تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا انسان بر خلاف سایر موجودات دارای فطرت است؟

راي دهنده
45. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • آری، انسان برخلاف همه موجودات چیزی به نام فطرت دارد.

    24 53.33%
  • خیر، انسان همانند سایر موجودات چیزی به نام فطرت ندارد.

    21 46.67%
صفحه 3 از 26 اولاول 123456713 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 253

نام تاپيک: آیا انسان بر خلاف سایر موجودات دارای فطرت است؟

  1. #21
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    تفاوت غریزه با فطرت چیست؟ اگه دوستان در این مورد اطلاعات خاصی دارن لطفابه اشتراک بزارن
    البته تعریف این دو در صورتی هست که فطرت و غریزه رو قبول داشته باشیم.
    در اینصورت طبق تعریف باورمندان به غریزه و فطرت :

    غريزه، خود شكوفا مي شود. مثلا طفل از لحظه اي كه به دنيا مي آيد غريزة گرسنگي او را به گريه وا مي دارد و زماني كه به سن بلوغ مي رسد غريزة جنسي اش خود به خود شكوفا مي شود و او را به ارضاي خود مي خواند و او هم راه ارضاء و اشباع آن را بدون آموختن مي داند، اين مطلب در حيوانات بسيار واضح تر است.

    امّا فطرت كه منشأ كمالات معنوي است چنين نيست، بلكه اولاً بايد آن را شكوفا ساخت و ثانياً پس از شناخت امور فطري و اين كه فلان مسأله برخواسته از فطرت انسان است، بايد اعمال اختيار كرد.

    يعني فطري بودن مسأله، انسان را مجبور نمي كند ولی غرایز مجبور میکنند.

  2. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    کاربر فعال علوم انسانی فرهنگ دانشجو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    68

    پيش فرض

    درود،باسپاس از تاپیک مفیدتان؛
    لطفا اگه ممکنه، از دیدگاه کسانی که به فطرت باور دارند،چند نمونه از اموری که در انسان، فطری به شمار می روند را مثال بزنید.
    سپاس

  4. این کاربر از فرهنگ دانشجو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    حكماء و علماء معاني مختلفي براي فطرت گفته‌اند، امّا شايد بهترين و جامع‌ترين تعاريف اين باشد كه فطرت عبارت است از نوعي هدايت تكويني انسان در دو حوزة‌ شناخت و احساس.

    فطرت فقط در مورد انسان بکار می رود.
    تفاوت فطرت با غریزه بطور عمده در دو چیز است:

    الف- فطرت از غریزه آگاهانه تر است. یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریاتی دارد بر خلاف غریزه که چه بسا به امیال خود آگاه است اما توجهی به آن ندارد.

    ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی –یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟

    همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزشهای انسانی» می گذاریم، ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.

    لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...، انکار این فطریات به شکاکیت مطلق می انجامد.

    من صرفا از دلایل عقلی استفاده کردم، اگر کسی سئوالی داره در خدمتم.

  6. 4 کاربر از Motaharri بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #24
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    ______
    پست ها
    1,855

    پيش فرض

    جناب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فلسفه و دلیل طولی، عرضی، عقلانی و ... در حوزه ای که علم اون رو مورد بررسی قرار داده و موفق به کشف کارکرد و جزئیات اون شده جایی نداره. در حوزه فلسفی و با بازی با کلمات میشه اثبات کرد زمین مسطح هستش نه کروی اما آیا این گفته درسته؟! خیر.

    من به گزینه دوم رای دارم، فطرت به این شکلی که دوستان عنوان میکنن وجود خارجی نداره و فقط یک دیدگاه شخصی و با حذف واقعیات هست. غریزه وجود داره که اونم نتیجه گذشته انسان، فرگشت و ... هست.

  8. 3 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #25
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    جناب [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] فلسفه و دلیل طولی، عرضی، عقلانی و ... در حوزه ای که علم اون رو مورد بررسی قرار داده و موفق به کشف کارکرد و جزئیات اون شده جایی نداره. در حوزه فلسفی و با بازی با کلمات میشه اثبات کرد زمین مسطح هستش نه کروی اما آیا این گفته درسته؟! خیر.من به گزینه دوم رای دارم، فطرت به این شکلی که دوستان عنوان میکنن وجود خارجی نداره و فقط یک دیدگاه شخصی و با حذف واقعیات هست. غریزه وجود داره که اونم نتیجه گذشته انسان، فرگشت و ... هست.
    میتونم ازتون بپرسم نبوغ حاصل چیه؟اگر علم ثابت کرد زندگی صرفا یک توهم هست، باید در همه احساسات و تعاملات و شادی ها و... رو گل گرفت؟ اشتباه ما اینجاست که انسان رو مثل روبات صرفا با علوم تجربی و ژنتیکی میخواهیم توضیح بدیم!! نگاه هیچ موجودی به دنیا مثل نگاه انسان نیست، انسان برای اطرافش ارزش قائله بقیه موجودات رو میفهمه و در اونها کاوش میکنه، اما شما یک موجود هم پیدا نمیکنی بره در مورد سایر موجودات کاوش و بررسی انجام بده، چون اگه اینکارو میکرد نتیجه اش مشخص میشد.

  10. 2 کاربر از Motaharri بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #26
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی Saeed Dz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2011
    محل سكونت
    ______
    پست ها
    1,855

    پيش فرض

    میتونم ازتون بپرسم نبوغ حاصل چیه؟

    اگر علم ثابت کرد زندگی صرفا یک توهم هست، باید در همه احساسات و تعاملات و شادی ها و... رو گل گرفت؟

    اشتباه ما اینجاست که انسان رو مثل روبات صرفا با علوم تجربی و ژنتیکی میخواهیم توضیح بدیم!!

    نگاه هیچ موجودی به دنیا مثل نگاه انسان نیست، انسان برای اطرافش ارزش قائله بقیه موجودات رو میفهمه و در اونها کاوش میکنه، اما شما یک موجود هم پیدا نمیکنی بره در مورد سایر موجودات کاوش و بررسی انجام بده، چون اگه اینکارو میکرد نتیجه اش مشخص میشد.
    خیر نمیتونید بپرسید، میتونید از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] اطلاعات مربوطه رو مطالعه کنید.

    کار علم اثبات چیزی نیست! و اساسن این تفکر یک تفکر فلسفی-مذهبیه که تلاش داره با بازی با کلمات چیزی رو به اثبات برسونه. علم زبان طبیعیت و قوانینش هست که به صورت ریاضی، فیزیک، زیست شناسی و ... تجلی پیدا میکنه و یا در علوم انسانی علم زبان و قوانین جوامع انسانی هستش که به صورت سیاستف اقتصاد و ... برای ما تجلی پیدا میکنه. با وجود روش علمی مواردی که دروغ، غیر واقعی و منطبق بر شواهد و واقعیات نیستند وارد چرخه علمی نمیشن که دانشمندان بخوان چنین مواردی رو براشون توضیح پیدا کنند!

    کجا علم گفته یا به قول شما ثابت کرده که زندگی صرفن یک توهم است؟! این شما و همفکرانتون هستید که میگید زندگی اصلی در دنیایی دیگر هست و ما اینجا باید بدبختی، محرومیت و سختی بکشیم تا به یک زندگی جاودان (اصلی و واقعی) در دنیایی دیگر برسیم.

    به جز علوم شما میخواید انسان رو با چه چیزی توضیح بدید؟ حتا احساسات و افکار هم عوامل مادی دارند.

    اگر فرض کنیم دنیا فقط تا دم در خانه شماست میتونیم فرض کنیم که نگاه هیچ موجودی شبیه انسان نیست اما اگر پا فراتر بذاریم و دنیا رو بشناسیم و دانش کسب کنیم متوجه خواهیم شد که اتفاقن ما چقدر شبیه حیوانات هستیم!
    نیازی به سفر هم نیست حتا، برید در سایت یوتیوب ویدیو های مربوط به حیوانات رو مشاهده کنید (گرچه دوستانتون فیلتر کردن) و ببینید که یک میمون، یک شامپانزه چقدر و چقدر زیاد مثل ما رفتار میکنه. ببینید که یک میمون دقیقن مثل رفتاری که ما از خودمون زمانی که میخوایم از شیر آب بخوریم بروز میده، ببینید که وقتی میخواد یک نارگیل رو بشکنه دقیقن مثل ما عمل میکنه، ببینید که وقتی حمام میکنه، وقتی محبت میکنه، وقتی دفاع میکنه از خانوادش دقیقن مثل ما عمل میکنه! ببینید که چطور نوعی شامپانزه دقیقن مثل ما غذا رو میپذره و نوش جان میکنه !!!
    ببینید که یک دلفین چطور به خاطر عقلش تغریبن هیچ بار شکار نمیشه و همیشه چطور هوشمندانه شکار میکنه، ببینید که چطور یک دلفین مثل ما بر روی دوستانش و خانوادش اسم میذاره و اونها رو به اسم صدا میکنه، ببینید که چطور اکثر حیوانات باهوش مثل ما در هر زمان که اراده کنن سکس میکنن و نه فقط در فصل جفتگیری!
    در زمان قربانی کردن حیوانات بیچاره برای روا شدن حاجت های شما! به صورت اون حیوان نگاه کنید و ببینید که چطور درد میکشه و چطور برای زنده ماندن دقیقن مثل ما تلاش میکنه و ... .

    ببینید و در این نشانه ها دقت کنید. ما موجودی خاص نیستیم بلکه بنابر اتفاقات و گذشتمون از نظر عقلی (مثل دلفین) تکامل و فرگشت پیدا کردیم. همونطور که چشمان عقاب یا سیستم بویایی یک سگ بر ما برتری داره.

    اینها رو ببینید و به طبیعت و موجودات احترام بذارید. شاید اگر شما هم اینها رو ببینی مثل من حتا به راحتی نتونی جان یک بشه یا مگس رو بگیری چون اون هم فقط همین فرصت رو داره و فرصتی برای زندگی نخواهد داشت دقیقن مثل ما.

  12. 2 کاربر از Saeed Dz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #27
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض


    کار علم اثبات چیزی نیست! و اساسن این تفکر یک تفکر فلسفی-مذهبیه که تلاش داره با بازی با کلمات چیزی رو به اثبات برسونه. علم زبان طبیعیت و قوانینش هست که به صورت ریاضی، فیزیک، زیست شناسی و ... تجلی پیدا میکنه و یا در علوم انسانی علم زبان و قوانین جوامع انسانی هستش که به صورت سیاستف اقتصاد و ... برای ما تجلی پیدا میکنه. با وجود روش علمی مواردی که دروغ، غیر واقعی و منطبق بر شواهد و واقعیات نیستند وارد چرخه علمی نمیشن که دانشمندان بخوان چنین مواردی رو براشون توضیح پیدا کنند!

    کجا علم گفته یا به قول شما ثابت کرده که زندگی صرفن یک توهم است؟! این شما و همفکرانتون هستید که میگید زندگی اصلی در دنیایی دیگر هست و ما اینجا باید بدبختی، محرومیت و سختی بکشیم تا به یک زندگی جاودان (اصلی و واقعی) در دنیایی دیگر برسیم.

    به جز علوم شما میخواید انسان رو با چه چیزی توضیح بدید؟ حتا احساسات و افکار هم عوامل مادی دارند.

    اگر فرض کنیم دنیا فقط تا دم در خانه شماست میتونیم فرض کنیم که نگاه هیچ موجودی شبیه انسان نیست اما اگر پا فراتر بذاریم و دنیا رو بشناسیم و دانش کسب کنیم متوجه خواهیم شد که اتفاقن ما چقدر شبیه حیوانات هستیم!
    نیازی به سفر هم نیست حتا، برید در سایت یوتیوب ویدیو های مربوط به حیوانات رو مشاهده کنید (گرچه دوستانتون فیلتر کردن) و ببینید که یک میمون، یک شامپانزه چقدر و چقدر زیاد مثل ما رفتار میکنه. ببینید که یک میمون دقیقن مثل رفتاری که ما از خودمون زمانی که میخوایم از شیر آب بخوریم بروز میده، ببینید که وقتی میخواد یک نارگیل رو بشکنه دقیقن مثل ما عمل میکنه، ببینید که وقتی حمام میکنه، وقتی محبت میکنه، وقتی دفاع میکنه از خانوادش دقیقن مثل ما عمل میکنه! ببینید که چطور نوعی شامپانزه دقیقن مثل ما غذا رو میپذره و نوش جان میکنه !!!
    ببینید که یک دلفین چطور به خاطر عقلش تغریبن هیچ بار شکار نمیشه و همیشه چطور هوشمندانه شکار میکنه، ببینید که چطور یک دلفین مثل ما بر روی دوستانش و خانوادش اسم میذاره و اونها رو به اسم صدا میکنه، ببینید که چطور اکثر حیوانات باهوش مثل ما در هر زمان که اراده کنن سکس میکنن و نه فقط در فصل جفتگیری!
    در زمان قربانی کردن حیوانات بیچاره برای روا شدن حاجت های شما! به صورت اون حیوان نگاه کنید و ببینید که چطور درد میکشه و چطور برای زنده ماندن دقیقن مثل ما تلاش میکنه و ... .

    ببینید و در این نشانه ها دقت کنید. ما موجودی خاص نیستیم بلکه بنابر اتفاقات و گذشتمون از نظر عقلی (مثل دلفین) تکامل و فرگشت پیدا کردیم. همونطور که چشمان عقاب یا سیستم بویایی یک سگ بر ما برتری داره.

    اینها رو ببینید و به طبیعت و موجودات احترام بذارید. شاید اگر شما هم اینها رو ببینی مثل من حتا به راحتی نتونی جان یک بشه یا مگس رو بگیری چون اون هم فقط همین فرصت رو داره و فرصتی برای زندگی نخواهد داشت دقیقن مثل ما.

    این مواردی که شما اشاره کردی دیدگاه اصالت الاجتماعیون چون دورکیم هست که معتقدن :

    انسان وقتی به دنیا می‌آید، هیچ امر انسانی در نهاد او وجود ندارد.

    تمام امور انسانی ساخته‌های جامعه است و جامعه به انسان می‌دهد. فرق فرد انسان با فرد حیوان این است که فرد حیوان قدرت پذیرش را ندارد، ولی فرد انسان قدرت پذیرش را دارد. انسان مثل یک مادة خام به دنیا می‌آید که بعد جامعه اینها را به او می‌دهد، یا مانند یک نوار ضبط صوت به دنیا می‌آید، جامعه او را پر می‌کند. از هر چه هم که جامعه پر کند از همان پر می‌شود؛ بستگی دارد که عوامل اجتماعی چه عواملی باشد.


    در حالیکه :

    فطرت در انسان به معنای یک امر بالفعل نیست، به معنی یک امر بالقوه است که بذرش در انسان نهاده شده و قابل پرورش یافتن است.


    همة گرایش‌های انسان به دو دسته تقسیم می‌شوند:

    1. گرایش‌هاییکه در آنها انسان با حیوان مشترک است و پایة جسمی و زیستی و فیزیولوژیک دارند(غرایز)

    مانند : غریزة گرسنگی. این یک امر بسیار مادی و جسمانی ولی غریزی است؛یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است


    2. گرایش‌هاییکه ویژة انسان‌اند و منشأ معنوی دارند(فطریات).

    مانند : حس حقیقت‌جویی، حس اخلاقی، خلاقیت، گرایش به کمال.

    مهمترین تفاوت انسان و تمامی موجودات، میل مبهم و ناآگاهانة‌ حیوان و عامل حرکت او برای اطفای نیازهایش است.
    حیوان تنها آگاهی حضوری دارد و نه آگاهی حصولی.

  14. 3 کاربر از Motaharri بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #28
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    این مواردی که شما اشاره کردی دیدگاه اصالت الاجتماعیون چون دورکیم هست که معتقدن :

    انسان وقتی به دنیا می‌آید، هیچ امر انسانی در نهاد او وجود ندارد.

    تمام امور انسانی ساخته‌های جامعه است و جامعه به انسان می‌دهد. فرق فرد انسان با فرد حیوان این است که فرد حیوان قدرت پذیرش را ندارد، ولی فرد انسان قدرت پذیرش را دارد. انسان مثل یک مادة خام به دنیا می‌آید که بعد جامعه اینها را به او می‌دهد، یا مانند یک نوار ضبط صوت به دنیا می‌آید، جامعه او را پر می‌کند. از هر چه هم که جامعه پر کند از همان پر می‌شود؛ بستگی دارد که عوامل اجتماعی چه عواملی باشد.


    در حالیکه :

    فطرت در انسان به معنای یک امر بالفعل نیست، به معنی یک امر بالقوه است که بذرش در انسان نهاده شده و قابل پرورش یافتن است.


    همة گرایش‌های انسان به دو دسته تقسیم می‌شوند:

    1. گرایش‌هاییکه در آنها انسان با حیوان مشترک است و پایة جسمی و زیستی و فیزیولوژیک دارند(غرایز)

    مانند : غریزة گرسنگی. این یک امر بسیار مادی و جسمانی ولی غریزی است؛یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است


    2. گرایش‌هاییکه ویژة انسان‌اند و منشأ معنوی دارند(فطریات).

    مانند : حس حقیقت‌جویی، حس اخلاقی، خلاقیت، گرایش به کمال.

    مهمترین تفاوت انسان و تمامی موجودات، میل مبهم و ناآگاهانة‌ حیوان و عامل حرکت او برای اطفای نیازهایش است.
    حیوان تنها آگاهی حضوری دارد و نه آگاهی حصولی.
    نخست این که اخلاقیات مشترک نیست . اگر شما در جامعه دیگری بودین به طور حتم معیارهای اخلاقی متفاوتی با شرایط کنونی داشتین و شاید خیلی از مواردی که برای شما ضد اخلاق باشه در جامعه ای دیگه اخلاقی به حساب بیاد یا برعکس .
    در اصل این جامعه و محیطه که به شما این مسائل رو دیکته میکنه .

    برای مثال اگر در جامعه کنونی نبودین و 200 یا 300 هزار سال قبل تر زندگی میکردین یک سری از این مواردی که فرمودین شامل حالتون نمیشد و در اصل وجود خارجی نداشتن .
    چون در اون زمان و با توجه به این که انسان خردمند تازه شکل گرفته بود پس به طور حتم تعریفی هم برای اخلاقیات و گرایش به کمال و ... وجود نداشته .

    نمونه بارز اون رو میشه به قبایل بومی و بدوی اشاره کرد . اخلاقیات چیزی نیست جز تعریف قوانین در اون قبایل و اگر اون افراد رو با انسان های شهری و متمدن بررسی کنید متوجه میشین که اخلاقیات و معیارهای این دو فاصله بسیار زیادی از همدیگه دارن و خیلی از مواردی که اون شخص بومی به اون باور و اتکا داره برای شما اخلاقی به حساب نمیاد .
    این که چه چیزی اخلاقی هست و چه چیزی اخلاقی نیست و یا در اصل کل روند فکری و رفتاری ما معمولن از محیط و جامعه الگو میگیره .

    اگر این مسائل فطری بود شما باید با سوال از یک بچه کم سن و سال بتونین به موازین اخلاقی برسین و تعریفی درست از باب اخلاقیات برای شما ارائه بده . چون که به قول شما اخلاق و مسائل این چنینی فطری است .

    کافیه شما یک انسان رو به دور از هر گونه تکنولوژی و تمدن و در یک محلی تک و تنها رها کنید و چندین سال روی اون آزمایش کنید و ببینید این شخص از نظر فکری و دیدگاهی تا کجا پیش میره .
    آیا این فطریات در نظر اون تعریفی دارن . آیا با منطق یک انسان بدوی که به هیچ گونه امکاناتی دسترسی نداشته و هیچ گونه طرز تفکری رو نمیشناسه با منطق ک انسان متمدن یکی است .
    اخلاقیات - حس حقیقت جویی و ... تا چه حد در این شخص وجود داره ؟! نوع باورها و بینش اون به جهان چیه .

    خوب و بد در نظر اون چیه و معیارش چیه ؟!

    در اصل محیط و جامعه است که همه این موارد رو برای ما تعریف میکنه و جا میندازه و از همون بچگی ما شروع میکنه با همه این قوانین و مسائل آشنامون میکنه .
    Last edited by B3HZ@D; 05-08-2014 at 13:38.

  16. 3 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #29
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    این مواردی که شما اشاره کردی دیدگاه اصالت الاجتماعیون چون دورکیم هست که معتقدن :

    انسان وقتی به دنیا می‌آید، هیچ امر انسانی در نهاد او وجود ندارد.

    تمام امور انسانی ساخته‌های جامعه است و جامعه به انسان می‌دهد. فرق فرد انسان با فرد حیوان این است که فرد حیوان قدرت پذیرش را ندارد، ولی فرد انسان قدرت پذیرش را دارد. انسان مثل یک مادة خام به دنیا می‌آید که بعد جامعه اینها را به او می‌دهد، یا مانند یک نوار ضبط صوت به دنیا می‌آید، جامعه او را پر می‌کند. از هر چه هم که جامعه پر کند از همان پر می‌شود؛ بستگی دارد که عوامل اجتماعی چه عواملی باشد.


    در حالیکه :

    فطرت در انسان به معنای یک امر بالفعل نیست، به معنی یک امر بالقوه است که بذرش در انسان نهاده شده و قابل پرورش یافتن است.


    همة گرایش‌های انسان به دو دسته تقسیم می‌شوند:

    1. گرایش‌هاییکه در آنها انسان با حیوان مشترک است و پایة جسمی و زیستی و فیزیولوژیک دارند(غرایز)

    مانند : غریزة گرسنگی. این یک امر بسیار مادی و جسمانی ولی غریزی است؛یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است


    2. گرایش‌هاییکه ویژة انسان‌اند و منشأ معنوی دارند(فطریات).

    مانند : حس حقیقت‌جویی، حس اخلاقی، خلاقیت، گرایش به کمال.

    مهمترین تفاوت انسان و تمامی موجودات، میل مبهم و ناآگاهانة‌ حیوان و عامل حرکت او برای اطفای نیازهایش است.
    حیوان تنها آگاهی حضوری دارد و نه آگاهی حصولی.
    دوست عزیز این حرف ها پایه و اساسی ندارن... مثلا همین "غرایز" و "فطریات" بطور دقیق و علمی هیچ تفاوتی بینشون نیست و همگی وابسته به ساختار جسمی اون موجودات هستند. کلا ما اومدیم و گفتیم چیزهایی که انسان داره ولی حیوان نداره (در عمل: چیزهایی که وابسته به مغز متفاوت انسان نسبت به حیوانات است) رو بهش میگیم "انسانیت" که اوکی هم هست، چیزهایی که مشترک هستیم رو میگیم غرایز که باز هم اوکی هست، ولی تفاوتی در ماهیت این گرایشها و احساس ها وجود نداره. اگه حیوانی نبود شما نمی تونستید بین گرسنگی و اخلاقیات فرقی بذارید، همونطور که در مقایسه با حیوان های مختلف چیزهایی که فطریات یا غرایز به حساب میان تفاوت می کنن چون حیوانات مشابه هم نیستند. همون حیوانات هم گرایش هایی دارن که ما نداریم و از دید اونها هم کل چیزهایی که ما داریم غرایز است و خودشون چیزی بیشتر از اون رو دارند.

    خیلی از مثال هایی که زدید از جمله اخلاقیات و خلاقیت در حیوانات هم وجود داره. این ادعاها درباره میل ناآگاهانه حیوان و عدم وجود آگاهی حضوری و ... پشتوانه خاصی ندارن. همینطور ادعا کردن پشت ادعا و تفکیک های خیالی و ... کار سختی نیست، برای اینکه بحثمون علمی باشه باید دید چقدر این تفکیک سازی ها و ادعاها با واقعیت و یافته های علمی هماهنگ هستند، و این حرف هایی که شما می زنید اکثرا چیزی به جز کنار هم گذاشتن کلمات مختلف که صرفا جمله ای رو از نظر زبانی با معنی کنند نیستند.

  18. این کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #30
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی Motaharri's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2014
    پست ها
    279

    پيش فرض

    نخست این که اخلاقیات مشترک نیست . اگر شما در جامعه دیگری بودین به طور حتم معیارهای اخلاقی متفاوتی با شرایط کنونی داشتین و شاید خیلی از مواردی که برای شما ضد اخلاق باشه در جامعه ای دیگه اخلاقی به حساب بیاد یا برعکس .
    در اصل این جامعه و محیطه که به شما این مسائل رو دیکته میکنه .

    برای مثال اگر در جامعه کنونی نبودین و 200 یا 300 هزار سال قبل تر زندگی میکردین یک سری از این مواردی که فرمودین شامل حالتون نمیشد و در اصل وجود خارجی نداشتن .
    چون در اون زمان و با توجه به این که انسان خردمند تازه شکل گرفته بود پس به طور حتم تعریفی هم برای اخلاقیات و گرایش به کمال و ... وجود نداشته .

    نمونه بارز اون رو میشه به قبایل بومی و بدوی اشاره کرد . اخلاقیات چیزی نیست جز تعریف قوانین در اون قبایل و اگر اون افراد رو با انسان های شهری و متمدن بررسی کنید متوجه میشین که اخلاقیات و معیارهای این دو فاصله بسیار زیادی از همدیگه دارن و خیلی از مواردی که اون شخص بومی به اون باور و اتکا داره برای شما اخلاقی به حساب نمیاد .
    این که چه چیزی اخلاقی هست و چه چیزی اخلاقی نیست و یا در اصل کل روند فکری و رفتاری ما معمولن از محیط و جامعه الگو میگیره .

    اگر این مسائل فطری بود شما باید با سوال از یک بچه کم سن و سال بتونین به موازین اخلاقی برسین و تعریفی درست از باب اخلاقیات برای شما ارائه بده . چون که به قول شما اخلاق و مسائل این چنینی فطری است .

    کافیه شما یک انسان رو به دور از هر گونه تکنولوژی و تمدن و در یک محلی تک و تنها رها کنید و چندین سال روی اون آزمایش کنید و ببینید این شخص از نظر فکری و دیدگاهی تا کجا پیش میره .
    آیا این فطریات در نظر اون تعریفی دارن . آیا با منطق یک انسان بدوی که به هیچ گونه امکاناتی دسترسی نداشته و هیچ گونه طرز تفکری رو نمیشناسه با منطق ک انسان متمدن یکی است .
    اخلاقیات - حس حقیقت جویی و ... تا چه حد در این شخص وجود داره ؟! نوع باورها و بینش اون به جهان چیه .

    خوب و بد در نظر اون چیه و معیارش چیه ؟!

    در اصل محیط و جامعه است که همه این موارد رو برای ما تعریف میکنه و جا میندازه و از همون بچگی ما شروع میکنه با همه این قوانین و مسائل آشنامون میکنه .
    شما به این جمله یک بار دیگه دقت کنید :

    فطرت در انسان به معنای یک امر بالفعل نیست، به معنی یک امر بالقوه است که بذرش در انسان نهاده شده و قابل پرورش یافتن است.

    اینکه شما میگین اخلاقیات در جوامع مختلف فرق میکنن، به خاطر نحوه پرورش مختلف هست.
    مثلا درختی رو با درختی دیگه پیوند میزنن، محصول یک چیز دیگه میشه.
    شما در اینجا نمیتونی دانه درخت رو زیر سئوال ببری !!!
    اخلاقیات، حقیقت جویی در نهاد انسان هست، حالا تو جامعه های مختلف میتونن به سمت های مختلفی هدایت بشن.
    که البته باز هم انسان محصول جامعه نخواهد بود.
    نبوغ و تخیل نشون میده انسان فرای تحمیلات جامعه قادر به نو آوری و خلق هست و این هم بخشی از فطرت هست.
    برعکس غریزه حیوانات که صرفا با گذر زمان و جبر طبیعت، خودشون رو وفق میدن و تغییراتی در رفتارشون پیدا میشه؛ انسان آنچه رو میخواد به طبیعت تحمیل میکنه.

    برای سایر حیوانات کجا اهمیت داشته جهان اطرافشون چی هست؟
    دوستان مدام میگن مغز انسان با حیوانات فرق میکنه ! خوب چند درصد فرق میکنه که سایر حیوانات در طول میلیاردها سال کوچکترین حرکتی برای درک جهان و سایر حیوانات دیگر و زمین و ... انجام ندادن و فقط زندگی رو میگذرونن.
    اگر تلاشی برای کمال و یافتن حقایق در سایر حیوانات هست، مارو هم در جریان بذارین.

    اگر هم این تلاش نیست، بفرمایید این تلاش انسان برای یافتن حقیقت و حس مسئولیت نسبت به اطرافش از کجا میاد.

  20. 2 کاربر از Motaharri بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •