تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 127 اولاول 1234561252102 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 1265

نام تاپيک: تکامل (فرگشت)

  1. #11
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض قطعاتي از حلقه گم شده داروين

    بخشي از شكاف موجود در تاريخ تكامل انسان پر شد
    قطعاتي از حلقه گم شده داروين

    بي بي سي-پل رينكون: جويندگان فسيل، بقاياي آنچه را كه احتمالا جد مستقيم انسان است و بيش از ۴ ميليون سال قبل مي زيسته پيدا كرده اند. كشف بقاياي اين موجود كهن به دانشمندان كمك كرده است شكاف هايي بزرگ در مرحله اي مهم از تكامل انسان را پر كنند. پروفسور تيم وايت از دانشگاه كاليفرنيا در بركلي و همكارانش اين گنجينه فسيلي را در منطقه اواش مياني در اتيوپي كشف كرده اند. آنها اين يافته ها را كه مي گويند به گونه اي به نام «آسترالوپيتكوس آنامنسيس»(Australopithecus anamensis) تعلق دارند در نشريه نيچر تشريح كرده اند.آسترالوپيتكوس يك نوع اصلي كهن از موجودات انسان نما يا همان هومينيدهاست. عموما تصور مي شود كه نوع ما انسانها، هومو، از اين گروه تكامل يافته باشد. بنابراين رابطه آسترالوپيتكوس با هومينيدهاي دو پاي حتي قديمي تر، براي درك سرمنشاء پيدايش ما انسان ها اهميت اساسي دارد. وقتي دانشمندان بقاياي ۱/۴ ميليون ساله آنامنسيس را در كنار فسيل هاي يافته شده در همان ناحيه كلي از اتيوپي قرار مي دهند، به اين نتيجه مي رسند كه اين نمونه ها ظاهرا سير تكامل ميان گونه هاي قديمي تر و جديدتر را كامل مي كند. تيم وايت گفت: «نكته با اهميت در مورد اين سلسله اتيوپيايي اين است كه آنامنسيس بين هومينيدها قديم تر و اخيرتر جاي گرفته است.»انسان ميانياين يافته شكاف ميان يك گونه كهن تر به نام آرديپيتكوس راميدوس با قدمت ۴/۴ ميليون سال و گونه هاي تازه تر موسوم به آسترالوپيتكوس آفارنسيس كه در حدود ۴/۳ ميليون قبل در اواش مياني مي زيستند را پر مي كند. آسترالوپيتكوس آنامنسيس نقش واسطه را ميان اين دو بازي مي كند؛ نه فقط از لحاظ ترتيب زماني بلكه همچنين به لحاظ آناتومي. گونه آنامنسيس براي دانشمندان تازگي ندارد، اما محققان مي گويند كه اين اولين بار است كه نشان داده مي شود اين سه گونه به ترتيب زماني و در يك مكان، يكي پس از ديگري ظاهر مي شوند.يك توضيح ممكن براي اين كشف اين است كه يك گونه به سادگي به گونه ديگر تكامل يافته است. يك احتمال ديگر اين است كه آسترالوپيتكوس ابتدا به عنوان انشعاب فرعي آرديپيتكوس ظهور كرد. براساس اين نظر، گونه مادر براي مدتي در كنار گونه دختر مي زيسته تا اينكه منقرض شده است. اما هيچ نشانه اي مبني بر اينكه اين سه گونه همزمان در اتيوپي زيسته باشند يافت نشده است.شكافي كه هنوز باز استتيم وايت توضيح داد: «فكر مي كنم بتوان بدون اغراق استدلال كرد كه شواهد ضمني استوار بر جغرافيا و زيستگاه، نشانگر تكامل يكي از گونه ها به ديگري است و آنچه ما اينجا ناظر آن هستيم همانا شكل گرفتن مرحله دوم تكامل انسان يعني پيدايش آسترالوپيتكوس است.»كشفيات تازه تا حدودي شكاف ميان آرديپيتكوس و آسترالوپيتكوس را پر مي كنند اما نه به طور كامل. پروفسور وايت گفت: «شكاف كاملا پر نمي شود؛ يك شكاف بزرگ پر شده اما دو شكاف كوچكتر ايجاد شده است. ما اكنون شكافي ميان ۴/۴ ميليون سال قبل و ۱/۴ ميليون سال را پيش چشم داريم. اين يعني ۳۰۰ هزار سال؛ كه با مقياس هاي انساني زماني بس طولاني است، اما نه در مقياس هاي زمين شناسي.»اين فسيل ها متعلق به حداقل ۸ موجود بوده است و شامل بزرگترين دندان نيش متعلق به يك هومينيد، قديمي ترين استخوان ران شناخته شده از آسترالوپيتكوس و همچنين استخوان هاي دست و پا از اين موجود است.

    منبع: همشهري

  2. #12
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض برداشت‌هاي نادرست از تكامل

    تكامل نظريه‌اي علمي و مجموعه‌اي از واقعيت‌‌هايي است كه اين نظريه در پي توضيح و تشريح آن‌هاست. جانداران پيوسته در حال تغيير و تحول‌اند و تكامل در پي درك چگونگي و اساس اين تغيير و تحول است. نظريه‌ي تكامل از راه انتخاب طبيعي،كه داروين حدود 150 سال پيش آن را تشريح كرد، توضيحي براي اين تغيير و تحول هميشگي است. البته، اين نظريه طي سال‌هاي اخير پخته‌تر شده و اكنون يكي از استوارترين و موثرترين انديشه‌هاي علمي محسوب مي‌شود كه تاكنون علم براي بشر به ارمغان آورده است . به بيان ريچارد داوكينز ( Richard Dawkins )، جانورشناس آمريكايي، " اگر جانداراني از سياره‌هاي ديگر مي‌خواستند سطح توسعه هوشي ما را بسنجند، نخستين چيزي كه مي‌خواستند بدانند اين بود كه آيا ما تا به حال تكامل را كشف كرده ايم."

    شواهد زيادي از تكامل پشتيباني مي‌كنند . امروزه برعكس زمان داروين، اين شواهد به بقاياي فسيلي محدود نمي‌شوند. زيست‌شناسي مولكولي شواهد محكمي بر تاييد آن فراهم كرده است . با وجود اين، برخي برداشت‌هاي نادرست باعث شده‌اند كه برخي از افراد آن را نپذيرند و برخي سخنان غير علمي را به عنوان شواهدي علمي عليه تكامل عرضه كنند . اغلب اين افراد تلاش مي‌كنند از " جنبه منفي معلومات بشر " براي اثبات ادعاهاي خود بهره گيرند. به عبارت ديگر ، آنان توان اثبات ادعاي خود را ندارند، بلكه همواره تلاش مي‌كنند نقص‌هاي احتمالي يك نظريه را دليل ادعاي خود مطرح كنند. اما با افزايش آگاهي ما از فرايندهايي كه حيات را پيش مي‌برند، بسياري از اين نقص‌ها كه در واقع مجهول‌هاي ما و نه نقص‌هاي تكامل بوده‌اند، رفع شده اند.

    در اين مقاله ، برخي از مهم‌ترين برداشت‌هاي نادرست از تكامل، گردآوري و بررسي شده‌اند.

    1. تكامل يك حقيقت يا قانون علمي نيست بلكه فقط يك نظريه است.

    نظريه تكامل به ما مي‌گويد كه حيات در زمين چگونه تغيير پيدا كرده است. در بيان دانشمندان ، " نظريه" ( Theory ) آن گونه كه در زبان محاوره به كار مي‌بريم، به مفهوم حدس و گمان نيست ، نظريه‌هاي علمي، توضيحي براي پديده‌هاي طبيعي هستند كه به صورت منطقي از مشاه‌ها و فرضيه‌هاي قابل آزمايش به دست مي‌آيند . تكامل زيستي بهترين توضيح علمي براي مشاهده‌هاي بي‌شماري است كه ما هر روزه در جهان زنده با آن‌ها روبه رو مي شويم.

    دانشمندان در اغلب موارد براي توصيف يك مشاهده ، از واژه " حقيقت "( Fact ) استفاده مي كنند . اما حقيقت در واقع به يك پديده طبيعي مي‌گويند كه مشاهده‌ها همواره آن را تاييد مي‌كنند. براي مثال ، 225 روز طول مي‌كشد تا زهره يك دور به گرد خورشيد بچرخد. بنابراين ، تكامل را كه در واقع تغيير پيوسته سيماي حيات است ، مي‌توان يك حقيقت علمي نيز در نظر گرفت. بقاياي فسيلي و شواهد فراوان ديگري كه برخي از آن ها قابل آزمايش نيز هستند، ثابت مي‌كنند تكامل طي زمان رخ داده است. هر چند كسي اين تغييرها را با چشم خود مشاهده نكرده است، اما شواهد غير مستقيم، روشن ، صريح و در خور توجه هستند.

    همه‌ي رشته‌هاي علمي در اغلب موارد برشواهد غير مستقيم متكي هستند. فيزيك‌دانان هنوز نتوانسته‌اند ذره‌هاي درون اتم‌ها رابه طور مستقيم مشاهده كنند، اما كسي در وجود آن‌ها شكي ندارد و دانشمندان درباره‌ي ويژگي‌هاي آن‌ها پژوهش مي‌كنند.

    " قانون" ( Law ) علمي، توصيفي است براي اين كه يك پديده‌ي طبيعي در شرايط معين چگونه رخ خواهد داد. اما نظريه، آن پديده‌ي طبيعي را توضيح مي دهد. براي مثال، قانون‌هاي ترموديناميك آن چه را توصيف مي‌كنند كه در شرايط معين رخ مي‌دهد، اما نظريه‌هاي ترموديناميك توضيح مي‌دهد كه اين واقعيت‌ها چرا رخ مي‌دهند.

    قانون‌ها مانند حقيقت‌ها و نظريه‌ها، با به دست آمدن داده‌ها ي بهتر مي‌توانند تغيير كنند. بنابراين، تصور نكنيد يك قانون علمي تغيير ناپذير است و فقط نظريه‌ها هستند كه قطعيت علمي ندارند. به علاوه، نظريه‌ها با به دست آمدن شواهد بيش‌تر به قانون تبديل نمي‌شوند، بلكه روز به روز كامل‌تر و روشن تر مي شوند. نظريه‌ها هدف نهايي علم هستند‌.

    2. تعداد زيادي از دانشمندان نظريه‌ي تكامل را نپذيرفته‌اند.

    اين طور نيست. اجماع علمي درباره تكامل شگفت‌انگيز است آن دسته از دانشمنداني كه سخنان آنان به عنوان مخالفان نظريه‌ي تكامل مطرح مي‌شود، در خود تكامل شك ندارند، بلكه جنبه‌هايي از چگونگي تكامل را نمي‌پذيرند. براي مثال، برخي از زيست‌شناسان در اين مورد با هم اختلاف نظر دارند كه سرعت تغيير گونه‌ها همواره ثابت و تدريجي است يا اين كه پس از گذشت دوره اي طولاني از تغييرهاي كوچك، تغييرهاي ژرف‌تري روي مي‌دهند. چنين اختلاف نظريه‌هايي درساير شاخه‌هاي علم نيز ديده مي‌شود.

    3. بقاياي فسيلي از " حلقه هاي گمشده " پر است.

    منظور از حلقه‌هاي گمشده، فسيل‌هاي جانداراني است كه بينابين جانداران شناخته شده قرار مي‌گيرند. هر چند در قرن نوزدهم حلقه‌هاي گمشده مهمي در شواهد فسيلي وجود داشت، اما بسياري از آن‌ها به تدريج پيدا شدند. از جمله آن‌ها مي‌توان به Archaeopetryx اشاره كرد كه جانوري بينابين خزندگان و پرندگان بوده است. نياكان وال‌ها، چهار پا داشتند و روي زمين راه مي‌رفتند و جانداران بينابين آن‌ها Ambulocetus و Rodhocetus امكان گذار از زندگي خشكي به زندگي آبي را براي آن‌ها فراهم كردند. فسيل‌هايي كه به تازگي كشف شده‌اند، اين نظريه را تاييد مي‌كنند.

    با وجود اين، برخي از تغييرهايي كه در جمعيت ها رخ داده‌اند، ممكن است آن اندازه سريع روي داده باشند كه فسيلي از آن‌ها بر جاي نمانده باشد. به علاوه از بسياري از جانداران، به علت عادت‌هاي خاصي كه داشتند، به دليل شرايط محيطي و يا به اين دليل كه هيچ بخشي از پيكر آن‌ها قابليت فسيل شدن نداشتند، فسيلي بر جاي نمانده است . البته ،‌ فسيل هاي جانداران بين ماهي هاي ابتدايي و دوزيستان ، دوزيستان و خزندگان، خزندگان و پستانداران و پرندگان و خزندگان به روشني از نظريه‌ي تكامل حمايت مي كنند . صرف نظر از مدارك فسيلي،‌ يافته هاي زيست‌شناسي مولكولي نظريه تكامل را بيش از پيش تقويت كرده‌اند.

    4. جانداران، چه در سطح كالبد شناسي ، سلولي و چه در سطح مولكولي، پيچيدگي بسيار زيادي دارند كه به وجود آمدن آن از راه تكامل غير ممكن به نظر مي‌رسد .

    برخي از مخالفان تكامل عنوان مي‌كنند ، بعضي نظام‌ها آن انداره پيچيده‌اند كه شكل‌گيري آن‌ها با تغييرها و اصلاح‌هاي متوالي مشكل به نظر مي‌آيد . آنان به عنوان مثال به تله موش اشاره مي‌كنند كه تشكيل شده از: (1) قطعه‌اي چوب به عنوان پايه؛ (2) يك قطعه سيم فلزي كه موش را له مي كند؛ (3) فنري كه نيروي لازم را فراهم مي‌سازد؛ (4) گيره‌اي كه فنر را آزاد مي‌‌كند؛ (5) ميله‌اي كه به گيره متصل است و قطعه سيم فلزي را عقب نگه مي‌دارد.

    آنان مي‌گويند با هيچ كدام از قطعه‌هاي يك تله‌موش به تنهايي نمي‌توان موشي را به دام انداخت. پيش از اين كار، همه اين قطعه‌ها بايد در موقعيت مناسب كنار يكديگر قرار بگيرند. بنابراين، بسيار دور به نظر مي رسد، تغييرهاي اندك و متوالي بتوانند نظام‌هاي پيچيده‌اي به وجود آورند. زيرا اگر هر يك از پيش‌سازه‌ها‌ي يك نظام پيچيده، يك بخش ضروري را نداشته باشند، نمي‌توانند عملي را انجام دهند.

    اين گروه ادعا مي‌كنند انتخاب طبيعي فقط نظام‌هايي را بر مي‌گزيند كه از پيش وجود داشته باشند. بدون شك يك نظام ناكارآمد و ناقص انتخاب نخواهد شد. چنين نظام‌هايي را در همه جاي جهان زنده مشاهده مي‌كنيم. تاژك باكتري‌ها نمونه خوبي است. تاژك‌ها رشته‌هاي شلاق مانند درازي هستند كه يك موتور مولكولي آن را مي‌چرخاند. تاژك با يك مفصل پروتئيني به موتور متصل مي‌شود. پروتئين‌هايي كه به عنوان تثبيت كننده عمل مي‌كنند، موتور را در مكان خود نگه مي‌دارند. قطعه‌هاي ديگر نيز به عنوان " بوش " عمل مي كنند و " شافت " متحرك را در غشاي باكتري نگه مي‌دارند. بنابراين براي اين كه يك تاژك كار كند، بيش از 12 نوع پروتئين متفاوت لازم است در غياب هر يك از اين پروتئين ها، تاژك كار نميكند يا حتي سلول نمي‌تواند آن را بسازد .

    براي پاسخ دادن به اين ابهام، از همين مثال تله‌موش بهره مي‌گيريم. دو قطعه از آن (گيره و ميله فلزي) را در نظر بگيريد. با اين دو قطعه شما تله موش نداريد، اما مي‌توانيد از آن‌ها به عنوان گيره‌ي كاغذ استفاده كنيد. از گيره‌ي برخي از تله‌موش‌ها نيز مي‌توان به عنوان قلاب ماهي‌گيري استفاده كرد. از قطعه چوب تله‌موش نيز مي‌توان در كارهاي گوناگوني بهره گرفت. بنابراين، قطعه‌هاي يك ماشين پيچيده به تنهايي مي‌توانند كاربردهاي متفاوت، اما مفيدي داشته باشند.

    تكامل ‌از راه كپي كردن، اصلاح كردن و تركيب‌كردن پروتئين‌هاي از پيش موجود، ماشين‌هاي بيوشيميايي پيچيده‌اي را به وجود آورده كه پيش از اين براي كارهاي ديگري از آن استفاده مي‌شده است. براي مثال، بار ديگر به تاژك باكتري‌ها دقت كنيد. تعداد اندكي از پروتئين‌ها ي اين ماشين، مي‌توانند در غياب بقيه‌ي پروتئين‌هاي آن نيز كار مفيدي را انجام دهند. اين پروتئين‌ها در بسياري از باكتري‌ها به عنوان ابزاري براي تراوش سم به بيرون از باكتري به كار مي‌روند. اگر چه اين پروتئين‌ها به تنهايي كارهاي متفاوتي را انجام مي دهند، اما انتخاب طبيعي آن‌ها راحفظ مي‌كند.

    پروتئين‌هاي كليدي انعقاد خون نيز چنين وضعيتي دارند.در واقع ، آن‌ها نمونه‌هاي اصلاح شده‌ي پروتئين‌هايي هستند كه در دستگاه گوارش نقش مي‌آفرينند. پروتئين‌هاي سازنده‌ي عدسي چشم، آنزيم‌هايي مانند " لاكتات دهيدروژناز " و " انولاز" هستند كه پيش از تكامل چشم وجود داشته اند، اما تكامل با كنار هم قرار دادن آن ها به شيوه‌اي جديد، نقش جديدي به آن‌ها بخشيده است.

    عدسي‌هاي چشم از سلول‌هاي بافت پوششي به وجود مي‌آيند و داراي پروتئين‌هاي محلول (از جمله دو آنزيمي كه نام برده شد) در غلظت بسيار بالا هستند. غلظت نسبي اين پروتئين‌ها از حاشيه عدسي به سمت مركز آن تغيير مي‌كند. همين تغيير است كه كارآيي عدسي را در متمركز كردن نور، به همراه دارد. اين پروتئين‌ها از بقيه‌ي پروتئين‌ها شفاف‌تر نيستند، بلكه چگونگي توزيع غلظت آن‌ها در چشم و سازمان‌يابي ويژه‌ي آن‌ها در كنار يكديگر، اين توان ويژه را به آن‌ها بخشيده است.

    بنابراين ، تكامل با تغيير ميزان توليد، چگونگي توزيع و سازمان‌يابي مولكول‌هاي از پيش‌موجود ، دست به نوآوري مي‌زند و لازم نيست همه چيز از صفر شروع شود .

    5. بيش‌تر جهش‌هاي DNA مضرند. بنابراين انتخاب طبيعي آن‌ها را حذف مي‌كند. جهش‌هايي كه باعث مقاومت باكتري‌ها به آنتي‌بيوتيك‌ها مي‌شوند، فقط بر فرايندهاي شيميايي تاثير مي‌گذارند. حال آن كه تغيير‌هاي تكاملي بزرگ، ‌به جهش‌هايي نياز دارند كه تغييرهاي كالبدشناختي مفيدي ايجاد كنند. يك يا دو جهش (حتي در صورتي كه مفيد باشند) نيز نمي‌توانند چنين تغييرهايي را ايجاد كنند.

    كشف ژن هاي HOM و HOX در جانوران گوناگون (از جمله اسفنج‌ها ، مگس سركه و پستاندران) نشان داد كه گاهي حتي يك جهش، مي تواند باعث تغييرهاي كالبد‌شناختي ژرفي شود. اين ژن‌ها طرح پيكري يك جاندار (يعني تفاوت اساسي كه بين يك حلزون و يك پشه يا يك اسفنج و يك عنكبوت وجود دارد) را در فرمان خود دارند و فعال يا غير فعال بودن آن‌ها در قطعه‌قطعه ‌شدن بدن و توليد پيوست‌هايي مانند شاخك، پا و بال دخالت دارند. جهش در اين ژن‌ها با پديده‌هايي نظير حذف پا در مارها، تغيير باله‌‌هاي لب‌دار به دست و ايجاد آرواره در مهره‌داران ارتباط دارد.

    البته، ‌امروزه دانشمندان براي تشريح ويژگي‌هاي جانداران تنها بر جهش‌هاي نقطه‌اي و انتخاب طبيعي تكيه ندارند و از فرايندها و ساز و كارهاي گوناگوني بهره مي‌گيرند كه داروين از آن ها اطلاع نداشت. از جمله جا‌به‌جايي ژن، هم‌زيستي اندامك‌هايي نظير ميتوكندري و كلروپلاست، دوتايي شدن ژن، نقش ژن‌هاي تنظيمي، بازآرايي كروموزومي، پردازش گزينشي mRNA (قطعه ژن‌هاي كارآمد مي‌توانند به شيوه‌هاي جديدي به يكديگر متصل شوند). ساختار ماجولي پروتئين‌ها نيز راه را براي آفرينش پروتئين‌هايي با كارهاي جديد هموار كرده است.

    6. بر اساس قانون دوم ترموديناميك، سيستم‌ها با گذشت زمان بي نظم تر مي شوند. بنابراين، سلول‌هاي زنده نمي‌توانند از مواد بي‌جان به وجود آمده و جانداران پر سلولي نمي‌توانند از جانداران تك‌سلولي تكامل يافته باشند.

    اين استدلال از برداشت نادرستي از قانون دوم ترموديناميك ناشي مي‌شود. اگر اين استدلال درست باشد، كاني‌ها و دانه‌هاي برف هرگز نبايد تشكيل شوند، زيرا آن‌ها نيز ساختار پيچيده اي هستند كه خود به خود از اجزاي بي‌نظم به وجود مي آيند.

    قانون دوم ترموديناميك در واقع مي گويد، انتروپي كل يك سيستم بسته ( سيستمي كه هيچ گونه مبادله‌ي انرژي يا ماده ندارد)، نمي‌تواند كاهش نيابد. آنتروپي يك مفهوم فيزيكي است كه اغلب به طور اتفاقي به بي نظمي معنا مي شود، اما مفهوم اين واژه با آنچه كه در محاوره به كار مي رود، بسيار متفاوت است.

    به علاوه، قانون دوم اجازه كاهش آنتروپي را در بخش‌هايي از سيستم مي‌دهد، در حالي كه بخش‌هاي ديگر دچار افزايش آنتروپي مي‌شوند. بنابراين، كل سياره‌ي ما مي‌تواند متحمل افزايش پيچيدگي شود، زيرا نور و گرماي خورشيد وارد آن مي‌شود. جانداران نيز مي‌توانند با دريافت انرژي از مواد زنده و غير زنده، بر پيچيدگي خود بيفزايند.

    7. با محاسبه رياضي مي‌توان دريافت كه تشكيل حتي يك مولكول زيستي (يك آنزيم) به طور تصادفي غير ممكن است.

    مخالفان نظريه‌ي تكامل عنوان مي‌كنند، يك آنزيم دست كم از 100 اسيد آمينه تشكيل شده است. از آن جا كه 20 اسيد آمينه متفاوت وجود دارد، 100 20 تركيب متنوع از اسيد آمينه وجود خواهد داشت و احتمال ايجاد توالي خاص ، حدود 1 در 10 با 130 صفر جلوي ان است.

    اين محاسبه بسيار دقيق و جالب است، اما يك محاسبه وقتي ارزشمند است كه فرض‌هاي مرتبط با آن، فرض‌هاي درستي باشند. اشتباه اين استدلال اين است كه براي تشكيل يك‌باره يكآنزيم جديد، به يك توالي خاص نياز دارد. اما در نظر نمي‌گيرد كه بهبود تدريجي آنزيم‌هاي مفيدي كه از پيش وجود داشته‌اند، مي‌تواند به ايجاد تدريجي آنزيم‌هايي با ويژگي‌هاي جديد بينجامد. تغييرهاي كوچك در توالي اسيدآمينه‌هاي يك آنزيم مي‌تواند به تشكيل آنزيم‌هاي بينابيني منجر شود كه كار زيستي خود را نيز انجام دهند.

    در سال‌هاي اخير، باكتري‌ها داراي آنزيم‌هاي جديدي شده‌اند كه به آن‌ها امكان اثرگذاري بر تركيب‌هاي صنعتي سمي را بخشيده‌اند. هيدروكربن‌هاي كلردار و فلوردار، كه پيش از اين در طبيعت وجود نداشتند، از جمله اين تركيب‌ها هستند. يكي از آنزيم‌ها كه نايلون هيدرولاز نام گرفته، حاصل " جهش تغيير چارچوب "( Fram shift mutation ) است . اين نوع جهش، كل ساختمان يك پروتئين را تغيير مي‌دهد. بنابراين، آنزيم جديد شاهكار تازه تكامل است كه حتي در نتيجه‌ي يك تحول (نه تدريجي) به وجود آمده است. البته همان گونه كه انتظار مي‌رود، كارايي اين آنزيم در مقايسه با ساير آنزيم ها بسيار پايين است. اما آن چه كه اهميت بيش‌تري دارد، اين است كه اين گونه آنزيم‌ها كار مي‌كنند. در گام‌هاي بعدي، كارايي اين آنزيم‌ها مي‌تواند بهبود پيدا كند.

    منبع

    1. Jhon Rennie, 15 Answer to creationist nonsense , scientific American , July 2002

    2. ConstanceJ . Jeffery , Moonligting proteins , TIBS , January 1999

  3. 3 کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #13
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض جدايى انسان و ميمون در سطح بيان ژن

    بيش از 98 درصد DNA و 99 درصد ژن‌هاى انسان‌ها و شامپانزه‌ها يکسان است. با اين همه، ما و آن‌ها از نظر ظاهر و رفتار تفاوت زيادى با هم داريم. براى بيش از 30 سال، پيش از آن‌که توالى ژنوم انسان يا شامپانزه‌ها تعيين شود، دانشمندان بيان کرده‌اند که اين تفاوت مى‌تواند از شيوه‌ى بيان ژن‌هاى يکسان و نه تفاوت در خود ژن‌ها، برخاسته باشد. پژوهش جديدى که در مجله‌ى Nature چاپ شده است، به نظر مى‌رسد اين نظريه را ثابت مى‌کند.

    ياوو گيلاد( Yoav Gilad )، ژنتيک‌دانى از دانشگاه شيکاگو و همکارانش، از روش تازه‌اى براى برسى ژن‌هاى سلول‌ها کبدى چهار نخستى(پريمات)، انسان، شامپانزه، اورانگوتان و مکاک(ميمون ژاپنى)، بهره گرفتند. پژوهشگران مى‌توانستند 900 ژن را در هر چهار نخستى باهم مقايسه کنند و تفاوت آن‌ها را در زمينه‌ى بيان ژن ارزيابى کنند. پژوهشگران دريافتند که در هر چهار نخستى ميزان توليد مولکول mRNA در بيش از نيمى از ژن‌ها(60 درصد) تفاوتى ندارد. اما در بيان ژن 19 ژن‌، بين انسان و ديگر نخستى‌ها تفاوت چشمگيرى وجود دارد.

    گيلاد مى‌گويد:" زمانى که ما بيان ژن را در نظر گرفتيم، دريافتيم که طى 65 ميليون سال از تکامل مکاک، اورانگوتان و شامپانزه، تغيير بسيار اندکى رخ داده است. اما طى 5 ميليون سال جدايى انسان از اين نخستى‌ها، تغيير زيادى در اين گروه از ژن‌هاى ويژه انباشته شده است."

    حدود نيمى از ژن‌هايى که در انسان بيش‌تر بيان مى‌شوند، ژن‌هاى عامل‌هاى رونويسى هستند؛ يعنى، ژن‌هايى رمزدهنده‌ى پروتيين‌هايى که بيان ژن را در ديگر ژن‌ها تنظيم مى‌کنند. با تغيير اندکى در اين ژن‌هاى کارفرما، فرايند تکامل مى‌تواند اثر ژرفى بر بيان ژن بگذارد، بى آن‌که احتمال رخ دادن جهش‌هاى منفى را افزايش دهد. گيلاد مى‌گويد: " من فکر نمى‌کنم نتيجه‌ى پژوهش‌هاى ما سازوکار تازه‌اى را مطرح مى‌کند، اما نخستين گواه تجربى است بر اين نظريه که در نخستى‌ها عالى، تکامل ممکن است از راه تغيير بيان ژن کار کند."

    گيلاد گمان مى‌کند که تغيير به‌نسبت تند در ژنتيک کبد انسان ممکن است پيامد تغييرهاى پيش‌آمده در رژيم غذايى، مانند وابستگى فزاينده به غذاى پخته، باشد. او مى‌گويد:" شايد چيزى در فرايند پختن نياز زيست‌شيميايى را براى بيش‌ترين دست‌يابى به مواد غذايى و نيز نياز به پردازش کردن زهرهاى طبيعى موجود در گياهان و غذاهاى جانورى، تغيير داده است."

    اين يافته علاوه بر نظريه‌ى تکامل دستاوردهايى براى پزشکى نيز دارد: 9 ژن از 100 ژن بسيار پايدار، وقتى که تغيير مى‌کنند، در روند سرطان درگير مى‌شوند. به نظر پژوهشگران " اين يافته پيشنهاد مى‌کند که توجه به ژن‌هايى با ميزان بيان ژن حفظ شده در ميان نخستى‌ها، در شناسايى ژن‌هاى نامزد براى پژوهش‌هاى مرتبط با بيمارى‌ها، مى‌تواند سودمند باشد." همچنين، اين يافته تا اندازه‌اى از اين راز پرده بر مى‌دارد که چگونه انسان و شامپانزه، که ژن‌هاى مشترک زيادى دارند، مى‌توانند اين همه متفاوت باشند.

    منبع:

    David Biello, Separation of Man and Ape Down to Gene Expression, [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] , March 09, 2006

  5. #14
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض اولين نشانه رفتارهاي نوعدوستانه در كودك انسان و شامپانزه

    مطالعات جديد در موسسه ماكس پلانك درشهر لايپزيك آلمان كه به بررسي مباحث انسان شناسي تكاملي مي پردازد ، در باره اشتراك رفتارهاي نوعدوستانه انسان و شامپانزه به يافته هاي جديدي دست يافته است . محققين سناريوهاي مختلف طراحي كردند كه در آنها يك انسان بالغ با يك مسئله رودرو قرار مي گيرد وبه كمك ديگران نياز دارد . در يكي از اين سناري ها فرد بزرگسال اشيايي را طور عمدي در كف اتاق مي اندازد و وانمود مي كند كه نمي تواند آن را بردارد ، گويي نيازمند كمك است .
    كودك 18 ماهه انسان در چندين موقعيت از قبل طراحي شده در آزمايشات اخير ، بي اختيار به كمك فرد بزرگسال آمده است و شامپانزه ها نيز رفتاري مشابه در موقعيتهاي ساده تر از خود نشانداده اند . اين يافته هاي جديد نشان مي دهد كه اشكال اثري و ابتدايي رفتارهاي نوعدوستانه در اجداد انسان نيز وجود داشته است . البته بر اساس يافته هاي گروه ديگري از محققين همين موسسه نشان داده شده است كه اين نتايج به وضعيت هاي خاصي محدود مي شود . (SCIENCE, March 3, 2006)
    فليكس وارنيكن (Felix Warneken) و مايك توماسلو (Mike Tomasello)دريافتند كه كودكان 18 ماهه ، كاملا از روي ميل به افراد بيگانه كمك مي كنند . وارنيكن مي گويد " نتايج تحقيقات ما حيرت آور بود ، چرا كه اينگونه كودكان بسيار كم سن و سال و هنوز قنداقي هستند و به سختي مي توانند حرف بزنند، اما با اين حال نشان داده اند كه تمايل به كمك به ديگران دارند ". وارنيكن سناريوها مختلفي را انجام داد : مثلا در يكي از اين آزمايشات، لباس ها را از بند مي آويخت و يكي از گيره هاي لباس را عمدا مي انداخت وچنين وانمود مي كرد كه نمي تواند آن را بردارد . دراولين 10 ثانيه پس از اين عمل او خودش را به گيره لباس مي رساند . در 10 ثانيه بعدي به كودك مورد آزمايش نگاه مي كرد . بعد از 20 ثانيه بطوريكه كودك بشنود مي گفت " اي واي گيره لباسم افتاد " . اما هيچ وقت به طور مستقيم از كودك كمك نمي خواست و البته اگر كودك گيره را پس مي آورد از او تشكر نمي كرد و پاداشي نيز به او نمي داد . كودكان مورد آزمايش در 84 درصد موارد در همان 10 ثانيه اول حتي قبل از اينكه وارنيكن به كودك نگاه كند براي پس آوردن گيره لباس كمك مي كردند. اين محقق مي گويد : كودكان مورد آزمايش در مواردي كه من از روي عدم نياز گيره لباس را روي زمين مي انداختم در برداشتن و پس آوردن آن كمكي نمي كردند .بچه ها فقط زماني اقدام به كمك مي كردند كه در مي يافتند من براي تمام كردن كار آويختن لباسها به آن گيره نياز دارم ! در مواردي كه كودك قبلا باز پس آوردن گيره لباس را تجربه كرده بود ، وارنيكن موقعيتهاي آزمايشي ديگر و پيچيده تري را براي او انتخاب مي كرد . يكي از اين موارد جعبه اي با يك كشو در قسمت تحتاني آن براي برداشتن شيئي بود كه داخل آن مي افتاد . وارنيكر يك قاشق داخل جعبه مي انداخت و وانمود مي كرد كه از وجود كشو پاييني اطلاعي ندارد . باز هم كودك در صورتي در باز گرداندن قاشق به وارنيكر كمك مي كرد كه مي ديد وي با تقلاي زياد سعي در برداشتن قاشق از جعبه دارد . قصد كمك كسي به ديگري در انجام كاري كه منفعتي براي وي ندارد، نوعدوستي ناميده مي شود .
    تا اينجا فقط انسان است كه نشان داده است نوعدوست مي باشد . ما صدقه مي دهيم و به موسسسات خيريه كمك مي كنيم ، ماليات مي پردازيم و به كساني كه آنها را نمي شناسيم كمك مي رسانيم. اما اين حس تا كنون در كودكاني كه حتي مهارت هاي كلامي نيز ندارند به اثبات نرسيده بود . اين مطالعات نشان داد كه بچه ها حتي قبل از اينكه چندان اجتماعي شده باشند ، خوبخود و بي اختيار تمايل به كمك به ديگران دارند . به عبارت ديگر نوعدوستي در ذات انسان است . اما آيا عمل كمك كردن مخصوص گونه انسان است ؟
    مطالعات اخير بوسيله ژنسن و همكاران وي نشان داده است كه منحصرا شامپانزه ها در هنگام بدست آوردن غذا باهمنوعانشان چنين رفتاري دارند . البته ممكن بود شامپانزه ها در مواردي غير از بدست آوردن غذا نيز به هم كمك كنند .لذا وارنيكن همان اعمال آزمايش شده روي انسان را روي شامپانزه نيز انجام داد . اگر چه شامپانزه ها در موارد پيچيده اي مثل جعبه كشو دار موفق نبودند ، اماوقتي شخص مانوس يا سرپرست آنها در تلاش براي رسيدن به چيزي بود ، به وي كمك مي كردند . وارنيكن مي گويد : اين اولين تجربياتي است كه نشان دهنده نوعدوستي در يك غير انسان است . وي مي گويد: قبل از اين ادعا مي شد كه شامپانزه ها اساسا براي منافع خودشان عملي را انجام مي دهند ، اما در آزمايشات ما بدون اينكه پاداشي دريافت كنند ، عمل كمك به همنوع انجام مي شد . به نظر وارنيكن ، آلترويسم يا نوعدوستي شامپانزه ها احتمالا نشانگر نياي مشترك با ما بوده باشد به اين معني كه قبلا ( يعني قبل از اينكه در شش ميليون سال قبل انسان و شامپانزه از هم جدا شوند) اشكال اثري رفتار كمك به همنوع، در جد مشترك ما وجود داشته است .
    وارنيكر با خنده مي گويد : مردم فكر مي كنند رفتارهاي كمك به هم نوع منحصر به انسان است ، اما احتمالا شامپانزه ها اينطور فكر نمي كنند ! احتمالا ذره اي از نوعدوستي در اجداد ما طي دوران تكاملي وجود داشته است و همين مقدار كم نوعدوستي به صورت بسيار قوي در انسان امروزي تكامل يافته است .
    منبع: زيست پويا

  6. این کاربر از Marichka بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #15
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض انسان اولیه احتمالا برای ترک افریقا از عرض دریاها گذشته است

    نقل قول نوشته شده توسط Babak
    خيلی عالی بود مرسی
    بخصوص پست 12 که جواب بسياری از سفسته ها رو در خودش داره
    سلام
    ممنونم از نظرتون
    بله به هر حال تكامل هم يه نظريه است كه بهتر از ساير نظريه ها تونسته اون چيزي رو كه الان مي بينيم توضيح بده فقط همين.
    بازم ممنون
    موفق باشين
    ==================================
    ما از کجا آمده ایم ,و چگونه به اینجا رسیده ایم؟غالب دانشمندان بر این باورند که به احتمال قوی انسان مدرن اولین بار حدود 150.000 سال قبل در افریقا تکامل یافته و بعد ها در نقاط مختلف کره زمین ساکن شده است . زمانی که این مهاجرت آغاز شد, مسیر آن به کدام طرف امتداد یافت ؟ بر پايه يكي از تئوري هاي موجود، یک موج مهاجرتی از افریقا در 50.000 سال قبل آغاز شده و طی آن انسان مدرن به طرف شمال افریقا واز آنجا به خاور میانه وارد شده است .انسان سپس از خاورمیانه به دو سوی غرب و شرق یعنی اروپا و آسیا مهاجرت نمود . مدل دیگری نیز پیشنهاد می کند که به جای یک موج ,چندین موج مهاجرتی از افریقا اتفاق افتاده که احتمالا شروع آن در 80.000 سال قبل با مهاجرت به دو سوی جنوب و شمال بوده است. انتشار دو مطالعه جداگانه فوق در ژورنال پژوهشی ساینس( Science ) که هرکدام طرحی از پراکنش انسان را مطرح می کنند, منجر به ارائه تئوری سوم گردید که معتقد است: پراکندگی انسان یکباره و سریع و آنهم در حدود 60.000 تا 75.000 سال قبل اتفاق افتاده است . این پژوهش اشاره می کند که انسان امروزی افریقای شرقی را با گذر از عرض دریا ترک کرده وسپس در جنوب خشکی در امتداد خط ساحلی شبه جزیره عربستان به طرف هند مالزی و استرالیا مهاجرت نموده است . یکی از مطالعات اخیر توسط کومارآسامی تنگراج( Kumarasamy Thangaraj)ژنتیک دان مرکززیست شناسی سلولی و مولکولی حیدر آباد هند انجام شده است .تنگراج و همکارانش جمعیت انسانی جزایر نیکوبار وآندامن( Andaman and Nicobar Islands) در نزدیکی سواحل تایلند را بررسی کردند. این مطالعات بر بررسی DNA میتوکندریایی یعنی ماده ژنتیک مادری که از طریق مادری در طول تاریخ گذر نموده و به بیشتر سلولهای انسانی رسیده , استوار بود.غالب دانشمندان معتقدندکه : تمام آدمیان در DNAمیتوکندریایی خود اثری از جد مشترک مادری خود دارند که حدود 150.000تا200.000 سال قبل زندگی می نموده است تانگاراج و همکارانش از این ماده ژنتیک به عنوان راهنمایی برای تعقیب دودمانی شش جمعیت بومی از قبایل بسته ساکن این جزایر بهره بردند . مهمترین این قبایل عبارت از نیکوبارز , اونگه , آندامانس و آندامانس بزرگ بود . مطالعات اولیه نشان داد که نیکوبارز ها از آسیای جنوب شرقی منشا گرفته اند و احتمالا حدود 15.000 تا 18.000 سال قبل به این جزایر رسیده اند . تنگراج می گوید: سابق بر این دانشمندان گمان می کردند که سه قبیله بومی این جزایر ---- آندامنز,اونگه و آندامانز بزرگ ---- منشا متفاوتی دارند .



    اما وقتی ما ژنوم میتو کندریایی آنها را بطور کامل تعیین توالی نمودیم , به تغیرات واحدی در آنها پی بردیم که در هیچ کجای جهان دیده نشده است . این یافته ها تنگراج و همکارانش را به این مهم رهنمون ساخت که پیشنهاد کنند ,که این قبایل از مهاجرین بسیار قدیمی افریقا منشا می گیرند . او می گوید :بر اساس جهش ها ما تخمین می زنیم که این قبایل باید حدودا 50.000 تا70.000 سال قبل از طریق مسیر دریایی جنوبی مهاجرت کرده باشند . خط ساحلی وینسنت ماکائولای (Vincent Macaulay) متخصص آمار ژنتیک در دانشگاه گلاسکو در اسکاتلند مطالعات ژنتیکی متفاوتی ارائه کرده است .مطالعات وی نیز که بر اساس شواهد بوم شناختی و دیرینه شناسی است ماکائولای و همکارانش را به این امر رهنمون ساخت که انسان امروزی افریقا را از طریق یک مسیر مهاجرتی جنوبی ترک کرده است . پژوهشگران مي گويند شواهدي وجود دارد كه انسان امروزي نمي توانسته است قبل از 50.000 سال قبل از مسير جنوبي مهاجرت نمايد . زيرا تمام افريقاي جنوبي عربستان و خاورميانه به طرف مركز آسيا تا آن زمان كوير هاي غير قابل عبور بوده است . همچنين دانشمندان دلايلي بر اسكان انسان در 63.000 سال قبل در استراليا پيدا كرده اند . انسان مدرن به منظور ترك افريقا از طريق مسيري در جنوب افريقا ، همانگونه كه ماكائولايو و همكارانش بيان داشته اند ، به فنون مسافرت هاي اقيانوسي آشنايي داشته است . ماكائولاي مي گويد براي انسان مدرن گذر از عرض درياي سرخ كه افريقاي جنوبي را از شبه جزيره عربستان جدا مي نمايد ،چندان غير ممكن نبوده است .اين مسير كوتاه و در حد چند كيلومتر است و انسان مي توانسته براحتي آنسوي دريا را با چشم ببيند. اگر چه امكان شنا وجود نداشته ولي براحتي انسان مي توانسته بصورت شناور بر يك تخته پاره خود را به آن سوي ساحل برساند . اما چگونه انسان توانسته به استراليا يعني سرزميني برسد كه صدها مايل دريايي از نزديكترين ساحل فاصله دارد ؟ماكااولاي در اين خصوص پاسخهاي مبهم و سر بسته مي دهد. گذار انسان از افريقا تا استراليا بسيار اسرار آميز مي نمايد . وي مي گويد اين كار در گرو يك دريانوردي ماهرانه و طولاني است . ماكائلاي مي گويد :انسان امروزي در 66.000 سال قبل به هند ، در 64.000 سال قبل به مالزي و حدود 63.000 سال قبل نيز به استراليا رسيده است . اين گسترش داراي سرعت بسيار زيادي بوده ، بطوريكه در طول 3.000 سال حدود 12.000 كيلومتر7,500 miles مسير پيموده است . اگر شما اندكي رياضيات بلد باشيد، مي بينيد كه اين پراكنش سرعتي برابر 4 كيلومتر در سال داشته كه سرعت نسبتا بالايي است ولذا شايد بتوان گفت كه انسان آن روز از كشتي هاي كوچك براي اين منظور استفاده مي كرده است . (4 كيلومتر در سال قابل مقايسه است با پراكندگي و اسكان انسان در امريكا يعني زماني كه انسان ازآسيا و از طريق پل معروف برينگ لند(ancient Bering land bridge) براي اولين بار به امريكاي شمالي و سپس از آنجا به امريكاي جنوبي رفت.) ساكنان اروپا (European Settlement ) ماكائولاي معتقد است كه جمعيت اروپا شاخه اي از مهاجراني هستند كه از جايي در شرق افريقا اولين بار از طريق مسير جنوبي به عربستان و سپس خاور گسترش يافتند. اين افراد در حدود 50.000 سال قبل به موازات بهبود وضعيت آب و هوايي به اروپا مهاجرت نمودند . قديمي تر ين شواهد و آثار باستان شناسي نشان مي دهند كه انسان اوليه از 45.000 سال پيش در اين قاره ساكن بوده است . گروه ماكائولاي حدس مي زنند كه اولين گروههايي كه افريقا را ترك كردند و در قاره هاي ديگر ساكن شدند ، در حد چند صد تن بيشتر نبوده اند . پيتر فوستر( Peter Forster) ژنتيك دان انستيتو مك دونالد وابسته به دانشگاه كمبريج لندن پس از تحقيقات ديرينه شناختي مي گويد اندازه اين جمعيت نسبت به تاثيري كه در تاريخ بشري گذاشته اند حيرت انگيز است. فوستر خود در مجله ساينس Science يكي از دو مقاله منتشره را نوشته است . فوستر مي گويد : ما از جمعيت چند صد تايي صحبت مي كنيم كه از افريقا در حدود 60.000 سال قبل خارج شده اند . در اين دوره اخير بين 60.000 تا 30.000 سال قبل ، تراكم جمعيت انسان پايين بوده است . وي ادامه مي دهد :"و اين گروه كوچك بنيان گذار كه ميلياردها زاده آن اكنون روي كره زمين زندگي مي كنند فشارهاي ژنتيكي عظيمي را متحمل شده ، تا جاييكه امروز شاهد اين همه تنوع ژنتيكي در گونه انسان هستيم.


  8. #16
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

  9. #17
    آخر فروم باز ebinem173's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,485

    پيش فرض

    دوستان اگر عکسی از استخوانهای کشف شده پیدا کردید لطفا اینجا قرار بدید

  10. #18
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mahtabesfahan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    اصفهان نصف جهان
    پست ها
    314

    پيش فرض

    Dianella
    خيلي عالي بود و كاملا علمي . اما اسلام نظر ديگه اي داره
    اسلام بوجود آمدن انسان را " دفعي " مي داند و نظريات داروين را كشك ميشمرد

  11. #19
    حـــــرفـه ای Marichka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    5,662

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط mahtabesfahan
    Dianella
    خيلي عالي بود و كاملا علمي . اما اسلام نظر ديگه اي داره
    اسلام بوجود آمدن انسان را " دفعي " مي داند و نظريات داروين را كشك ميشمرد
    سلام
    ممنون از نظرتون.
    يه جاي ديگه هم قبلا گفته بودم كه اون چيزي كه در قرآن اومده راجع به تكامل نياز به تفسير داره و يه كتاب خيلي كامل هم در اين مورد هست. در ضمن اين نظريه فقط اغازگرش داروين بوده و شما اگه همه ي مطالب رو بخونيد متوجه ميشيد كه هر روز شواهد جديدتري بر قبول اين نظريه پيدا ميشه. در نهايت من قصد بحث اينجا ندارم و همونطور كه در پاسخ پست بابك عزيز گفتم اينم مثل خيليهاي ديگه فقط يك نظريه است كه كمك مي كنه اون چيزي رو كه در جهان واقعيت مي بينيم توضيح بديم فقط همين و كسي هم روي اون پافشاري نكرده بلكه دنبال جمع كردن شواهد براي قبول يا رد اون هستند.

    هميشه موفق و پيروز باشيد

  12. #20
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mahtabesfahan's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    اصفهان نصف جهان
    پست ها
    314

    پيش فرض

    سلام
    من اصلا نظريه داروين رو رد نكردم
    فقط گفتم از ديدگاه اسلام ما يه حو كنفيكون يا يه چيزي تو اين مايه ها شديم و بايد فقط بگيم چشم وگرنه مرتد و ملحد و چه و چه هستيم و ...
    اول هم گفت مطلبي كه نوشتي خيلي علميه پس انتخاب من معلومه
    در هرصورت موضوع خوبي رو دنبال ميكني چيزي كه خيلي ها ازش فرار ميكنن
    راستي رشته تحصيلي شما بايد يه چيزي تو مايه هاي زيست شناسي پزشكي باشه نه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •