تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 4 از 4

نام تاپيک: ◄ هــوش | Intelligence ►

  1. #1
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض ◄ هــوش | Intelligence ►





    هوش
    توانایی ذهنی است و قابلیت‌های متنوعی همچون استدلال، برنامه‌ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر می‌گیرد. نظریه‌های هوش در طول تاریخ تغییر کرده‌اند.


    در سنجش‌های سنتی تر تیزهوشی، افرادی که میزان ضریب هوشی (هوشبهر - IQ) آن‌ها از حد مشخصی بیشتر باشد تیزهوش نامیده می‌شوند. این حد مشخص در نمونه گیری‌های مختلف، با توجه به نوع آزمون و جامعهٔ آماری که ضریب هوشی به صورت نسبی نسبت به آن سنجیده می‌شود متفاوت است. اما باز هم به صورت معمول می‌توان ۱۲۰ را عددی دانست که در بیشتر آزمون‌ها مرز تیزهوشی فرض می‌شود و به افرادی که ضریب هوشی بیش از این مقدار را داشته باشند تیزهوش گفته می‌شود.


    هوش هیجانی (یا هوش احساسی یا هوش عاطفی که با حروف اختصاری EQ نشان داده می‌شود) بخش مهمی از «هوش» است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجان‌ها (احساسات) و استفاده از آنها در زندگی است. اصطلاح هوش اولین بار در سال 1990 روانشناسی بنام سالوی برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کاربرد. هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می شود:

    1- خودآگاهی: توانایی شناسایی دقیق هیجان های خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید. خودآگاهی، کنترل تمایلات خود درنحوه واکنش به اوضاع و افراد مختلف را نیز شامل می شود. فردی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است، نسبت به احساسات خود، آگاهی بی واسطه و بدون وقفه دارد.

    2- خود مدیریتی: یعنی اینکه بتوانید واکنش های هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنید.

    3- آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران و درک اینکه دقیقاً چه اتفاقی در حال روی دادن است. این موضوع اغلب به این معناست که طرز تفکر و احساسات دیگران را درک می کنید، حتی زمانی که خودتان همان احساسات یا تفکرات راندارید و این همان همدلی است.

    4- مدیریت رابطه: توانایی در به کارگیری ((آگاهی از هیجانات دیگران)) به منظور موفقیت درکنترل و مدیریت تعامل ها، همچنین این توانایی، ارتباط واضح با شرایط و کنترل موثر تعارض های دشوار را شامل می شود.



    «تیزهوشی» مجموعه‌ای است از استعدادها، ویژگی‌های شخصیتی، و الگوهای رفتاری. تیزهوشی به معنای وسیع آن ویژگی برجسته‌ای است که ورای مفهوم صرف هوشبهر (IQ) قرار دارد. آزمون‌هایی برای سنجش میزان تیزهوشی ساخته شده‌اند که تنها بخشی از مفهوم تیزهوشی را می‌سنجند، تشخیص، روان‌سنجی و ساختار تیزهوشی محل بحث و اختلاف نظر است و حوزه‌ای در حال پیشرفت است.


    تیزهوشی پنهان


    تیزهوشی پنهان (نهفته) برای گروه بزرگی از افراد به کار می‌رود: تیزهوشان ناتوان از یادگیری، تیزهوشان معلول، تیزهوشان در معرض خطر، تیزهوشان متفاوت از نظر فرهنگی یا نژادی، تیزهوشان کم آموز و زنان تیزهوش.

    گروهی از اینان در شرایط نامساعد محیطی، طبقه اقتصادی - اجتماعی پایین، اقلیت نژادی و قومی قرار دارند یا زبان رسمی زبان دوم آنهاست . دانش‌آموزان دختر نیز در این گروه جای می‌گیرند.

    گروه دوم با معیارهای تشخیص سنتی مدارس غیرپیشرفته تلقی می‌شوند مانند دانش‌آموزانی که در زمینه‌های متفاوت خلاقیت و هوش‌های گوناگون برجسته‌اند مانند هنرهای تجسمی و نمایشی، رفتار روانی - اجتماعی رهبری، توانایی‌های حرکتی.

    گروه سوم دانش‌آموزان کم آموز تحصیلی، معلولان حرکتی، ناتوانان در یادگیری و افراد دچار مشکلات عاطفی را شامل می‌شود.


    انتقادها به مفهوم هوش


    غالباً معیارهای معینی نظیرِ توانایی حلِ مساله، استدلال، قدرتِ حافظه و مانند آن را تعیین کننده ی هوش در هر فرهنگی می دانند. دانشمندانی نظیر بری (۱۹۷۴) شدیداً ًبا این عقیده مخالف اند. آنها طرفدارِ نسبی‌گرایی فرهنگی ست.

    از این دیدگاه، مفهوم هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای مثال استرنبرگ (Sternberg)(۱۹۷۴) نشان داد که مهارت های هماهنگی در جوامعِ بدوی و نانویسا برای زندگی
    این جوامع بسیار ضروری به شمار می آیند و به عنوانِ معیاری برای سنجشِ میزان هوش افراد بکارمی رود. ( مثلاً ً آن دسته از مهارت های حرکتی که برای تیراندازی با تیر و کمان لازم است ).

    با این حال این مهارت ها برای اکثر مردمِ جوامع با سواد و پیشرفته تر هیچ رابطه ای با هوش ندارند. در فرهنگ های غربی، هوش را اغلب تواناییِ فرد در حلِ مسائلِ دشوار و تفکرِ خلاق می دانند. در حالی که در بسیاری از فرهنگ های غیر غربی هوش تا حد زیادی تحتِ شرایطِ اجتماعی بررسی می شود. در این گونه فرهنگ ها میزانِ نقش پذیری فرد در مسئولیت های اجتماعی، همکاری با دیگران و مهارت در ایجاد روابطِ بینِ فردی به عنوانِ معیاری برای سنجشِ هوش در نظر گرفته می شوند.



      محتوای مخفی: هوش و یادگیری زبان دوم 
    هوش به طور سنتی از نظر توانایی‌های زبانی و منطقی-ریاضی تعریف شده است. تصور ما از IQ (بهرة هوشی) بر چند نسل آزمایش این دو حوزه مبتنی است که از پژوهش آلفرد بینت در اوایل قرن بیستم نشأت می‌گیرد. به نظر می‌رسد موفقیت در مؤسسات آموزشی و به طور کلی در زندگی به بهرة هوشی وابسته است. از دیدگاه الگوی یادگیری هدفمند اوسوبل، بی‌شک هوش بالا متضمن فرایند بسیار مؤثر به یاد سپاری اقلام است که به خصوص در ایجاد سلسله‌مراتب مفهومی و حذف سامان‌مند سلسله‌مراتبی که مفید نیستند، ثمربخش است. سایر روانشناس‌های شناختی به صورتی پیچیده‌تر به فرایند حافظه و سیستم به‌یادآوری پردخته‌اند.


    در درک ارتباط میان هوش با یادگیری زبان دوم، آیا می‌توان به سادگی چنین گفت که یک فرد «باهوش» می‌تواند در یادگیری زبان دوم موفق‌تر باشد، صرفاً به این دلیل که هوش بیشتری دارد؟ به هر حال، ظاهراً بزرگ‌ترین مانع در یادگیری زبان دوم به مسئلة حافظه برمی‌گردد، به طوری که فقط اگر بتوان تمام چیزهایی را که تدریس یا شنیده می‌شود، به خاطر سپرد، می‌توان در یادگیری زبان بسیار موفق بود. به نظر می‌رسد «بهرة هوشی یادگیری زبان» ما پیچیده‌تر از اینها باشد.


    هوارد گاردنر (۱۹۸۳) یک تئوری بحث‌انگیز از هوش ارائه داد که تفکرات سنتی را راجع به بهرة هوشی در هم ریخت. گاردنر هفت شکل مختلف از دانش معرفی کرد که از نظر او تصویری جامع‌تر از هوش به دست می‌دهند. او پنج شکل دیگر هوش علاوه بر دو شکل معمول (یعنی شمارة ۱ و ۲) ارائه داد:




    • زبانی
    • منطقی-ریاضی
    • هندسی یا فضایی (توانایی شناخت راه در یک محیط، ایجاد تصویر ذهنی از واقعیت و تغییر بی‌درنگ و آسان آن)
    • موسیقایی یا آهنگین (توانایی درک و ایجاد الگوهای آهنگین و نواختی)
    • جسمانی-حرکتی (حرکت جنبشی مناسب، مهارت عضلانی)
    • میان‌فردی (توانایی درک دیگران، احساسات، انگیزه‌ها و نحوة تعامل آنها با یکدیگر)
    • درون‌فردی (توانایی درک و شناخت خویشتن، ایجاد حس خودشناسی یا آگاهی به هویت و ماهیت خود)



    گاردنر معتقد بود که ما با توجه به همان دو مقولة اول، سایر توانایی‌های ذهنی بشر را نادیده می‌گیریم و فقط بخشی از توانمندی کلی ذهن انسان را مد نظر قرار می‌دهیم. علاوه بر این، او نشان داد که تعریف سنتی ما از هوش، فرهنگ‌گراست یعنی به فرهنگ محدود می‌شود. «حس ششم» یک شکارچی در گینة نو یا توانایی‌های رهیابی یک ملوان در جزیرة میکرونزی با تعریف غرب از بهرة هوشی توجیه نمی‌شوند.

    رابرت استرنبرگ (۱۹۸۵، ۱۹۸۸) نیز به صورتی مشابه و بنیادین دنیای اندازه‌گیری سنتی هوش را تکان داده است. استرنبرگ در دیدگاه «سگانة» خود راجع به هوش، سه نوع «هوشمندی» ارائه داد:




    • توانایی برای تفکر تحلیلی جزء به جزء
    • توانایی تجربی برای تفکر خلاق و ترکیب خردمندانة تجارب مجزا و متفاوت
    • توانایی بافتی یا زمینه‌ای: «فن شهرزیستی» که فرد را قادر می‌سازد تا «بازی مدیریت محیط (دیگران، موقعیت‌ها، نهادها، بافت‌ها) را بازی کند».



    استرنبرگ استدلال کرد که قسمت عمدة تئوری روان‌سنجی به سرعت ذهن مربوط می‌شود و لذا پژوهش خود را به آزمون‌هایی اختصاص داد که بصیرت، حل مسئلة واقعی، شعور، ایجاد تصویر وسیع‌تر از اشیا و سایر امور عملی را می‌سنجند و به موفقیت در زندگی بسیار نزدیکند.


    سرانجام، اثر دانیل گلمن به نام هوش عاطفی (۱۹۹۵) در تلاشی دیگر به منظور یادآوری انحراف تعاریف و آزمون‌های هوش سنتی، به طور منطقی احساس را به جای کارکرد فکری قرار می‌دهد. حتی مدیریت چند احساس اصلی- خشم، ترس، لذت، عشق، نفرت، شرم و غیره- نیازمند پردازش مؤثر ذهنی یا شناختی است. گلمن در بحث بیشتر استدلال می‌کند که «ذهن عاطفی بسیار حساس‌تر و سریع‌تر از ذهن عقلی است و حتی بدون یک لحظه درنگ و بدون اینکه بداند چه می‌کند، دفعتاً واکنش نشان می‌دهد. این سرعت از واکنش آگاهانه و تحلیلی که نشانة ذهن متفکر است، جلوگیری می‌کند» (گلمن ۱۹۹۵: ۲۹۱). نوع ششم و هفتم هوش مورد نظر گاردنر (میان و درون‌فردی) نیز حاکی از پردازش عاطفی است، اما گلمن عاطفه را در بالاترین سطح سلسله مراتب توانایی‌های انسان قرار می‌دهد.


    با افزایش مفاهیم و اشکال مختلف هوش توسط گاردنر، استرنبرگ و گلمن، راحت‌تر می‌توانیم به رابطة بین هوش و یادگیری زبان دوم پی ببریم. در تعریف سنتی خود، هوش با موفقیت در یادگیری زبان دوم چندان ارتباطی ندارد یا به عبارت دیگر، افراد، صرفنظر از میزان بهرة هوشی خود (با بهره‌های هوشی متفاوت) در یادگیری زبان دوم موفق بوده‌اند.

    اما گاردنر ویژگی‌های مهم دیگری را به مفهوم هوش اضافه می‌کند، ویژگی‌هایی که می‌توانند در موفقیت زبان دوم، نقش مهمی داشته باشند. هوش آهنگین می‌تواند سهولت نسبی درک و تولید الگوهای آهنگ یک زبان توسط برخی زبان‌آموزان را توجیه کند. حالت جسمانی-حرکتی پیش از این در ارتباط با یادگیری واج-آواشناسی زبان بحث شده است. اهمیت هوش میان‌فردی در فرایند ارتباطی کاملاً مشهود و واضح است. عوامل درون‌فردی به تفصیل در فصل ششم این کتاب بحث خواهند شد.

    حتی شاید بتوان با گمانه‌زنی مشخص کرد که هوش هندسی به خصوص «تشخیص راه یا جهت‌یابی» تا چه حد می‌تواند آموزندة فرهنگ دوم را در رشد بی‌دردسر در یک محیط جدید یاری دهد. توانایی‌های تجربی و بافتیِ مد نظر استرنبرگ، مؤلفه‌های «استعداد» را روشن می‌سازد، استعدادی که برخی افراد در یادگیری سریع، مؤثر و بی‌دردسر زبان دارند. در نهایت، EQ (بهرة عاطفی) که توسط گلمن معرفی شد، احتمالاً در توجیه موفقیت یادگیری زبان دوم، هم در اتاق درس و هم در بافت‌های فاقد آموزش، بسیار مهم‌تر از هر عامل دیگر است.


    مؤسسات آموزشی اخیراً هوش هفت‌گانة مورد نظر گاردنر را در انواع مختلف یادگیری مدرسه‌محور به کار برده‌اند. به عنوان مثال، توماس آرمسترانگ (۱۹۹۳، ۱۹۹۴)، توجه معلمان و دانش‌آموزان را به «هفت شکل هوشمندی» معطوف کرد و آموزگاران را در فهم این مطلب که هوش زبانی و منطقی-ریاضی تنها راه عملی موفقیت نیست، یاری رساند. بهرة هوشی بالا در نگاه سنتی شاید تضمین کنندة نمرات تحصیلی بالا باشد، اما تعیین کنندة موفقیت در کار و کسب، خرید و فروش، هنر، برقراری ارتباط، مشاوره یا آموزش نیست.


    اولر چندی پیش در یک مقاله، صریحاً نشان داد که هوش ممکن است مبتنی بر زبان باشد. «شاید زبان فقط یک پیوند حیاتی در جنبة اجتماعی پیشرفت فکری نباشد، بلکه خود شالودة هوش باشد» (۱۹۸۱الف: ۴۶۶). طبق نظر اولر، مباحث ژنتیک و عصب‌شناسی «رابطه‌ای عمیق و حتی نوعی یگانگی را میان هوش و استعداد زبانی نشان می‌دهد» (ص۴۸۷). نتایج فرضیة اولر راجع به یادگیری زبان دوم جالب توجه است. هم یادگیری زبان اول و هم یادگیری زبان دوم باید با عمیق‌ترین مفاهیم معنی مرتبط باشند. بنابراین، همانطور که قبلاً در تئوری یادگیری اوسوبل گفتیم، یادگیری مؤثر زبان دوم، اشکال سطحی زبان را با تجارب پرمعنی پیوند می‌دهد. تقویت این پیوند ممکن است به چند صورت در واقع یک عامل هوش باشد.


    مسائل زیادی را می‌توان از درک اصول یادگیری که در اینجا ارائه شده‌اند و نیز راه‌های مختلف درک چیستی هوش، نتیجه‌گیری کرد. برخی از جنبه‌های یادگیری زبان ممکن است مستلزم فرایند شرطی شدن باشد؛ جوانب دیگر شاید نیازمند فرایند شناختی هدفمند باشد؛ برخی جنبه‌های دیگر ممکن است به امنیت زبان‌آموزان در تعامل آزادانه و مشتاقانه با یکدیگر وابسته باشد. هر کدام از این جنبه‌ها حائز اهمیت است، اما هیچ ترکیب سازگار تئوری وجود ندارد که تمام بافت‌های یادگیری زبان دوم را دربرگیرد. هر معلم باید یک فرایند تقریباً درون‌یافتی را برای تشخیص بهترین ترکیب تئوری جهت تحلیل آگاهانة بافت خاص مد نظر اتخاذ کند. درک منسجم شایستگی و نقاط ضعف و قوت هر تئوری یادگیری، این درون‌یافت را کامل‌تر می‌کند.



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





    هـوش چیـست ؟

    چه عواملی در تیـزهوشی دخیـل است ؟

    آیا ملیـت، قومیـت، جنسیـت، سبک زنـدگی، ژنتیـک، تغذیـه و .. بر میـزان هوش تاثیـر گـذار است ؟ آیا رابطه ای بیـن این مـوارد و هـوش وجـود دارد ؟

    ژنتیـک و عوامـل اکتسـابی به چه میـزان در تیـزهوشی تاثیـر گذار هستنـد ؟

    بر چه اسـاسی می تـوان هـوش را سنجیـد ؟


    آیا بیــن هـوش و انــدازه مغز نسبتــی وجــود دارد ؟


    چرا در روند فرگشـت، تنهــا انســان دارای این انــدازه هـــوش است ؟

    آیا هــوش و استعــداد هم در رونــد فرگـــشت دگرگـــون می شـــود ؟

    اساسا هوــش و ذهـــن و روان چه هستنــد و پیونــد آن ها با مغــز چیست . کارکــرد آن ها چگـــونه است؟


  2. 10 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    کاربر فعال ریاضیات javad2015's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    تو شهرمون
    پست ها
    2,241

    پيش فرض

    میگم به این تستای هوش چه قدر میشه اطمینان کرد؟مثلاً ریون یا این سایت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    من خودم معمولاً امتیازی حدود 140 میارم.البته یه بار تا حدودای 155 هم رفتم.ولی زیاد حساب باز نمیشه کرد درسته؟!

  4. این کاربر از javad2015 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #3
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    میگم به این تستای هوش چه قدر میشه اطمینان کرد؟مثلاً ریون یا این سایت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    من خودم معمولاً امتیازی حدود 140 میارم.البته یه بار تا حدودای 155 هم رفتم.ولی زیاد حساب باز نمیشه کرد درسته؟!
    تست Raven تست معتبری است و البته بار اولی که امتحان میدید مهمه هر کسی این تست ها رو چند بار بده آخرش به نمره های خیلی بالا می رسه.

  6. این کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض هوش بیولوژیکی مرحله اي زودگذر در تکامل جهان !



    200.000 سال پیش،در عصر تغییرات چشمگیر آب و هوایی، انسان های هوشمندی (انسان های مدرن) در آفریقا تکامل پیدا کردند. چندین دانشمندِ پیشرو این پرسش را مطرح می کنند: آیا گونه های انسانی وارد تکاملی جدید یعنی نقطه ی عطف پس بیولوژیکی می شوند؟


    پائول دیویس، اهل بریتانیا، فیزیکدان نظری، کیهان شناس، زیست شناس نجومی و رئیس مرکزِ فراتر از مفاهیم بنیادی علم در دانشگاه ایالت آریزونا بیان می کند: «هر بیگانه ای که جهان را سیر و سیاحت می کند یک ماشین توانمندِ هوش مصنوعی ( Al) است. نه تنها ماشین ها بهتر می توانند به مدت طولانی در معرض فشار قرار گیرند، بلکه پتانسیل آن را دارند تا هوش را فراتر از ظرفیت مغز انسان توسعه دهند.

    دیویس در کتاب «سکوت وهم آور» می نویسند: «به نظرم به احتمال زیاد– در واقع اجتناب ناپذیر است –هوش بیولوژیکی فقط پدیده ای خیالی ، یعنی فازی زودگذر در تکامل جهان است. اگر تاکنون با هوشِ فراتر از عالم خاکی (محیط زمین) روبه رو شده باشیم، به نظرم احتمالش بسیار زیاد است که ماهیتی پس بیولوژیکی ( بعد از هوش بیولوژیکی ) داشته باشد.»

    در تحقیق حاضر بر روی زندگیِ پیشرفته ی فراتر از عالم خاکی، متخصصانِSETI ( جستجوی هوش فرا زمینی ) معتقدند که افراد عجیب و غریب ترجیح می دهند بیگانگانِی با هوش مصنوعی را شناسایی کنند تا زندگی بیولوژیکی را، چون فاصله زمانی فناوریِ توسعه ی رادیویی و هوش مصنوعیِ بیگانگان کوتاه است.

    سِت شوستاک، منجم ارشدِ SETI می گوید: «اگر بتوانیم ماشینی با ظرفیت ذهنی یک انسان بسازیم، آنگاه ظرف پنج سال، جانشینش هوشمندتر از تمام انسانیت است. هر جامعه ای وقتی این فناوری را اختراع کند و در تماس با جهان هستی قرار گیرد می تواند این فناوری را فقط در طی چند صد سال دورتر از تغییر الگوی تواناییِ حسی به هوش مصنوعی بدل کند. به نظرم حداقل می توانیم چند درصد اندک از زمان خود را صرفِ مشاهده ی راهنمایی هایی کنیم که احتمالأ از لحاظ هوش بیولوژیکی جذاب ترین راهنمایی ها نیستند اما در این صورت شاید ماشین های حساس مقاومت نشان دهند.»

    شوستاک معتقد است که SETI باید تحقیقاتش را در مورد همسایگیِ غنیِ ماده و انرژی در ستارگان داغ، سیاه چاله ها و ستارگان نوترونی در نظر بگیرد. قبل از سال 2020، پیش بینی می شود که دانشمندان ربات های هوشمندی را راه اندازی و پرتاب کنند تا جهان را برایمان جستجو کنند. ماشین های ET ( موجودات فرا زمینی ) به طور بی نهایت هوشمندتر و ماندگارتر از هوش بیولوژیکی که آنها را ساخته هستند. «جستجوی رباتیک احتمالأ برای همیشه پیشگامِ جستجوی انسان در فضای دور دست است.»

    منبع : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    منبع : گجت نیوز

  8. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •