تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 2 اولاول 12
نمايش نتايج 11 به 15 از 15

نام تاپيک: دست نوشته های maralz

  1. #11
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض

    وقتی که نیستی
    انگار ثانیه ها مات مانده اند
    در بهت بیکسی
    پای میکشند....لنگ لنگان
    در گذرگاه رفتن رفتن و ماندن.....

    وقتی که نیستی
    ماه خودش را نشانم نمیدهد
    گوشه ای پنهان، تنهایی ام را آه میکشد
    ساکت و سرد و سنگین
    برایم گریه میکند
    و در آسمان بی کسی
    خواب مانده اند تک تک ستاره ها
    وقتی که نیستی
    جاده ها همه بی مقصدند
    راهها همه بی عبور ، بی نشانه
    و د آن ایستگاه متروک عشق
    قطار جدایی
    دوست داشتن را
    سوت میکشد.....
    وقتی که نیستی
    پائیز از راه میرسد
    زیباتر از همیشه...پر از صلابت ، پر از غرور
    و برگهای طلایی اش را
    به قدم های خسته ام تقدیم میکند
    تنها اوست که نوازشش را دریغم نکرده است

  2. 7 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض

    دلم برای نوشتن تنگ شده............
    کسی نیست که دستانم را به نوشتن مجبور کند؟؟؟؟؟؟
    دلم برای با تو بودن تنگ شده..........
    یاریم کن.

  4. 8 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض

    کاش می آمدی و میدیدی
    قفسی را که تو از نفرت و عشق
    هدیه داده ای به من
    تنگ شدست

    که گل حسرت تو در گلدان
    در اتاقی که به تنهایی من خو کردست
    منتظر مرگ نشسته
    و کمی زرد شدست

  6. 4 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض

    دیگر دوستت نخواهم داشت،هرگز...
    از امروز که تمام ترس هایم را به حقیقت تبدیل کردی
    از امروز که دلت از من و دلتنگیم برید
    از امروز که نگاهم میکردی و چشمانت مال من نبود....کنارم بودی و از من دور بودی....
    بودی و بودنت را دریغم کردی
    وتنها پاسخ تو به التماس چشمانم لبخندی تلخ بود
    میخندیدی...به پیروزیت...به حماقتم...به شکستنم
    از امروز که تنها حرف بین ما پرسیدن علت ناراحتیم بود
    میدانستی و میپرسیدی
    میپرسیدی و میخندیدی
    و من.....سکوت کردم تا بیش از این نبازم
    دیگر دوستت نخواهم داشت....هرگز.

    کاش میشد اینها فقط نوشته های خط خطی ام نبودند
    کاش میشد فریادشان میزدم تا همه بشنوند که دیگر....
    کاش میدیدی....میخواندی....

  8. 10 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    داره خودمونی میشه maralz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    shz
    پست ها
    112

    پيش فرض

    رفتنم اشتباه نبود...نه تو مقصر بودی ...نه من.
    آشنایی ما قراری بود که سرنوشت برایمان مقدر کرده بود.
    و جدایی مان تقدیری که بد نوشته شده بود.
    هر چند همان داستان قدیمی عادت آزارمان میداد...اما
    حالا هر دو آزاد و تنهائیم
    تنها و آرام
    ای کاش بهای آزادیمان اینقدر گران نبود...
    تو برای آن آبرویت را حراج کردی.....و گران ترین قیمت را پرداختی
    و من اعتمادم را به حراج گذاشتم
    تو احترامت را باختی و دوست داشتنت را مزحکه کردی
    و من احساسم را باختم ....نه به تو....به زندگی
    کاش اینقدر گران نبود!!!

  10. 4 کاربر از maralz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 2 از 2 اولاول 12

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •