تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 127 اولاول 12345671353103 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 1265

نام تاپيک: تکامل (فرگشت)

  1. #21
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط mahtabesfahan
    سلام
    من اصلا نظريه داروين رو رد نكردم
    فقط گفتم از ديدگاه اسلام ما يه حو كنفيكون يا يه چيزي تو اين مايه ها شديم و بايد فقط بگيم چشم وگرنه مرتد و ملحد و چه و چه هستيم و ...
    اول هم گفت مطلبي كه نوشتي خيلي علميه پس انتخاب من معلومه
    در هرصورت موضوع خوبي رو دنبال ميكني چيزي كه خيلي ها ازش فرار ميكنن
    راستي رشته تحصيلي شما بايد يه چيزي تو مايه هاي زيست شناسي پزشكي باشه نه
    سلام
    بازم ممنون.
    در مورد اين كه ملحد و كافر و اينا هستين كه بدون طرفداري بايد بگم درس تكامل به طور كلي در مورد تكامل هر موجودي اصلا در كليساهاي كاتوليك تدريس نميشه كه مبادا به بخش تكامل انسان برسن و از جواب باز بمونن و فقط در دانشگاه ها هست كه ارائه ميشه. پس ما از اين لحاظ خيلي جلوتر هستيم كه درمورد اون بحث كرديم و سعي كرديم اونو با چيزي كه در قرآن اومده تطبيق بديم. حالا منظور من اصلا و ابدا جنبه ي ديني نيست منظورم اينه كه بحث در مورد چيزي به معني قبول يا ردش نيست فقط بحثه همين.
    از پستتون هم معلومه كه با فكر باز با مسايل برخورد مي كنين
    هميشه موفق باشيد و پايدار

  2. #22
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض سلام

    نقل قول نوشته شده توسط ebinem173
    دوستان اگر عکسی از استخوانهای کشف شده پیدا کردید لطفا اینجا قرار بدید
    دوست من اگه عکس میخوای بیا تاپیک زمین شناسی تو صفحه 5 چند تا لینک گذاشتم که انگلیسی هستن تو بعضی از لینک ها می تونی عکس پیدا کنی

  3. #23
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض وحشت از مار دلیلی بر تکامل از نسل میمون

    بنا بر یک تئوری جدید، نبرد میان مارها و میمونهای اولیه، موجب شده است که آنها دارای حس بینایی قویتر و مغزهای بزرگتری شوند.
    این نظریه که توسط انسان شناسی به نام خانم لین ایسبل (Lynne Isbell) بیان شده است، چنین میگوید که مارها و میمونهای اولیه، دارای سابقه طولانی و مشترکی هستند. از آنجایی که هر یک قصد داشته اند برتر باشند، وادار به ایجاد راه حلهای جدیدی در شیوه زندگی خود شده اند.

    میمونهای نخستین، برای گریز از خورده شدن توسط مارها مجبور شدند راه هایی برای ردیابی و دور شدن از این خزندگان بیابند. بعضی از این میمونها شامه قویتری پیدا کردند و عده دیگری در مقابل سم مار مصونیت یافتند.

    این پستانداران به تدریج دارای حس بینایی بهتری برای تشخیص رنگها، جزئیات و حرکات شده و توانایی دید سه بعدی را به دست آوردند. این ویژگیها برای یافتن دشمن در فاصله نزدیک بسیار کارآمد بودند.

    انسانها از همین گروه موجودات آمده اند
    سابق بر این دانشمندان تصور میکردند که این ویژگیها همه در زمانی تکامل یافته که میمونها استفاده از دست و چشم را برای گرفتن حشرات، چیدن میوه و تاب خوردن بر روی شاخه ها آموخته اند. اما کشفیات جدید در علم عصب شناسی، این نظریات را با شک و تردید همراه کرده است.

    به گفته ایسبل "میمونها بزرگ نخستین در یک مسیر خاص حرکت میکردند. آنها تمام توجه خود را بر بالابردن تواناییهای بینایی خود متمرکز کرده بودند تا از مارها دور بمانند. پستانداران دیگر نمیتوانستند چنین کنند زیرا میمونهای بزرگ از قبل برای توسعه چنین سازگاریهایی برنامه ریزی شده بودند."

    یک اسلحه جدید
    شواهدی از قبیل فسیلها و نمونه های DNA نشان میدهند که مارها قبل از پیدایش میمونها در حدود 100 میلیون سال گذشته، بر روی زمین میزیسته اند. به این ترتیب این خزندگان مهمترین شکارچیان میمونها بوده اند.

    امروزه شکارچیان دیگری نیز در کمین خانواده میمونها هستند که عقاب، شاهین، گوشتخوارانی چون خرس، گربه سانان بزرگ و گرگها از آن جمله اند، اما تمام اینها مدتها بعد از مارها به وجود آمده اند. از آن گذشته، تمام این صیادان از فاصله بیخطر و دور قابل شناسایی هستند اما مارها به سادگی تشخیص داده نمیشوند.

    اسلحه تازه مارها، موجب پیشرفت تواناییهای بینایی و بزرگتر شدن مغز میمونهای نخستین شد و این تکامل که در ابتدا برای دفاع از خود ایجاد شده بود، به برقراری ارتباط متقابل در گروه های این پستانداران انجامید.
    قدرت دید سه بعدی
    نظریه جدید ایسبل میتواند چگونگی شکل گیری تعدادی از خصوصیات مشخص میمونهای اولیه را توضیح دهد. برای مثال، انواع میمونها در میان اندک جانورانی هستند که چشمانشان در جلو صورتشان قرار دارد (در بیشتر حیوانات، چشمها در دو طرف سر قرار گرفته اند). این همگرایی مداری، موجب شده است تا درک عمق در آنها به وجود بیاید و بتوانند جهان را به صورت سه بعدی مشاهده نمایند. این پستانداران از قدرت تشخیص رنگ بالایی برخوردارند و تنها موجوداتی هستند که برای رسیدن و گرفتن چیزی، بسیار به قدرت بینایی خود متکی هستند.

    قبلا دلیل ایجاد دید سه بعدی چنین تعریف میشده است که با توجه به حشره خوار بودن آنها، این قابلیت نه تنها به یافتن و گرفتن حشرات ریز کمک میکرده، بلکه هنگام حرکتهای سریع و جهیدن از شاخه ای به شاخه دیگر، تشخیص محل مناسب و شاخه های کوچک را ممکن میساخته است. اما ایسبل در این تعاریف ایرادهایی دیده است.

    به گفته او هیچ دلیلی مبنی بر حشره خوار بودن میمونهای اولیه در دست نیست و ممکن است آنها نیز مانند نسل امروزی خود همه چیز خوار بوده اند. از طرفی تحقیقات عصب شناسی نشان میدهد که قدرت بینایی همراه با توانایی گرفتن و قاپیدن با دست، تکامل نیافته است. برعکس این تحقیقات نشان میدهند که توانایی گرفتن و استفاده از دست قبل از اینکه آنها جهیدن و از شاخه پریدن را به کار ببرند و دید سه بعدی پیدا کنند، به وجود آمده است.

    عناصر تغییر تکاملی
    به عقیده ایسبل، پستانداران بدوی که بعدها به خانواده میمونها مبدل شدند، به خاطر نوع غذایشان، برای بهبود بخشیدن به بینایی خود و رشد مغزشان نسبت به پستانداران دیگر در موقعیت بهتری قرار داشتند.

    او میگوید: "آنها غذاهای پر قند و گلوکز مصرف میکردند که برای سوخت و ساز و تولید انرژی بسار لازم است، بینایی بخشی از مغز است و به کار بردن مغز انرژی زیادی میطلبد و در نتیجه شخص به نوعی رژیم غذایی نیاز دارد تا این نیاز را برطرف کند."

    انواع میمونهای امروزی از میوه خوارترین پستانداران هستند و این نوع تغذیه ظاهرا از همان ابتدا توسط اجدادشان به کار برده میشده است. آنها احتمالا غذایی شامل میوه، شهد، گل و حشره مصرف میکرده اند."

    news.yahoo.com

  4. #24
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض نظریه داروین در مورد سازگاری موجودات جهان

    داروين معتقد است که در ميان موجودات اعم از حيوانات و انسان و .... هر موجودي که توانايي سازگاري نداشته باشد از چرخه طبيعت خارج ميگرديد.. مثلا انسانها در هنگام سرما براي سازگاري نياز داشتند که بدنشان مو در آورد ..... او ميگويد به طور کلي، محيط از ميان اعضاي گوناگون يک جمعيت ، به نفع جانداراني که بهتر سازگاري پيدا کرده اند دست به انتخاب مي زند ، که به آن نظريه انتخاب طبيعي داروين گفته ميشود . داروين باور داشت که با ارتقاي انسان به سطح فکري و اجتماعي لازم ، يعني ايجاد موقيعتي مناسب در محيط ، که با استفاده از ابزار ، لباس ، آتش و غيره ميسر شد ، انتخاب طبيعي در جهت اصلاح ساختمان بدن متوقف گرديد .يعني ديگر انسان نيازي نداشت تا در موقع لزوم سازگاري پيدا کند . مثلا وقتي سردش ميشد ديگر نيازي نبود بدنش با طبيعت سازگار شود بلکه لباس گرم ميپوشيد تا سردش نشود . زيرا انسان توانست از ذهنش استفاده کند . ديگر در اينجا برتري جسمي و سازگاري اهميت نداشت بلکه براي بقا برتري فکر و تعاون اجتماعي ارزشمند شد . داروين استدلال ميکند که مردم ستيزه جو ، خودپسند و فاقد روحيه تعاون و همکاري ، که با کمبود ابزار وحدت مواجهند در معرض نابودي هستند زيرا پديده هاي بالا جز ضرورتهاي اجتماعي هستند . همچنين افرادي که از تعاون بيشتري برخوردارند ، جايگزين کساني ميشوند که از تعاون کمتري برخوردارند. به طور کلي ، پيشرفت در جوامع بشري به افزايش جمعيت فکور و مستعدو اخلاقي با معيارهاي متعالي بستگي دارد . يعني هر چه افراد يک جامعه فکورتر باشند پيشرفت در جامعه سريعتر و بيشتر است و هر چه افراد فکور جامعه کمتر باشند نه تنها ممکن است جامعه پيشرفت نکند بلکه حتي ممکن است سير نزولي نيز داشته باشد ...
    پرویز شاهروخیان

  5. #25
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض از رده‌بندى ارسطويى تا رده‌بندى ايران

    بى‌گمان يکى از دانستنى‌هاى پايه‌اى براى زيست‌شناسى، رده‌بندى جانداران است. بدون نام‌گذارى درست و دسته‌بندى جانداران در گروه‌هاى همانند، زيست‌شناسان در هر شاخه‌اى که از اين دانش پژوهش مى‌کنند، با دشوارى رو به رو مى‌شوند. براى نمونه، يک زيست‌شيمى‌دان ماده‌ى سودمندى را از گياهى مانند گون، به دست آورده است و مى‌خواهد دستاورد پژوهش خود را گزارش کند. تنها در کشور ايران صدها گونه گياه گون از جنس‌هاى گوناگون وجود داد. او چگونه مى‌تواند گزارشى بنويسد که همگان با خواندن آن دريابند آن دانشمند روى کدام گون پژوهش کرده است؟

    با همين نمونه‌ى بسيار ساده به‌خوبى مى‌توان دريافت که نوآورى کارل فون لينه، دانشمند سوئدى، در نام‌گذارى دو بخشى جانداران و رده‌بندى آن‌ها بر پايه‌ى شباهت‌هاى ساختارى تا چه اندازه ارزشمند است. اما در کتاب‌هاى رده‌بندى گياهان و جانوران در کنار نام لينه و حتى پيش از او با نام دانشمندان يونان باستان، از جمله ارسطو، بر مى‌خوريم که کوشش‌هايى براى رده‌بندى جاندارن انجام داده بودند. ارسطو گياهان را در سه گروه درخت‌ها، درختچه‌ها و علف‌ها دسته‌بندى کرده بود. او جانوران را به دو دسته‌ى بزرگ مهره‌داران و بى‌مهرگان بخش کرده و براى هر کدام از آن‌ها زيرگروه‌هايى آورده بود.

    در بيش‌تر نوشته‌هاى پژوهشگران ايرانى پيرامون رده‌بندى، چه در کتابى جداگانه يا بخشى از يک کتاب زيست‌شناسى، با نام ارسطو و شيوه‌ى او در رده‌بندى جاندران بر مى‌خوريم و در بيش‌تر آن‌ها نيز به ناکارآمد بودن آن شيوه اشاره شده است. اين موضوع حتى در کتاب‌ها درسى دوره‌ى راهنمايى و دبيرستان نيز بازتاب يافته است. به بيان ديگر، دانش‌پژوهان ايرانى از دوران آموزش دبستانى تا زمانى که در دانشگاه آموزش مى‌بينند و حتى در زمينه‌ى رده‌بندى کارشناس مى‌شوند و کتاب مى‌نويسند، با ارسطو و رده‌بندى ناکارآمد او آشنا مى‌شوند.

    چرايى اين کار را نيز شايد بتوان اين گونه بيان کرد که پرداختن به رده‌بندى ارسطو ارزش تاريخى دارد و هر نويسنده‌اى مى‌کوشد در کتاب خود به گوشه‌هايى از تاريخ علم بپردازد. اين رويکرد را در بيش‌تر کتاب‌هايى که در نظام‌هاى آموزشى غربى نوشته شده است، مى‌بينيم و رويکرد درستى است، چرا که پرداختن به تاريخ علم، سواى ارزش‌هاى ديگر ، کارکرد فرهنگى دارد. پرداختن به شخصيتى مانند ارسطو، به هر بهانه‌اى که باشد، پل زدن به فرهنگ و تمدنى است که غربى‌ها بر اين باورند آن‌چه اکنون دارند ريشه در آن دارد.

    با اين همه، به نظر نمى‌رسد پرداختن به رده‌بندى ارسطو در کتاب‌هايى که پژوهشگران و نويسندگان ايرانى نوشته‌اند، بر پايه‌ى آن کارکرد فرهنگى که گفته شد، انجام شده باشد. بيش‌تر به نظر مى‌رسد يک گرته‌بردارى از کتاب‌هايى باشدکه غربى‌ها نوشته‌اند و چون آن‌ها در کتاب‌هاى خود به ارسطو پرداخته‌اند، ما هم براى علمى نشان دادن کتاب‌هاى خود، بايد چنين کنيم. اى کاش ما هم همان کارکرد فرهنگى را ،که بسيار مورد توجه غربى‌هاست و حتى آن را در سندهايى آموزشى خود به عنوان يک هدف بنيادى تعريف کرده‌اند، درباره‌ى فرهنگ و تمدن خود به کار مى‌گرفتيم. اى کاش در کنار شيوه‌ى رده‌بندى ارسطو، به شيوه‌ى رده‌بند جانداران در ايران باستان و ايران دوره‌ى اسلامى نيز مى‌پرداختيم.

    پيرامون بندهش

    نگارنده در کوشش براى گام نهادن در اين راه با کتاب ارزشمندى به نام بندهش(bondahesh) آشنا شد که بخش‌هايى از دانش ايرانيان باستان را در خود دارد. نام اين کتاب دانش‌نامه‌گونه از دو واژه‌ى بن به معنى آغاز و خواستگاه و دهش به معناى آفرينش ساخته شده و روى هم به معناى آفرينش آغازين يا آغاز آفرينش است. با اين همه، آن‌چه در کتاب آمده تنها پيرامون آفرينش نيست، بلکه دانستنى‌هاى جغرافيايى، زمين‌شناسى، جانورشناسى، گياه‌شناسى، مردم‌شناسى، گاهشمارى، اخترشناسى، دودمان‌شناسى و پيشگويى‌هايى پيرامون آينده‌ى جهان نيز در آن گنجانده شده است.

    کتاب بندهش را موبدى زردشتى به نام فرنبغ‌دادگى يا دادويه در سده‌ى سوم هجرى از روى نوشته‌هاى باستانى ايران گردآورى کرده است. فرنبغ خود در آغاز کتاب به بهره‌گرفتن از زند، تفسير اوستا، اشاره کرده و در جاى‌جاى کتاب عبارت‌هايى مانند "آن گونه در دين گويد"، "چنين گويد به دين" يا "در دين گويد"، نوشته است که در همگى آن‌ها دين به معناى اوستا و زند است. بررسى کتاب هشتم دينکرد، يکى ديگر از کتاب‌هاى دينى و کهن ايرانيان، نشان مى‌دهد که بسيارى از دانستنى‌هاى بندهش در دام‌دادنسک اوستايى، ونديداد، سپندنسک و چهردادنسک وجود داشته است. بنابراين، آن‌چه در بندهش آمده، ريشه در نوشته‌هاى بسيار کهن‌تر ايرانيان دارد.

    از بندهش دو گونه متن بلند و کوتاه به زبان پهلوى در دست است. متن بلند ايرانى خوانده مى‌شود، زيرا هر سه دست‌نويس موجود از آن، در ايران نوشته شده است. دو تا از آن متن‌ها در سده‌ى نوزدهم ميلادى از يزد به هند برده شد و نسخه‌ى سوم نيز، بى‌آن‌که سرنوشت آن را به درستى بدانيم، از هند سر درآورد. متن کوتاه را متن هندى مى‌خوانند، زير در هندوستان از روى نسخه‌هاى بلند ايرانى نوشته شده است. انکتيل دوپرون دست‌نويسى را از هندبه فرانسه برد و ترجمه‌اى از آن را به زبان فرانسه در سال 1771 منتشر کرد. سپس ترجمه‌هايى از اين کتاب به زبان آلمانى و انگليسى منتشر شد.

    ترجمه‌ى روانى از بندهش به زبان فارسى امروزى بر پايه‌ى سه دست‌نويس ايرانى پس از کوشش 20 ساله‌ى شادروان مهرداد بهار انجام شده است. در اين‌جا بخش‌هايى از اين کتاب که پيرامون رده‌بندى گياهان و جانوران است، مى‌آيد(از چاپ دوم، انتشارات توس، 1380). برپايه‌ى اين نوشته گياهان را به روزگار ساسانيان در شانزده گروه دسته‌بندى مى‌کردند و سودمندى که از گياه به آدمى مى‌رسيده، پايه‌ى رده‌بندى بوده است. البته، در اين متن هفده گروه نوشته شده که گروه هيزم چوب همه‌ى گياهان را در بر مى‌گيرد. در اين بخش‌بندى جايى براى گياهان دارويى وجود ندارد که به نظر مى‌رسد از متن افتاده يا چنان تخصصى بوده که در اين متن نيامده و در جاى ديگرى آمده است.

    درباره‌ى چگونگى گياهان

    باشد که گياه اين چند گونه است: دار، درخت، ميوه، دانه، گل،‌ اسپرغم، تره 1 ، افزار 2 ، گياه، نهال، ‌دارو، چسب، هيزم،‌ بوى، روغن،‌رنگ و جامه.

    تفصيل آن را گويم:

    1. هر چه را بار به خواربار مردمان ميهمان نيست و سالوار است،‌ مانند سرو و چنار، ‌سپيدار و شمشاد و شيز3 و گز و ديگر از اين گونه، دار خوانند.

    2. هر چه را بار به خواربار مردمان ميهمان است و سالوار است،‌ مانند خرما،‌کنار، ‌انگور،‌ به، سيب،‌ بادرنگ و انار و شفتالو و امرود و انجير و گوز و بادام و ديگر از اين گونه،‌ ميوه خوانند.

    3. هر چه را بار شايسته‌ى خواربار مردمان باشد و نباشد و سالوار باشد، درخت خوانند.

    4. هر چه به خوراک هر روزه شايسته است و چون بر بستانيد، بن بخشکد،‌ مانند گندم و جو و برنج و گرگر،‌ مژو، بنو، ‌ ارزن و گاورس و نخود و ديگر از اين گونه را، دانه خوانند.

    5. هر چه را برگ بويا و به دست‌ورز مردمان کاشته شود و همواره هست،‌ اسپرغم خوانند.

    6. هر چه را شکوفه خوشبوى است و به (دست)‌ورز مردمان هنگام هنگام باشد، يا بن همواره هست و ، به هنگام، ‌‌شکوفه‌ى خوشبوى (از او) بشکفد، مانند گل و نرگس و ياسمن و نسترن و آلاله،‌ کبيکه، کيده و چمبگ، خيرى،‌کرکم ،‌ زردک ،‌ بنفشه ، کاردک و ديگر از اين گونه، گل خوانند.

    7. هر چه را بار خوشبوى يا شکوفه‌ى خوشبوى است و دست‌ورز مردمان نيست و بهنگام4 باشد، ‌نهال5خوانند.

    8. هر چه بار خواربار ستوران و گوسفندان ميهمان است، گياه خوانند.

    9. هر چه به پيشپارگى در شود6 ، ‌افزارها خوانند.

    10. هر چه با نان و خوراک خوردن ميهمان است،‌ چون اسفناج و کرفس و گشنيز و کاگيزه7 ،‌ تره خوانند.

    11. هر چه، چون شان8 و ناى9 ،‌ پنبه و ديگر از اين گونه را، ‌جامه خوانند.

    12. هر چه را مغز داراى چربى است،‌ چون کنجد دوشدانه10 و شاهدانه و زيت و ديگر از اين گونه، روغن خوانند.

    13. هر چه را جامه به (آن) شايد رشتن11 ، ‌مانند کرکم، دارپرنيان، زردچوبه، روناس و نيل، رنگ خوانند.

    14. هر چه را ريشه يا پوست،‌ يا چوب بويا است،‌ چون کندر، راشت ، کوست12، صندل، پلنگ مشک13، کاکوله14 ،‌ کافور، بادنج بوى15 و ديگر از اين گونه،‌ بوى‌دار خوانند.

    15. هر چه را از او چسب گياهى بيايد،‌ ژده16 خوانند.

    16. اين همه چوب اين گياهان را،‌ چون بريده شد، خشک يا تر، هيزم خوانند.

    17. اين همه گياهان را به تنهايى تاک، دار، ون خوانند.

    گياهان همه بر دو گونه‌اند ( که آن‌ها را) دو بخشى‌ها و يک بخشى‌ها17 خوانند.

    ميوه‌هاى مايه‌ور سى گونه است. ده گونه‌اش را درون و بيرون شايد خوردن، مانند انجير و سيب و به و بادنگ و انگور و توت‌بن و امرود و ... . ده (گونه) را بيرون شايد خوردن، درون نشايد خوردن، مانند خرما و شفتالو، زردآلو، سنجد، کنار،‌ آلوچه و ... . ده (گونه)‌ آن است که درون را شايد خوردن، بيرون را نشايد خوردن، مانند گردو، بادام و نارگيل و فندق و شاه‌بلوط و درخت گرگانى که پسته خوانند و چيزى بيش از ( اين)‌است، اما مايه‌ور اين چند است.

    آن را که از پيوند دو درخت نشانند، مانند به، خرمل، آلوچه، بادام و ديگر از اين گونه، پيوندى خوانند.

    درباره‌ى چگونگى جانوران

    بخش جانورشناسى بندهش اندکى آشفته است. اين متن در کتاب زادسپرم نيز آمده است. زادسپرم نيز گزيده‌اى از کتاب‌هاى دينى زردشتيان است که نويسنده‌اى به همين نام در دوران عباسيان گردآورده است. در اين جا نمايى از رده‌بندى جانوران در هر يک از آن کتاب‌ها بر پايه‌ى پژوهش مهرداد بهار مى‌آيد.

    رده‌بندى بندهش

    نخست سه کرده:

    1. چرا ارزنى و گريشک(دام و دد)

    2. پرنده

    3. جانوران آبى

    اين سه کرده به پنج آينه بخش شد:

    1. دو کافت پاى چراکننده

    2. خرپاى

    3. پنج انگشت

    4. پرنده

    5. جانوران آبى

    اين پنج آينه به دويست و شصت و دو سروده بخش شد:

    1. بز، پنج سرده

    2. ميش (= گوسفند)، پنج سرده

    3. شتر، ‌دوسرده

    4. گاو، شانزده سرده

    5. اسب، شش سرده

    6. سگ، ده سرده

    7. خرگوش، پنج سرده

    8. راسو،‌ هشت سرده

    9. موش/ مشک، ‌هشت سرده

    10. مرغان، يک‌صد و ده سرده

    11. شب‌کور،‌ دو گونه

    12. ماهى، ده سرده

    از اختلاط اين سرده‌ها(185 سرده که شامل دو گونه‌ى شبکور مى‌شود)، روى هم 262 سرده پديد آمد. يک‌صد و ده سرده‌ى مرغان به هشت گونه بخش شد.

    رده‌بندى زادسپرم

    نخست سه کرده:

    1. چهار پاى بر زمين‌رونده

    2. ماهى در آب شنا‌کننده

    3. مرغ در فضا پروازکننده

    سپس به پنج آينه تقسيم شدند:

    1. چهارپاى گرد سنب

    2. چهار پاى دوگانه سنب

    3. پنج چنگ

    4. مرغ

    5. ماهى

    که از نظر مسکن (= مانشت) به پنج بخش شدند:

    1. آب‌زى

    2. سوراخ‌زى

    3. پروازى که در آسمان زيست مى‌کند

    4. دد که آزادانه در جهان‌وحش زيست‌ مى‌کند

    5. اهلى که به رمه و چرا داشته مى‌شود

    سپس، به بهران تقسيم شدند:

    1. گردسنب، يکى، که اسب‌ها است

    2. دوگانه سنب که بسيار است، چون شتر و گاو و ميش و بز

    3. پنج چنگ چون سگ و خرگوش و موش و سمور

    4. مرغ

    5. ماهى

    سپس، به سرده بخش شد:

    1. اسب، هشت سرده

    2. خر، دوسرده

    3. گاو، پانزده سرده

    4. ميش (= گوسفند) پنج سرده

    5. بز، پنج سرده

    6. سگ، ده سرده

    7. خرگوش، پنج سرده

    8. سمور، هشت سرده

    9. موش، هشت سرده

    10. مرغ، يک‌صد و ده سرده

    11. ماهى، يک سرده

    به نظر مى‌رسد رده‌بندى بر پايه‌ى 1. کرده، 2. آينه، 3. مانشت/بهرو و 4. سرده بوده که بندهش دسته‌بندى مانشت و بهر را ندارد.

    سخن پايانى

    بى‌گمان دانش رده‌بندى جانداران به کوشش دانشمندانى چون لينه و دانشمندانى که پس از او آمدند، بسيار پيشرفته و کارآمد شده است و با گذشته مقايسه‌شدنى نيست. با اين همه، پرداختن به تاريخ اين دانش از آغاز تا کنون و معرفى رده‌بندى‌هاى پيش از لينه، با وجود کاستى‌هاى بسيارى که دارند، در کتاب‌هاى رده‌بندى و زيست‌شناسى که در روزگار ما منتشر مى شود، نيز ديده مى شود. طبقه‌بندى بسيار ناکارآمد ارسطو و دانشمندان ديگر را در کتاب‌هاى درسى دانش‌آموزان کشورهاى غربى نيز مى‌بينيم، چرا که هدف نشان دادن چگونگى کارآمدتر شدن رده‌بندى‌ها در طى تاريخ و به کوشش دانشمندان بسيار است تا دانش‌آموزان و دانشجويان بياموزند که آن‌ها نيز بايد براى کامل‌تر شدن دانش کنونى آدمى کوشش کنند.

    برپايه‌ى استاندار جى از استانداردهاى ملى آموزش علوم آمريکا، دانش‌آموزان بايد دانش را به عنوان يک کوشش پى‌گيرى انسانى در نظر بگيرند و بايد بياموزند که دانش و فن‌آورى دستاورد کوشش مردمان بسيارى از فرهنگ‌هاى گوناگون و در دوران‌هاى گوناگون تاريخى است که به ما رسيده و ما بايد در راه پيشرفت آن بکوشيم و آن را گامى به پيش ببريم. پرداختن به تاريخ علم نيز يکى از بهترين راه‌هايى است که در رسيدن به اين آرمان به ما کمک مى‌کند. از همين روست که پژوهش در تاريخ علم در دانشگاه بسيار مورد توجه است و پژوهشکده‌هاى گوناگونى در جاى‌جاى جهان به اين کار مى‌پردازند. (Content Standard G:SCIENCE AS A HUMAN ENDEAVOR)

    چه شايسته است که ما در اين راه به تاريخ علم و فن‌آورى در کشور خودمان از روزگار باستان تا زمان کنونى نيز توجه داشته باشم و به شخصيت‌هاى علمى و فرهنگى کشورمان توجه بيش‌ترى داشته باشم. بى‌گمان رده‌بندى جانداران، که براى نمونه آورده شد، دست کم به اندازه‌ى رده‌بندى ارسطو ارزش دارد و دست کم مى‌توان در کنار پرداختن به رده‌بندى ارسطو و ديگران، به اين شيوه از رده‌بندى نيز اشاره کرد. بى‌گمان با کاوش در نوشته‌هاى برجاى مانده از دانشمندان مسلمان،که در پيشرفت شيوه‌ى رده‌بندى کوشش‌هايى کرده‌اند، به نمونه‌هاى کامل‌ترى دست پيدا مى‌کنيم.

    پى‌نوشت

    1. سبزى که خام يا پخته خورند.

    2 ادويه‌ى خوشبو که در غذا ريزند.

    3. درخت آبنوس را گويند.

    4. يعنى فصلى است.

    5. درختان وحشى که گل يا ميوه داشته باشند.

    6. اشتهاآور باشد.

    7. ترتيزک را گويند.

    8. کنف را گويند.

    9. شايد نى حصير باشد.

    10. کرچک را گويند.

    11. رنگ کردن را گويند.

    12. گوشنه، گياهى از تيره‌ى زنجبيل.

    13. فرنجمشک از تيره‌ى نعناييان.

    14. شايد قاقوله يا رازيانه باشد.

    15. بادرنجبويه از تيره‌ى نعناييان.

    16. به معناى چسبنده است.

    17. روشن نيست. شايد گياهان يک‌پايه و دوپايه را مى‌گويند. شايد به تک‌لپه بودن و دو لپه‌بودن اشاره دارد.

    منبع : جزیره دانش

  6. #26
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض فهرست مطالب

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    29 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    30 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    31.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    32.
    . [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    33. تفسير رقابتی برای پراکنش منفصل - بخش هفتم و پاياني 34 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    35 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    36 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  7. 3 کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #27
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض سولات تکاملی (فرگشتی)

    سئوال ۱ - فرگشت چیست ؟



    فرگشت زیستی به تغییرات تجمع یابنده ای اشاره دارد که در یک جمعیت در طول زمان اتفاق می افتد . این تغییرات در سطح ژنتیکی به صورت موتاسیون یا نوترکیبی به طرق مختلف اتفاق می افتد. گاهی افراد ویژگی هایی را به ارث می برند که به آنها امکان ماندگاری و تولید مثل بیشتر در محیط زیست می دهد. این ویژگی ها تمایل به افزایش فراوانی در جمعیت آن موجود زنده دارند. این در حالی است که فراوانی ویژگی های نامناسب در جمعیت به تدریج کاهش می یابد. این فرآیند به عنوان یکی از مهمترین مکانیسم های تکاملی و با نام گزینش طبیعی شناخته می شود. در کنار این مکانیسم مکانیسم های دیگری همچون رانش ژنتیکی در فرگشت جمعیت ها ایفای نقش می کنند. رانش یک فرآیند تصادفی غیر سازشی است که باعث تثبیت فرکانس یک الل در طول نسل های متمادی می شود. تغییرات غیر ژنتیکی که موجود زنده در طول حیات خود متحمل آنها می شود قادر به انتقال به نسل های بعدی نیستند.



    سئوال ۲- آیا تکامل یک نظریه اثبات نشده است ؟

    در محدوده علوم نظریه یک بیان است که به دقت بر اساس جنبه های قابل مشاهده و ثبت شده جهان مورد آزمون قرار گرفته است بنابراین یک نظریه علمی سطح بالاتری از درک را که حقابق را در کنار هم گرد می آورد توصیف می کند. نظریه فرگشت داروین بر پایه زمان و هزاران آزمون علمی بنا نهاده شده است. هیچ چیزی نظریه وی را از 150 سال پیش تا کنون ابطال نکرده است . در حقیقت بسیاری از پیشرفت های علمی در محدوده فیزیک, زمین شناسی, شیمی و زیست شناسی مولکولی نظریه تکامل را در ورای آن چه که مورد تصور داروین بوده است مورد حمایت قرار داده و باعث توسعه آن شده است .





    سئوال 3 - آیا تمام گونه های موجودات زنده خویشاوند یکدیگرند؟

    بله, درست همانطور که درخت حیات نشان می دهد تمام موجودات زنده چه زنده و چه منقرض شده با یکدیگر ارتباط دارند. هر شاخه از درخت معرف یک گونه می باشدو هر شکاف یک گونه را از گونه دیگر مجزا می کند این شکاف نشان دهنده جد ancestor مشترک این دوگونه نیز می باشد. شکاف های بی شمار و شاخه های گسترده درخت حیات نشان می دهد که همبستگی بین گونه ها به طور قابل توجهی متنوع است. این حقیقت نیز به آسانی قابل مشاهده است که هر زوج گونه در تاریخ تکاملی خود در نقطه ای دارای یک جد مشترک می باشند به عنوان مثال دانشمندان تخمین می زنند که جد مشترک انسان ها و شمپانزه ها حدود 5 تا 8 میلیون سال پیش می زیسته است. انسان ها و باکتری ها جد مشترک بسیار دورتری می باشند. در حقیقت تحلیل های DNA نشان می دهد اگرچه میزان شباهت ماده ژنتیکی انسان با سایر خویشاوندان پریمات خود بسیار بیشتر است اما با این حال ژنوم انسان با ژنوم باکتری ها حداقل در 200 ژن شباهت دارد.

    مهم است که توجه داشته باشید توصیف گونه ها به عنوان خویشاوند به این معنی نیست که یکی از موجودات زنده جد سایر موجودات زنده است یا این که هر موجود زنده جد موجود زنده دیگری محسوب می شود. به عنوان مثال یک فرد ممکن است با افرادی نظیر پسر عمه ها و پسر عموهایش, خاله , عمه و دایی اش به این دلیل که با این افراد دارای یک یا چند جد مشترک (پدر بزرگ ها – مادر بزرگ ها و اجداد پدری و مادری) می باشند,خویشاوند باشند. در این حالت باید به خاطر داشت خویشاوندان این فرد مثل عمه ها – عموها – دایی ها و فرزندان آنها اجداد وی محسوب نمی شوند. به همین دلیل انسان ها بر اساس شواهد موجود با سایر پریمات ها خویشاوند هستند اما این حقیقت هرگز به این معنی نیست که این خویشاوندان معاصر اجداد انسان محسوب می شوند. بنابراین ذکر عباراتی نظیر این که انسان از نسل شمپانزه ها و اورانگوتان ها است, یا این که این جانوران اجداد انسان می باشند , اشتباه می اشد.

    به نقل از فرگشت زیستی

  9. این کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #28
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض گونه زایى و تنوع زیستى

    • گونه زیستى چگونه تعریف مى شود؟
    مفهوم گونه زیستى (biological species) مفهومى کلاسیک است اما در مورد گونه هایى به کار مى رود که به طریق جنسى تولیدمثل مى کنند و به این ترتیب تعریف مى شود: گونه یک جمعیت یا مجموعه اى از جمعیت هاى افراد است که آزادانه با یکدیگر تولیدمثل مى کنند. به عبارت دیگر گونه از نظر ژنتیکى عنصرى کم و بیش مجزا است که مستقل از دیگران تکامل مى یابد.

    • این به معناى یک خزانه ژنى بسته است. آیا این مفهومى عام است؟
    نه، عام نیست. از این مفهوم مى توان در مورد اکثریت قریب به اتفاق جانوران و بسیارى از گیاهان گلدار استفاده کرد. شاید در انواع بسیارى از جانداران میکروسکوپى نیز کاربرد داشته باشد. اما جانداران بسیار دیگرى، به ویژه در میان گیاهان و جانداران میکروسکوپى، هستند که این مفهوم را نمى توان در مورد آنها به کار برد یا در بهترین حالت با دشوارى مى توان به کار برد. بدیهى است اگر تولیدمثل جنسى نباشد، این مفهوم نیز به کار نمى رود. در مورد گونه هاى غیرجنسى، مى توان آنها را بر مبناى تفاوت هاى ژنتیکى، به شکلى دلبخواهى رده بندى کرد. براى مثال معیارى که در مورد باکترى ها به کار مى رود آن است که هرگاه دو سویه باکترى در ۳۰ درصد از DNAشان تفاوت نشان دهند، مى توان آنها را گونه هاى جداگانه اى در نظر گرفت. البته این عدد قراردادى است، اما در عین حال به طرز قابل قبولى عملى و قابل استفاده است.

    • آیا زیرگونه (subspecies) را نیز مى توان به وضوح گونه(species) تعریف کرد؟
    نه تا آن حد. به لحاظ نظرى زیرگونه یک نژاد جغرافیایى است. یک گونه ممکن است به چندین نژاد جغرافیایى تقسیم شود که در یک سرى صفات شاخص نظیر رنگ، طول بال یا عادت تولیدمثلى با یکدیگر تفاوتى پیوسته دارند. در مجموع زیرگونه با مشکلات بسیارى همراه است که آن را نسبت به گونه ترازى بسیار سلیقه اى تر مى سازد. یکى از این مشکلات آن است که صفات معمولاً مستقل از یکدیگر تغییر مى کنند. براى مثال یک گونه پروانه را در اروپاى شرقى در نظر بگیرید. ممکن است دریابید از نظر جثه جمعیت ها از شمال به جنوب رفته رفته بزرگتر مى شوند اما از نظر رنگ از شرق به غرب تیره تر مى شوند. بررسى دقیق تر ممکن است نشان دهد که آنها از جنوب شرقى به جنوب غربى روى بالشان خال هاى بیشترى دارند. در این وضعیت چه باید کرد؟ آیا باید یک یا دو صفت را برگزید و زیرگونه ها را بر اساس آن تعریف کرد؟ یا باید در ترکیب صفات بسیار کوشید و به این ترتیب آشفته بازارى از زیرگونه هاى بسیار ساخت؟ احتمالاً دشوارترین جنبه کاربرد مفهوم زیرگونه همین ناسازگارى صفات است. با این حال هنوز از زیرگونه استفاده مى شود و به ویژه در مورد نژادهاى جغرافیایى هنوز تا حدى معتبر است.

    • در مورد گونه زمانى یا نیاکانى چطور؟
    گونه زمانى (chromo species) صرفاً یک ضرورت علمى است زیرا باید میان جمعیت هایى که امروز زندگى مى کنند و جمعیت هایى که نیاى آنها هستند تمایز قائل شد. این جمعیت هاى نیاکانى از آنجا که در گذشته دور زندگى مى کردند با جمعیت هاى کنونى تفاوت بسیارى دارند. براى مثال ما به گونه Homo sapiens تعلق داریم _ و تقریباً به طور قطع مى دانیم که مستقیماً از گونه دیگرى به نام Homo erectus نسب گرفته ایم _ و بسیار ابهام آور و به طور شهودى نادرست خواهد بود که سعى کنیم آنها را با هم در یک گونه قرار دهیم. اگرچه Homo sapiens طى مراحلى از Homo erectus تکامل یافته است، نمى توان مفهوم زیستى گونه را به وضوح در این مورد به کار برد. با این حال مى خواهیم بین آنها تمایزى، هرچند قراردادى، ایجاد کنیم.

    • منشاء تنوع زیستى چیست؟
    پیش از هر چیز چرخه آشکارى است که گونه ها طى آن به منطقه جدیدى رفته و تنوع مى یابند. هنگامى که یک جزیره یا مجمع الجزایر تشکیل مى شود یا براى مثال منطقه اى در اثر یخچال یا سایر رویدادهاى بزرگ فیزیکى تنوع زیستى اولیه اش را از دست مى دهد، سیل گونه هاى مهاجر به سوى آن سرازیر مى شود. سپس با یکدیگر وارد تعامل شده و جامعه اى مى سازند که آن را یک اکوسیستم مى نامیم. چنانچه این منطقه جدید دست نخورده بماند، آنگاه طبق معمول این موارد، پرده اى از تکامل سریع با سازش گونه هاى جدید به این محیط به نمایش درمى آید. اگر وسعت منطقه کافى باشد و در آن بخش هاى مجزاى جغرافیایى که جمعیت هایى را بدون تماس با یکدیگر در خود جاى مى دهند به قدر کافى وجود داشته باشد، آنگاه پیدایش سریع گونه ها نیز به دنبال آن خواهد آمد. مثال کلاسیک آن هاوایى است. شواهد نشان مى دهند که این مجمع الجزایر به اشغال تعداد اندکى از گونه ها درآمد و آنها در مدت زمانى نسبتاً کوتاه به گونه هاى بسیار تکامل و تنوع یافتند. منظورم در زمان کوتاه، قرن ها یا هزاران سال است که در مقایسه با تکاملى که در بسیارى از نقاط دیگر جهان مى بینیم کوتاه است.فرآیند تنوع یابى سرانجام به سطحى مى رسد که در آن فون (مجموعه جانوران منطقه _ م) و فلور (مجموعه گیاهان منطقه _ م) پایدار شده و به ثبات مى رسند. در این هنگام هم سازگارى (coadaptation) رخ مى دهد یعنى وضعیتى که در آن گونه ها به هم وابسته اند، چنانکه یک گونه در تغذیه از گونه دیگر تخصص مى یابد. در این مقطع گونه زایى (speciation) کند مى شود. شبیه رشد یک جاندار است که در ابتدا با تجمع اجزاى جدیدى که با یکدیگر تعامل دارند سریع است و سرانجام به سطحى از بلوغ مى رسد که مى توان آن را براى مدت زمانى بلند حفظ کرد. مجموعه دیگرى از اصول تنوع زیستى با مقادیر یا آنچه مقادیر نهایى را تعیین مى کند سروکار دارند. براى مثال مى دانیم که جنگل هاى بارانى گرمسیرى نسبت به توندرا یا جنگل هاى مخروط داران نیمکره شمالى، در واحد سطح گونه هاى بسیار بیشترى دارند. تعداد گونه ها در یک سطح مشخص، براى مثال در یک یا صد کیلومترمربع، با نزدیک شدن به خط استوا پیوسته افزایش مى یابد. تعداد گونه ها از جزایر کوچک به جزایر بزرگ نیز همان طور که در جزایر کارائیب دیده مى شود، افزایش مى یابد.

    • چه عواملى موجب این افزایش گونه ها مى شوند؟
    ظاهراً سه عامل وجود دارد که عبارتند از انرژى، پایدارى و مساحت. هرچه انرژى بیشترى دراختیار جامعه تکامل یابنده گونه ها باشد، گونه هاى بیشترى پدید مى آیند. در استوا انرژى به اوج مى رسد. هرچه منطقه پایدارتر باشد، چنان که در نواحى داراى شرایط اقلیمى ثابت دیده مى شود، گونه هاى بیشترى تجمع مى کنند زیرا براى سازش و هماهنگى با یکدیگر زمان بیشترى دراختیار دارند. هرچه مساحت بیشتر باشد، جمعیت بزرگتر و متنوع تر است. براى مثال آمریکاى جنوبى نسبت به جزایر هند غربى گونه هاى بیشترى دارد. این سه نیروى محرک در مجموع بخش عمده تغییرات گونه ها در جهان را موجب مى شوند.

    • رایج ترین نوع گونه زایى کدام است؟
    اگر همان طور که بررسى هاى ما نشان مى دهد، گونه زایى همجا (sympatric) به این گستردگى در حشرات که متنوع ترین جانداران روى زمین هستند، رخ مى دهد، باید رایج ترین نوع گونه زایى باشد. بررسى پدیده گونه زایى همجا نسبت به گونه زایى ناهمجا (allopatric) که به آسانى و به وضوح مشاهده مى شود، دشوارتر است اما مى تواند بسیار رایج باشد، کسى چه مى داند. منظور از همجا، جانداران مشابهى در مجاورت یکدیگر است که به دلیل تفاوت هاى رفتارى، حتى با آنکه به لحاظ نظرى مى توانند، اما با هم تولیدمثل نمى کنند. منظور از ناهمجا، جانداران مشابهى است که گرچه به لحاظ نظرى مى توانند اما با هم تولیدمثل نمى کنند زیرا به طور جغرافیایى از هم جدا شده اند.

    • این مکانیسم ها با چه سرعتى مى توانند گونه هاى جدید تولید کنند؟
    فورى، به واقع در چند نسل. پیش از همه در گیاهان مکانیسمى به نام پلى پلوئیدى هست که در یک مرحله مى تواند سویه اى ایجاد کند که قادر نیست با گونه مادرى که از آن ریشه گرفته تولیدمثل کند. در واقع آن را گونه زایى فورى مى نامند. گونه زایى همجا نیز گاهى فقط چند مرحله تا تولید گونه جدید در مدت زمانى کوتاه طول مى کشد. براى مثال در بعضى انواع مگس سرکه، ممکن است یک سویه ترجیح دهد روى گیاه دیگرى تولیدمثل کند و این مى تواند در چند جهش رخ دهد. یا ناسازگارى ممکن است میان دوسویه اى وجود داشته باشد که تفاوتشان یک ژن یا تعداد بسیار اندکى از ژن ها است. این وضعیت ممکن است در مدت زمانى کوتاه در اثر جهش یا نو ترکیبى (recombination) ژن هاى موجود رخ دهد. به این ترتیب پیدایش گونه هاى جدید ظرف چند سال به لحاظ نظرى امکان پذیر است و احتمالاً تشکیل بعضى گونه ها با همین سرعت انجام مى شود اما مشاهده آنها در طبیعت دشوار است. مطمئن نیستیم که گونه زایى بسیار سریع واقعاً چقدر در طبیعت متداول است.

    •آیا آستانه اى وجود دارد که زیر آن جمعیت ها در خطر حتمى انقراض قرار گیرند؟بله. اندازه جمعیت براى بقا بسیار حیاتى است. به طور کلى هرگاه اندازه جمعیت از ۱۰۰ فرد کمتر شود، آنگاه افسردگى هم آمیزى (inbreeding depression) رخ مى دهد. و چنانچه در جمعیت ها ژن هاى زیان آور و مرگبار وجود داشته باشد، مثل ژن مسبب فیبروز کیستى در انسان، آنگاه میزان وقوع این صفت ژنتیکى افزایش مى یابد که به مرگ یا نازایى مى انجامد. در جمعیت هاى بزرگ احتمال آنکه یک ژن مرگبار بروز کند بسیار کم است. زیست شناسان حفاظت براى سلامتى ژنتیکى جمعیت ها قاعده ۵۰ تا ۵۰۰ را ملاک قرار مى دهند. همان طور که در کتاب «تنوع حیات» در سال ۱۹۹۲ نیز توضیح داده ام جمعیتى متشکل از حدود ۵۰ فرد تنها در کوتاه مدت کافى است و براى زنده و سالم نگهداشتن گونه تا آینده دور ۵۰۰ فرد لازم است.

    •اگر گونه زایى مى تواند به سرعت رخ دهد چرا باید نگران انقراض گونه ها باشیم؟
    به لحاظ نظرى مى تواند سریع رخ دهد اما محصول گونه زایى سریع به نسبت از تفاوت میان گونه ها خواهد کاست. براى مثال اگر دو گونه ماهى تنها در یک یا چند ژن از ده ها هزار ژنى که دارند با هم تفاوت داشته باشند، به احتمال زیاد تفاوت بسیار ناچیزى با یکدیگر خواهند داشت. این را با دو گونه اى مقایسه کنید که یک میلیون سال پیش از هم واگراییده و از نظر ژنتیکى در بسیارى از ژن ها و صفات خویش مستقل از یکدیگر تکامل یافته اند. چنانچه یکى از این دو گونه محو شود ما خیلى بیشتر ضرر خواهیم کرد تا آنکه یکى از دو گونه اى را از دست بدهیم که تنها تفاوت ناچیزى با هم دارند. به هر حال تفاوت میان گونه ها چه ناچیز باشد و چه آشکار هم اکنون در نتیجه فعالیت هاى انسان، با سرعتى که در بعضى جاها تا هزار برابر نرخ پیدایش آنها است ناپدید مى شوند. با این شتاب، مى توانیم در طول عمر یک انسان به آسانى نیمى از گونه هاى جهان را نابود کنیم. بسیارى از این گونه ها طى هزاران یا میلیون ها سال شکل گرفته اند. گونه هاى کاملاً متمایزى که مى توان آنها را در شواهد سنگواره اى ردیابى کرد، تا پیش از پیدایش انسان، تقریباً با آهنگ حدود یکى از هر یک میلیون گونه در سال ظاهر مى شوند. سریع ترین فرایندهاى گونه زایى نیز نمى توانند گونه هاى از دست رفته را از نو جانشین و رقم فوق را حتى دو برابر کنند.

    •با توجه به اینکه انقراض در مقیاس جهانى رخ مى دهد، کدام مناطق از نظر حفاظتى باید در اولویت باشند؟
    البته نقاط داغ (hot spots) نظیر جنگل هاى گرمسیرى. نقاط داغ زیستگاه هایى هستند که بیش از همه در خطرند و داراى بیشترین تعداد گونه هایى هستند که هیچ جاى دیگرى جز آنجا یافته نمى شوند. این مناطق عبارتند از جنگل هاى هاوایى و ماداگاسکار و بوته زارهاى غنى جنوب غربى استرالیا و آفریقاى جنوبى. طبیعت استوایى، نظیر آمازون و کنگو، آخرین جنگل هاى مرزى را در خود جاى مى دهد که مى توانند کلان فون (megafauna) یعنى پرندگان و پستانداران بزرگ را نگه دارند. حفاظت از این مناطق امرى حیاتى است. حوزه دیگر، سیستم هاى آب شیرین جهان است که عموماً فراموش مى شوند. این مناطق درخور توجه ویژه هستند زیرا در همه جا در نتیجه عواملى مانند آلودگى یا زهکشى به شدیدترین وجه مورد حمله و تعرض قرار گرفته اند. تراکم گونه هاى در خطر انقراض در واحد سطح در این سیستم ها از هر اکوسیستمى در جهان بیشتر است. همتاى آنها در اقیانوس آبسنگ هاى مرجانى است که درصد بالایى از آن اکنون نابود یا به شدت تخریب مى شود. آنها نیز در واحد سطح درصد بالایى از گونه هاى در خطر انقراض را در خود جاى مى دهند.

  11. این کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #29
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض تكامل نهاندانگان

    دو تئوري در باب نهاندانگان اوليه مطرح است :

    1. Paleoherb : بر طبق اين تئوري نهاندانگان ابتدايي گروهي از گياهان گلدار استوايي با گلهاي ناقص بودند كه تركيبي از ويژگيهاي تك لپه اي و دولپه اي را دارا بودند. پيشنهاد شده است كه تغييرات آب و هوايي يا جغرافيايي فرصت لازم را براي اين نهاندانگان جهت تنوع فراهم نموده است.

    2. Magnoliids : اين تئوري بر اين باور است كه نهاندانگان ابتدايي از نظر مورفولوژيكي مشابه اعضاي زنده Magnoliales,Laurales بودند. در اين گروه گياهان گلها بزرگند، برگها پهن هستند و برچه ها به طور ناقص پيوسته اند. نتايج آناليزهاي فيلوژنتيكي در مورد نهاندانگان اوليه تئوري دوم را حمايت مي كند.



    تكامل برچه هاي بسته

    اين ويژگي، ويژگي مهمي است كه نهاندانگان را از ديگرگياهان آوندي دانه دار متمايز مي سازد.در طول تكامل گل نياز به حفاظت در برابر خود لقاحي بسيار حياتي بود به گونه اي كه موانع شيميايي و مكانيكي، بسيار زود در اجداد گياهان گلدار توسعه پيدا كرد. مانع مكانيكي همان برچه بسته است و مانع شيميايي سيستمهاي ناسازگاري است كه براي رشد ناموفق لوله گرده گسترش يافت. علاوه بر اين يك استراتژي اساسي ديگر جهت جلوگيري از خود باروري و يا به عبارت ديگر خود گرده افشاني اضافه شدن يا از دست دادن كاسبرگ، گلبرگ و پرچم است.

    تكامل فرم و طرح گل

    تقارن شعاعي: گل در همه نهاندانگان ابتدايي داراي تقارن شعاعي بوده است.

    تقارن دو جانبي: در دوره هاي پالئوسن و ائوسن شواهدي از گلهاي دوجانبي در ركوردهاي فسيلي وجود دارد كه احتمالا در طول كرتاسه فوقاني شروع شده است.

    تكامل گلهاي كوچك و بزرگ: بررسيهاي تكاملي و اطلاعات به دست آمده از شواهد فسيلي حاكي از آن است كه گلهاي متوسط يا كوچك بسيار زود تشكيل شدند. يقينا اندازه گل بايد با اندازه گرده افشان مرتبط باشد. اندازه متغير گلهاي اوليه بيانگر آن است كه گرده افشانهاي متغيري هم در سيستم گرده افشاني آنها دخالت داشته اند. علاوه بر حشرات، آب و باد نيز در گرده افشاني نهاندانگان اوليه حائز اهميت هستند. آن دسته از گياهاني كه درگير تغيير در سيستم گرده افشاني خود شدند متحمل تغييرات بسيار شديدي گشتند: به گونه اي كه اجداد فسيل آنها بسيار متفاوت از اشكال مدرن آنهاست.



    ويژگيهاي اكولوژيكي زيستگاه نهاندانگان ابتدايي

    در ارتباط با شرايط اكولوژيكي زيستگاه نهاندانگان ابتدايي نظريه اي با عنوان "dark and disturbed" مطرح است. بر طبق اين نظريه، نهاندانگان ابتدايي سازگار با شرايط زيستگاهي سايه دار و تخريب شده بودند و تحت اين شرايط قدرت بقا و پايداري داشتند. در حالت كلي، اين آشفتگيهاي زيستگاهي در مقياسهاي كوچك حادث مي شدند نظير تردد جانوران يا ريزش فراوان باران.

    مطالعاتي كه بر روي اندازه جنين در نهاندانگان ابتدايي صورت گرفته بيانگر آن است كه اين نهاندانگان داراي جنينهاي كوچكي بوده اند. اگر چه وجود دانه هاي بزرگ در شرايط سايه دار مناسب تر به نظر مي زسد (به دليل نياز به ذخاير كربني بيشتر براي رشد) اما وجود دانه هاي كوچك از نظر عملكردي در زيستگاههاي فوق الذكرمنطقي تر به نظر مي رسد. از نظر ويژگيهاي برگ، برگها داراي پارانشيم اسفنجي بودند كه در زيستگاههاي تخريب شده يك نوع مزيت به حساب مي آيد.

    آناليزهاي فيلوژنتيكي نخستين نهاندانگان را گروههاي زير عنوان مي كند:

    Amborella, Nymphaeales, Austrobaileyales, Chloranthaceae, Magnoliales

    ويژگيهاي اكولوژيكي اجدادي به نهاندانگان اوليه اجازه داد تا در مناطق آشفته در طبقات پايين جنگلها مستقر گردند كه اين خود شرايطي را ايجاد نمود تا خصوصياتي نظير ايجاد وسلها و رگبندي مشبك تكامل پيدا كند ودر واقع اين مسئله منجر به تنوع بيشتر شد. در راستاي تكامل، نهاندانگان به درون طيف وسيعي از محيطهاي زيست جديد منتقل شدند و اين انتقال فرصتهاي جديدي را براي گرده افشاني و تكامل مدلهاي پراكنش براي آنها فراهم نمود.

  13. #30
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض طبقه بندي آرتور كروانكوئيست(Arthur Cronquist 1919-1992)

    آرتور كروانكوئيست يكي از تاكسونوميست هاي آمريكايي است كه طبقه بندي او در زمره طبقه بنديهاي فيلوژنتيكي به شمار مي رود. طبقه بندي فيلوژنتيكي نوعي از گروهبندي است كه به دنبال آشكارسازي روابط تكاملي گروههاي گياهي است. در اين نوع طبقه بنديها، برخي گروهها متقدم فرض مي شوند (گروههاي قديمي تر) و نيا يا جد گروههاي متاخر كه متكامل ترند در نظر گرفته مي شوند. هر چند كه آغاز چنين طبقه بنديهايي به قرن نوزدهم و رده بنديهايي نظير رده بندي چارلز بسي مربوط مي شود، اما از آن زمان تا كنون تغييرات بسياري در رده بنديهاي تكاملي(فيلوژنتيكي) صورت گرفته، به گونه اي كه استفاده از منابع اطلاعاتي جديد تر كه شامل استفاده از شواهد آناتوميكي، شواهد بيوشيميايي، ميكروسكوپ الكتروني، فيتوشيميايي و در دهه هاي اخير كاربرد شواهد مولكولي و ژني مي باشد طبقه بنديهاي پيشين را ترميم كرده والبته اين روند كماكان ادامه دارد. در ايران نيز اين پارادايم جديد با اقبال دانشجويان گياهشناسي و محققين روبرو گشته وما شاهد گرايش دانشجويان تحصيلات تكميلي به انجام تحقيقات مولكولي در كنار تحقيقات مورفولوژيك مي باشيم.
    كروانكوئيست، گياهان گلدار را در شاخه ماگنوليوفيتا(Magnoliophyta) قرار داده و اين شاخه را به دو رده تك لپه ايها(Liliopsida) و دولپه ايها(Magnoliopsida) تقسيم نموده است. رده تك لپه ايها شامل پنج زيررده به نامهايAlismatidae, Arecidae, Commelinidae, Zingiberidae, Liliidae است كه هر يك مشتمل بر تعدادي راسته و خانواده است. رده دولپه ايها نيز شامل شش زير رده به نامهايMagnoliidae, Hamamelidae, Caryophyllidae, Dilleniidae, Rosidae, Asteridae است.
    كروانكوئيست مولف كتابهاي ارزشمند زير است:
    An integrated system of classification of flowering plants(1981)
    The evolution and classification of flowering plants(1988)

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •