فالِ یلدایی من

[Mehran]

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع...

امشب، یلدای خاطره انگیزی بود برای من

مادربزرگ عزیزم که از بچگی علاقه ی خیلی خاصی بهش داشتم و دارم
چـند روزی بستری بود و حالت مساعدی نداشت، امشب تلفنی باهاش
صحبت کردم، صدای مهــربونش رو که شنیدم، نتونستم جلوی خودم رو
بگیرم و گریه نکنم. با اینکه امسال عملا یلدایی نداشتیم به همین دلیل
اما به جزئت میتونم بگم امسال شادترین شب یلدای عمر من بود. :)

با تشکر مهران...

[Ahmad]

مهران
آرزوی سلامتی دارم برای مادربزرگ‌تان
و اینکه هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده برگردن
امیدوارم همیشه خبرهای خوش بشنوی
هم شما و هم تمامی دوستان و کاربران



...........

اما فالی که امشب با مراجعه به دیوان حافظ برایم رقم خورد، این بود:
(خودم که فکر می‌کنم تعبیر عشقولانه‌ای در آن باشد. چه سالی شود برایم سال 92 - 93 یلدایی : )

سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
به دست مرحمت يارم در اميدواران زد

چو پيش صبح روشن شد که حال مهر گردون چيست
برآمد خنده‌ای خوش بر غرور کامگاران زد

نگارم دوش در مجلس به عزم رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دل‌های ياران زد

من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
که چشم باده پيمايش صلا بر هوشياران زد

کدام آهن دلش آموخت اين آيين عياری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده‌داران زد

خيال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکين
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

در آب و رنگ رخسارش چه خون خورديم و جان داديم
چو نقشش دست داد اول رقم بر جانسپاران زد

منش با خرقه پشمين کجا اندر کمند آرم
زره مويی که مژگانش ره خنجرگزاران زد

نظر بر قرعه توفيق و يمن دولت شاه است
بده کام دل حافظ که فال بختياران زد

شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دين منصور
که جود بی‌دريغش خنده بر ابر بهاران زد

از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد
زمانه ساغر شادی به ياد ميگساران زد

ز شمشير سرافشانش ظفر آن روز بدرخشيد
که چون خورشيد انجم‌سوز تنها بر هزاران زد

دوام عمر و ملک او بخواه از لطف حق اي دل
که چرخ اين سکه‌ی دولت به دورِ روزگاران زد