تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 3 از 3

نام تاپيک: میرزاده عشقی

  1. #1
    پروفشنال HoseinKing's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2013
    محل سكونت
    My Home
    پست ها
    586

    پيش فرض میرزاده عشقی

    بـه نـام خـدا





    میرزاده عشقی نام اصلیش «سید محمدرضا کردستانی» و فرزند «حاج سید ابوالقاسم کردستانی» بود و در تاریخ دوازدهم جمادی‌الآخر سال ۱۳۱۲ هجری قمری مطابق ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی و سال ۱۸۹۴ میلادی در همدان زاده شد.

    سالهای کودکی را در مکتب‌خانه‌های محلی و از سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاه‌های «الفت» و «آلیانس» به تحصیل فارسی و فرانسه اشتغال داشته، پیش از آنکه گواهی نامه از این مدرسه دریافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته و به زبان فرانسه مسلط شد.

    دوره تحصیلی وی تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد، بیش از سه ماه نگذشت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آنجا به مرکز باز آمد.

    هنگامی که در همدان بسر می‌برد اوائل جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند او هم به آنها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت.

    عشقی چند سالی در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور می‌یافت، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانیها به بیجار و کردستان رفته بود.
    «اپرای رستاخیز شهریاران ایران» را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانه‌های مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بوده‌است.

    در سال ۱۳۳۳ ه. ق. «روزنامه عشقی» را در همدان انتشار داد. «نوروزی نامه» را نیز در سال ۱۳۳۶ ه. ق. پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.

    عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ تز انقلاب مشروطیت و دوره‌ای که شاعر می‌زیست می‌باشد.[پیوند مرده]

    عشقی گاه گاهی در روزنامه‌ها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر می‌ساخت که بیشتر جنبهٔ وطنی واجتماعی داشت، چندی هم شخصاً روزنامه «قرن بیستم» را با قطع بزرگ در چهار صفحه منتشر می‌کرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.

    در آخرین کابینه حسن پیرنیا، مشیرالدوله از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.

    در آغاز زمزمه جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را با قطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت وبر اثر مخالفت، روزنامه اش توقیف شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونیش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار کوچه قطب الدوله هدف گلوله قرار گرفت.

    میرزاده عشقی پیش از آغاز مبارزاتش به همراه رضاخان به همراه عده‌ای دیگر، جهت کمک به عثمانیان در جنگ جهانی اول به آنجا سفر کردند. دیدن ویرانه‌های طاق کسری در مدائن باعث نوشته شدن اپرای رستاخیز شهریاران ایران شد.

    عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد. شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریش هیچ گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند اما صراحت لهجه، نکته‌بینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهوداست. به عقیدهٔ بسیاری از مورخین، عشقی از مهم‌ترین روشنفکران مولود روشنگری پس از مشروطه بود.
    عشقی، زبانی آتشین و نیش‌دار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.

    دو روز پیش از آن یکی از دوستانش (میر محسن خان) به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.

    مزار او در ابن بابویه و در گوشه‌ای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد.

    از اشعار معروف عشقی می‌توان از نوروزی‌نامه، سه تابلو مریم، احتیاج و رستاخیز نام برد.

    نمونه شعر

    شعر باید رید، یکی از تندترین و معروف‌ترین اشعار عشقی است.

    بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
    به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید

    به حقیقت در عدل ار در این بام و در است
    به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید

    آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران را گه
    به مکافات الی تا کمرش باید رید

    پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
    بر چنین ملت و روح پدرش باید رید

    به مدرس نتوان کرد جسارت اما
    آن‌قدر هست که بر ریش خرش باید رید

    این حرارت که به خود احمد آذر دارد
    تا که خاموش شود بر شررش باید رید

    شفق سرخ نوشت آصف کرمانی مرد
    غفرالله کنون بر اثرش باید رید

    آن دهستانی بی مدرک تحمیلی لر
    از توک پاش الی مغز سرش باید رید

    گر ندارد ضرر و نفع مشیرالدوله
    بهر این ملک به نفع و ضررش باید رید

    ار رَود موتمن‌الملک به مجلس گاهی
    احتراماٌ به‌ سر رهگذرش باید رید
    تجربه روزنامه نگاری

    به گفتهٔ عشقی روزنامه «قرن بیستم» در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت.

    «روزنامه قرن بیستم» که شماره‌های آن طی سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار می‌یافت، خواننده چندانی نداشت و شهرتی را اگر فرض کنیم شهرتی به دست آورد، مدیون نام خود عشقی بود.

    با در گرفتن جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی ۱۲۹۳ شمسی زمانی که بیست سال داشت، در همدان روزنامه‌ای با نام «نامهٔ عشقی» را به راه انداخت. شماره‌های اول وسوم این روزنامه به تاریخ‌های ۱۸ ذیقعده ۱۳۳۳ ه. ق. و۲۷ محرم ۱۳۳۴ ه. ق. ۱۲۹۳ شمسی خبر می‌دهد. میرزاده عشقی از جمله اولین ادبای معاصر ایران که به مقوله شعر نو توجه نمودند شناخته می شود. لازم به ذکر است که اولین آثار نیما یوشیج، پدر شعر نو پارسی، برای اولین بار توسط وی در روزنامه قرن بیستم چاپ شد.


  2. 2 کاربر از HoseinKing بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    پروفشنال HoseinKing's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2013
    محل سكونت
    My Home
    پست ها
    586

    پيش فرض

    آسمانت فتنه بار است و زمینت فتنه‌زار

    دست رعيت تخم غم پاش است و تخم دلفگار

    ای عجب زین تخمکار وا اسف زان تخم‌زار

    تخم در دل ریخته، از دیده روید زار زار


    وه ز تو ‌اي زارع آزرم کار

    روزگار، ‌اي روزگـاردوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان

    با بدان خوبي‌و با خوبان بدی ‌اي قلتبان!

    چیره سازی بدسگالان را به نیکان هرزمان

    تا به کی با من رقیبی، این چنین، چون این و آنبا رقیبانم همیشه یار غار

    روزگار ، ‌اي روزگاراز عـدم آورده‌اند و میبرنـدم در عـدم

    زندگی راه فـرار است از رحم در هـر قـدم

    اندرین ره فتنه است وشوروشرو وهم وغم

    کاش مي‌دانستمي‌این نکته را اندر رحمتا که مي‌کردم رحم بر خود هزار

    روزگار، ‌اي روزگارخیـره و بـي‌اعتبار و رهـگـذار و بـد رهی

    هر قدم در رهگذارت پیش پا بینم چهی

    وایکـه گرداننـده گردیـدن مهـر و مهـی!

    پرده‌دار روزگـار و خیمـه‌ساز شب گهـیچون تو تا دیدم، مـداری بـي‌قرار

    روزگار، ‌اي روزگار

  4. #3
    داره خودمونی میشه dorhato's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2019
    پست ها
    101

    پيش فرض

    خلقت ِ من در جهان یک وصله ی ناجور بود

    من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟

    خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق ِ خویش

    از عذاب ِ خلق و من یارب چه ات منظور بود؟


    حاصلی ای دهر از من غیر ِ شرّ ُ و شور نیست

    مقصدت از خلقت ِ من سیر شرّ ُ و شور بود؟

    ذات ِ من معلوم بودت ، نیست مرغوب از چه ام

    آفریدستی ، زبانم لال چشمت کور بود؟

    ای چه خوش گر چشم می پوشیدی از تکوین ِ من

    فرض می کردی که ناقص خلقت ِ یک مور بود

    ای طبیعت گر نبودم من جهانت عیب داشت؟

    ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟

    قصد ِ تو از خلق ِ عشقی من یقین دارم فقط

    دیدن ِ هر روز یک گون رنج ِ جوراجور بود

    گر نبودی تابش ِ استاره ی من در سپهر

    تیر و بهرام و خور و کیوان و مه بی نور بود؟

    راست گویم ، نیست جز این علت ِ تکوین ِ من

    قالبی لازم برای ساحت ِ یک گور بود

    آفریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب

    گر خدایی هست ! ز انصاف ِ خدایی دور بود

    مقصد ِ زارع ز کشت و زرع ، مشتی غله است

    مقصد ِ تو زآفرینش مبلغی قاذور بود؟

    گر من اندر جای تو ، بودم امیر ِ کائنات

    هر کسی از بهر ِ کار ِ بهتری مامور بود

    آنکه نتواند به نیکی پاس ِ هر مخلوق داد

    از چه کرد این آفرینش را ، مگر مجبور بود


    میرزاده عشقی


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •