تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 3 123 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 23

نام تاپيک: رحیم معینی کرمانشاهی

  1. #1
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض رحیم معینی کرمانشاهی


    رحیم معینی کرمانشاهی (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۰۴ در کرمانشاه) نقاش، روزنامه‌نگار، نویسنده، شاعر و ترانه‌سراست.
    وی فرزند کریم خان معینی و نوهٔ «حسین خان معین الرعایا» است.

    رحیم معینی، که تخلص «امید» را در شعر برگزید، در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در کرمانشاه متولد شد. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم، مردی شجاع و دلیر بود و به‌واسطهٔ رفاقتی که با نصرت الدّوله فیروز داشت، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد و مدتی نیز برای سرکوبی مبارزان کردستان با سپهبد امیر احمدی همکاری کرد و پس از فوت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کناره گیری کرد و در گوشهٔ انزوا به سر بُرد. نیای معینی حسین خان معین الرّعایا مردی لایق و با سواد و مردم دار بود و از نظر بخشش و کمکی که به مردم می کرد مورد توجه و احترام بود و نسبت به ائمهٔ اطهار(ع) اخلاص فراوان داشت و حسینیه‌ای در کرمانشاه بنا کرد که اکنون هم به نام او مشهور است و در نهضت مشروطه و استبداد به دست مردی ناشناس به تحریک عده‌ای از مالکین کشته شد.


    امید از سال ۱۳۴۱به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر می پردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامهٔ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتهٔ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد. امید شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر چندی به تصنیف سازی پرداخت و تصانیف او که توسط خوانندگان رادیو خوانده می شد از شهرت به سزایی برخوردار گردید. از آثار او چهار مجموعهٔ شعر به نامهای: ای شمع‌ها بسوزید، فطرت، خورشید شب و حافظ برخیزطبع و نشر شد. استاد معینی کرمانشاهی قبلا "عشقی" و بعد از مدتی "شوقی" و سپس "امید" و بالأخره "معینی" را برای تخلص برگزید.

    معینی کرمانشاهی از سال ۱۳۸۷ به دلیل کهولت سن و بیماری از به نظم کشیدن تاریخ ایران دست کشید و درمنزل شخصی بستری شد.

    فعالیت ها



    • دارای سابقه کار ادبی از سال‌های ۱۳۲۰
    • مدیرروزنامه «سلحشوران غرب» در سال‌های ۱۳۳۲-۱۳۲۸
    • ترانه سرایی ازاوایل دهه ۱۳۳۰ و کار در رادیو تهران و وارد کردن مضمون‌های تازه و تأکید بر تصویرسازی در ترانه سرایی.




    آثار موسیقی


    به یاد کودکی، نگرانم، رفتم که رفتم (آهنگ‌ها از علی تجویدی)، شب زنده داری و طاووس (آهنگ‌ها از پرویز یاحقی)، ازتو گذشتم (آهنگ از حبیب الله بدیعی)،
    انسان(با اجرای داریوش اقبالی) وی در کنار استاد تجویدی ۴۰ ترانهٔ ماندگار بر جای گذاشته و با اساتیدی چون پرویز یاحقی و همایون خرم نیز همکاری داشته.


    آثار ادبی


    1. ای شمع ها بسوزید
    2. فطرت
    3. خورشید شب
    4. حافظ برخیز.
    5. دوره تاریخ ایران - منظوم



    منبع: ویکی‌پدیا

  2. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض فهرست

    بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :

    1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
    2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
    3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید



    Last edited by V E S T A; 28-02-2014 at 21:02.

  4. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    گریه سنگین


    قلم در دست من ميلرزد از تاب سخن امشب
    سر انديشه پردازي نمي آيد زمن امشب

    مرا ديوانه بايد گفت ،با اين گريه سنگين
    بحالم شمع ميخندد ،بحال سوختن امشب

    ردايم عشق وكفشم صبر و راهم بي سرانجامي
    ندانم چون بيارامم درون پيرهن امشب

    چنان بريان شدم ، بر آتش آشفته بختيها
    كه هردم همچو ني دارم ، نوايي دلشكن امشب

    غم از من گريه از من، ناله آوارگي از من
    تو هم اي مرغ شب بيدار شو ، بانگي بزن امشب

    هوا تاريكتر از شب ز آه بينوايان شد
    افق رنگين كمان بندد ز اشك مرد وزن امشب



  6. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #4
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    مرغ محبت



    مرغ محبتم من، كي آب و دانه خواهم
    با من يگانگي كن ، يار يگانه خواهم

    شمعي فسرده هستم، بي عشق مرده هستم
    روشن گرم بخواهي سوز شبانه خواهم

    افسانه محبت، هر چند كس نخواند
    من سر گذشت خود را، پر زين فسانه خواهم

    بام و دري نبينم، تا از قفس گريزم
    بال و پري ندارم، تا آشيانه خواهم

    تا هر زمان به شكلي، رنگي بخود نگيرم
    جان و تني رها از، قيد زمانه خواهم

    مي آنقدر بنوشم، تا در رهت چو بينم
    مستي بهانه سازم، گم كرده خانه خواهم



  8. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    لوح مخدوش



    من نگويم ، كه بدرد دل من گوش كنيد
    بهتر آنست كه اين قصه فراموش كنيد

    عاشقان را بگذاريد بنالند همه
    مصلحت نيست، كه اين زمزمه خاموش كنيد

    خون دل بود نصيبم ، بسر تربت من
    لاله افشان به طرب آمده مي نوش كنيد

    بعد من سوگ مگيريد، نيرزد به خدا
    بهر هر زرد رخي، خويش سيه پوش كنيد

    غير غم دارو ندارم بجهان چيست مگر؟
    رشك كمتر بمن، هستي بر دوش كنيد

    خط بطلان بسر نامه هستي بكشيد
    پاره اين لوح سبك پايه مخدوش كنيد

    سخن سوختگان طرح جنون مي ريزد
    عاقلان ، گفته عشاق فراموش كنيد


  10. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #6
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    معنی انسان



    بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
    جامه پاکی دگر وپاکی دامان دگر است

    کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
    حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است

    کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
    نفی شیطان دگر و طاعت شیطان دگر است

    کس نگفته است ونگوید که دد ودیو شوید
    نقش انسان دگر ومعنی انسان دگر است

    کس نیامد که ستاید ستم وتفرقه را
    سخن از عدل دگر ، قصه احسان دگر است

    هرکه دیدم بخدمت کمری بست بعهد
    مرد پیمان دگر وبستن پیمان دگر است

    هرکه دیدیم بحفظ گله از گرگان بود
    قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است

    هرکه دیدیم بهم ریخته احوالی داشت
    موی افشان دگر و سینه پریشان دگر است

    هرکه دیدیم دم از طاعت سلمانی زد
    نام سلمان دگر وکرده سلمان دگر است

  12. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #7
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    سوز و ساز



    ميگريم و مي خندم ، ديوانه چنين بايد
    ميسوزم وميسازم ، پروانه چنين بايد

    مي كوبم ومي رقصم ، مي نالم وميخوانم
    در بزم جهان شور، مستانه چنين بايد

    من اين همه شيدايي ، دارم ز لب جامي
    در دست تو اي ساقي ، پيمانه چنين بايد

    خلقم زپي افتادند ، تا مست بگيرندم
    در صحبت بي عقلان ، فرزانه چنين بايد

    يكسو بردم عارف ، يكسو كشدم عامي
    بازيچه ي هر دستي ، طفلانه چنين بايد

    موي تو و تسبيح شيخم ، بدر از ره برد
    يا دام چنان بايد ، يا دانه چنين بايد

    بر تربت من جانا ، مستي كن ودست افشان
    خنديدن بر دنيا ، رندانه چنين بايد



  14. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #8
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    برگ آزادی



    من كه مشغولم بكاردل ، چه تدبيري مرا
    منكه بيزارم ز كارگل ، چه تزويري مرا

    منكه سيرابم چنين از چشمه ي جوشان عشق
    خلق اگر با من نمي جوشد ، چه تاثيري مرا

    منكه با چشم حقارت عالمي را بنگرم
    سنگ اگر بر سر بكوبندم ، چه تاثيري مرا

    خامه ي قدرت بنامم برگ آزادي نوشت
    اي اسيران زين گرامي تر، چه تقديري مرا

    نام من در زمره ي اين نامداران گو مباش
    بر سر امواج سرگردان ، چه تصويري مرا

    نش‍‍‍‍‍عيه جاويد من از باده ي شوريدگيست
    بهتر از اين مست خواهي ، با چه تخديري مرا

    من بدين ويراني دل بسته ام اميد ها
    عشق آباد ابد بادا ، چه تعميري مرا




  16. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #9
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    گمگشته



    بيان نامراديهاست اينهايي كه من گويم
    همان بهتر به هر جمعي رسم كمتر سخن گويم

    شب وروزم بسوز وساز بي امان طي شد
    گهي از ساختن نالم گهي از سوختن گويم

    خدا را مهلتي اي باغبان تا زين قفس گاهي
    برون آرم سر وحالي به مرغان چمن گويم

    مرا در بيستون بر خاك بسپاريد تا شبها
    غم بي همزباني را براي كوهكن گويم

    بگويم عاشقم ، بي همدمم ، ديوانه ام ، مستم
    نمي دانم كدامين حال و درد خويشتن گويم

    از آن گمگشته ي من هم ، نشاني آور اي قاصد
    كه چون يعقوب نابينا سخن با پيرهن گويم

    تو مي آيي ببالينم ، ولي آندم كه در خاكم
    خوش آمد گويمت اما ، در آغوش كفن گويم




  18. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #10
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    انسان



    در بندها بس بندیان، انسان به انسان دیده ام
    از حکم بر تا حکم ران، حیوان به حیوان دیده ام

    در مکر او در فکر این، در شکر او در ذکر این
    از حاجیان تا ناجیان ، شیطان به شیطان دیده ام

    دیدی اگر بی خانمان، از هر تباری صد جوان
    من پیرهای ناتوان ، دربان به دربان دیده ام

    ای روزگار دل شکن ،هر دم مرا سنگی مزن
    من سنگها در لقمه نان، دندان به دندان دیده ام

    آن کس که شد خصم ستم، نوبت بر او چون زد رقم
    تیغ زبانش خون چکان، فرمان به فرمان دیده ام

    از خود رجز خوانی مکن، تصویر گردانی مکن
    من گردن گردنکشان، رسمان به رسمان دیده ام

    در مروه گر جوئی صفا، از کاروان ها شو جدا
    من مستی این اشتران، کوهان به کوهان دیده ام

    چون از تو برگردد زمان، وای از نگاه دوستان
    من صیقل این ناصحان، سوهان به سوهان دیده ام

    شرح ستم بس خوانده ام، آتش به آتش مانده ام
    من اشک چشم کودکان، دامان به دامان دیده ام

    از این کله تا آن کله، فرقی ندارد شیخ و شه
    من پاسدار و پاسبان، ایران به ایران دیده ام

    ماتم چه گویم زین وطن، کز برگ برگ این چمن
    من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیده ام

    چکش به فرق من مزن، ای صبر پولادین من
    من ضربت پتک زمان سندان به سندان دیده ام

    تکفیر کن تکبیر گو، تزویر کن تزویر جو
    من امر و نهی این و آن بهتان به بهتان دیده ام


  20. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 3 123 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •