"گذر بانک ملت"
- ِسلام آقای مهنّس ، حا ِلتا خوب َ ؟
هروقت از دور چشمش به من می افتاد با عجله ازجاش که همیشه کنار دیوار بانک ملت بود، بلند میشد وبا همین لحن حالمو می پرسید. منم که منظورشوخوب می دونستم، دست تو جیبم می بردم و از بین پولام یه اسکناس بیرون می کشیدم و میذاشتم تو مشتش.
.....
"فرهنگ"
دوست گرامی لطفا به قوانین تاپیک توجه کنید:
3- پستی که داستان نوشته شده، ویرایش نخورده باشه.
ممنون
==================================================
چرا والدین پیر میشوند
روزیرییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهایاصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزلاو را گرفت.
.
درد چشم:
فرد ثروتمند : - خدایا پس چشم درد من کی خوب میشود من که همه ی راه هارا امتحان کردم. پیش بهترین متخصص ها رفتم یعنی قرار است مرا کور کنی؟
" این سخن ثروتمندی بود که از درد چشم بسیار رنج میکشید "
.....
دوستان عزیز احساس میکنم سو تفاهمی شده! این تاپیک اگر توجه کرده باشید در بخش داستان نویسی کاربران ایجاد شده!درسته؟ خب پس لطفا دقت کنید :
باید داستان هایی رو ارسال کنید که خودتون نویسنده اون باشید!!!
کلیه ی پست های خلاف قوانین تاپیک به زودی پاک خواهند شد
تشکر