اختیار توهمی بیش نیست!
یک مثال: شما در زندانی هستید که هیچ راهی به بیرون ندارد.و شما هیچ ارتباطی با بیرون ندارید.افتادن شما در زندان هم در اختیار شما نبوده.
این مضحک است که شما اختیار داشته باشید میتوانید مثلا دکوراسیون منزل خود را تغییر دهید.اختیار داشته باشید زندگی فرزند یا همسر خود را تغییر دهید.اختیار داشته باشید آزاد باشید یا اسیر!
مثال بهتر اینکه از نگاه یک معلول مادرزاد به دنیا بنگرید.چه اختیاری باعث شد او اینگونه باشد؟ به فردی فکر کنید که بر اثر زلزله ای و یا حادثه ای زنده مدفون شده.در این لحظه شما چه اختیاری دارید که هرگز در شرایط آن فرد گرفتار نشوید؟! آیا آن فرد هم روزی چون شما به این فکر نبود که در آن شرایط قرار نگیرد؟ این داستان مرگ و تولد است.
شما اختیاری نداشتید و ندارید که در چه شرایطی در این هستی قرار گیرید و در آینده قرار خواهید گرفت.ما و شما میتوانست جایگاهمان با هم با آن معلول با آن زنده در گور عوض شود.
چه تضمینی است که وقتی اختیاری نداشتیم در چه شرایطی در این هستی بوجود آییم بعد از مرگ و کلا در ادامه در چه شرایط دیگری قرار گیریم؟ هیچ
اینهم که سعی کنیم خوب باشیم جبر است.مثل درختی که در زیر نور و سیراب سبز است.