هنگاميکه از جاده هاى شب عبور ميکنى ،
هرگز در اين انديشه مباش که خورشيد براى تو بيگانه طلوع خواهد کرد .
و قلبى که به هوس گفت : دوستت دارم ؛
بدان که هرگز معنى لغت عشق را نخواهد داشت!
هنگاميکه از جاده هاى شب عبور ميکنى ،
هرگز در اين انديشه مباش که خورشيد براى تو بيگانه طلوع خواهد کرد .
و قلبى که به هوس گفت : دوستت دارم ؛
بدان که هرگز معنى لغت عشق را نخواهد داشت!
من امشب خواب را در ديدگانم ره نخواهم داد .
من امشب سينه ام پر نور و در جانم چراغانيست .
من امشب هستى ام در انتـظار مـوکب فرداست .
شب چشمان من امشب سراپا بى قرار روى خورشيد است .
چـه فردايى چه فرداى خيال انگيز و زيبايى تو فردا باز مى گردى !
دوباره لحظه هاى سرد و خاموشم ،
پر از گل خوشه هاى نور مى گردد .
پس بيا ؛
بيا و بمان که من بى تو هيچم .
خوابيدي بدون لالايي وقصه
بگيرآسوده بخواب بي دردوقصه
ديگه كابوس زمستون نمي بيني
توي خواب گلاي حسرت نمي چيني
ديگه خورشيدچهرتونمي سوزونه
جاي سيلياي بادروش نمي مونه
ديگه بيدارنمي شي بانگروني
ياباترديدكه بري ياكه بموني
رفتيوآدمكاروجاگذاشتي
قانون جنگل وزيرپاگذاشتي
اينجاقهرن سينه هابامهربوني!!!
تو،توجنگل نمي تونستي بموني
دلتوبردي باخودبه جاي ديگه
اونجاكه خدابرات لالايي مي گه
مي دونم مي بينمت يه روزدوباره!!!
توي دنيايي كه آدمك نداره
به نظرمن دوست داشتنيه.....
زندگي هديهاي حاضر و آماده نيست
تو وارث همان حياتي هستي كه خود آفريدهاي
نخست مجبوري معنا به آن ببخشي
بايد آن را به رنگ و موسيقي و شعر درآميزي،
بايد خلاق باشي
the crazy nfsجان و snow chem عزيز ممنون قشنگ بودن
? Where do I begin
از كجا شروع كنم؟
To tell the story of how great a love can be
براي گفتن داستاني كه نهايت بزرگي عشق را نشان مي دهد
The sweet love story that is older than the sea
داستاني شيرين از عشق كه عمرش از درياها نيز بيشتر است
The simple truth about the love she brings to me
حقيقتي ساده درباره عشقي كه او به من هديه داد
? Where do I start
از كجا شروع كنم؟
With her first hello
با اولين سلامش
She gave new meaning to this empty world of mine
معناي جديدي به جهان پوچ من داد
There’s never be another love, another time
كه درآن هيچ تكرار و علاقه ديگري نبود
She came into my life and made the living fine
او به زندگي بي كران من پا گذاشت و آنرا شيرينتر كرد
She fills my heart
او قلب مرا پر كرد
She fills my heart with very special things
او قلب مرا با چیزهای مخصوصی پر کرد
With angels songs, with wild imaginings
با آواز فرشته ها، با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد
She fills my soul with so much love
او روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد
That anywhere I go I never lonely
و برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند
Whit her around, who could be lonely
با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند؟
I reach for her hand it's always there
و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است
? How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد؟
? Can love be measured by the hours in a day
آیا می توان عشق را توسط ساعات روز اندازه گرفت؟
I have no answers now but this much I can say
من همکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر میتوانم بگویم که ...
I know I'll need her till the starts all burn away
میدانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
And she'll be there
و او آنجاست
? How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد؟
? Can love be measured by the hours in a day
آیا می توان عشق را توسط ساعات روز اندازه گرفت؟
I have no answers now but this much I can say
من همکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر میتوانم بگویم که ...
I know I'll need her till the starts all burn away
میدانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
And she'll be there
و او آنجاست
Andy Williams
* زندگيست كه ميگذرد و ما كه گذشته ايم زندگي ما را ببرد، بي هيچ مقاومتي، بي هيج تعلقي، گذاشته ايم تا زندگي مارا با خود ببرد.
* فرقي نميكند گودال آبي باشي يا دريايي بيكران زلال كه باشي آسمان در توست.
* آدم بودن خيلي سخته، ولي سادست كه گاو نباشيم.
* يه ضرب المثل آلماني ميگه : افتادن در گل و لاي ننگ نيست، ننگ آن است كه در آن بماني !
از بيم و اميد عشق رنجورم
آرامش جاودانه مي خواهم
بر حسرت دل دگر نيفزايم
آسايش بيكرانه مي خواهم
پا بر سر دل نهاده مي گويم
بگذاشتن از آن ستيزه جو خوشتر
يك بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسه آتشين خوشتر
پنداشت اگر شبي به سرمستي
در بستر عشق او سحر كردم
شبهاي دگر كه رفته از عمرم
در دامن ديگران به سر كردم
ديگر نكنم ز روي ناداني
قرباني عشق او غرورم را
شايد كه چو بگذرم از او يابم
آن گمشده شادي و سرورم را
آنكس كه مرا نشاط و مستي داد
آنكس كه مرا اميد و شادي بود
هر جا كه نشست بي تامل گفت
او يك زن ساده لوح عادي بود
مي سوزم از اين دو رويي و نيرنگ
يكرنگي كودكانه مي خواهم
اي مرگ از آن لبان خاموشت
يك بوسه جاودانه مي خواهم
رو پيش زني ببر غرورت را
كو عشق ترا به هيچ نشمارد
آن پيكر داغ و دردمندت را
با مهر به روي سينه نفشارد
عشقي كه ترا نثار ره كردم
در سينه ديگري نخواهي يافت
زان بوسه كه بر لبانت افشاندم
سوزنده تر آذري نخواهي يافت
در جستجوي تو و نگاه تو
ديگر ندود نگاه بي تابم
انديشه آن دو چشم رويايي
هرگز نبرد ز ديدگان خوابم
ديگر به هواي لحظه اي ديدار
دنبال تو در بدر نميگردم
دنبال تو اي اميد بي حاصل
ديوانه و بي خبر نمي گردم
در ظلمت آن اطاقك خاموش
بيچاره و منتظر نمي مانم
هر لحظه نظر به در نمي دوزم
وان آه نهان به لب نميرانم
اي زن كه دلي پر از صفا داري
از مرد وفا مجو مجو هرگز
او معني عشق را نمي داند
راز دل خود به او مگو هرگز
اسير - فروغ فرخزاد
خدایا جسم مرا به اندازه ی جهنم بزرگ کن تا وقتی که مرا در آن می سوزانی دیگر جایی برای دیگری نباشد.
روبروم شب وسياهي
بي كسي پشت سرم
نمي تونم كه بمونم،بايدازتوبگذرم
دارم ازنفس مي افتم،توهجوم سايه ها
كاشكي بشكنه دوباره بغض اين گلايه ها
اون كه مي شكنه تو چشماي تو تصويرمنه
گم شدن تواين شب برهنه تقديرمنه
" به آفتاب سلامي دوباره خواهم داد، به جويبار كه در من جاري بود، به ابرها كه فكرهاي طويلم بودند، به رشد دردناكه سپيدارهاي باغ كه با من از فصلهاي خشك گدر ميكردند. به دسته هاي كلاغان، كه عطر مزرعه هاي شبانه را براي من به هديه مي آورد، به مادرم كه در آينه زندگي ميكرد. و شكل پيريه من بود، و به زمين كه شهوت تكرار من درونه ملتهبش را، از تخمه هاي سبز مي انباشت سلامي دوباره خواهم داد، مي آيم، مي آيم...مي آيم!!! با گيسويم، ادامه بوهاي زير خاك با چشمهايم، تجربه هاي غليظ تاريكي با بوته هاي چيده ام از بيشه هاي آن سوي ديوار مي آيم، مي آيم...مي آيم و آستانه پر از عشق مي شود و من سر آستانه به آنها كه دوست مي دارند و دختري كه هنوز آنجا در آستانه پر عشق ايستاده سلامي دوباره خواهم داد..."
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)