مسابقه شعر / متن متناسب با عكس

[raha bash]

درود بر دوستان و همراهان همیشگی

تبریک به مناسبت روز جهانی زن


با توجه به امتیازهای داوران برنده این دوره raana عزیز هست


لحظاتتان در این روزهای پایانی سال پر از شادی و موفقیت

[raana]

سلام دوستان....شب همگی خوش.....
با سپاس فراوان از تیم داوری...

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

[Sanomas]

تاب
تاب
عباسي
در ميان بازوانت با شادي تاب مي خوردم
و همچون كودكي نوپا ،
سرخوشانه قهقهه شادي سر ميدادم
تا اينكه
نيروي گريز از مركز خودخواهيت
قوانين فيزيك را شكست
و من طبق فرمول ساده عشق منهاي مردانگي
افتادم ...
قبل از اينكه بگويم خدا منو نندازي !!!


شاعر: سميه ثابت

منبع:

برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

[Ahmad]

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

باید به زندگی پر و بال داد
وقتی آسمان از تو دریغ می‌شود

باید
به زندگی
پر و بال
داد!

مونا اکبریان

[hamed29]

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

شاعر: اردلان سرافراز

  محتوای مخفی: متن شعر 

زیر این گنبد نیلی ، زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور، یه برج پیر و کهنه بود

یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق، کبوتری تا برج کهنه پر گشود

برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد

اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه ی دلبستگی شد

باد و بارون که تموم شد، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو ته چشم برج ندید

عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید

ای پرنده من، ای مسافر من
من همون پوسیده ی تنها نشینم

هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم

راز پرواز و فقط تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

اخر قصه مونو تو میدونی تو میدونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

[geojo]

کودکی هایم عاشق تاب بازی بود...
تاب می خورد و می خندید
بزرگی هایم هم تاب بازی را دوست دارد...
هر از گاهی دست بی تابی هایم را می گیرد و به تاب بازی می برد!
نمی دانم چه رازی در میان است...
ولی همین که بی تابی هایم را به تاب می سپارد
دیگر بی تاب نیستم!
بزرگی هایم تاب می خورد و می خندد...!

[M0RTEZA_R]

و موجودی به نام خدا از آسمان چنان ماهرانه تاب می دهد مارا که یادمان رفته است فقط عروسک خیمه شب بازی هستیم...

مرتضیـ

پ.ن:شرمنده

[Demon King]

میبینی؟ پشت به زمان در پروازم, پروازی به دوردست.

در دقایق پایانی ساعت دو, در رویایی شیرین,
همگام با پرندگان در کوچی پرشور به بهار میروم و دل خود را از زمستان به گلزار میکشانم پشت به زمان,

دلم روشن است هر زمان, زمان برایم مهم نیست, ساعت گر میخواهد بخوابد گر نخواهد نه ... برای من کوچ با پرندگان سفید فام می ارزد به گذشتن زمان ...



" Demon King "
ممنون از رعنای عزیز به خاطر عکس زیباشون ...

[**EHSAN**]

زمان با ارزش ترین در دنیا است

حتی از طلا هم ...

ببین کوچ کردن و رسیدن به تو

چه قدر ارزش داشته

که به با ارزش ترین پشت کرده ام ...

[Atghia]

در واپسین روزهای سال گذشته ، raana ناظر عزیز انجمن عکسی برای مسابقه انتخاب کردند که اگرچه شرکت کنندگان خیلی آرام و بی صدا در این دور شرکت کردند
اما به راستی که رقابت فشرده و تنگاتنگی را رقم زدند!
در نتیجه ی این رقابت hamed29 ، Demon_King و MORTEZA_R با امتیازات بسیار نزدیک به هم توجه ما را با اشعار زیبای انتخابی خود جلب کرده بودند
اما اینبار این Ahmad مدیر خوش سلیقه انجمن ادبیات بود که با بالاترین امتیاز توانست با نظر داوران برنده دور نهایی این مسابقات باشد
بله دوستانِ من ، به لطف شما بعد از 34 دور مسابقه ما هم اکنون مجموعه ای ارزشمند از اشعار زیبای مرتبط با عکس در اختیار داریم که بصورت آلبومی زیبا در پست های 2و 3 تاپیک قابل مشاهده هستند.

تشکر میکنیم ازکلیه دوستانی که در مسابقات ما شرکت داشتند و با اشعار انتخابی زیبایشان تجلی دیگری از احساسات را به نمایش گذاشتند.

پرونده این دور مسابقات را در این لحظه میبندیم و به زودی با تاپیکی جدید و مسابقاتی جدیدتر به امید روزهای درخشانتری به واسطه همکاری شما دوستان عزیز در خدمتتان خواهیم بود.