تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 9 از 9

نام تاپيک: اشعار فلسفی / اجتماعی

  1. #1
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    11 اشعار فلسفی / اجتماعی

    لیست اشعار :


    .
    .
    .

  2. #2
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .






    مگر مهم است چقدر در جیبم دارم ؟
    تنها همینقدر که دستهایم در جیبم احساس بی کسی نکنند کافیست


    پرنده ِ مهاجر داریوش باشد یا دیوار سنگی ِ
    همینکه در گوشم بهانه ای برای نشنیدن دیگران است آرامم میکند



    قدم میزنم بی منت چشم هایی که لباس هایم را تحویل میگیرند یا نه
    آزادم ... آزاد ... نه در قامت یک پرنده ... که در اوج انسان بودن و درگیری هایش آزادم
    خاطراتم برای دیروز و آینده نگری ها برای فردا ...
    امروز را در امروز نفس بکش



    اصلا روی همین خط عابر پیاده زندگی کن .
    آنقدر درکش کن که مهم نباشد برای دیگران خنده داری یا نه
    حفظ آبرو باشد برای هر کس که تاییدش را از چشم دیگران گدایی میکند ...



    آسمانت را با هیچ کس قسمت نکن
    حتی نگذار بادبادک حسابت کنند
    بادبادک تنها همان قدر از آسمان سهم میبرد که نخش به او اجازه دهد


    اما خود را با خیال در زمین نبودن آرام میکند
    نگذار هیچ نخی به تو وصل باشد
    نخ ها تنها لایق عروسک های خیمه شب بازی هست و بس


    درد دارد روزی بفهمی تمام حرکاتی که از تو سر می زند بابت تفکریست
    که اکثریت به ذهنت القا کرده است


    اسارت به میله های دورت نیست ... به حصار های دور تفکرت هست


    تو تا وقتی محدود میشودی که از درونت محدود شدنی باشی
    همه ی این حرف ها را هم کنار بگذار ...


    دست خودت را بگیر و بی خیال تمام آنها که دو به دو قدم میزنند ، به دنیا سرک بکش


    این روز ها شب نمی شوند که دوباره روز شوند
    این روز ها را صرف کن ... از هر لحظه اش زندگی بیرون بکش
    آنقدر که جانی برایش نماند و شب شود


    تمام دغدغه های فلسفی ات را چند دقیقه گل بگیر
    حتی بگذر از سوال همیشگی که خدا وجود دارد یا نه
    تمام اعتقاداتت را چند لحظه کنار بگذر و ... زندگی کن


    آزاد از هر اعتقادی ... که تو را محکوم به باید و نباید میکند


    همان چند لحظه کافیست ... تا تنهاییت را بی ارزش نبینی


    که درک کنی درد هایت به تو اصالت دارند


    که اگر این نبودی و یک احمق بی سر و پا بودی درد هایت هم احمقانه بود
    یاد بگیر درد هایت ارزش دارند ، زیرا از سر ِ خود بودن ِ تو شکل گرفته اند


    بگذار دردی هم که میکشی شرافت داشته باشد


    آنقدر به خودت برگرد که یادت بیاید هر انسانی با دیگری متفاوت است
    خودت را کشف کن ... مگر میشود تو شبیه دیگری باشی ؟


    اصلا چرا به این دنیا آمدی ؟ یکی از تو که بود کافی نبود ؟

    ...

    خودت را بی اجازه کشف کن ...


    باید چیزی درون تو باشد که تمام ِ دیگران جز خودت نداشته باشند
    چیزی که تنها تو داری ... ایمان داشته باش وجود دارد ...
    اگر پیدایش نمیکنی گناه توست


    شاید آنقدر از خودت دور شده ای و دست به تقلید زده ای که درونت را گم کرده ای


    خودت را کشف کن ... آلیس باش
    درون تو سرزمین عجایبیست که نیاز به کشف دارد
    اما تو همیشه درگیر ِ دنیای بیرونت هستی


    همش میخواهی دیگران را کشف کنی ...
    نیتشان را بفهمی ... اصلا بفهمی خوبند یا بد


    خودت را ول میکنی به امان ِ خدا ...
    آلیس سرزمین عجایب خودت باش ...


    خودت را پیدا کن ... آنقدر خودِ جذابی درون هر انسان هست


    که اگر کشفش کند آن را به هیچ حفظ آبرویی نمی فروشد


    کی میخواهی باور کنی دنیا در بیرون تو تنها میگذرد
    بی آنکه برایش مهم باشد تو هستی یا نه
    و چه کودک یتیمی در درون تو هست ...


    که تنهایش گذاشته ای و نخ هایت را به دست تایید گر اجتماع داده ای


    هر چه اکثریت بگوید را میپذیری
    هر چه اعتقادت بگوید را باور میکنی
    هر چه به خوردت دهند را ، میخوری


    کودکی درون تو ، به خیمه شب باز بودنت خیره شده


    کی میرسد باور کنی تنها کسی که ارزش ِ خنداندن دارد کودک درون توست ....
    خودت را زود تر از آن باور کن که دنیا مجبورت کند باور کنی ...

    هومن شریفی








    پی نوشت : من دیوانه این شعرم .. نزدیک یک ساله هر روز میخونمش .. معرکست ..فوق العادست !





    .

  3. #3
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    چرا توقف کنم، چرا؟
    پرنده‌ها به جستجوی جانب آبی رفته‌اند
    افق عمودی است
    افق عمودی است و حرکت، فواره‌وار
    و در حدود بینش
    سیاره‌های نورانی می‌چرخند
    زمین در ارتفاع به تکرار می‌رسد
    و چاه‌های هوایی
    به نقب‌های رابطه تبدیل می‌شوند
    و روز وسعتی است
    که در مخیله‌ی تنگ کرم روزنامه نمی‌گنجد

    چرا توقف کنم؟
    راه از میان موی‌رگ‌های حیات می‌گذرد
    کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
    سلول‌های فاسد را خواهد کشت
    و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
    تنها صداست
    صدا که جذب ذره‌های زمان خواهد شد
    چرا توقف کنم؟

    چه می‌تواند باشد مرداب
    چه می‌تواند باشد جز جای تخم‌ریزی حشرات فساد
    افکار سرد‌خانه را جنازه‌های باد‌کرده رقم می‌زنند.
    نامرد، در سیاهی
    فقدان مردی‌اش را پنهان کرده است
    و سوسک... آه
    وقتی که سوسک سخن می‌گوید
    چرا توقف کنم؟


    همکاری حروف سربی بیهوده است
    همکاری حروف سربی
    اندیشه‌ی حقیر را نجات نخواهد داد

    من از سلاله‌ی درختانم
    تنفس هوای مانده ملولم می‌کند
    پرنده‌ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم

    نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
    به اصل روشن خورشید
    و ریختن به شعور نور
    طبیعی است
    که آسیاب‌های بادی می‌پوسند
    چرا توقف کنم؟
    من خوشه‌های نارس گندم را
    به زیر پستان می‌گیرم
    و شیر می‌دهم

    صدا، صدا، تنها صدا
    صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
    صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
    صدای انعقاد نطفه‌ی معنی
    و بسط ذهن مشترک عشق
    صدا، صدا، صدا
    تنها صداست که می‌ماند

    در سرزمین قدکوتاهان
    معیارهای سنجش
    همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌اند
    چرا توقف کنم؟

    من از عناصر چهارگانه اطاعت می‌کنم
    و کار تدوین نظام‌نامه‌ی قلبم
    کار حکومت تدوین نظام‌نامه‌ی قلبم
    کار حکومت محلی کوران نیست.


    مرا به زوزه‌ی دراز توحش
    در عضو جنسی حیوان چه کار؟
    مرا به حرکت حقیر کرم در خلأ گوشتی چه کار؟
    مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن، متعهد کرده است
    تبار خونی گل‌ها، می‌دانید؟



    فروغ /





    .

  4. #4
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .



    باز هم شب

    من کنار تخت سرد تنهایم ...
    منو یک لیوان اب ...
    یک کف دست قرص ...
    باید برای آرامش بخورم و بخوانم

    نماز واجب پنج گانه خواند
    نماز وحشت را میگویم
    وحشت از انسان ها

    این روزها واجب ترین نماز است






    این انسان ها که میبینم
    دارند برای خدا شدن نقشه میکشند

    شیطان دیروز بر سر میزه کافه میگفت
    آدم بیاورید صد بار سجده میکنم



    هومن شریفی/





    .

  5. #5
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .


    با فرض به اينكه خدايي هر چقدر يكتا وجود داشته باشد

    اختيار ، بزرگترين موهبتي است كه در اختيار بشر گذاشته است

    بي آنكه بشري را بر ديگري حق تسلط دهد

    چشم هايمان را باز كنيم

    به دختري كه حق طبيعي او انتخاب است

    از چادر گرفته تا موهاي افراشته در باد

    از دويدن در تمام پياده رو هاي شهر

    تا نماز خواندن بي ترس پنهان كردن از دوستانش

    و یادمان باشد آزادي مفهومي نيست كه

    با جابه جا شدن در دست انسان ها

    از آن به نفع همقطاران خويش استفاده كنند

    اجتماع هنگامی در بهترين حالت مدرنيزه خويش بسر مي برد

    كه انسان ها بي هيچ قانون نوشته شده يا نازل شده اي

    به حكم درونيات خويش، به مخالف خود احترام بگذارند

    و گرنه حيوانات نيز به تمام حيوانات ديگري كه

    قلمرو آنها را محترم ميشمارند متقابلا رفتاری شبیه احترام را ارائه می کنند.





    .

  6. #6
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    تقصیر هیچ کس نبود ....

    مادرم هم سر از / کودکی هایم در نیاورد ....

    من باید تنهایی را تا " یا "ی آخرش می رفتم

    باید از زمین / گل می گرفتم این همه آبرو را

    باید سر درد میگرفتم / که خواب به خورد ِ شب هایم برود ........



    باید خودم را میشناختم .......... گرگی که از دندان هایش دلرحم تر است .....

    باید بت می ساختم ..... که دست ذره بین هایشان به واقعیتم نرسد ...........

    باید آب میدادم / این همه علف هرز را ...

    آنقدر بلند شوند که قد آدمک ها به هوای /آزادم نرسد

    باید خودم را به چشم هایشان می سپردم ....

    که تفسیر شوم / تدریس شوم / تمسخر شوم / تنفر شوم

    باید ترور می شدم ... که دلیلی برای تولد ِ دوباره پیدا کنم





    تقصیر هیچ کس نبود ...........

    منم که از دوست داشــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ/تن ، تنی برایم نماند

    از زخم / زبانی به اعتراض باز نکردم

    منم که دارم /لال می شوم


    با اینکه حرف های مشترک در مبل های مشترک / در سرم می لولد ...

    منم که دارم به فلسفه / شک می کنم ... وقتی تمام اعتبارش

    نسبت ِ مستقیم به تختخواب /طلبی دیگری دارد ....

    تقصیر هیچ کس نبود ....

    که اصلا / هیـــــــــــــــــــــــ ـــــچ کس نبود

    که سرم / به تنش بیارزد .............


    که در او /به خنده داری ِ خودم بگریم ...

    که لکنت / حرف مشترک این روز هایم نباشد

    که آغوشش را / در دیگری به رخ ِ تنهاییم نکشد ....

    ...





    باور کن / تقصیر هیچ کس نبود ....

    فقط ای کاش

    مادرم

    در کودکی

    تمام کتاب ها را / از من منع می کرد

    و فهمیدن / ممنوعه تر از دیدن هم آغوشی اش با پدر بود


    تقصیر هیچ کس نبود ....

    اگر

    شبیه هیچ کس نبودن/ دلیل خوبی برای گریه نیست ...






    .




    پی نوشت : وای من عاشق این شعرم .. مخصوصا بلد شده هاش .. به واقعیتم نرسد .. باید ترور میشدم تا دلیلی برای تولد دوباره پیدا کنم ..باید ......خودم را به چشم هاشان میسپردم ..

  7. #7
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .

    دلت گرفته باشد ... که هی نفهمی ... که هی تو را نفهمند


    که انقلاب را قدم برنی


    کافه به کافه زیرسیگاری بگیری


    تفکرت را خالی کنی








    دلم گرفته است ...نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه ...


    من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد


    دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را میپذیرم


    و آنچه هستم را نمی فهمند و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را


    پرم از رفت و آمد انسان هایی که گمشده ای دارند و آدم به آدم نشانی اش را میگیرند


    میدان انقلاب ، سرزمین عجایبم شده . هندز فری را به خورد ِ گوشم می دهم


    و قدم میزنم ... هی میروم ...به چهار راه میخورم ... باز میروم



    چقدر فرق دارم ..با دستهایی که عاشقانه میگیرند ...


    با سیگار هایی که مشترک میکشند


    با حرف هایی که از سر وجود ِ دیگری / در هم میپرند


    تنهایی ام را بغل کرده ام .. در گودو نشسته ام و دارم خیابان ها را مرور میکنم


    چقدر سخت است باور اینکه هیچ کس نبوده ای


    در حالیکه بیلبورد ها پر از عکس توست



    سخت است خودت باشی وقتی تمام شهر به خنده ی زورکی تو هم راضی اند


    سخت است فرانسه خوردن در کافه های تکنفره


    انزوا ، فهمیدنی نیست ... لمس کردنیست


    دچارش که باشی پوستت را آنقدر کلفت میکند که



    دست کودک دو ساله ات را از شدت لطافت تشخیص ندهی


    .

    .


    .


    سخت است از سر ِ کار بیاید و با تمام خستگی تنگ به آغوشت بکشد


    و تو در آغوش او حتی با خودت غریبگی کنی


    بفهمی آدم ها گناه نکرده اند که با تو احساس رفاقت میکنند


    مشکل از درون توست که گاهی حوصله ی خود بودن نداری


    بر میگردی....


    دوباره از فردوسی به انقلاب ...


    دوباره همان آدم ها را میبینی که تنها صورتشان عوض شده


    اما همانقدر خسته اند و تکراری


    در خودت شعر میخوانی که جرات بلند سکوت کردن را نداری


    در خودت کنار می آیی که جرات بر هم زدن نظم عمومی ِ این رخوت را نداری


    در خودت میجنگی که باور کنی دنیا میگذرد


    اما در درونت روی حرفت / مثل سنگ ایستاده ای


    سخت است باور کنی این نیز میگذرد


    و از دورن تشویش بگیری این همه گذشت و باز درگیر ِ گذشتنی


    سخت است باور کنی آدم ها به سادگی با هم دوست میشوند ...


    و به سادگی روی هم دست بلند میکنند


    گوشی ات را خاموش میکنی ..


    میدانی تمام جواب سلام ها را با آن روی شادت خواهی داد که


    به درونت اصالت ندارد


    دلت از ... نمیدانم از چه ... ولی گرفته است


    راه میروی ... راه می آیی


    دوباره با تمام درد هایت /راه می آیی


    . هیچ کس خودش را آنقدر باور نکرده / که بداند تو هم نیاز به باور ِ خویشتن داری


    اگر میخواهی حواست بیشتر از این از خودت / پرت نشود


    کرایه ات را آماده در دستت نگه دار ...


    راننده تاکسی ها آنقدر حمیرا گوش داده اند که حوصله ی نشنیدن هایت را ندارند


    هومن شریفی




    پی نوشت : تاپیک خوده خوده خودمه : دی / دنیا هم به رویش نمیاورد این تناقض را اما چرا ؟!

  8. #8
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    پست ها
    607

    پيش فرض

    .

    وقتی مال ِ یه دنیای دیگه باشی تو اتاق خوابت هم غریبی ...

    چه برسه وسط قهقهه ی آدمایی که دلشون یه ذرم واسه خودشون تنگ نشده

    میدونی ؟ دنیا یه وقتایی هر کاریش بکنی سفید نیست ...

    حالا هی واسش خط و نشون بکش ... هی صندلی پیدا کن بذار زیر پاهات

    آسمون اگه تونسته این همه دوری کنه یه وجب که دیگه براش چیزی نیست

    میدونی دردم چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    غریبـــــــــــــــــــــ ـــــــــم

    زبون ِ مورچه های این شهرو هم می فهمم اما باز غریبم

    اونقدر زبونشونو می فهمم که میدونم چرا همیشه دسته جمعی حرکت می کنند

    غریبم نه اینکه هیچ کی تو عکس یادگاری واسم شاخ نذاره ها

    نه ...غریبم ... چون یه آلبو م دارم که وقتی بازش میکنم

    جای خالی اونقدر داره که " ... " هم پرش نمی کنه ....

    غریبم

    مثل چار شونه ی برج میلاد که وسط اون همه دود و کثافت که گم میشه

    ................

    مثل زنگ تفریحی که زنگ بعدیش امتحان داری و کوفتت میشه

    مثل یه عابری که خلاف جهت بقیه داره تو آریا شهر راه میره و هی تنه می خوره

    .........

    مثل ساک یه سرباز که جاش اون ته ِ ته ِ اتوبوسه ............

    مثل چیزی که هستی و حق داری باشی

    اما بقیه باهاش مشکل دارند ............

    مثل درک ِ تضاد وقتی همه زِر از تفاهم میزنند

    تقصیر شناسنامه ام که نبود ...شیر خشکم هم اصل ِ اصل بود

    فقط واسه فهمیده شدن ، دنیا رو اشتباه اومدم

    ...............

    آره لعنتی ... به سرم زده ...

    هنجار های دنیا واسه هر کسی که

    براش مهمه رو سنگ قبرش حرف از شخصیتش بزنند ........

    یه سطل رنگ می خوام ... بپاشم به خودم و دغدغه هام ....

    که به کنتراست ِ هیچ رابطه ای نخونم .......

    شیک و مجلسی ِ هیچ مهمونی ای نباشم

    واسه یه ساعت هم که شده ، ساعت مچی ام رو با سایه ی خودم تنطیم کنم

    نه خورشید ِ دموکرات ِ محله مون ...........

    راه برم ... راه بـــــــــــــــــــرم ... اونقدر برم که دیگه هیچ چی باهام راه نیاد

    یه سنگ قبر پیدا کنم با دو پُرس گل ِ اضافه ....

    بشینم و یه دل ِ سیر زار بزنم ... تا هیچ کس فکر نکنه

    گریه کردنم بی صاحابه ...........

    صاحاب که داره ... اما دلش به دنیا نیست ....



    هومن شریفی


    پی نوشت : میون این مردم باید ماسک زد . .







    .

  9. #9
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    هر مملكتی در اين جهان آبــاد است
    آبـاديش از پـــرتو عــــدل و داد است

    كـمتر شود از حـــادثه ويران و خـراب
    هـــر مملكتی كه بيشــتر آزاد است

    فرخی یزدی


    با تشکر مهران...

  10. این کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •