آنکه در دستم چو پروانه نشست پرواز کرد
آنکه جان را بر تنم آورده بود پرواز کرد
آنکه یارم بود در دورانِ خو بِ دلخوشی
در زمانِ هم خوشی و ناخوشی پرواز کرد
چون کبوتر بر لبِ بامِ نشاطِ زندگی
شادی و عشق و امیدِ زندگی پرواز کرد
روزها و سالها با او مثالِ ساعتی
همچو برق و باد می رفت و دمی پرواز کرد
از صمیمِ دل به رویِ بودنش دلبسته بود
بی خبر از دستِ تقدیرِ زمان پرواز کرد
مانده ام با یک تنی تب دار و بیمار و حَزین
آن طبیبِ روزهای سختِ من پرواز کرد .
(( عام ))
شاعر: علی اصغر متقيان