تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 3 از 3

نام تاپيک: English poetry

  1. #1
    داره خودمونی میشه intellectual2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Halfway House
    پست ها
    157

    12 English poetry


    What is a poem? a good way to fall in love






  2. #2
    داره خودمونی میشه intellectual2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Halfway House
    پست ها
    157

    پيش فرض




    Ode to a Nightingale

    My heart aches, and a drowsy numbness pains
    My sense, as though of hemlock I had drunk,
    Or emptied some dull opiate to the drains
    One minute past, and Lethe-wards had sunk:
    'Tis not through envy of thy happy lot,
    But being too happy in thine happiness, -
    That thou, light-winged Dryad of the trees,
    In some melodious plot
    Of beechen green and shadows numberless,
    Singest of summer in full-throated ease.



    2.
    O, for a draught of vintage! that hath been

    Cool'd a long age in the deep-delved earth,
    Tasting of Flora and the country green,

    Dance, and Provençal song, and sunburnt mirth!
    O for a beaker full of the warm South,

    Full of the true, the blushful Hippocrene,
    With beaded bubbles winking at the brim,
    And purple-stained mouth;
    That I might drink, and leave the world unseen,
    And with thee fade away into the forest dim:
    3.
    Fade far away, dissolve, and quite forget

    What thou among the leaves hast never known,
    The weariness, the fever, and the fret

    Here, where men sit and hear each other groan;
    Where palsy shakes a few, sad, last gray hairs,

    Where youth grows pale, and spectre-thin, and dies;
    Where but to think is to be full of sorrow
    And leaden-eyed despairs,
    Where Beauty cannot keep her lustrous eyes,
    Or new Love pine at them beyond to-morrow.
    4.
    Away! away! for I will fly to thee,

    Not charioted by Bacchus and his pards,
    But on the viewless wings of Poesy,

    Though the dull brain perplexes and retards:
    Already with thee! tender is the night,

    And haply the Queen-Moon is on her throne,
    Cluster'd around by all her starry Fays;
    But here there is no light,
    Save what from heaven is with the breezes blown
    Through verdurous glooms and winding mossy ways.
    5.
    I cannot see what flowers are at my feet,

    Nor what soft incense hangs upon the boughs,
    But, in embalmed darkness, guess each sweet

    Wherewith the seasonable month endows
    The grass, the thicket, and the fruit-tree wild;

    White hawthorn, and the pastoral eglantine;
    Fast fading violets cover'd up in leaves;
    And mid-May's eldest child,
    The coming musk-rose, full of dewy wine,
    The murmurous haunt of flies on summer eves.
    6.
    Darkling I listen; and, for many a time

    I have been half in love with easeful Death,
    Call'd him soft names in many a mused rhyme,

    To take into the air my quiet breath;
    Now more than ever seems it rich to die,

    To cease upon the midnight with no pain,
    While thou art pouring forth thy soul abroad
    In such an ecstasy!
    Still wouldst thou sing, and I have ears in vain -
    To thy high requiem become a sod.
    7.
    Thou wast not born for death, immortal Bird!

    No hungry generations tread thee down;
    The voice I hear this passing night was heard

    In ancient days by emperor and clown:
    Perhaps the self-same song that found a path

    Through the sad heart of Ruth, when, sick for home,
    She stood in tears amid the alien corn;
    The same that oft-times hath
    Charm'd magic casements, opening on the foam
    Of perilous seas, in faery lands forlorn.


    8.
    Forlorn! the very word is like a bell
    To toll me back from thee to my sole self!
    Adieu! the fancy cannot cheat so well
    As she is fam'd to do, deceiving elf.
    Adieu! adieu! thy plaintive anthem fades
    Past the near meadows, over the still stream,
    Up the hill-side; and now 'tis buried deep
    In the next valley-glades:
    Was it a vision, or a waking dream?
    Fled is that music: - Do I wake or sleep?


    May, 1819

  3. #3
    داره خودمونی میشه intellectual2009's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Halfway House
    پست ها
    157

    پيش فرض

    قصیده ای به بلبل
    جان کیتس

    1
    قلبم درد می کند، و کرختی خواب آلوده ای آزار می دهد
    مشاعرم را، گویی جامی از شرنگ شوکران نوشیده ام،
    و یا جامی از افیونی دلگیر را تا واپسین قطره اش، سر کشیده ام،
    و پس از اندک زمانی به رود فراموشی در دنیای مردگان رسیده ام:
    این حال به سبب رشک بردن بر بخت نیک تو نیست، ای بلبل،
    بلکه بی اندازه شادمانم از شادمانی تو—
    شادمانم که تو، ای حوری سبکبال درختان،
    در جایگاهی آهنین
    در سبزه های سبز تیره و سایه های بی شمار،
    ترانه بهار را، با گلویی گشاده، به راحتی سر داده ای.

    2
    آه، آرزوی جام شرابی دارم! جامی که
    سال ها در سردابه ای ژرف، خنک شده باشد،
    شرابی با طعم گلهای ایزد-بانوی گل ها و ییلاق سرسبز،
    پایکوبی و ترانه پرووانس در جنوب فرانسه و شادی در نور آفتاب
    آه، آرزوی جامی لبریز از شراب جنوب گرم فرانسه را دارم
    جامی لبریز از شراب قرمز چشمه الهام ایزد-بانوان شعر و هنر در کوه هلیکان،
    با حباب های دُر گونه ای که بر لبه ی آن چشمک می زنند
    و دهان آغشته با شراب ارغوانی؛
    تا بنوشم و این دنیا را دور از چشم دیگران ترک کنم،
    و با تو، ای بلبل، در دل جنگل تاریک محو شوم:

    3
    محو شوم، حل شوم و کاملا از یاد ببرم
    آنچه را که تو، در میان برگهای درختان جنگل، از آن بی خبری،
    از یاد ببرم خستگی و فرسودگی، تب و درد جانکاه
    این دنیا را، دنیایی که در آن انسانها می نشینند و به ناله یکدیگر گوش می دهند؛
    دنیایی که در آن، بیماری فلج، چند تار موی اندوهگین و سپید پیران را می لرزاند،
    دنیایی که درآن، جوانان رنگ می بازند، لاغر به سان شبح می شوند و می میرند؛
    دنیایی که در آن، تنها اندیشه کردن انسان را سرشار از اندوه
    و نومیدی های دلگیر می کند،
    دنیایی را یاد ببرم که در آن دیدگان درخشان زیبایی چندی نمی پایند،
    و یا عشق نوین، غم آن دیدگان را می خورد و تا فردا نمی پاید.

    4
    بیا برویم! بیا برویم! ای بلبل، زیرا به سوی تو پر می گشایم،
    نه با ارابه ایزد شراب و پلنگانی که آن را می کشند.
    بلکه بر بالهای بلند پرواز و ناپیدای شعر می نشینم،
    اگر چه مغز آغشته با اندوه دلگیر دنیای واقعی، مرا سرگشته می کند و از پرواز باز می دارد:
    هم اکنون با تو در پروازم! شبی خوش است،
    و تصادفاً ماه، شهبانوی آسمان، بر تخت خود نشسته است
    و اختران آسمان که پریان اویند، گرداگردش را گرفته اند؛
    اما در اینجا نوری نیست،
    مگر آن نوری که از آسمان به دست نسیم سپرده شده
    و از میان تاریکی و شاخسارهای سرسبز و راههای پیچاپیچ و خزه گرفته می تابد.

    5
    نمی توانم دید چه گلهایی در پیش پایم هستند
    و چه رایحه دلنشینی از شاخسارها آویزان است،
    بلکه در تاریکی مشک بوی، هر چیز دلربا را حدس می زنم،
    هر چیزی که موسم ماه اردیبهشت ارزانی میدارد
    به سبزه، جنگل پرپشت، و درخت میوه ی طبیعی؛
    خفچه ی سفید و نسترن ییلاقی؛
    بنفشه ای که زود پژمرده می شود و در برگها پنهان است؛
    و فرزند ارشد نیمه ماه اردیبهشت،
    گل سرخ مشک بویی که فرا می رسد و آکنده از ژاله سرخ و شراب گونه است،
    و زمزمه مگسها که در شبهای بهار گرد آیند.

    6
    در تاریکی به نغمه بلبل گوش میدهم؛ و بارها
    عاشق مرگی بوده ام که مرا آرامش بخشد،
    مرگ را در بسیاری از سروده های خود، با نام های مهربان خوانده ام،
    تا نَفَس خموش مرا با خود به هوا برد،
    اکنون مردن، بیش از همیشه، پرمایه است،
    تا در این دل شب بدون درد و رنج بمیرم،
    در این هنگام که تو روانت را به صورت نغمه برون می ریزی
    در چنین وجد شاعرانه ای!
    تو پیوسته می خوانی و من دیگر گوش شنوا ندارم –
    در برابر نوحه ی والای تو خاک می شوم.

    7
    تو برای مردن زاده نشدی، ای پرنده ی جاودان!
    نسل هایی که شتابان می گذرند، نمی توانند تو را زیر پای له کنند؛
    صدایی را که در این شبی که گذشت، شنیدم، شنیده شده بود
    در روزگار باستان توسط امپراتور و روستایی،
    شاید همین نغمه تو بود که راه یافت
    به دل اندوهگین روت، آنگاه که دلتنگ برای وطن،
    با دیدگان گریان در میان خوشه های گندم کشوری بیگانه ایستاد؛
    همین نغمه است که بارها
    گشوده است دریچه های افسون شده جادویی را بر کف های
    دریاهای خطرناک در سرزمین های دور افتاده پریان.

    8
    دور افتاده اندوهبار! همین واژه همانند ناقوسی
    مرا باز می گرداند و به خود خویشتن می رساند!
    بدرود ای بلبل! تخیل نمی تواند به آن خوبی بفریبد
    که برای فریفتن شهرت یافته است، بدرود ای پری فریبنده،
    بدرود! بدرود! سرود شکوه آمیزت رنگ می بازد
    از این مرغزارها می گذرد، از نهر راکد گذر می کند،
    از کنار تپه بالا می رود و اکنون مدفون شده است در ژرفای
    دره ی بی درخت مجاور:
    آیا رویا بود و یا با چشمان باز خواب می دیدم؟
    آن آهنگ بلبل رفت؛ -- آیا خوابم و یا بیدار؟

    برگرفته از کتاب: تاریخ ادبیات انگلیس (جلد هفتم: شاعران رومنتیک)؛ دکتر امراله ابجدیان؛ 1383؛ انتشارات دانشگاه شیراز.


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •