما اینقدر بالا نبود.

    عشق صرفا یک پدیده هیجانی هست و صحبت از 50 سال عاشق بودن بی معنی خواهد بود.
    (البته منظورم در اینجا عشق بین مرد و زن هست).

    اونهایی که میبینید 50 سال یا بیشتر با هم دوام آورده اند، یا صرفا همدیگه را تحمل میکنند و یا شاخصه های منطقی تو زندگیشون توانسته جای شاخصه های هیجانی رو بگیره.
    که به نظر من هم مهم اینست که انسان اول بتونه تو زندگی شخصی خودش هیجانت رو تا حد ممکن کنترل کنه و وقتی هیجانات نتونست بر روند کی زندگیش تاثیر بذاره و چشماشو کور کنه، اونوقت میتونه وارد یک زندگی بشه و از زندگی حتی تا مدت طولانی لذت ببره.

    و مشکل اون متن و دیدگاه غالب تو جامعه ما هم الان این هست، اساس رو بر هیجان گذاشتن، و اجازه میدن هیجان جای هر چیزی رو بگیره.
    بله حرف شما صحیح ولی منظورم از عاشقانه زندگی کردن به معنی عاشق بودن نیست و بد منظورم رو گفتم.ببخشید
    کلن عاشق شدن رو کار منطقی نمیدونم واینکه گفتم اونجوری دارن زندگی میکنن یعنی هنوز هم رو دوست دارن و حس همون روزهای اول زندگیشون رو دارن.
    یکنواختی بنظرم قانون زندگی با هر چیزی و هر کسی هست حتی بین مادر و فرزند هم یکنواختی در کنار علاقه قرار میگیره و این مهم است که چقدر یکنواختی بر زندگی ما غالب میشه و چه قدر تاثیر میذاره!
    و با نظرتون در مورد کنترل هیجان موافقم و خیلی خوب بیانش کردین

    ممنون از شما دوست گرامی

  12. 4 کاربر از Rossin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #37
    مدیر انجمن اینترنت و شبکه Milad4171's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    Iran
    پست ها
    6,774

    پيش فرض

    سلام.

    اول از همه یه چیز باید روشن بشه
    کسی که دیدش نسبت به یک رابطه عاطفی صرفاً خوش گذرونی هست ، نمیتونه در مورد آینده اون رابطه تصمیم بگیره ، کلا آینده نگری هم روی این موضوع نداره.
    حالا این آینده نگری لزوماً خوب نیست. شاید بگه خوب من با طرف آینده ای ندارم به فلان دلایل! همینم بازم باعث میشه طرف خودش رو بسنجه که میتونه یا نه. میخواد یا نه! اصلا دوست داره همچین فردی رو جدا از رابطه عاطفی در زندگیش تا آخر عمر کنار خودش حس کنه و قبول کنه؟؟

    دوم بحث سن هست. به نظرم سن نقش خیلی خوبی در ازدواج داره . جدی گرفتن این موضوع کاملا بستگی به کامل شدن فرد داره. حالا ممکن است برای فردی این سن 25 سالگی باشد برای فردی 35 سالگی. البته این کامل شدن از لحاظ استقلال و درک درست از ازدواج هست.

    یک جیزی هم که خیلی خیلی مهم هست اینه که رابطه عاطفی قبل از ازدواج با بعد از ازدواج متفاوت هست. در خیلی از مواقع بعد از ازدوج یک سردی در زوجین بوجود میاد. اون شوق و شوری که برای رسیدن به هم دیگه وجود داره از بین میره. اما بعد از مدتی همه چیز دوباره درست میشه . من این موضوع رو در زندگی دو تا از دوستانم دیدم که به نظرم باید به این موضوع هم توجه بشه!

    در مورد وضعیت اقتصادی هم که دیگه همه چیز روشن هست. جای بحثی وجود ندارد×

  14. 5 کاربر از Milad4171 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #38
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    1,398

    پيش فرض

    تفاوتی بین عاشق بودن و دوست داشتن وجود نداره ؟
    Last edited by leo.unique; 16-05-2014 at 19:03.

  16. #39
    حـــــرفـه ای Atghia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    تهران کثیف
    پست ها
    5,812

    پيش فرض

    تفاوتی بین عاشق بودن و دوست داشتن وجود نداره ؟
    من فکر میکنم که دوست داشتن جزئی از عشق هست
    عشق بدون دوست داشتن معنی پیدا نمیکنه اما دوست داشتن میتونه بدون عشق باشه!
    گاهی هم از دوست داشتن شروع میشه و پرورش پیدا میکنه تا به عشق برسه در واقع میتونم بگم دوست داشتن به نوعی پیش نیاز عشق هست

  17. 5 کاربر از Atghia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #40
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    1,398

    پيش فرض

    من فکر میکنم که دوست داشتن جزئی از عشق هست
    عشق بدون دوست داشتن معنی پیدا نمیکنه اما دوست داشتن میتونه بدون عشق باشه!
    گاهی هم از دوست داشتن شروع میشه و پرورش پیدا میکنه تا به عشق برسه در واقع میتونم بگم دوست داشتن به نوعی پیش نیاز عشق هست
    شاید نظر کاربر Rossin با شما متفاوت باشه
    کلن عاشق شدن رو کار منطقی نمیدونم واینکه گفتم اونجوری دارن زندگی میکنن یعنی هنوز هم رو دوست دارن و حس همون روزهای اول زندگیشون رو دارن.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •