تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 127 اولاول 1234567891555105 ... آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 1265

نام تاپيک: تکامل (فرگشت)

  1. #41
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش اول

    اگر يک تاکسون در دو يا چند ناحيه ی منفصل يافته شود (به طور مثال پرندگان راتيته) دو تفسير يا ترکيبی از آن می تواند ارائه شود:
    1) اين تاکسون در يک منطقه ايجاد شده و بسته به موانع طبيعی موجود از طريق پراکنش محدوده ای يا پرشی به مناطق ديگر راه يافته است. اين توضيح به «نظريه ی پراکنش» موسوم است و ابراز می دارد که مناطق قبل از پراکنش تاکسون از هم جدا شده اند.
    2) نواحی مربوطه پيشتر مجاور هم بوده اند و توسط اجداد تاکسون اشغال شده اند سپس گونه ها به طريقه ی پراکنش منفصل از هم جدا شده اند سپس موانع طبيعی به وجود آمده اند و تمايز گونه های جدا شده در اين حصارهای طبيعی اغاز شده است. در اين صورت گفته می شود يک تاکسون در نهايت به ايجاد گونه های جديد منجر شده است. اين نظريه «نظريه ی محدوده ها» ناميده می شود.
    يک مثال ساده از پراکنش، انتشار مگس سرکه در جزاير هاوايی می باشد که اين جزيره تا آنجا که می دانيم با هيچ قاره ای در ارتباط نبوده است. و يک مثال از نظريه ی دوم پراکنش نزديک و پيوسته ی ماهی ها در دو طرف تنگه ی پاناما می باشد که ايجاد اين تنگه در دوره ی پليوسن اتفاق افتاده و دريای آرام شرقی و کارائيب را از هم جدا کرده است و باعث تمايز اين ماهی ها به گونه های جديد شده است.
    نظريه ی انتشار که قديمی ترين نظريه در اين زمينه می باشد غالباً از شواهد مختلفی استنتاج می شود.:
    3) يک شاهد سنگواره ای از پراکنش اوليه در يک ناحيه تنها با ظاهر شدن پراکنش بعدی تاکسون در منطقه ای ديگر تأييد می شود. در برخی موارد زمين شناسی شواهدی ظهور يا نا پديد شدن موانع به دست می دهد. به طور مثال سنگواره گورکن های دوره ی ترشياری به منطقه ی آمريکای جنوبی محدود شده است. و سنگواره ی همين جانور مربوط به دوره ی پليوسن و پلئيستوسن پس از آن که تنگه ی پاناما دو قاره را به هم متصل کرد پيدا شده است.
    4) يک ناحيه می تواند توسط انتشار گونه ها اشغال شود در صورتی که دارای زياگان بسيار نا متعادلی باشد. که همين ناحيه اگر در اتصال با نواحی ديگر بود می توانست توسط تاکسون های ديگری که بر اساس شرايط زيستی انتظار می رود در آن جا حضور داشته باشند اشغال می شد. اين تفسير به خصوص در مورد جزايری که با وجود داشتن زيستگاه مناسب برای دوزيستان و پستانداران غير پرنده از اين موجودات خالی است، ابراز می شود.
    5) انتشار غالباً به اين گونه استنتاج می شود که گونه های يک ناحيه به طور فيلوژنتيکی از سطرهايی مشتق شده اند که در نواحی ديگر ابتدايی ترند و اين نواحی به عنوان منشاء پيدايش اين گونه ها در نظر گرفته شده اند.
    مورد اخير حداقل از لحاظ مبنايی روشن می سازد که يک فيلوژنی خوب پشتيبانی شده می تواند شواهدی از انتشار در دسترس قرار دهد. (شکل 8 . 8 A) در بخش پنجم مشخص شد که پيشنيه ی تکامل يک رقم می تواند از انتشار فيلوژنی آن مستنتج شود. اگر يک زير گروه تک شاخه ای دارای موقعيت رقم 1 است و زيرگروه های متوالی دورتر دارای موقعيت 0 هستند بسيار به صرفه تر است نتيجه گيری کنيم رقم مورد نظر از موقعيت 0 به 1 راه يافته است. همين نوع تداخل می تواند ايجاد شود اگر موقعيت رقم ها در ناحيه هايی باشد که که تاکسونها يافت شده اند.


    ادامه دارد ...

  2. #42
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش دوم

    مورد اخير حداقل از لحاظ مبنايی روشن می سازد که يک فيلوژنی خوب پشتيبانی شده می تواند شواهدی از انتشار در دسترس قرار دهد. (شکل 8 . 8 A) در بخش پنجم مشخص شد که پيشنيه ی تکامل يک رقم می تواند از انتشار فيلوژنی آن مستنتج شود. اگر يک زير گروه تک شاخه ای دارای موقعيت رقم 1 است و زيرگروه های متوالی دورتر دارای موقعيت 0 هستند بسيار به صرفه تر است نتيجه گيری کنيم رقم مورد نظر از موقعيت 0 به 1 راه يافته است. همين نوع تداخل می تواند ايجاد شود اگر موقعيت رقم ها در ناحيه هايی باشد که که تاکسونها يافت شده اند.
    «زيستنامه ی قلمرو» شامل سبک های مختلف فکری می شود. (ماير و گيلر، 1988). در اينجا ما به نظريه ی «فيلوژنتيک» يا «قلمرو کليدی» (Cladistic Vicariance) می پردازيم. برخی از استدلال های وابسته به اين نظريه بر سر اين موضوع بحث می کند که زيست نامه نويسی برای توضيح دادن انتشارهای انفرادی نيست بلکه برای توضيح و شرح الگوهای عمومی است که دارای دلايل رايج می باشند. علاوه بر اين نظريه ی فوق ابراز می دارد که تنها الگوهای تکرار شده در بسياری از تاکسونها می تواند به عنوان پشتوانه ای برای نظريه ی پيشينه شناسی محسوب شود. و به گفته ی پيروان اين نظريه يک رويه ی علمی نيست زيرا چنين نظرياتی قابل نقض شدن نيستند. پيشنهاد دهندگان نظريه ی قلمرو زيست نامه ای ابراز می دارند که هر گونه از موجودات دارای سازگاريهای بی همتا و وابسته به شيوه ی زندگی و پيشينه ی بی همتايی از نحوه ی انتشار هستند و از اين گفته نتيجه گرفته می شود که انتشار از الگوهای تکراری پيروی نمی کند. به گفته ی آنان نظريه ی انتشار از لحاظ علمی استوار نيست. برخی نويسندگان هم به اين نکته اشاره کرده اند انتشار مانند ايجاد قلمرو می تواند پديدآورنده ی تناسبی بيت الگوهای انتشار شود. (اندلر 1983)

    يکی از آشکارترين اين الگوها «شيب عرضی جغرافيايی» می باشد و ما در اينجا اين شيب را مورد توجه قرار می دهيم. در هر دو نوع زيستگاه های دريايی و خشکی بسياری از تاکسونهای عمده بيشتر به سمت نواحی استوايی انشقاق يافته اند و انشقاق آنها در عرض های جغرافيايی بالاتر کمتر به چشم می خورد. به طور مقثال در آمريکای شمالی تعداد گونه های پرندگان زمينی طی شيب آرامی از تعداد 600 در 8 درجه شمالی به 50 در 66 درجه ی شمالی کاهش می يابد حتی با اين وجود که توده ی زمين در 8 درجه شمالی در آمريکای مرکزی بسيار کمتر از ميزان آن در نواحی شمالی است. چنين الگوهای پراکنشی در مورد تاکسونهای سطح پايين تری مانند حشرات نيز به کار می روند.

    ادامه دارد ...

  3. #43
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    2

    پيش فرض human evolution

    تكامل
    با توجه به اين كه تمامي فعاليت هاي بدن انسان و همين طور ساير جانداران با توجه به پديده تكامل و انتخاب طبيعي قابل توضيح مي باشد و حتي اخيراً دليل وجود آپانديس هم مشخص شده است و هر چيزي در بدن وجود دارد به نفع انسان بوده و در جهت بقاي انسان است آيا تا كنون در مورد جوشهاي غرور جواني چنين مبحثي بررسي شده است و دليلي مبني بربا قي ماندن آن در طي فرآيند تكامل ديده مي شود؟

    در نوعي شامپانزه كه نزديك ترين جاندار از لحاط نظريه تكامل به انسان مي باشد و هنوز هم يافت مي شود ،تغييراتي بيمارگونه شبيه روماتيسم در دوران بلوغ اين حيوان ديده مي شود، آيا در حيوانات ديگر نظير اسب و خرس و .. هم چنين تغيراتي در دوران بلوغ ديده مي شود يا خير؟
    اگر جواب منفي است با توجه به اين كه جوش دوران بلوغ را نتيجه تغييرات هورموني مي دانيم پس چرا تغييرات هورموني در حيوانات ديگر كه شباهت كمتري به انسان دارند(نسبت به شامپانزه) علائمي را ظاهر نمي كند و يا شايد اين تغييرات در حيوانات ديگر هم باعث علائمي مي شده است ولي در سيستم بدن حيوان اين علائم برطرف مي شود و عامل ديگري آن را ترميم مي كند حالا چرا اين عامل در انسان نيست؟ با توجه به اينكه جوش بلوغ را نتيجه تغييرات هورموني مي دانيم چرا عاملي براي مقابله و خنثي سازي اثر آن در بدن انسان و طي تكامل بوجود نيامده است؟
    آيا نمي توان دليل نبود مكانيسمي در بدن انسان براي كنترل جوشهاي غرور جواني را، اثرات ناشناخته و شايد مفيد آن دانست؟

  4. #44
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    2

    پيش فرض

    با سلام
    وتشكر از مدير انجمن به خاطر مطالب جالبي كه نوشته اند مي خواستم اگر امكان دارد نظرتان را در مورد مطلبي كه من نوشته ام بنويسيد؟

  5. #45
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    با سلام
    وتشكر از مدير انجمن به خاطر مطالب جالبي كه نوشته اند مي خواستم اگر امكان دارد نظرتان را در مورد مطلبي كه من نوشته ام بنويسيد؟
    سلام دوست عزيز

    خواهش مي كنم. من هم از شما به خاطر مطلب خوبتون تشكر مي كنم و شرمنده ام بابت تاخير

    مطلبتون جالب و فكر بر انگيز هست. يه نكته اي رو هم در همين راستا بايد يادآور بشم كه نزديك بودن شامپانزه به انسان در خط تكاملي يك حالت بسيار كلي و فقط دليلي براي توجيه شباهتهاي بين شامپانزه و انسان هست. ولي به طور واقعي هنوز در زنجيره ي تكامل انسان از شامپانزه حلقه هاي مفقوده ي زيادي وجود داره كه شايد پاسخ پرسشهاي اينچنيني در اون حلقه ها نهفته باشن و تغييرات هورموني زمان بلوغ از زمان وجود اون گونه هاي منقرض شده بين انسان و شامپانزه شروع شده باشه كه دليلي بر اون الان ما در دست نداريم. چون فسيل اين گونه ها هم در رديف فسيل هاي گمشده اي هستن كه هركز به دست نيومدن ولي شواهد تكاملي وجود اونجا رو تاييد مي كنه.

    از زحمتتون ممنونم
    موفق باشيد

  6. #46
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    موضوعات پايه؛ تكامل
    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش سوم


    توضيحات متعددی برای اين الگوی پراکنش ارائه شده است که همه ی اين توضيحات استدلالهای تکاملی را طلب می کند ولی هر يک به روش خاص خود به اين کار می پردازد. توضيحات «توازن» (Equilibrium) بر روی نظريه ی اکولوژيکی تأکيد می کندو ابراز می دارد که گونه ها به سرعت با شرايط اقليمی سازش نشان می دهند به طوری که جمعيتهای موجود در همه ی عرضهای جغرافيايی از لحاظ گونه ها اشباع شده اند و با يکديگر در توازن قرار دارند. نظريه پردازانی که به اين سمت متمايل هستند تحت تأثير پديده هايی همچون انتشار نشان گذاری شده، بند بند شدن نيچ ها توسط رقبای بالقوه و همگرايی جمعيتها قرار دارند که پيشنهاد می دهد رقابت و تکامل هماهنگی بهينه ای بين گونه ها و منابع در اختيار آنها به وجود آورده اند. ديگر نظريه پردازان موقعيت متفاوتی از نظريه ی «توازن» برگزيده اند و شيب انشقاق عرض جغرافيايی را با توجه به پيشينه ی آن توضيح می دهند به اين ترتيب که گونه ها هنوز به آن ميزان که در شرايط استوايی گسترش پيدا کرده و آن مناطق را اشغال کرده و به حد اشباع رسيده اند در عرض های جغرافيايی بالاتر جايگير نشده اند. به منظور جلوگيری از اطاله کلام اين موضوع به شدت پيچيده را با بررسی چند نظريه پيشنهادی مورد مباحثه قرار می دهيم که هر کدام دارای يک يا دو عقيده ی ارائه شده نيز می باشد.
    اولين مورد از نظريات ارائه شده در مورد «توازن» که به آن می پردازيم در زمينه ی «درجات اختصاصی شدن» می باشد. به دليل شرايط پايدارتر در مناطق استوايی برای گونه ها اين امکان وجود دارد که بر مبنای وجود منابع غذايي ويژه يا ريز زيستگاه های معينی در منطقه، اختصاصی شده و نمو يابند و اين حالت در مناطق استوايی بسيار شديدتر و بيشتر از مناطق ديگر مشاهده می شود زيرا منابع غذايي و زيستی در مناطق استوايی خيلی کمتر در اثر تغييرات زيست محيطی حذف می شود. همچنين يک منبع زيستگاهی به طور رضايت بخش تری می تواند به چند ريز زيستگاه تبديل شود. اشکالاتی که به اين نظريه وارد شده است يکی اين است که زيستگاه ها و شرايط موجود در نواحی استوايي مناسبتر و مساعدتر از ساير زيستگاه ها نيستند از طرفی مشکل بتوان درجه ی اختصاصی شدن گونه ها را در ارتباط به منابع مختلف غذايی اندازه گيری کرد و نيز نمی توان بر اساس شواهد کمی که وجود دارد اين گونه نتيجه گيری کرد که گونه ها در مناطق استوايي بهتر و بيشتر با منابع سازگار می شوند.
    توليدکنندگی بيشتر اوليه و تنوع بيشتر منابع پيشنهاد شده اند تا گونه های بيشتری بتوانند با هم زندگی کنند. (ميزان توليد اوليه عبارت است از نرخ رشد توده ی زيستی گياه که با تثبيت کربن ايجاد می شود). اشکالات نظريه ی توليد عبارتند از اين که جنگلهای استوايی مرطوب بر خلاف ميزان رشد سالانه خود، ميزان توليد روزانه ی بيشتری از جنگلهای واقع در عرض های جغرافيايی بالاتر ندارند؛ جمعيتهای پربازده به طور کلی انشقاق گونه ای کمتری نسبت به جمعيتهای دارای بازده ی متوسط از خود نشان می دهند؛ و اين که برخی از نظريات بوم شناختی پيش بينی می کنند که بازده در حال افزايش بايد تعداد گونه های همزيست را طی اثر رقابتی حذف کند. تنوع بيشتری از منابع در دسترس می تواند به خوبی انشقاق گروه های زيادی از جانوران استوايي را توضيح دهد زيرا اين انشقاق به طور مستقيم يآ غير مستقيم به انشقاق گياهان استوايي بستگی دارد. ولی اين نظريه نمی تواند توضيح دهد که چرا تعداد گونه های گياهان در جنگلهای استوايي اين قدر زياد است (يا به عبارت ديگر چرا مناطق معتدلی به نسبت تعداد گونه های کمتری دارند؟).


    ادامه دارد ...

  7. #47
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    موضوعات پايه؛ تكامل
    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش چهارم


    يک نظريه ی ديگر در مورد تحمل فيزيولوژيکی ارگانيسمها می باشد. ميزان دما در سال با افزايش عرض جغرافيايی افزايش می يابد. پس انتظار می رود که گونه های استوايي نسبت به گونه های متعلق به عرضهای جغرافيايی بالاتر با محدوده ی باريکتری از تغييرات دما سازگار شده باشند. پس محتمل است که ما هرقدر از خط استوا دور می شويم گونه های انفرادی انتشار مرزی با طول و عرض های جغرافيايی خواهند داشت زيرا آن گونه ها کمتر نسبت به تفاوت دمايی در ميان نقاط مختلف حساس هستند. اطلاعات به دست آمده از چندين گروه از ارگانيسمها هر دوی اين پيش بينی ها را تأييد می کند.
    دانيل جانزن (1967) نظريه ای را برای شيب انشقاقی پيشنهاد می کند که بر اساس نظريه ی حساسيت فيزيولوژيکی می باشد. همانند نظريه ی مک آرتور و ويلسون در مورد زيست نامه ی جزيره ها، عدد متوازن گونه ها در يک منطقه بستگی به نرخ وابسته ی ايجاد و انقراض گونه ها دارد و منطقه ای تعداد گونه هاي بيشتری دارد که ساکنانش سريعتر بتوانند خود را با شرايط وفق دهند. جانزن ابراز می دارد بسياری از گونه ها هنگامی به وجود می آيند که موانع سطحی مبادله ژنتيکی را در بين جمعيتها کاهش دهند و باعث انشقاق آنها شوند. اگر ارگانيسمهای استوايی کمتر می توانند تغييرات دما را تحمل کنند پس گونه های مناطق معتدل و گونه های مناطق کم دما در عرض های جغرافيايی بالاتر موانع مؤثرتری نسبت به واگرايی از خود نشان خواهند داد و بنابراين موانع بيشتری بر سر راه تبادل ژن در آنها نسبت به انواع موجود در نواحی استوايي ايجاد خواهد شد. از نقطه نظر ارگانيسمها کوه ها دارای مدارهای بالاتری هستند. محدوده های باريک عرضی متعلق به گونه های استوايی به نظريه ارائه شده جانزن سازگار می باشند.
    در مقايسه با اين نظريات توازنی برخی نظريه پردازان به پيشينه ی تکاملی اشاره می کند تا شيبهای انشقاق عرضی را توضيح دهند. بهتر خواهد بود اگر در اين زمينه نقطه نظر خود را تغيير دهيم و به جای طرح اين پرسش که چرا گونه های استوايی اين قدر متعدد هستند (انگار که اين امر پديده ای غيرعادی است)، شايد ما بايد به کم بودن گونه ها در عرض های جغرافيايی بالاتر به عنوان يک حالت ويژه بنگريم و در پی يافتن دلايل آن باشيم. از اين نقطه نظر بايد قبول کنيم که امکان افزايش گونه ها در عرض های جغرافيايی بالاتر بر اساس نظريه ی توازن هنوز وجود دارد و لااقل دو نظريه ی اين چنينی می توانند مورد قبول قرار گيرند.
    اول اين که برخی نظريه پردازان فرض را بر اين گذاشته اند که دگرگونی در دوره ی پلئيستوسن گونه های متعددی متعلق به عرض های جغرافيايی بالا را منقرض کرد. همچنين پيشنهاد شده است که طی عصر خشک يخبندان، جنگلهای بارانی استوايی (به طور مثال در آمريکای جنوبی) به زيستگاه های ايزوله کوچکی تبديل شدند که گونه ها در اين زيستگاه ها تمايز يافته و به گونه های جديد تبديل شدند. بنابراين انشقاق استوايي به قسمی به نرخ بالای گونه زايی در گذشته نزديک نسبت داده می شوند. البته بحث درباره ی اين موضوع که آيا گونه ها در چنين مأمن هايي وجود داشته اند يا خير و اين که آيا آن گونه ها به طور ويژه در اين زيستگاه ها نمو يافته اند يا خير همچنان ادامه دارد. در هر حال گونه زايی در پلئيستوسن احتمالاً نمی تواند شيب انشقاق در عرض های جغرافيايی را به طور ويژه برای مناطق استوايی که نه تنها از لحاظ تعداد گونه ها بلکه حتی از لحاظ تعداد جنس و خانواده غنی تر هستند، در دوره ی ترشياری يا زودتر توضيح دهد.


    ادامه دارد ...

  8. #48
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    موضوعات پايه؛ تكامل
    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش پنجم


    بنابراين شيب انشقاق حتی اگر گونه های جديدی نيز در دوره ی پلئيستوسن ايجاد نشده باشند هنوز بايد وجود داشته باشد. حتی با اين وجود که هيچ گونه شواهد ديرين شناختی مبنی بر اين که انشقاق گونه ها در عرض های جغرافيايی بالا قبل از شورع دوره ی پلئيستوسن برابر يا نزديک به ميزان انشقاق آنها در نواحی استوايی بوده باشد.
    دومين نظريه ی پيشينه شناختی بر اساس مشاهده ی اين که زيستگاه های استوايی مرطوب در مقايسه با زيستگاه های سرد و خشک به نظر بيشتر مورد تمايل موجودات خشکی زی هستند که اين خود نيازمند سازگاريهايی می باشد. به طور مثال يک گوزن کانادايی يا جغد برفی هيچ گاه به اندازه ای که يک ميمون عنکبوتی يا توکان با شرايط استوايی سازگار است، با شرايط قطبی هماهنگی ندارد. در واقع چه اين که شرايط محيطی خشن و ناملايم و چه خوش خيم و بی خطر باشد باز هم به ويژگی های ارگانيسم بستگی دارد که چگونه با آن کنار بيايد. در هر حال اين امکان وجود دارد که اگر به گونه های استوايی فرصت کافی داده شود بتوانند خود را با زمستانهای سرد و طولانی مناطق قطبی سازگار کنند ولی چنين پديده ای تا کنون مشاهده و ثبت نشده است.
    با توجه به مجموعه ی پيچيده ای از سازگاريها در يک زيستگاه به شدت متفاوت هماهنگ شدن در چنين محيط زيستهايی نيازمند فرصت و موقعيت مناسب است. گونه های کمی قادر به سازگاری با محيط زيستهای نادر مثل بيابانهای خشک هستند بنابراين دور از انتظار نيست اگر ميزان انشقاق گونه ها در اين مناطق کم است. خطوط فيلوژنتيکی اندکی که با زيستگاه های اين چنينی سازگاری پيدا کرده اند از لحاظ تعداد گونه ها غنی هستند به طور مثال برخی جنسهای متعلق به حشرات در بيابانهای خشک بسيار انشقاق يافته اند ولی در کل سازگاری موفقيت آميز با اين شرايط اقليمی در خطوط کمی مشاهده شده است.


    ادامه دارد ...

  9. #49
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    موضوعات پايه؛ تكامل
    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش ششم


    تقريباً به مدت زمان پيشينه ی زندگی آبزيان و خشکی زيان تا دوره ی ميانی ترشياری در حدود 30 تا 40 ميليون سال قبل بيشتر مناطق زمين دارای آب و هوای استوايی يا نيمه استوايی بوده است و مناطق دارای اقليم سرد چه واقع در طول ها يا عرض های جغرافيايی بالا به مناطقی بسيار کوچک تر از آنچه که امروز هستند محدود می شدند. بنابراين بيشتر موجودات تحت شرايط استوايی انشقاق می يافتند و زمانی که برای اين منظور در اختيار آنها قرار می گرفت بسيار بيشتر از مدت زمانی بود که برای هماهنگی با شرايط و محيط زيست سرد نياز داشتند. ولی به طور حتم گونه هايی نيز وجود داشته اند که تاريخچه ی فيلوژنی و انشقاق آنها دارای قدمت زيادی در مناطق سرد می باشد و اين گونه ها از گذشته های بسيار دور در نواحی سرد انشقاق گونه ای يافته اند. به طور مثال از اين دسته می توان به موش های صحرايی کوچک، مارماهی های کوچک و خانواده ی گياهی خلنگها (Ericaceae) اشاره کرد. ولی از ميان خطوط فيلوژنی موجوداتی که مدت زمان زيادی را به سازگاری و انشقاق در نواحی استوايی گذرانده اند تنها گروه های بسيار اندکی سازگاری با آب و هوای مناطق معتدله را نشان می دهند. به طور مثال در ايالات متحده آمريکا کلم راسويی (Symplocarpus)، پاوپاو (Asimina)، پروانه مونارک (Danaus)، مامورلک های دم شلاقی (Cnemidophorus)، چند گونه مرغ مگس خوار و جوجه تيغی (Erethizon) گونه هايی هستند که اجداد آنها در نواحی استوايی به وجود آمده اند و سپس اين گونه ها به سمت مناطق معتدله کشيده شده و با شرايط آن سازگاری پيدا کرده اند. گروه های ديگر مانند نخلها، بگونياها، پروانه های هليکنی و پرندگان مورچه ای در مناطق استوايي انشقاق يافته اند اما به سمت جنوبی ترين بخش های آمريکا گسترش يافته اند.

    ادامه دارد ...

  10. #50
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    >> تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش هفتم و پاياني

    بنابراين معقول است اگر گفته شود بسياری از گروه های ابتدايی تر استوايی تا وقتی که از لحاظ جغرافيايی محدود نشده اند از سازگاريهای مورد نياز برای بقا و انشقاق را در زيستگاه های فصلی برخوردار نخواهند شد. محدود شدن انتشار بسياری از گروه های جانوران نه تنها ممکن است به اين علت باشد که آنها نياز به پيدا کردن سازگاريهايی برای گذراندن زمستان داشته اند بلکه همچنين عدم سازگار شدن گياهانی که غذای اين جانوران بوده اند با شرايط آب و هوايی معتدل سبب عدم پراکنش وسيع اين جانوران در مناطق معتدله و غير استوايی شده است. حشرات در اين مورد مثال خوبی به شمار می آيند. سوسکهای سرگردان (Staphylinideae) و سوسکهای برگ (Chrysomelideae) گروه های بزرگی را تشکيل می دهند. سوسکهای سرگردان در اين ميان جزو مهاجمان عموميت يافته هستند در حالي که سوسک های برگ بسيار تخصص يافته ای هستند که هر گونه از آنها به طور بسيار اختصاصی از يک جنس گياه تغذيه می کند. به علاوه در بسياری از گروه های سوسک برگ وابستگی به ميزبان بسيار آهسته اتفاق می افتد و گونه های وابسته از گياهان مربوطه يا نظاير نزديک به انها تغذيه می کنند. هر دوی اين خانواده ها در مناطق استوايی نسبت به مناطق معتدله بسيار بيشتر انشقاق يافته هستند ولی از لحاظ غنای گونه، خانواده ی سوسک های برگ جلوتر می باشند. هر خانواده در ايالت اينديانا با حدود 300 گونه معرفی می شود ولی در منطقه ای مانند جنگلهای بارانی پرووين 310 گونه از سوسکهای سرگردان و 750 گونه از سوسکهای برگ شناسايی و جمع آوری شده است! در مقايسه با سوسک های سرگردان، سوسکهای برگ در مناطق معتدله کمتر انشقاق يافته اند البته نه تنها به اين دليل که اين نوع سوسکها در مناطق معتدله بايد با آب و هوای سرد سازگار می شدند بلکه همچنين اين علت که در مناطق معتدله گياهان متفاوتی نيز وجود دارد که سوسکهای برگ بايد با تغذيه از آنها هماهنگ شوند و نيز گياهان مناطق استوايی در مناطق معتدله يافت نمی شوند. از آنجا که پيشينه ی تکاملی بيشتر گروه های موجودات در مناطق استوايی بوده است و در مقايسه با آن مدت زمان کمتری برای سازگاری با شرايط آب و هوايی معتدل – که در حال هجوم به سمت مناطق استوايی بود- در اختيار موجودات قرار داشت تنها شمار کمی از گروه ها با اين شرايط جديد سازگاری ديرينه نشان می دهند.
    به طور خلاصه مسأله ی جغرافيای زيستی و تنوعات عرضی جغرافيايی در انشقاق گونه ها هنوز به طور کامل حل نشده است. نظريات بوم شناختی و ديرين شناختی متعددی (که برخی از آنها در اين مجال ذکر نشده اند) در اين زمينه ارائه شده اند که هر يک از انها می تواند بخش هايی از اين معما را مورد حل و فصل قرار دهد و در واقع تا اين حد مؤثر هم واقع شده اند. ولی در نهايت حل اين مسأله به قوه ی ابتکار و ذهن هوشمند بوم شناسان و زيست شناسان تکامل نياز دارد.



Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •