تئوری توطئه یا توهم توطئه اصطلاحی است که در ابتدا، وصفی برای هر ادعای دسیسه گری بود. با این وجود، امروزه، تئوری توطئه فقط در این معنا به کار میرود: تئوری ای که رویدادی کنونی یا تاریخی را نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه گر (عموماً قدرتمند) می داند.
در تعریفی دیگر، تئوری توطئه عبارتست از نداشتن اعتقاد یا باورنکردن شکل ظاهری و رسمی رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. تئوری توطئه در شکل حاد آن بیانگر این است که تمامی بدبختیهای عالم در پی اعمال گروهی از افراد پرنفوذ و معمولاً پنهان است. در بیان این مفهوم گفته میشود گروههای کوچک و تیزهوشی دارای امکانات سیاسی، مالی، نظامی، روانی و علمی در پس تمام حوادث خوب و بد این دنیا هستند.
توسل به فرضیه توطئه ارتباط زیادی به عامل روانی و عامل فرافکنی دارد. معمولاً کارشناسان ویژه و متخصص با کنجکاوی و ریزبینی و با کندوکاو همه جانبهٔ یک رویداد پس از دریافت اطلاعات و دانستنی های کافی و مستندات محکم و انجام آزمایشهای لازم به تفسیر رویدادها از این منظر می روند ولی اکثریت دیگری وجود دارند به ویژه در جهان سوم که بلافاصله پس از هر رویدادی برای علت آن جوابی فوری دارند که ممکن است از عوامل زیر سرچشمه گیرد:
۱- علت روانی در این صورت افراد برای راضی کردن خود متوسل به فرافکنی می شوند و علت یک رویداد را به موضوعی یا فاعلی خیالی و یا غیر واقعی منصوب می کنند.
۲- کم اطلاعی، نا آگاهی، کم حوصله ای
۳- برای سرگرمی و یا اهداف دیگری و یا منحرف کردن اذهان از یک واقعیت به موضوعات و فاعل و عامل غیر واقعی و یا ممکن است صرفاً بدلیل عدم علاقهمندی به درک کنه و عمق وقایع برای پاسخ به علت هر رویدای به تئوری توطئه پناه می برند.
۴- در عین حال عوامل پشت پرده ای نیز هستند که با مطالعه و دقت کافی به تئوری توطئه متمسک می شوند که عموماً ممکن است انگیزه ایدئولوژیک و انگیزه های قومی، قبیله ای و سیاسی داشته باشند. و با پیشداوری به قضاوت بپردازند.
بعضی از افراد علاقهمند به پیش داوری بر اساس اعتقادات مذهبی به اینگونه تحلیل ها روی می آورند. بنابراین افراد با انگیزه ای متفاوت به تئوری توطئه متوسل می شوند. در قدیم مردم علت هر رویداد ناگواری را به اهریمن و شیطان منسوب می کردند.
این گروه مانند جبرگرایان، ریشه یابی علت و معلولی رویدادها را امری بی فایده می بینند لذا با توسل به تفسیر رویدادها از منظر توهم توطئه هیچ نیازی به بررسی ابعاد و زوایای رنگارنگ موضوع نمیبینند و مراجعه به کتاب ها و مقاله ها و تئوری های سیاسی و تجزیه و تحلیل تاریخی و زنجیره ای حوادث برایشان بی معنی است.
برخی از افراد معتقد هستند هیچ اتفاق سیاسی، مالی و اقتصادی در این دنیا بدون دلیل پشتپرده اتفاق نمیافتد بلکه همواره افرادی در پس پردههای اینگونه رخدادها هستند که اینگونه مسائل را هدایت میکنند.
به تئوریهای توطئه اغلب با دیدی شکاک نگاه میشود؛ زیرا اغلب این تئوریها مدرک کافی یا معتبری برای اثبات شدن ندارند. البته در مواردی ارئهٔ بعضی از مدل های تئوری توطئه که با ادله ضعیف بیان می شوند را می توان به همان مجامع و گروه های مخفی نسبت داد که با ارائهٔ چنین مطالبی بدون ادله کافی سعی در بی پایه نشان دادن اصل قضیه را دارند.
در واقع توطئه گر خود با ارئه یک تئوری ضعیف و غیر قابل دفاع از واقعیت ماجرا سعی در پوشاندن نیات خود رادارد و این هم از پیچیدگی های دنیای رسانه و اطلاعات است.
نمونه تئوری توطئه:
- انگلیسیهراسی یا ترس از انگلستان است.
- شایعات پروژه هارپ
- یازده سپتامبر کار دولت آمریکا بود نه کس دیگر. چون هیچکس توان اجرای حملهای به دقت و بزرگی را نداشت.
- هیچ انسانی پا روی ماه نگذاشته است و آنچه در تلویزیون نشر شد بخشی از خاک آمریکا بود نه ماه.
- طالبان نمایندگان ظاهرشاه بودند و قرار بود او بر تخت قدرت تکیه زند.
- باراک اوباما یک مسلمان تمام عیار است که در لباس مسیحیت مردم را فریب میدهد.
- و...
به راستی گرایش به تئوری توطئه ریشه در چه دارد؟
خاستگاه آن چیست؟
چرا برخیها با وجود روبرو شدن با شواهد محکم، هنوز هم بر باور اشتباه خود پا میفشارند؟
خاستگاه روانشناختی تئوری توطئه
هرم نظریات توطئه در جهان
تِم میلی از نویسندگانی است که در این باره در آمریکا تحقیق کرده و کتاب نوشته است. به گفتۀ او، دو عامل عمده در این جا نقش دارند.
نخست باور شدید به فردگرایی و دوم نداشتن کنترول بر وضعیت؛ یعنی این باور که فرد بتواند با استقلال تمام برای خود تصمیم بگیرد و زیر تأثیر هیچ نیروی بیرونی نباشد و فکر کند اختیار زندگی خود را در دست دارد.
با اینحال، زمانی که همین فرد متوجه میشود که اختیار زندگی او از دستاش بیرون رفته، با اضطراب شدید مواجه میشود. در عین زمان چون به فردگرایی شدیدا باورمند است برایش مشکل است بپذیرد که تنها یک فرد یا یک گروه کوچک قادر بوده تا آرامش یک منطقه را برهم زده و سرنوشت زندگی او را تغییر دهد.
بنابر این به این نتیجه میرسد که آنچه اتفاق افتاده هرگز نمیتواند کار یک نفر باشد. به باور او حتماً در پشت یک بمبگذاری یک گروه بزرگ یا حتا چند گروه یا کشور دخیل اند.
حالا اگر شما تلاش کنید تا خلاف این مسئله را برای او ثابت کنید (حتا با ارایه شواهد انکارناپذیر)، او این شواهد را رد میکند، چون با جهانبینی او جور در نمیآید. او اگر به این باور برسد که یک فرد به تنهایی میتواند سبب بر هم زدن آرامش و امنیت یک منطقه شود، یا یک رئیس جمهور را به قتل برساند، در آن صورت امنیت ذهنی و روانی خود را از دست میدهد. چنین فردی با چنگ و دندان از تئوریهای توطئه خود دفاع میکند ودلیل اصلی آن، مقابله با ترس است؛ ترس از اینکه زندگیاش ممکن است از کنترل خارج شود.
آن چه تِم میلی مطرح کرده است با یافتههای روانشناس دیگر، جین توینج، همخوانی دارد. توینج با بررسی مجموعهی بزرگی از پژوهشها از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ مشخص کرده است که چگونه ویژگیهای فردی شهروندان آمریکا از کودک تا بزرگسال در طول این مدت بطور فزایندهای گرایش به استرس و اضطراب پیدا کرده است.
عامل دیگر احساس «قربانی بودن/شدن» است. این که شخص فکر کند که کنترل زندگی خود را ندارد یا این که اجتماع یا کشوری که در آن زندگی میکند کنترل امور را در دست ندارد، بلکه این بیگانگان و نیروهای غیرخودی اند که برای سرنوشت شان تصمیمگیری کرده و میکنند.
این ذهنیت در میان غربیها در یک دههی اخیر بشدت افزایش یافته، لیکن در میان شرقیها از دههها قبل از آن با قدرت تمام حضور داشته است.
تئوری توطئه سبب میشود تا برای تحلیل واقعات، چند تا دلیل ردیف کنیم. برای حادثات ناگوار دنبال توجیه باشیم. مشکلات خود را نادیده بگیریم. ناتوانی خود را انکار کنیم. دنبال مسبب حادثه بگردیم. بگوییم که این «ما» نیستیم که مقصریم، بلکه این «دیگران» اند که مسوول این حوادث اند.
احساس «قربانی شدن» نیز سبب میشود تا فرد یا گروه همیشه مسوولیت را بر دوش دیگران بیاندازد، دست روی دست بگذارد، و هیچ کاری نکند. روشی که در میان برخی از کشورهای شرقی بسیار رونق دارد.
جهان از بدو پيدايش تابع تغييرات و تبدلاتي استوار بر قوانين علمي و دقيق بوده كه لحظۀ نميتوان بقاي آنرا در نبود اين قوانين رشد و انكشاف تصور نمود. جامعۀ بشري همپا با ديگر پديده ها اصول خاص خودرا دارد كه انكشاف و رشد مدام آنرا تظمين نموده و بقا و يا نابودي آنرا رقم ميزند.
«تئوري توطئه» همه بدبختي هاي جهان را نتيجۀ اعمال قدرتهاي خرابكار، پنهاني و مخفي ميداند . اين تئوري طوري بيان ميكند كه گويا گروهي كوچك و نخبه تمام امكانات سياسي، مالي، نظامي، رواني و علمي را براي رسيدن به هدف بكار ميگيرد
هيچ واقعه تصادفي نيست . هرچه رخ ميدهد اجراي يك برنامه و ناشي از قصد و عمد انساني است . هيچ چيز چنان نيست كه بنظر مي ايد و تمام حوادث و واقعات باهم ارتباط پنهاني دارند . بنابراين بايد همواره اسرار را پيدا كرد و به رمزشگافي پرداخت چرا كه در عقب يك راز راز بزرگتر و كاملاً مخفي وجود دارد . ذهن معتقدين به «تئوري توطئه» بصورت بي پايان گرفتار ترديد است .
"ویکی پدیا"
"روان انلاین"
"اصالت"
آیا با تئــوری توطئـه آشنــا هستیــد ؟ آیا توهـم توطئـه را می توانیـد تشخیـص دهیـد ؟
چـه مصادیقـی را بـرای توهـم توطئــه می شنـاسیــد ؟