تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 7 اولاول ... 34567
نمايش نتايج 61 به 65 از 65

نام تاپيک: دست نوشته های Ar@m

  1. #61
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من از رنج تو رنج میکشم
    و تو نمیدانستی
    و هنوز هم نمیدانی
    که رنج تو بزرگترین رنج این دنیاست
    که رنج تو نه فقط بزرگترین رنج دنیا, که بزرگترین رنج دنیای من است
    و من نه یک دنیا,
    نه صد دنیا,
    من هزاران هزار دنیا
    هزاران هزار کهکشان
    در درون خود دارم!

  2. 7 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #62
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من جدا شده بودم
    مثل همیشه که آنقدر به من نزدیک میشوی که میل به رفتن و دور شدن ناگهان چنان درونم را میفشارد که مضطربانه از کنارت برمیخیزم و میروم و زمزمه کنان به خودم میگویم که هرگز برنخواهم گشت! هرگز!
    این بار هم همین بود. داستان تازه ای نبود. تنها اتفاق عجیب آن بود که در اتاقی که نشسته بودم
    درست در میانه ی اتاق
    آسمان میغرید,
    ابرها روی یکدیگر میلغزیدند,
    و باران می آمد!

  4. 3 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #63
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من به آنجا رفته بودم که میتوانستم تازه ببینمت
    به آن نقطه ی دوردست که ترس از دست دادن, هر انسانی را فرا میگیرد
    اضطراب نیستی دیوانه ات میکند
    ولی فقط همانجاست که میتوان بهتر از همیشه دید
    تصویر دوردست تو, مثل تصویر دوردست دریا, مثل خاک, مثل جنگل, مثل تصویر دوردست زمین در فضا - یگانه - است!
    و من اگرچه گرفتار ترس از دست دادن تو ام, ناگهان جور دیگری تو را یافته ام,
    جور دیگری تو را دیده ام که تا بحال از ذهن من نمیگذشت
    تو هم مرا از دوردست به این شکل دیگر ببین و باور کن!
    دور شدن گاهی بهترین فرصت دوباره دیدن است

  6. 4 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #64
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    اضطراب تنهایی!
    انسان افسرده چطور نمیبیند که چگونه به اینجا رسید؟
    از طبیعت جدا شد, فراموش کرد چطور با زمین و خاک و آب و درخت و جنگل, با حیوانات و آفتاب و باد و باران مهربان باشد
    فراموش کرد که دوری از این همه, دوری و بیگانگی خودش با جایی است که روزگاری متعلق به آن بوده است
    حیواناتی که منقرض میشوند, دریاچه هایی که خشک میشوند و جنگل هایی که نابود میگردند همه او را با تعلقاتش به آنچه از تنهایی هایش جدایش میکردند بیگانه میسازد
    تعلق به آنچه نابودش کرد و صد البته نابودی مرحله ای برای ساختن است اما آیا موفق میشود انسان
    قبل از آنکه همه ی پیوندهایش را با طبیعت درون و بیرونش قطع کند دوباره ساختن را آغاز کند؟
    و بیگانه نباشد برای مکان زندگی اش, جایی که روزگاری زمین مینامیدش؟

  8. 5 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #65
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    نمیدانم آن روز که پیش تو می آمدم چندشنبه بود.
    نمیدانم ناگهان چه شد که آسمان, سهمگین و خروشان روی زمین فروریخت و ستاره ها - همه - بی خانمان شدند
    من فقط به لحظه ی فروریختن ستاره ها دل باخته ام
    فاجعه ای است که اکنون و در این لحظه اتفاق می افتد
    اما در برابر شکوه این باران بینظیر و درخشان چه اهمیتی دارد؟
    هرروز که در تاریخ زندگانی زمین و آسمان این همه ستاره باهم نمیمیرد!

  10. 2 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 7 از 7 اولاول ... 34567

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •