تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 11 اولاول 123456 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 108

نام تاپيک: نجواهای دلتنگی

  1. #11
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    بوق....
    بوق....
    بوق....

    مثل همیشه امیدوار به پاسخت تا آخرین لحظه گوشی را نگه می دارم

    بوق....
    بوق....

    __ " بفرمایید ..... "


    __ " سکـــــــــوت ....."

    __ " الــــــــو ....."

    باز هم ناامیدشدم
    اینبار نه از پاسخ ندادنت
    از شنیدن صدای غریبه ای که حتی نفسهایش هم غریبه بود


  2. 5 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    دلم برای روزهایی تنهایی نابم تنگ شده
    روزهایی که آلوده ی خاطرات نبود


  4. 6 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    حالا که نیستی ..

    دلم یک بیایان می خواهد به وسعت آغوشت تا گـــــــــــــــم شوم در آن

  6. 5 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    می گفتنتد بـــــــزرگــــــــــ می شوی از یـــادت می رود

    می خواهم برود از یادم


    می خواهم بروم از یاد

    خدایا پس کی قرار است بــــزرگــــــ شوم ؟


  8. 11 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #15
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    دل درد که می گیرم همه مهربان می شوند با انواع داروها

    دلم که می گیرد دیوانه میشوم برای همه و نمی یابم داروی دلم را

  10. 5 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    پرم از حس تنهایی

    تو دردم را نمی بینی

    تو شعرم را نمی خوانی

    و حسم را نمی فهمی

    تو را با عشق می خوانم

    مرا با کینه می رانی

    صدایم کن ؛ رهایم کن

    مرا از بغض پنهانی

    تو دعوت کن مرا امشب

    به یک آغوش بارانی

    1390/8/1

  12. 5 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    پاییز _________ غروب جمعه

    من
    _________ تنهایی

    خیال تو _________


    ما
    _________ یک خیابان

    برگهای خشکیده
    _________ باران پاییزی

    رویــــــــــــــــای زیباییست

    حس حضورت کافی ست

  14. 4 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض



    متوقف شده است زندگی
    اینجـــــــــــــا
    میان بازوان تو و در خیـــــــــــــــال
    دلم شروع دوباره می خواهد / خیالم را رنگ واقیعت بزن با بوسه های واقعی


  16. 8 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    یه حرفایی رو باید زد
    یه حرفایی رو باید خورد

    یه زخمایی همیشه هست
    یه دردایی میشن همدم

    تو یه دیروزی باید موند
    یه فردایی رو باید دید

    یه مردایی میشن نامرد
    یه دوستایی میشن دشمن

    تموم زندگی اینه
    نگاه خسته یک فرد.....

  18. 6 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    اینجایم
    پایان جاده ای که گمان می کردم پایان زندگی است
    نگاهم گاه بر میگردد، منتظر و نگران..
    همسفرم جا مانده است، جایی ..
    شاید در یک دوراهی
    شاید ناتوان از سفر
    شاید....
    و شاید با همسفری دیگر در جاده ای دور تر
    سایه اش با من بود
    دور می شود
    دور می شود
    محو می شود
    من می مانم و یک جاده بی انتها

    تنها
    .
    .
    .
    .
    .
    پایان جاده روشن است؟...........

  20. 3 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •