عینکم که نیست پنجره ها دیوارند ؛ و صورتها نقاشی های ناتمام خدا.... عینکم که نیست شاعر می شوم.
سمعکم که نیست ، بعضی واژه ها خاموش اند ؛ و گاهی سکوت تنها صدایی است که به گوش می رسد .... سمعکم که نیست شاعر می شوم.
عینکم که نیست پنجره ها دیوارند ؛ و صورتها نقاشی های ناتمام خدا.... عینکم که نیست شاعر می شوم.
سمعکم که نیست ، بعضی واژه ها خاموش اند ؛ و گاهی سکوت تنها صدایی است که به گوش می رسد .... سمعکم که نیست شاعر می شوم.
نالم از این فاصله ها!
فاصله بین (بعضی) آدم ها
بین من و بعضی آدم ها!
***
من خود خواه!
ولی فاصله است بین من و خودم!
***
دلگیرم
از فاصله ی بین من و تو؟
من تاریکی ام
و تو روشنی؟
***
من و او!
عاشق
ولی "فاصله جغرافیایی" یمان
به فاصله یک تنفر ... فاصله ای که دو قلب متنفر از هم دارند!
***
نالم از خود ...
نالم از این فاصله ...
من چقدر خودخواهم!
***
فاصله زیاد خودم و من
فاصله جغرافیایی من و او
فاصله زیاد ـمان (خودم و او) را دو چندان میکند!
***
تمام چیز های بین من و او
مربوط به گذشته است...
و این فاصله زمانی ؟
که بی نهایت است
زمان به عقب بر نمیگردد
و نزدیک های؟ بین من و تو
قابل برگشت است!
***
کاشکی زمان،
و کاشکی همه چیز می ایستاد
و من با خودم ،
با تو ،
و با او
خلوت میکردم!
ولی ... زمان نمی ایستد!
- - - - - 10/1/94 - - - - -
پ.ن:
شاید متوجه نشید!
برای من معنا داره.
توضیحات:
1.تو: مخاطب عارفانه / او: مخاطب عاشقانه
2.دلیل اینکه این همه کلمه "فاصله" رو به کار بردم
در واقع بر میگرده به اول شعر که در باره قهر بودن بعضیا با هم
مخصوصا زمانی که بخاطر یه اشتباه و سوتفاهم پیش اومده
Last edited by Iloveu-ALL; 30-03-2015 at 09:19. دليل: نگارش
براي رسيدن به تو ، مسير را ناديده گرفتم!
سختي راه ، منو داغون کرد!
راه انتظار!
"فراموش نمي شوي در من ، تو مثل کسی بودي که ميپرسيدتمش!"
و تکرار نمي شوي ديگر!
مهرباني کردي به من،
ولی من،
شونه خالي کردم!
دلم گرفته
کاش اين بار،
آخرين باري بود که،
دلم ميخواست که آخرين باشد!!
بعد اين همه سال،
منتظرت بودن،
وقتی اومدي،
قلب تند تند زد
احساس مرده،
سر زنده شد
اومدي،
ولي تمام چيزي که
این همه مدت ميخواستم،
دونستن حالت بود،
نگرانتم بودم
نگران حالت
اينکه کجايي
در چه حالي؟ ...
امروز، دست خیس آغشته به اشکتو دیدم،
شاید باورت نشه ولی اشکات هات!
که از من پنهونش کردی
حتی دل سنگی من رو به لرزه در آورد!
کاش میشد بهت بگم
که شاید فقط!
بهت بگم که دیگه مثل قبل نیستم
حق بده به من
ادم تغییر میکنه دیگه
دلم واسم خودم تنگ شده ... !
کاشد میتونستم بهت بگم ،
ولی نمیشه، نمیتونم بگم
آخه وقتی تو رو میبینم
قلبم وایمیسه،
مثه مرده ها
سکوت
من جمع کننده ی
کلکسیون گمشده هام!
دوستت دارم94-2-27
Last edited by Iloveu-ALL; 17-05-2015 at 08:20.
جنگی در من وجود دارد
هر چند ساده
اما پیچیده
صلحی نیست
توافقی نیست
دل نمیخواهد،
عقل میخواهد،
دل میخواهد،
عقل نمیذارد!
دل قهر میکند،
عقل مخالف دوری است.
چه حاکمان ظالمی
و این جنگ! مانند تمام جنگ های دیگر
باعث عقب ماندگی نظام شده است
کسی کنار نمیاد.
هر دو، مانند بچه ها
لج کرده اند!
و سلول ها
هم جوانیشان
در حال نابودیست.
شادی گران شده
و ارزان نمیشود
نرخ غم بی داد میکند
توافق شده است!
ولی در من؟ ... نه
6 مرداد 94
Last edited by Iloveu-ALL; 04-08-2015 at 21:13.
تا حالا شده ، یاد چند سال پیشت بیفتی ،
یاد احساس هایت ، یاد خاطرات ، دغدغه هایت ،
حس کنی زندگی امروزت ، تکرار دوباره همون روز هاست! با کمی تغییرات کوچک ...
یا با تغییراتی نه چندان بزرگ و نه چندان خوشایندی که جبر زندگی که آن ها را رغم زده
فکر آن موقع که احساس کنی در حال بدست آوردن چیزی باشی ، و تماما توهم بوده باشد
شاید زندگی آن گونه که تصور میکنیم نیست ،
گاهی وقت ها هم تقصیر از ماست که ، مانند رودخانه های بدون جریان هستیم ،
سال ها یک چیزی شعار دهیم و سال ها نیز ، ذره ای خودمان آنگونه باشیم
دقیقا مانند آدم های افسرده باشیم !
اما تو دنیا فقط دلخوشی های کوچک هستند که آدم را زنده نگه میدارند پس زنده باشیم!
اگه در هر جایی ما در انسانیت و مهربانی و محبت و کمک و صداقت و تلاش و یاددهی و دوستی و احترام و فروتنی کوتاهی کردیم ، به سادگی هیچ گاه عبور نکنیم! شاید انسان های ساده این گونه هستن ولی
همیشه ساده بودن از خودخواه ، بی رحم ، عصبانی ، ایستا ، و تن سپرده به باد بهتر است
خوب بودن را هرگز فراموش نکنیم، زیرا همه انسان های خوب شرایطشان سخت هست یا اگر آسان هست خودشان رقم زده اند ...
یک رنگ باشیم ، مهربان و بی ریا! برای همه عدالتمان را برقرار کنیم ، اما بخشنده و بدون جدل و قضا
یکی باشیم ؛ یک یک ِ خوب!
Last edited by Iloveu-ALL; 06-03-2016 at 02:04.
همیشه دلرحم باش!
خدا مهربون رو ببين
تصور کن
اگه او اینگونه نبود
چه بلایی سرمون می آمد.
2015/dec/1
Last edited by Iloveu-ALL; 17-03-2016 at 03:11.
يک آدم مغرور،
زماني در ارتفاع بالا قرار دارد،
تنها زماني که فاصله زمين تا جايي که او ايستاده را
در قدر مطلق قرار دهيم!
ميشود فهميد که چنين جايي فقط در تخيل وجود دارد!
و همچنين
سقوط ديگر براي او غيرممکن است (قبلا او از ارتفاع 0 سقوط کرده است)
2015/dec/1
Last edited by Iloveu-ALL; 17-03-2016 at 03:11.
خاطرات ما،
وجودشان بد يا خوب
تـنها چيزي هستند که
گذشت زمان را به ما يادآور ميشوند.
2015/dec/1
Last edited by Iloveu-ALL; 17-03-2016 at 03:12.
بعضی وقت ها: احساس ميکنم نفس هاي اخرمه
هه! احساس بی خودیه ،چون اين حس رو خيلي وقت که دارم
هنوز نمرده ام! و فقط زندگی به کامم تلخ تر شد!
2015/dec/1
Last edited by Iloveu-ALL; 17-03-2016 at 03:12.
خیلی وقت ها
درس زندگی رو ،
با اینکه دوره می کنیم
ولی باز یاد نمیگیریم
و باز تو امتحانش رد میشیم. (2015/dec/1)
چه درس سختی است زندگی
اما با این حال کسانی نیز هستند
که خیلی زیبا و استادانه آن را بلدند
Last edited by Iloveu-ALL; 17-03-2016 at 03:13.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)